راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

بلاکچین، دموکراسی یا دیکتاتوری؟ / مزایا و معایب فناوری بلاکچین در مسیر رسیدن به یک زندگی بهتر

فناوری بلاکچین به‌دلیل دور ماندن از نهادهای قدرت، می‌تواند حیات اقتصادی مردم را دموکراتیک‌تر کند. با این‌ حال این فناوری هم مانند بسیاری از فناوری‌های دیگر، مانند اینترنت، می‌تواند اسیر شرکت‌های بزرگ شود. آینده این فناوری چه خواهد شد؟

نسیم بنایی / زمانی که رمزارز بیت‌کوین برای اولین‌بار در سال 2009 در عرصه عمومی ظاهر شد، مجموعه جالبی از نظرهای متنوع درباره آن منتشر شد. به گزارش نشریه گاردین روزنامه‌نگاران عموماً این پدیده را به‌عنوان یک طرح پیچیده برای پول‌شویی در نظر می‌گرفتند، اما دانشمندان علوم کامپیوتر، با اینکه اطلاع خاصی درباره تأثیرات اقتصادی بیت‌کوین نمی‌دانستند، بر این باور بودند که این فناوری مبتنی بر دفترکل توزیع شده (که به آن بلاکچین هم می‌گویند) ایده‌ای بسیار بزرگ است که می‌تواند با تأثیرگذاری روی مفهوم و وضعیت ارزهای جهان، آثار بسیار گسترده‌ای داشته باشد.

البته متخصصان علوم کامپیوتر در داشتن چنین دیدگاهی تنها نبودند. مجموعه گسترده‌ای از تکنو-لیبرتارین‌ها این فناوری را به‌عنوان راهی می‌دانند که از خلال آن زندگی اقتصادی می‌تواند بدون نظارت سرکوب‌گر بانک‌های مرکزی و دیگر نهادهای مقررات‌گذاری، به چرخش بیفتد. فناوری بلاکچین توانایی بالقوه‌ای را برای تغییر نحوه خریدوفروش، تعامل با دولت و تأیید اصالت هر چیزی ایجاد می‌کرد؛ از مالکیت گرفته تا سبزیجات ارگانیک. این نوع نگاه در کنار اظهارنظر ویژه گلدمن ساکس درباره چنین فناوری‌هایی قرار می‌گرفت: «گشودگی فضای اینترنت به همراه امنیت ناشی از رمزنگاری، به همه افراد راهی سریع‌تر و ایمن‌تر می‌دهد تا از طریق آن بتوانند اطلاعات کلیدی را تأیید و اعتمادسازی کنند. در واقع رمزنگاری ما را آزاد می‌کرد.»


بلاکچین واقعاً چیست؟


بلاکچین در کانون خود یک دفتر حساب کل، یعنی مجموعه‌ای برای ثبت تراکنش‌هایی زمان‌بندی‌شده است. این تراکنش‌ها می‌توانند هر نوع جابه‌جایی در پول، کالا یا داده‌هایی ایمن ـ مثلا یک خرید از یک فروشگاه، مالکیت حقوقی یک دارایی، وضعیت واکسن‌زدن یک فرد، یا هر موضوعی ـ را نشان دهند. در جهان آفلاین، تراکنش‌ها توسط یک‌طرف سوم مرکزی ـ یک‌نهاد دولتی، یک بانک یا چیزی شبیه به اینها ـ تأیید می‌شوند. اما بلاکچین یک دفترکل توزیع‌شده (یعنی غیرمتمرکز) است که در آن تأیید (و درنتیجه قابل‌ اعتماد بودن) نه از سوی یک مقام مرکزی، بلکه از توافق کاربران پرشمار بلاکچین مبنی بر معتبر بودن آن، تأیید می‌شود. تراکنش‌های تأییدشده به شکل بلوک درمی‌آیند و پس‌ از آن با استفاده از رمزنگاری پیچیده‌ای به یکدیگر «چین» یا همان زنجیر می‌شوند، به شکلی که بر اساس آن هر نوع تلاش بعدی در راستای تغییر جزئیات تراکنش، قابل‌ مشاهده خواهد بود. در این حالت، مقامات رانت‌خوار و سرکوب‌گری مانند ویزا یا مسترکارت، جایی در زنجیره نخواهند داشت.

با در نظر گرفتن تمام این مسائل می‌توان به‌سادگی فهمید که چرا بلاکچین نویدبخش امیدهایی برای یک وضعیت آرمانی است؛ بالاخره فناوری توانست فشاری به نهادهای قدرت وارد کند. در این شرایط، هیجان به‌وجود‌آمده پیرامون بلاکچین ما را به یاد روزهای اولیه اینترنت می‌اندازد، یعنی زمانی که واقعاً باور داشتیم افراد معاصر ما با ایجاد یک فناوری، توانستند فضا را دموکراتیک‌تر کنند و ما را فراتر از دسترس ساختارهای مستقر قدرت، آزاد کنند. واقعیت هم این است که شبکه اینترنت این ویژگی‌های مطلوب را داشت و هنوز هم دارد. اما مسئله این است که ما از این شبکه به‌منظور رسیدن به پتانسیلی بزرگ استفاده نمی‌کنیم. به‌ جای آن بیشتر به فکر استفاده از چیزهایی نظیر یوتیوب و نتفلیکس هستیم.

چیزی که ما با سادگی خود ندیدیم، قدرت نهادهای قدرت، بی‌رحمی و ظرفیت بالای شرکت‌ها و انفعال مصرف‌کننده‌ها بود. این ترکیب در نهایت منجر به این شد که ابرشرکت‌ها کل اینترنت را در دست بگیرند و از این طریق، قدرت دیجیتال در دستان چند شرکت غول‌پیکر و دولت‌ها متمرکز شد. به‌ عبارت‌ دیگر در همان تله‌ای افتادیم که در مورد دیگر فناوری‌های ارتباطی هم پیش‌ آمده‌ بود؛ از تلفن گرفته تا رادیو، تلویزیون و سینماها. تمام این اتفاقات قبلاً هم رخ‌ داده بودند و «تیم وو»، در کتاب قابل‌ توجه خود با عنوان «تغییر ارباب»، آنها را نشان می‌دهد.


آینده بلاکچین چه خواهد شد؟


آیا این اتفاق برای فناوری بلاکچین هم رخ می‌دهد؟ باید امیدوار باشیم که این اتفاق رخ ندهد، اما استقبال سرخوشانه آن از سوی شرکت‌هایی چون گلدمن ساکس، خیلی هم دلگرم‌کننده نیست. مشکل فناوری دیجیتال این است که برای مهندسان، هم جذابیتی ذاتی دارد هم به شکلی اغواکننده چالش‌برانگیز است و معنی این عبارت این است که دید آنها را محدود می‌کند؛ زیرا آن‌قدر روی پیدا کردن راه‌حلی برای مسائل فنی تمرکز می‌کنند که نسبت به زمینه گسترده‌تر نابینا می‌شوند.

برای مثال در حال حاضر، فرایند ایجاد توافق برای تأیید تراکنش‌های بلاکچین نیازمند محاسبات بسیار سنگین است که ردپای کربنی بسیار سنگینی دارند. کاهش این ردپا چالش‌های فنی جذابی دارد، اما تمرکز بر این چالش‌ها به معنای این است که جامعه مهندسان دیگر فکری راجع به مشکلات مربوط به کنترل و مدیریت این فناوری نخواهند کرد.

شاید هیچ نهاد مرکزی در بلاکچین وجود نداشته باشد، اما همان‌طور که «ویلی لدونووردا»، استاد مشهور جامعه‌شناسی دیجیتال، چند سال پیش اشاره کرد، در این فناوری قواعدی وجود دارد که بر مبنای آن می‌فهمیم توافقی ایجاد شده و سؤال اصلی این است که این قواعد را چه کسی تعیین می‌کند؟ مهندسان؟ مالکان بزرگ‌ترین ابرکامپیوترهای موجود در زنجیره؟ گلدمن ساکس؟ و… این سؤالات در نهایت خود جنبه‌ای سیاسی دارند، نه فنی.

از سوی دیگر این‌طور هم به نظر نمی‌رسد که مهندسان بلاکچین علاقه خاصی به انسان‌هایی داشته باشند که در نهایت قرار است از این فناوری استفاده کنند. این نتیجه‌ای است که «ماکسی مارلینسپایک»، رمزنگاری معروف، طی آزمایش جالب خود درباره این فناوری به آن رسید: «زمانی که مردم درباره بلاکچین حرف می‌زنند، از اعتمادی توزیع‌شده، توافقی بدون رهبر و سازوکار عمل‌کردن آن صحبت می‌کنند، اما عمدتاً به این واقعیت کاری ندارند که مشتریان در نهایت نمی‌توانند نقشی در این سازوکار داشته باشند. تمام نمودارهای شبکه مربوط به سِروِرها هستند، الگوی اعتماد بین سرورها بررسی می‌شود و همه‌چیز مربوط به سرورهاست. بلاکچین‌ها برای این طراحی‌ شده‌اند که شبکه‌ای از همتایان باشند، اما نحوه طراحی آنها به شکلی نیست که به گوشی همراه یا مرورگر کامپیوتر شما این امکان را بدهند که یکی از آن همتایان باشند.» و ما به آن نقطه حتی نزدیک هم نشده‌ایم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.