پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
برای گنجی به نام نجفی که بعد از ۱۱ سال از شرکت خدمات انفورماتیک رفت
سونامی تغییر و تحولات بالاخره به شرکت خدمات انفورماتیک رسید. بعد از مدتها تایید و تکذیب، سیدابوطالب نجفی از مدیرعاملی شرکت خدمات انفورماتیک کنار رفت و جایش بابک رضایی راد آمد. نجفی ۱۱ سال صاحب صندلی مدیرعاملی شرکت خدمات انفورماتیک بود که با توجه به استاندارد طول عمر مدیران در ساختارهای دولتی و نیمه دولتی ایران رکوردی قابل توجه است. نجفی در زمان دولت احمدینژاد مدیرعامل این شرکت حاکمیتی و بازوی فناوری بانک مرکزی شد و در دو دولت روحانی دوام آورد، اما دولت رئیسی زمانی برای پایان فعالیتهای او شد.
هرچند که شایعههای تایید نشده از شهریور پارسال دهان به دهان میگشت که نجفی استعفا داده، ولی این شرکت نه چندان چابک نزدیک به ۹ ماه زمان نیاز داشت که جانشین او و مدیرعامل جدید را انتخاب کند. هرچند که بابک رضاییراد برای فعالان فناوریهای مالی ایران فرد چندان شناخته شدهای نیست ولی حداقل دو سال است که در کسوت هیئت مدیره این شرکت فعالیت میکند. اگر نجفی از نسل مدیران تکنوکرات شرکت دادهپردازی یا همان آیبیام سابق بود رضاییراد از نسل مدیران نزدیک به بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی است.
میگویند ما ایرانیها خوش استقبال هستیم و بدبدرقه. به عنوان فردی که برچسب منتقد شرکتهای حاکمیتی بر پیشانیاش چسبیده و در این سالها حرفهای بیاساس زیادی درباره خودم شنیدهام و احتمالا نقدهایی که به ساختارها داشتهام و نه به افراد بستری برای بدگویی و نقل مطالب اشتباه بوده؛ الان زمان مناسبی باشد که از کسانی بگویم که در این سالها گوش شنوا نداشتند. قاعدتا اکثریت هم به دنبال معارفه با رئیس جدید هستند که خودی نشان دهند و حضورشان در این شرکت متصل به چاه نفت را بیمه کنند و ترجیح میدهند ساده از کنار موضوع بگذرند.
ولی نه! من در این یادداشت نه میخواهم از شخص نجفی انتقادی کنم و برخلاف حرفهای مشاورانی که این سالها مدام در گوش او بد گفتهاند، دوست دارم همین جا به او خسته نباشید بگویم؛ خسته نباشید بگویم که که ۱۱ سال سکان هدایت اسب سرکش خدمات را به دست گرفته بود و در این سالها ثبات نسبی در این شرکت حاکمیتی برقرار کرد.
نمیخواهم از ایدههایی بگویم که سالهاست تکرارش بر دهانمان ماسیده؛ مواردی مثل جدا شدن بخش حاکمیتی و نظارتی شرکت خدمات از بخشهای کسبوکاری. طبق سیاستهای کلی اصل ۴۴ قرار بود سالها قبل خصوصیسازی این شرکت انجام شود که نشد. قاعدتا این درخواستی نیست که از مدیرعامل شرکت خدمات انفورماتیک داشته باشیم. نمیخواهم از قهر او با رسانههای تخصصی بگویم و پردهپوشی و دوریگزینی از محافل عمومی که شاید برای خودش خوب بود؛ اما برای کلیت سیستمهای فناوری مالی کشور اتفاق خجستهای نبود.
نجفی در روزهایی شرکت خدمات را ترک میکند که یاران همه رفتهاند. بسیاری از یاران و دوستان قدیمی او که برخی از دایره دوستداران او امروز او خارج شدهاند، در سالهای گذشته از بانک مرکزی و شرکت ملی و حتی همین شرکت خدمات کوچ کردند و حالا در بانکهای دولتی و شرکتهای متصل حضور دارند. شاید او هم مانند یاران قدیمیاش راهی یکی از همین بانکهای دولتی شود و شاید بر مبنای این که آردهایش را بیخته الکهایش را هم بیاویزد و به دور از هیاهوی این شهر شلوغ کنج عزلت بگزیند؛ راهی که پیشینیان او مانند دکتر الهی در پیش گرفتند و بعد از رفتن سکوت کردند. رفتند که رفتند!
سکوت و حرف نزدن شاید مهمترین کلیدواژه راه موفقیت مدیران دولتی باشد که در سالهای حضورشان سعی میکنند وضع موجود را حفظ کنند. این سکوت درباره نجفی با دانایی هم همراه بود. حداقل در رویداهای بانکداری الکترونیک و نظامهای پرداخت که این روزها به خاطرهای دور تبدیل شده، شاهد بودیم که چگونه نجفی از فناوری با هیجان صحبت میکرد؛ بنابراین باور نمیکنیم او هم یکی است مثل همه؛ بر مبنای صحبتهایش قاعدتا یکی نبود مثل همه؛ ولی خروجیاش تفاوت محسوسی با بقیه نداشت. نجفی فناوری را خوب میفهمید؛ ابعاد گوناگون فناوری را میشناخت. شاید همین دیدن ذات فناوری باعث شد که راهحلهای به زنجیر کشیدن فناوری را خوب بلد باشد. راهحلهایی که شرکت خدمات انفورماتیک در سالهای گذشته در انجام آن به مرحله استادی رسید.
قاعدتا آنهایی که اکوسیستم کسبوکارهای فناوری مالی و به طور خاص حوزه بانکداری و پرداخت ایران را میشناسند انقدر ساده نیستند که روح کلی حاکم بر یک شرکت را خلاصه شده در مدیرعامل یا حتی مجموعه مدیران آن بدانند. نجفی زاینده خدمات نبود؛ او و بسیاری دیگر زایده خدمات بودند. آنها در خدمات به دنیا آمدند و بزرگ شدند و همه جهان را از دریچه این شرکت حاکمیتی دیدند و میبینند. برخی دیگر که از این جمع خارج شدند و آن سوی پرچینها آمدند و ذات رقابتی و سخت دنیای واقعی را دیدند در عمل نشان دادند که نمیتوانند منشا تاثیر و تغییر جدی باشند. تغییر با دستور و بگیر و ببند نمیشود و برای آن باید آستینها را بالا زد و پا درون گِل گذاشت و تا زانو در آن فرو رفت.
روح کلی حاکم بر شرکت خدمات خلاصهای از این روزهای ماست. حاکمیت و به طور خاص اینجا بانک مرکزی به کسی اعتماد ندارد. کسی هم به او اعتماد ندارد. روح کلی حاکم بر بانک مرکزی از بالا به پایین به همه نگاه کردن و قیممآبانه رفتار کردن است؛ برای همین دستورالعمل پشت دستورالعمل صادر میکنند و تهدید پشت تهدید و قلع و قمع هر که در مقابل دستور بایستد. اگر در باقی جهان پیادهسازی سامانهها و راهحلهای فنی توسط بخش خصوصی انجام میشود اینجا همان کسی که کیک را میبرد خودش آن را تقسیم میکند و سهم خودش را هم برمیدارد. طبیعی است که این شیوه اشتباه است.
باور نمیکنم نجفی این چیزها را نمیدانسته و سره از ناسره نمیشناخته است. او به اندازه کافی جهاندیده بود و دور و برش هم کم نبودند کسانی که میدانستند در جهان امروز نه تنها بخش نظارتی وارد دنیای کسبوکارها نمیشود بلکه حتی تدوین مقررات و اجرای مقررات و نظارت بر آنها هم از یکدیگر تفکیک شدهاند. نجفی خوب میدانست و به همین دلیل تصور میکنم امروز او دانشنامهای است از این که چگونه میتوان هم نظارت کرد، هم اجازه داد بخش خصوصی کار کند و هم نفسش را هم نگرفت.
امیدوارم این روش تکراری که افراد بعد از رفتن حذف میشوند حداقل این بار تکرار نشود و بانک مرکزی و نهادهای قانونگذاری ارزش او را بدانند. نجفی ۱۱ سال در راس مهمترین شرکت فناوری ایران در حوزههای مالی بوده. او گنجی ارزشمند است که حالا باید به اصلاح این سیستم کمک کند که در نهایت منجر به کیفیت رفاه مردم شود.
هرچند بعید میدانم که این بار هم در بر پاشنه دیگری بچرخد.
خیلی زیبا
نجفی وقتی آمد خوب شروع کرد اما از نیمه راه دیگر سعی ودر تقویت باند خودش داشت. ایجاد شغل برای از هر جاماندگان داده پردازی!
تقریبا از جایی به بعد افراد با سواد را کنار زدند و در جایی که کار با دو نفر قابل اجرا بود ده نفر آدم بیخود را جذب میکردند اما کار را باز همان ۲ نفر انجام میدادند.
بسیاری از رییس گروهها و مدیران از میان پاچه خاران انتخاب میشدند. کسی که اپراتور شیفت شب بود شده بود رییس بخش آمار. منشی با لیسانس زبان رییس بخش امنیت.
تلفنچی شیفت شب رییس گروه مین فریم و ….
خدمات از شرکتی سود ده به شرکتی خسته با حداقل ۵۰ درصد نیروی انسانی بیخود و اضافی.
بالاخره خوردن پایان یافت. البته روع از نوع در جایی دیگر.
به نظرم مهندس نجفی ، حضورشان در شرکت خدمات هم منشا خیر و برکاتی برای کشور و مجموعه حاکمیت بانک مرکزی بود که دستاورد های آن را میشود به ترتیب نام برد:
1-تثبیت جایگاه شرکت خدمات در میان رقبا
2-ایجاد ثبات در شرکت
3-توسعه سامانه های نرم افزاری و حاکمیتی
4-افزایش توسعه نرم افزارهای نظارتی
و اما میتوان به معایبی از دوران حضور ایشون می پردازیم :
1-ایجاد باندبازی با دار و دسته شرکت داده پردازی – تقریبا همکار قدیمی آقای نجفی در داده پردازی وجود ندارد که در شرکت خدمات استخدام نشده باشد.
2-توجه و رشد بی رویه منابع انسانی و عدم توازن کار (تا دلتون بخواد شرکت خدمات آدم بیکار داره و در بخش های دیگر پدر همکاران داره درمیاد)
3-ایجاد باندبازی گسترده در شرکت های زیرمجموعه خودش و شرکت ملی انفورماتیک بوسیله دوستان خودش علی الخصوص در شرکت کاشف و شاپرک
4-افزایش خروج نیروی متخصص و عدم حفظ نیرو
5-کاهش چشمگیر حقوق پرسنل در دوران فیش های نجومی
6-افزایش تاسیس شرکت های زیرمجموعه و موازی کاری با شرکت مادر فقط و فقط به منظور ایجاد حیات خلوت مدیران و پر کردن صندلی هیئت مدیره با مدیران شرکت مادر به منظور حفظ آنها
6-عدم توجه به تکنولوژی روز
7-اختلاف درآمد حقوق پرسنل شرکت مادر و شرکت های زیرمجموعه با آنکه شرکت های زیرمجموعه بخش زیادی از کار را بر عهده دارند.
نجفی به همان اندازه که خوب بود ، به همان اندازه هم باندبازی کرد و تمام رفقای خودشو از داده پردازی تو شرکت خدمات و شرکت های زیرمجموعه خودش و سایر شرکت های پرداخت صاحب منصب کرد.