پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
ابزارها کنار میروند؛ روش مدیریت بازار تغییر میکند؛ پژوهش متولد میشود
وقتی حرف از نوآوری در صنعت بانکداری و پرداخت میشود آنهایی که واقعا در این حوزه حرفی برای گفتن دارند انگشتشمارند. حمیدرضا آموزگار یکی از آن شخصیتهایی است که در کنار ایدههایش، حرفهای زیادی هم برای گفتن دارد. خودش را اینطور معرفی میکند: پریروز: معمار و مدیر ارشد پروژه سامانه متمرکز بانکداری شرکت فناپ؛ دیروز: موسس و مدیرعامل شرکت نوژا؛ امروز: عضو هیئت عامل طرح توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات گروه میدکو در شرکت فناپ و رئیس هیئتمدیره شرکت نوژا.
برخلاف گذشته که خیلی ترجیح میداد بیسروصدا باشد حالا چند وقتی است دوباره قلم به دست گرفته و اخیرا یادداشتهای جان و قرص داری از او در رسانههای مختلف دیدهایم. به سراغش رفتیم در مورد نوآوری در صنعت بانکداری و پرداخت با او گپی بزنیم. او صحبتهایش را اینطور شروع میکند: در حوزه پرداخت و بهطورکلی کسبوکار، آینده را میتوان در سه مسیر موازی بررسی کرد. در ادامه هر کدام را جداگانه مورد بررسی قرار میدهد.
یک؛ تغییر هویت ابزارها به سمت هرچه نزدیکتر شدن به انسان
مفاهیم بیولوژیک و علوم زیستی سالهاست که در این مسیر حرکت میکنند و در ده سال آینده خواهیم دید که دادههای هویتی دوباره به درون انسان بازمیگردند و اطلاعات نیز بر روی بستر ذخیرهسازی ابری زنجیره دسترسی را کامل میکنند. همانطور که در همایشهای مختلف روباتیک میبینید اتفاقات خوبی در حال افتادن است و اگر از جنبههای قدرتطلبی این علوم بگذریم نتیجه افزایش رفاهی آنها برای ما در علوم زیستی خود را نشان خواهند داد. دادهها باید در انسان مخفی شده و بهنوعی انسان به سرشت اولیه خود و معامله پایاپای بازگردد و درنهایت واسطه توسط خود انسان و علم زیستی باید ایجاد شود. این واسطهها به کمک علم بیولوژیک بهشدت عامل هوشمندتر شدن صنایع خدمت رسان خواهند شد.
.
دو؛ شبکههای اجتماعی B2C
مسئله دوم شبکههای اجتماعی کسبوکار به مشتری (B2C) است. در یک سال آینده شاهد آن خواهیم بود که دنیا پس از طی دوران هیجان کاذب شبکههای اجتماعی، در مسیر بلوغ این شبکهها پوستاندازی میکند. اینگونه محصولات بیزینس دنیا را بر اساس شبکه B2Cو نه شبکههای مشتری به مشتری (C2C) رقم خواهند زد؛ یعنی کسبوکارها کنار هم مینشینند طوری که گویی یک بازار جهانی دارید. سرویسها کنار هم قرار خواهند گرفت و مشتریها با انتخاب خود از آنها خدمت دریافت میکنند. این بهترین فرصت برای بانکها و موسسات مالی خواهد بود که این بسترها را ایجاد کنند، چراکه پول از این به بعد در این شبکهها در جریان خواهد بود. حتی این امکان هست که بانکها هم در کنار هم یک شبکه اجتماعی مبتنی بر کسبوکار تشکیل دهند. فضایی را میتوانید فرض کنید که بانکها در کنار هم قرار گرفتهاند و تمام سرویسهای خود را بهصورت مشترک اعلام میکنند و عملا ایجاد بازار مشترک میکنند. کسانی که میتوانند محتوا ارائه کنند، پشت این مسئله قرار میگیرند و بهجای اینکه بانکها با تبلیغات فراوان بگویند ما این سرویسها را ارائه میکنیم، مشتری وارد فضایی میشود که میتواند انتخاب کند؛ مثلا در گردشگری میتوانید بگویید یک سفر دو روزه کویری با اقامت در چادر میخواهم و به شما نتایج همه کسبوکارهای ارائه کننده این سرویس گزارش میشود. حالا همین مدل در محیط بانکی اجرا کنید، مثلا برای تسهیلات، اِلسی، سپرده و غیره الان محیطی وجود ندارد که بتوان درخواست معکوس از آن داشت. این مسیر، یعنی ما حتی ما بهزودی شاهد درگاههای پرداخت مشترک خواهیم بود و رقابت دیگر بر سر درگاههای پرداخت نخواهد بود. خوشبختانه ما برای ایجاد این بستر از شش ماه پیش برنامهریزی کردهایم و امروز آماده ارائه آن هستیم.
.
سه؛ پژوهشگاه هوش در کسبوکارها
مورد سوم که بحث جدیدی است که با دانشگاههای صنعتی کشور شروع کردهایم، بحث پژوهشگاه هوش در کسبوکارهاست. پژوهشگاه با علوم نوین دانشگاهی بهعنوانمثال بازاریابی عصبی، علوم نوین معماری نرمافزار، علوم اقتصادی و ترکیب این موارد با هم میتواند به بانکها و موسسات مالی برای کسبوکارهای آیندهشان دیدگاه بدهد و راهی پیش پایشان بگذارد. این چیزی بود که من از ابتدای شروع به تولید کوربنک (Core Banking) در فناپ دوست داشتم به سمت آن برویم اما آن موقع ظرفیتش در جامعه وجود نداشت.
.
چرا نوآوری مرده است؟
در بین صحبتهایش به این موضوع اشاره میکنیم که در فضای بانکداری و پرداخت ایران نوآوری تقریبا مرده است و اگر کسی هم کاری میکند، کارش عینا توسط دیگران تکرار میشود. آموزگار با تایید این موضوع میگوید: «این مسئله به دلیل عدم وجود سیستم پژوهشگاهی است. در چرخه تولید و ارائه خدمت تمام شرکتهای ایرانی حلقه مفقودهای وجود دارد که به نظر من این حلقه مفقوده یک پژوهشگاه و یک مرکز تحقیق و توسعه است. به همین دلیل است که نوآوری در سیستم وجود ندارد. تقریبا از زمان قاجار به بعد بود که ما یاد گرفتیم نگاه کنیم خارجیها چهکاری میکنند و همان را عینا تکرار کنیم.
همین تفکر در شرکتهای نرمافزاری و بخصوص در حوزه بانکی و حتی صنعتی ما وجود دارد. کسی به اینکه چگونه نوآوری کنیم فکر نمیکند، زیرا اگر فکر میشد تاکنون تعداد زیادی مراکز تحقیق و توسعه استاندارد ایجاد میشد. اینجا همه دنبال ایده میگردند تا نوآوری کنند درحالیکه شما باید ایدهپروری کنید نه جمعآوری ایده. گروههای تحقیقاتی در دنیا وزنههای سنگینی هستند، بهعنوانمثال شرکت اریکسون سوئد تمام کارهای خود را بر مبنای دستیافتههای این گروههای تحقیقی انجام میدهد و خروجیهای خوبی هم میگیرد. هزینه کمتری را هم متقبل میشود، چون تحقیقات توسط ترکیبی از نیروهای دانشگاهی و نیروهای باتجربه تجاری انجام میشود. این اتفاق، تولید دانش میکند. تولید دانش به تعداد مقالههای ما ربطی ندارد. سازمانهایی که برای همهچیز هزینه میکنند، بهتر است با این هزینهها به سمت سوددهی در آینده پیش بروند. البته در این زمینهها بانک هم مقصر نیستند بلکه بازوی فناوری اطلاعات آنهاست که وضعیت درستی را برایشان ترسیم نمیکند. برای فناور بودن باید شرکتها پژوهشگاه مستقل فناوری اطلاعات تاسیس کنند و از خروجی آنها و بازخوردهای جامعه نسبت به آن چرخه خود را کامل کنند.
.
شرکتهای خصوصی باید محرک چرخه تولید دانش باشند
از وی در خصوص اینکه چنین پژوهشگاههایی را چه کسی باید تاسیس کند میپرسیم. آموزگار در پاسخ میگوید: باید شرکتهای فناوری اطلاعات شروعکننده این حرکت باشند. من در جلسهای با حضور برخی اساتید دانشگاه خواجه نصیر همین بحث را مطرح کردم که باید با اینهمه نیروی کار و بستر دانشگاهی آماده، شرکتهای خصوصی را وارد کرد تا چرخه تولید دانش ایجاد شود. دولت باید تسهیلات مالیاتی برای آنها ایجاد کند. هرچند فکر کنم پژوهشگاهها مالیاتی ندارند اما دولت باید باز هم به آنها کمک بیشتری کند. باید اساتیدی که واقعاً میخواهند در این فضا کار کنند شناخته شوند و در جامعه پذیرفته شود که پژوهشگاهها یک محل اشتغال معنیدار هستند
به نقش پژوهشکده پولی و بانکی اشاره میکنیم و اینکه آیا پژوهشکده پولی و بانکی میتواند مثال خوبی در این زمینه باشد؟ او در پاسخ میگوید: ما در پژوهشکده پولی و مالی بانک مرکزی تجربه موفقی نداشتیم. حتی در بسیاری موارد خروجی مفیدی ندیدهایم. پژوهشکده مالی به سمت فضای کسبوکاری پیش رفته است هرچند که این خیلی خوب است که یک گروه تحقیقاتی بتواند هزینههای خود را تامین کند؛ اما درآمدش باید ناشی از فروش تحقیقات باشد نه اینکه همایش برگزار کند. در حوزههای مختلف در کشور پژوهشکدههای مختلفی داریم؛ اما اینکه این پژوهشکدهها مطابق استانداردهای بینالمللی عمل میکنند یا خیر، مسئله است. بروید کارنامه این پژوهشگاهها را بررسی کنید.
از طرفی هم شرکتهای دولتی نمیتوانند پژوهشکده راه بیندازند، زیرا نتیجه دادن یک پژوهشکده بین ۳ تا ۱۰ سال زمان میبرد و معلوم نیست تا راهاندازی پژوهشکده تغییرات مدیریتی رخ داده باشد یا خیر. اما خصوصیها مانند فناپ و توسن و امثالهم بهراحتی میتوانند این کار را انجام دهند؛ زیرا این شرکتها از همین صنعت پول درآوردهاند و اگر آن را به همین صنعت برنگردانند، هم خودشان و هم این صنعت شکست خواهد خورد.
.
چرا باید به سمت Bio رفت؟
برمیگردیم سر آن سه موردی که در ابتدای صحبتهای به آنها اشاره کرد؛ از حمیدرضا آموزگار میپرسیم که دیدش نسبت به گسترش Bio در ایران چیست؟ آموزگار در پاسخ میگوید: سال اول تاسیس فناپ، دکتر قاسمی معتقد بود که فناپ باید کاری کند که وقتی افراد به دستگاه خودپرداز مراجعه میکنند چیزی با خودشان نبرند. بهعنوانمثال اثرانگشت و یا شناسایی از طریق چشم کفایت کند. اینکه یک مدیر در مملکت اینگونه فکر کند از هر چیزی باارزشتر است. باور کنید که اگر این آدمها آنجا نبودند امثال من 6 سال متوالی زندگیشان را روی تولید سیستمهای بانکی نمیگذاشتند. به نظر من این چیزی است که بانکها میتوانند برای ۵ سال آینده روی آن سرمایهگذاری کنند. پژوهشگاهها تحقیقات کنند، بازوهای فناوری محصول را تولید و به بانک عرضه کنند.
همانطور که در علوم زیستی میبینید، در طبیعت هر موجودی دادههای خود را در خود ذخیره میکند، برای انسان هم همینطور است. کمکم باید پول را در بدنمان ذخیره کنیم؛ یعنی اگر من جایی هستم پولم هم همراهم است؛ چه در موبایل و یا سرورهای دیگر. نباید دیگر وابسته به ابزارها باشیم.
.
نبود دانش یک بهانه سنتی است برای انجام ندادن کاری
از وی میپرسیم آیا توان دانشی ما در ایران به این سطح رسیده است؟ او در پاسخ با اشاره به اینکه در حال حاضر هیچ علمی نیست که در ایران وجود نداشته باشد میگوید: این یک بهانه سنتی است که کاری را انجام ندهیم. برای اینکه این اتفاقها بیفتد باید در مدیران ارشد بانکها و شرکتها باور توانستن ایجاد شود و متاسفانه ایجاد چنین باوری کار سختی است. آموزگار درباره ایجاد باور میگوید: خود من فکر میکنم پاسارگاد رشد خوبی داشته است و ۵ تا 10 سال آینده پاسارگاد از خیلی از بانکها جلوتر خواهد بود. این به دلیل مدیران خوب و باتجربهای است که در پاسارگاد کار میکنند و به طرز عجیبی باهوش هستند. همین مسئله اختلاف سطح بین بانکها را ایجاد میکند. کسی که این ذهنیت را ندارد بهطور قطع نمیتواند به سمت آن حرکت کند. وقتی بانکهایی درآمدهای خوبی دارند، برای آینده کسبوکارشان نیازی به اندیشیدن نمیبینند؛ غافل از اینکه بالاخره جایی این روند متوقف میشود. اگر روزی این شیوههای غیراستاندارد بانکها برای کسب درآمد جلویش گرفته شود، چه اتفاقی میافتد؟ به همین دلیل میگویم دانش هر کاری در کشور ما وجود دارد و تنها نیاز به حمایت دارد.
.
نوآوری و تغییرات مدیون مدیرانی است که «نگاه» دارند
در شماره قبلی ماهنامه مصاحبه مفصلی با مهندس خمسه داشتیم. خمسه هم میگفت بانکهای ملت و پارسیان که اکنون صاحب بزرگترین شرکتهای پرداخت ایران هستند، به خاطر مدیران هوشمندی است که داشتهاند. آموزگار با تایید این موضوع میگوید: اثر مدیریتی بسیار واضح است. در ایران مشکل ما از هرم مدیریتی و ضعف آن است. برخی وقتها سیستم آدمها را هم بیمار میکند و نخبگان را کپکزده و بی رخوت میکند.
از آموزگار میپرسیم آیا درست است که در ایران همهچیز سطحی اتفاق میافتد؟ او در پاسخ میگوید: ما اصولا همینطور هستیم. در سال ۸۳ که کلمه پورتال بار اول استفاده شد، همه وبسایتها گفتند ما پورتال هستیم. اصولاً ما مردمان هیجانزدهای هستیم و این رفتار را در خیلی از رفتارهای اجتماعی مشاهده میکنید. باشگاه مشتریان هم مانند پورتال در کشور به فوران رسیده است. درحالیکه یک باشگاه مشتریان واقعی در کشور نداریم. به همین دلیل است که ما در مورد شبکههای اجتماعی طی یک گپ آنالیز به لزوم وجود آن رسیدیم. من همیشه این گپ را حس میکردم که بازارهای ما دارای جهت ارائه خدمت به خدمت گیرنده است. وقتی این روند بخواهد معکوس شود چارهای جز ایجاد تجمع نیست. برای ایجاد بازار معکوس باید سرویسدهندگان و سرویسگیرندهها را در یکجا مجتمع کرد. اکنون ما راهکاری برای فرار از این مسئله را عرضه میکنیم و اینجا دیگر تنها بحث بانکداری مطرح نیست و هر B2C را میتوان با آن مدیریت کرد؛ یعنی تمام بیزینسها با هم وارد یک شبکه اجتماعی شوند و خودشان را بهصورت رایگان ارائه کنند تا مشتری شفافیت لازم را برای انتخاب داشته باشد و بتوانند سرویسهای ارتباطی هم بگیرند.
وزارت فناوری اطلاعات و یا وزارت بازرگانی میتواند چنین سیستمی را راه بیندازند و همه را به آن دعوت کنند و بستر رایگان در اختیار همه قرار دهند. بدین ترتیب بستر پرداخت هم وجود دارد و مردم هم به آن مراجعه میکنند و هرکسی میتواند از آن استفاده کند و مزایای اقتصادی خوبی هم در پی خواهد داشت؛ مثلا تمام سرویسهای بانکها در این ساختار عرضه شود و قابلارائه باشد. وقتی این زنجیره ایجاد شود اتفاق بزرگی خواهد افتاد. آمازون و امثال آن هم چنین شکلی دارند. سرویسدهندگان و تولیدکنندگان به مصرفکنندگان و توزیعکنندگان وصل میشوند.
حال این سرویس را یا باید دولت ارائه کند که ترجیح این است که نکند و یا شرکتهای خصوصی امثال فناپ و توسن و به پرداخت انجام دهند، زیرا عملا شبکه فروشگاهی را در اختیار دارند و عملا یک شبکه B2C را مدیریت میکنند اما به آن شاخ و برگ ندادهاند و یا به کسبوکار امکانات ندادهاند.
این همان مسئلهای است که در بحث کارمزد ذهن من را به سمت عدم لزوم دریافت کارمزد برد. باید امکانات شبکه اجتماعی را در اختیار دارنده دستگاه کارتخوان قرار داد تا مشتری بیشتری به دست آورد؛ یعنی هر فروشگاهی به ذات یک فروشگاه اینترنتی هم باشد. با این اتفاق یک بازار معکوس مالی ایجاد میشود که هم یک بستر فراگیر پرداخت است؛ چون تمام پرداختها وارد این لایه میشود و هم مکانی برای بانکها بهمنظور عرضه سرویسها ایجاد شده است. این بستری برای ارائه سرویسهای مرکز بازی، گارانتی و … است. این زیرساختی برای تمام سرویسهای کسبوکار محور اینترنتی است. درواقع مانند یک پاساژ بزرگ است. یک فرآیند کامل خرید و گارانتی و مرکز خدمات در کنار هم قرار میگیرند. در حقیقت یک بستر Open Source برای ارائه سرویس در اختیار همه قرار میگیرد و اشتغال معنیداری در حوزه فناوری اطلاعات ایجاد میشود.
.
نبود اطلاعات موثق، یکی از بزرگترین مشکلات است
از آموزگار میپرسیم که آیا میتوان در ایران سرویسهایی برای عموم ارائه کرد که مثلا بتوانند سرویسهای مختلف بانکهای مختلف را با هم مقایسه کنند؟ او اشاره میکند به پایاننامه کارشناسی ارشدش که در زمینه هوش رقابتی در وب کار کرده بود. آموزگار میگوید: آن زمان دادههای سایت ۴ بانک را با هم مقایسه کردم اما دادههای آنها در سایتهایشان معتبر نیست و در نتیجه نمیتوانید از آن استفاده کنید. شما یک بانک را نام ببرید که سرویسهای تسهیلاتی واقعی خود را در سایتهایش گذاشته باشد. اگرچه در سامانههای بانکی داخلی، قرار است کاربر فکر نکند و دادههای آییننامهها سیستمی شده است، لیکن این دادهها برای مقایسه در اختیار عموم نیست. اینجا منابع و مصارف بانکها شفاف نیست؛ همانطور که در مقاله سال ۸۶ خود در کنفرانس بانکداری گفتهام بانکها باید بگویند این منبع صرف چه مصرفی میشود و چه نرخ سودی تولید میکند تا مدیریت استراتژیک آن امکانپذیر شود.
گفتوگو با حمیدرضا آموزگار قائممقام پروژه میدکو فناپ درباره سه موضوع حیاتی برای گسترش نوآوری که باید به سمت آنها برویم
منبع: ماهنامه پرداخت و بانکداری الکترونیک عصر ارتباط؛ شماره 16