پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا راه نوربخش ادامه نیافت؟ آیا نوربخش معمار اصلی اقتصاد امروز ایران است؟ چرا درباره نوربخش هنوز به یک روایت نرسیدهایم و هرکسی روایت خودش از نوربخش را دارد؟
ماهنامه عصر تراکنش / پخش مستند رئیسکل بار دیگر نگاهها را متوجه نوربخش کرد؛ منتها حتی بعد از این مستند هم سوالهای زیادی بدون پاسخ باقی مانده است و تنها ابهامها بیشتر شده است.
نوربخش؛ یک پرتره ناتمام
رئیسکل مستندی درباره زندگینامه و نه کارنامه حرفهای محسن نوربخش است؛ روایتی یکطرفه از جانب فرزند حسین مرعشی. نوربخش اقتصاددان آمریکا درسخواندهای بود که آزادسازی اقتصادی را شروع کرد و با مخالفتهای چپ و راست نتوانست کارهایش را به سرانجام برساند. روایتی از این راه ناتمام در مستند رئیسکل ارائه شده که صرفا در حد طرح ادعاهایی یکطرفه باقی مانده است. این مستند بدون اینکه ذرهای از ابهامها درباره شخصیت حرفهای نوربخش بكاهد، معمای جدیدی طرح کرده است. روایت این مستند بهگونهای است که گویی طهماسب مظاهری عامل و بانی اصلی تمام فشارهایی بوده که در سال آخر به شخص نوربخش وارد شده است. روایت مستند، ما را به این نتیجه میرساند که در نتیجه همین فشارها قلب دکتر نوربخش از کار ایستاد و ایران او را از دست داد. در حالی که حتی یک جمله از طهماسب مظاهری نقل نمیشود و حتی یک جمله که دقیقا مساله بین طهماسب مظاهری و محسن نوربخش چه بوده، بیان نمیشود.
مستند ادعا میکند که نوربخش معمار موفق سیستم اقتصادی ایران امروز است و از کنار این سوال با زیرکی میگذرد که پس ویرانیهای امروز اقتصاد ایران تقصیر چه کسی است؟ گویی نوربخش بهتنهایی اقتصاد ایران را روی ریل درست انداخته بود و دیگران همه تلاششان را انجام دادند که این قطار را از خط خارج کنند. آیا تصویر نوربخش از اقتصاد مطلوب ایرادی نداشته است؟ روایت یکطرفه مستند که مشابه روایتهای سطحی صداوسیما از شخصیتهاست، ما را به این نتیجه میرساند که نوربخش همه خوبی بوده است؛ همه دانش و مهارت. برخی هم ناجوانمردانه در حق او اجحاف کردند و نگذاشتند کارش را تمام کند. درباره مستند تا همینجا بس است و اگر صحبتی هم باشد، میشود آن را واگذار کرد به اهل فن سینمای مستند که فیلم را از منظر اصول و استانداردهای ساخت مستند بررسی کنند. آنچه از اینجا به بعد برای ما مهم است، نیمنگاهی است به معمای نوربخش.
معمای نوربخش
نوربخش تنها فردی است که در سیستم بانکداری فعلی ایران تقریبا همه درباره او اجماع دارند و تقریبا کسی حاضر نیست او را نقد کند. شاهد این مدعا هم همین که حتی احمد توکلی که جزء منتقدان جدی نوربخش بوده و حتی طهماسب مظاهری که در سال آخر دچار مشکلات جدی با نوربخش شده بود هم چیزی درباره او نمیگویند.
آوینی بانکداری ایران
سال گذشته چهره جلد ماهنامه عصر تراکنش ویژه پایان سال را دکتر نوربخش انتخاب کردیم و درباره او نوشتیم که او آوینی سیستم بانکداری ایران است. دلیل این انتخاب هم این بود که همانطور که آوینی ناگهان پس از شهادتش سید شهیدان اهل قلم شد و ناگهان همه منتقدان او در چرخشی آشکار از علیه به له او تبدیل شدند، این موضوع درباره نوربخش هم تکرار شد. نوربخش و آوینی هر دو در روزهای عید رفتند؛ فقط با اختلاف ۱۰ سال. نوربخش هم مرگی در اوج داشت. او در زمانی که اصلیترین معمار و چهره اقتصاد ایران بود، از بین ما رفت.
همین موضوع سوالها و شایعات زیادی درباره رفتن او را بر سر زبانها انداخت. از برخی اتهامها که نوربخش را بهدلیل آزادسازی اقتصادی و خصوصا ایجاد زمینه برای راهاندازی بانکهای خصوصی متهم میکردند بگیر تا اینکه بعد از پایان تعطیلات رئیسجمهور خاتمی نوربخش را برکنار خواهد کرد. البته روایت مستند رئیسکل که به آن اشاره شد، در این مورد دقیقا برعکس است و ادعا میکند قرار بود طهماسب مظاهری برکنار شود.
محسن نوربخش در میان ما نیست؛ منتها هنوز هم بعد از این همه سال درباره او حرف میزنیم و هنوز هم درباره او توافق نداریم. از ما نخواهید از اینکه حرمت مرده را نگه میدارند و درباره فردی که در بین ما نیست، صحبت نمیکنند، نتیجه بگیریم که همه درباره او وفاق دارند. صحبتکردن درباره نوربخش و نقد کردن ایدههای او راهی است برای اینکه بدانیم همین امروز چگونه فکر میکنیم. صحبتکردن درباره نوربخش وقتی معنا دارد که از کلیشهها بگذریم و درباره ایدههای او صحبت کنیم. مخصوصا کسانی که آن سالها منتقد او بودند، خوب است درباره نقدهای خود درباره نوربخش صحبت کنند. این استدلال که او امروز در بین ما نیست و نباید درباره کسی که نمیتواند از خودش دفاع کند، صحبت کنیم، استدلال درستی نیست.
نوربخش چه بخواهیم چه نخواهیم، یکی از مهمترین معمارهای اقتصاد بهطور عام و سیستم بانکداری بهطور خاص امروز ایران است. او فردی درسخوانده و البته مکتبی بود و ایدهها و روشهایی داشت که هنوز هم غریب است؛ درست مانند آوینی که بعد از این همه سال هنوز هم بسیاری از ایدهها و روشهایش را دوست نداریم. برای بسیاری از کسانی که امروز بیوقفه لفظ «آمرضا» را به جای آقای مرتضی آوینی استفاده میکنند، آوینی خوب آوینی مرده است. برای بسیاری دیگر هم نوربخش چنین است. نگذاریم نوربخش فقط نام یک جایزه باقی بماند. درباره او حرف بزنیم و صراحت داشته باشیم. هیچ عشقی با سکوت زنده نمیماند.
[mks_pullquote align=”left” width=”760″ size=”24″ bg_color=”#2c3e50″ txt_color=”#ecf0f1″]چرا رئیسکل فیلم خوبی نیست؟[/mks_pullquote]
نوربخش یکی از مهمترین شخصیتهای اقتصادی پس از انقلاب است و زندگی حرفهای او آبستن بسیاری از حوادث بوده که دستمایه خوبی برای ساختن مستندی جذاب است. مستند رئیسکل با محافظهکاری از همه این فرصتها پریده و دلخوش کرده به چند کله سخنگو، نریشن و چند تصویر آرشیوی. فرزند مرعشی تلاش کرده وارد دعواها نشود و فقط روایتی از ماجراها ارائه کند. غافل از اینکه هم او در حال موضعگیری است که لزوما درست نیست و صرفا روایت بخشی از بدنه حاکمیت است. این مستند یک گزارش معمولی تلویزیونی خنثی است. به نظر میرسد مستند در شروع تمام شده است؛ هرچند مواد اولیه خوبی دارد. هرگز نمیتوان انتظار داشت که مواد خورش را درون دیگ بریزیم و با هم زدن آن انتظار درست شدن خورش را داشته باشیم. خورش به آب احتیاج دارد و مهمتر از همه آتش. آتش مستند رئیسکل تا پایان آن روشن نمیشود.
[mks_pullquote align=”left” width=”760″ size=”24″ bg_color=”#2c3e50″ txt_color=”#ecf0f1″]نوربخش که بود؟[/mks_pullquote]
نوربخش از دل نیروهای چپ خط امام بیرون آمد. در دولت رجایی سمت گرفت؛ شد سرپرست وزارت اقتصاد. وزیر اقتصاد دولت موسوی شد، ولی به طرز مبهمی در دولت موسوی کنار رفت. در دوره هاشمی بار دیگر به عرصه اول مدیریت اقتصاد مملکت بازگشت؛ سمتهایی مانند رئیسکل بانک مرکزی و معاونت اقتصادی را بر عهده گرفت. سیاست تعدیل اقتصادی را دنبال کرد که با حاشیه شورشهای اجتماعی و افزایش قیمت دلار همراه شد و همیشه بهعنوان نقش اول ماجراهای آن روزها شناخته میشد. او بهدنبال فاینانس خارجی بود که چپ و راست مخالف آن بودند. او در دولت خاتمی هم بود تا اینکه اختلافاتش با طهماسب مظاهری که آن زمان وزیر اقتصاد بود بالا گرفت. نوربخش زندگی حرفهای پرتنشی داشت.
· امروز اگر زنده بود با تنها کسی که از منظر حضور در دولت میشد مقایسهاش کرد بیژن نامدار زنگنه بود.
· بانکداری اسلامی از ایدههای دکتر محسن نوربخش بود.
· او مدیری صبور، کمتر اهل دعوا، همراه با سایر ارکان کابینه و تحولخواه، ولی حامی اقتصاد اسلامی بود.
· او مدتی در دانشگاه شهید بهشتی بود و مدتی هم نماینده مردم در مجلس.
· یکی از مهمترین دستاوردهای او در دوران نمایندگی مجلس آزادکردن استفاده از فاینانس بود.
· مهمترین دستاورد او در دوران ریاست بانک مرکزی دولت خاتمی شکلگیری بانکهای خصوصی و موسسههای مالی و اعتباری است. گفته میشود او در مقابل بسیاری از نهادها مانند بنیاد مستضعفان برای گرفتن مجوز بانک و موسسه ایستادگی کرد؛ مقاومتی که در دولت احمدینژاد شکست و ثمره آن در دولت روحانی به گل نشست.
[mks_pullquote align=”left” width=”760″ size=”24″ bg_color=”#2c3e50″ txt_color=”#ecf0f1″]درباره محسن نوربخش پس از انقلاب اسلامی[/mks_pullquote]
محسن نوربخش، از جمله جوانان ایرانی مشغول به تحصیل در دانشگاههای آمریکا بود که بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی، وقتی تحصیلات خود را به پایان رساند، با دریافت دکترای اقتصاد به تهران برگشت. اولینبار نام محسن نوربخش زمانی بر زبان آمد که محمدعلی رجایی، اولین نخستوزیر به مقابله با اولین رئیسجمهور ابوالحسن بنیصدر رفت و علیرضا نوبری، رئیس انتخابی وی برای بانک مرکزی را که تحصیلکرده بانکداری در فرانسه بود، نپذیرفت و بهجای او نوربخش را قرار داد که در چند مقاله نظریات اقتصادی بنیصدر و تیم او را به نقد کشیده بود. به این ترتیب محسن نوربخش در دومین سال از تاسیس جمهوری اسلامی در ۲۳ خرداد ۱۳۵۹ در مقام ریاست بانک مرکزی قرار گرفت و تا دومین روز از سال ۱۳۸۲ وقتی چشم از جهان فروبست، همچنان در آن سمت بود (جز در سال ۶۵ که جای خود را به مجید قاسمی داد)، در این فاصله، دورهای به نمایندگی مجلس و پنج سالی را بهعنوان وزیر اقتصاد و معاون اقتصادی رئیسجمهور هاشمیرفسنجانی گذراند، اما باز به بانک مرکزی برگشت. وی تا قبل از مرگش یک بار به مقام نخستوزیری نزدیک شد و یک بار نیز نام او بهعنوان نامزد ریاستجمهوری بر زبانها جاری شد و در تمام این سالها در بخش اقتصادی باقی ماند و فعالیت سیاسی وی به شرکت در تاسیس حزب کارگزاران سازندگی و عضویت در شورای مرکزی منحصر شد که آن هم بهدنبال زندانیشدن غلامحسین کرباسچی عملا منتفی شد. در آبان سال ۱۳۶۰ كه موضوع انتخاب نخستوزیر به مسالهای بین رئیسجمهور سیدعلی خامنهای و مجلس تبدیلشده بود و اکثریت نمایندگان مجلس به پایداری سیدمحمد خاتمی، نماینده اردکان، علیاکبر ولایتی را که اولین انتخاب رئیسجمهور جدید بود، نپذیرفتند و دومین پیشنهاد او سیدمحمد غرضی هم به مانع برخورد، به نوشته هاشمیرفسنجانی در خاطرات خود «قرار شد محسن نوربخش رئیس بانک مرکزی برای نخستوزیری مطرح شود، چون امام گفتهاند بهتر است حزبی نباشد که اتهام انحصارطلبی وارد نشود.» ولی سرانجام با انتخاب میرحسین موسوی، به بحرانی که در اولین روزهای ریاستجمهوری سیدعلی خامنهای بین مجلس و وی ایجادشده بود، پایان داده شد و نام محسن نوربخش بار دیگر زمانی به میان آمد که گروههای سیاسی بهدنبال جانشینی برای هاشمیرفسنجانی میگشتند و اکثر اعضای دولت پس از ناامید شدن از شرکت حسن حبیبی و غلامحسین کرباسچی به فکر محسن نوربخش افتادند که حوادث بهار سال ۱۳۷۶ کار را به انتخاب محمد خاتمی کشاند. دوران دشوار جنگ با عراق که سه سال آن کشور تحت محاصره اقتصادی آمریکا با کمبود شدید منابع پولی و ارزی برای تامین مایحتاج عمومی و نیازهای نظامی روبهرو شده بود. محسن نوربخش در جستوجوی دادن انضباطی به سیاستهای پولی کشور با دولت میرحسین موسوی به اختلاف رسید و جای خود را به محمدجواد ایروانی داد که منتخب جناح چپ بود و خود با شرکت در انتخابات مجلس در فهرستی جا گرفت که نام هاشمیرفسنجانی در صدر آن بود و با ۶۶۶ هزار رای از مردم تهران به مجلس رفت.
نوربخش با پایان جنگ و آغاز ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی بهعنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی وارد کابینه وی شد، اما مجلس پنجم که جناح محافظهکار در آن اکثریت یافته بود، وی را در مقام وزارت نپذیرفت و به فاصله چند دقیقه از سوی هاشمیرفسنجانی به معاونت اقتصادی رئیسجمهور انتخاب شد؛ مقامی که چندی بعد با رفتن وی از پستهای اجرایی حذف شد و نوربخش بار دیگر به ریاست بانک مرکزی منصوب شد. تحت ریاست محسن نوربخش، بانک مرکزی هم دوران پایین آمدن روزبهروز ارزش پول ملی ایران را تجربه کرد و هم در ششساله آخر، دوران ثابت نگهداشتن ارزش ریال در مقابل پولهای معتبر جهانی را. در هر دو دوره وی با شدت از سیاستهای پولی جمهوری اسلامی دفاع کرد. در دو سال آخر نوربخش از جانب هر دو جناح سیاسی مورد انتقاد قرار گرفت. هواداران اصلاحات مایل بودند شخصی که هماهنگی بیشتری با سیاستهای اقتصادی دولت داشته باشد، در آن مقام قرار گیرد و جناح محافظهکار هم به جهت تاکید نوربخش بر سیاستهای کنترل حجم پول و انضباط پولی از وی راضی نبود.
[mks_pullquote align=”left” width=”760″ size=”24″ bg_color=”#2c3e50″ txt_color=”#ecf0f1″]ماجرای چهار نفری که بنیصدر خط زد![/mks_pullquote]
زمانی که رجایی هیات دولت را به بنیصدر پیشنهاد میدهد، او با چهار نفر از فهرست مخالفت میکند. محسن نوربخش یکی از آن چهار نفر بود. احمد توکلی و بهزاد نبوی هم دو تای دیگر آن فهرست چهارنفره بودند. شهریور 1395 این دو نفر در کنار هم در نشستی به نام «محمدعلی رجایی؛ مردمی یا پوپولیست» که به مناسبت سالگرد انفجار دفتر رئیسجمهوری و بزرگداشت شهید محمدعلی رجایی برگزار شده بود، حضور یافتند. ماجرای آن چهار نفر و صحبتهایی که ردوبدل شد، در این جلسه مطرح شد. نقل این ماجرا را از منبع همشهری آنلاین در ادامه میخوانید:
«توکلی در بیان خاطرهای دیگر به اختلاف بنیصدر و رجایی اشاره کرد و گفت: رجایی، من، بهزاد نبودی، میرحسین موسوی و مرحوم نوربخش را بهعنوان وزیر کار، مشاور، خارجه و اقتصاد معرفی کرده بود و بنیصدر نپذیرفته بود. قرار بود مرحوم انواری و آقای محمد یزدی حکمیت کنند. با هم بهاتفاق به خانه بنیصدر رفتیم. روی کاناپه با شلوار کُردی نشسته بود. از جای خودش بلند نشد و فقط با آن روحانیون، یاالله کرد و ما اطرافش نشستیم. بحثهای ما به میز ناهار هم کشیده شد. به میرحسین موسوی گفت تو در روزنامه جمهوری اسلامی اولین بار علیه من سرمقاله نوشتی. به من هم گفت تو اولین نفری بودی که علیه من نطق کردی. میرحسین موسوی هی توضیح میداد و او تنها حرف اولیه خود را تکرار میکرد. این اولینها برایش مهم بود. تا اینکه رجایی عصبانی شد و گفت تو سر موضع خودت هستی. من هم گفتم شما فرانسه بودی ما انقلاب کردیم که هرچه بخواهیم درباره رئیسجمهور بنویسیم. ۱۱ میلیون که هیچ، اگر ۳۰ میلیون هم رای داشتی اگر تایید امام نبود در این جایگاه نبودی. او در نهایت رجایی را فردی دانست که معتقد بود هر چیزی که قابلیت استفاده دارد، نباید از بین برود. او اضافه کرد: اینجور آدمها درست منابع را تخصیص میدهند.»
[mks_pullquote align=”left” width=”760″ size=”24″ bg_color=”#2c3e50″ txt_color=”#ecf0f1″]ماجرای چهار نفر از زبان بهزاد نبوی[/mks_pullquote]
نبوی سخنانش را با تکمیل سخنان و خاطرات توکلی آغاز کرد و گفت خاطرات شیرینی را تعریف کردند؛ در همان جلسه کذایی که با آقای بنیصدر داشتیم، او توکلی و نوربخش و میرحسین را نپذیرفت. درباره رجایی میخواست من مثل آچارفرانسه کنارش باشم، به خاطر همین هم به انواری یزدی که حَکَم بودهاند، گفته بود من کارهای نیستم و در نخستوزیری کنار او هستم تا اینکه یک روز که در آموزشوپرورش بودم، یک عده از طرف بنیصدر آمدند و گفتند تو را پذیرفته؛ اما به یک شرط که با بنیصدر مخالفت نکنی و مکتوب آن را بنویسی. بهزاد در حالی که میخندید، ادامه داد: هم من اولین عفو خود و انشاءالله آخرین آن را نوشتم که تعهد میکنم با رئیسجمهور قانونی کشور مخالفت نکنم و اینچنین شد که آنها پذیرفتند. او در ادامه با بیان اینکه بگوییم رجایی مردمی بود یا پوپولیست، برای روزهای اول انقلاب کار دشواری است، گفت: یکی اینکه مسئولان انقلاب اکثرا بیتجربه و صفرکیلومتر بودند، تنها فرد باتجربه ما مرحوم بازرگان بود که مسئول سازمان آب در دوره نخستوزیری مصدق بود و او برای ما حکم پروفسور را داشت! بنابراین برخی از تصمیماتی که اتخاذ میشده، ممکن است جنبه پوپولیستی داشته باشد. برای مثال رجایی در طرحی که به طرح شهید رجایی معروف شد، مصوب کرد ماهی ۳۰۰ تومان به کشاورزان بالای ۶۰ سال بدهند، ممکن است این را پوپولیستی تلقی کنید؛ به اعتقاد من این نبود، آن موقع بر اساس توانایی و تجربهای که داشتیم سعی میشد بهترین کاری را که میشد برای مردم انجام شود، انجام داد. شاید خود ما ۳۰ سال بعد به آن کارها نقد کردیم و گفتیم بهتر بود انجام نمیشد؛ اما بهجای کمتجربگی، قصد ما به دست آوردن رای مردم نبود؛ برای مثال امام بهطور اتوماتیکوار رای داشت.
[mks_pullquote align=”left” width=”760″ size=”24″ bg_color=”#2c3e50″ txt_color=”#ecf0f1″]ادعای بابک زنجانی درباره دکتر نوربخش[/mks_pullquote]
بابک زنجانی در داستانهای پولدار شدنش جایی گفته بود در سال ۷۳ و در دوره سربازی راننده مرحوم نوربخش بوده و ادعا کرده است نوربخش در آن دوره روزانه ۱۷ میلیون دلار به او میداده تا این دلارها را به قیمت دولتی در بازار به ریال تبدیل کند که زنجانی از این راه کارمزد ۱۷ میلیون تومانی به جیب زده است. رئیس دفتر آن سالهای نوربخش ادعای زنجانی؛ از راننده نوربخش بودن تا ماجرای دلارها را تکذیب کرده است.