پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
نسبت پول و کارآفرینی / از حقایق تلخ شروع کسبوکار بگوییم
هفتهنامه کارنگ/ نتایج یک پژوهش منتشرشده در نشریه ساینس نشان داده است که ضریب هوشی کشاورزان در فصلهایی از سال که پول کمی دارند و بسیار فقیر میشوند، بهشدت کاهش مییابد؛ در حالی که در فصلهایی از سال که پول محصولات فروختهشدهشان را دریافت میکنند، ضریب هوشی بالاتری دارند.
نتیجه پژوهش «آناندی مانی» از مرکز مزیت رقابتی اقتصاد جهانی دانشگاه وارویک انگلیس را میتوان به سایر مردم هم تعمیم داد.
میتوان نتیجه گرفت که مردم وقتی در حساب یا جیبشان به مقدار لازم پول دارند، ضریب هوشیشان بالاتر رفته و عملکرد ذهنی قویتری دارند و میتوانند تصمیمهای درستتری بگیرند.
قطعاً درباره نتیجه این آزمایش استثناهایی وجود دارد اما فارغ از اینکه اصلاً چنین پژوهشی انجام شده است یا خیر، چندان دور از ذهن نیست که هرچه دغدغههای آدمی افزایش یابد، میزان تمرکزش کاهش مییابد که این، خود، تأثیر منفی بر نحوه تصمیمگیری فرد و دقت تصمیمهای او دارد.
موانع ذهنی فقر
داشتن پول به معنای امکان دسترسی انسان به نیازهای اولیه و در سطوح بالاتر نیازهای ثانویه است. پول دغدغهای فراگیر و بزرگ برای انسان از هر جنس و ملیتی است و نبودش میتواند مانع بزرگی بر سر موفقیت او در زمینههای گوناگون باشد.
حتی موضوع مورد بحث ما این نیست که پول میتواند به آموزش بهتر یا داشتن امکانات بیشتر برای انجام کاری کمک کند، بلکه بحث، اینجا بر سر مانع ذهنی است که پول نداشتن ایجاد میکند.
همه ما همواره از کودکی در معرض آموزههایی بودهایم که از راههای گوناگون این تصور را برای ما ایجاد میکردند که فرزندان والدین متمول در زندگی تحصیلی و کاری خود موفقیتی کسب نمیکنند و در بهترین حالت در آینده پیشه پدرانشان را دنبال میکنند؛ با این حال آنچه در واقعیت لمس میکنیم با این تصور کاملاً متفاوت است.
در ادامه بحث به کارآفرینی و مدیریت کسبوکار میپردازم. خیلی زیاد این را میشنویم یا میخوانیم که کسی میگوید با دست خالی کسبوکاری را راه انداخته و با دست خالی ادامه داده و امروز یک کسبوکار موفق و بزرگ دارد.
قطعاً منکر چند نمونه معدود از این داستانها نیستم، اما همانطور که استیو جابز، بیل گیتس و مارک زاکربرگ تصور اشتباهی را به ما القا میکنند که کارآفرینان بزرگ جهان از سن خیلی پایین کسبوکارشان را راه انداختهاند، به نظرم راهاندازی کسبوکار با دست خالی بیشتر شبیه به یک افسانه است.
اینکه یک کارآفرین با پشتوانه مالی ادعا کند که بدون تکیه بر آن پشتوانه توانسته کسبوکارش را سر پا نگه دارد، ادعایی بیپایه و اساس است.
موفقشدن صاحبان استارتآپها، بدون پشتوانه مالی، یک امید واهی است
برگردیم به ابتدای این یادداشت، یعنی کشاورزان و پژوهشی که درباره ضریب هوشی آنها انجام شده بود. با فرض اینکه بپذیریم کسی بدون حمایت مالی دیگری، کسبوکاری راه انداخته و آن را سر پا نگه داشته است، نباید تأثیر پشتوانه را منکر شویم.
فاصله زیادی هست میان کارآفرینی که امروز از نظر نقدینگی دچار مسئله است و هیچ پشتوانهای ندارد و کارآفرینی که در همین مخمصه گرفتار است اما به پشتوانه مالی خود امید دارد.
این بیانصافی است که پشتوانههای صاحب یک کسبوکار را در نظر نگیریم و از همه اینها غیرمنصفانهتر این است که بخشی از حقایق را پنهان کنیم.
امید دادن به جوانانی که در قیاس با سایر جوانان در نقطه صفر و یا چند درجه منفی قرار گرفتهاند، میتواند مؤثر باشد اما به شرطی که تمام حقایق دنیای کسبوکار را به آنها بگوییم.
اگر از داستان موفقیت افرادی که با وجود والدین پولدار، هیچ حمایتی از آنها نگرفتهاند و در مسیر راهاندازی یک کسبوکار موفق،کاملاً مستقل بودهاند برای القای امید به جوانانی که در شروع مسیر راهاندازی یک کسبوکار جدید هستند، استفاده کنیم درواقع به آنها هیچ لطفی نکردهایم. این نوع ادعاها بیشتر از تشویق افرادی که پشتوانه مالی ندارند، باعث سرخوردگی آنها پس از شکست احتمالی میشود.
بهتر است حقایق را آنطور که هست بازگو کنیم و کسی را دنبال نخود سیاه نفرستیم. چرا صادق نباشیم؟