پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا بپرسیم چرا؟
در دوران فترت اندیشه و تفکر، ترجمه راهی برای تفکر است. برای ساختن ایران آینده در صورتی که این راه را درست طی کنیم، شاید راهی به سوی تصویر مطلوب از ایران آینده بیابیم
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۵ / حدود ۹ ماه دیگر وارد قرن ۱۵ هجری شمسی میشویم. قرن 14 بر ما عجیب گذشت؛ در این قرن بهطور کلی روبهجلو بودیم، ولی انتظارمان بیش از این بود. حالا سوال این روزهای ما این است که قرن بعدی بر ما چگونه خواهد گذشت؟ در قرن ۱۴ یک انقلاب، چند کودتا و جنگ و تغییرات گسترده سیاسی را تجربه کردیم. تقریبا از نیمههای این قرن ساختار اقتصاد مدرن ایران شکل گرفت و از همان ابتدا هم مسیر را کج شروع کردیم!
امروز ساختار اقتصاد ایران نه دقیقا منطبق بر ساختارهای سرمایهداری است و نه دقیقا منطبق بر ساختارهای چپ و سوسیالیستی؛ اما فئودالیسم شاید بتواند تصویری از ساختار اقتصاد ایران به ما بدهد.
ساختار قدرت در ایران در یکصد سال گذشته بهمرور پیچیده شده و تابآوری ایران در برابر چالشها هم همگان را متعجب کرده است. ایران موفق نشده جریان سوم تاثیرگذاری در جهان خلق کند، منتها تابآوری در برابر فشارهای داخلی و خارجی باعث شده ایران سوژه جذابی برای بسیاری از اندیشمندان باشد و خیلیها میخواهند بدانند آخر شاهنامه چه میشود.
ایران امروز ملغمهای از مفاهیم گوناگون و گاه متضاد است. ترکیب و تنوع ایران شاید به اندازه کشورهایی مثل آمریکا نباشد، اما قطعا بسیار بیشتر از اکثر نقاط جهان است. ایران گهوارهای برای رشد تمدنهای مختلف بوده و با اینکه در طول زمان بخشهای زیادی از ایران را از آن کندهاند و همان بخشها هم گاهی در مقابل ایران ایستادهاند؛ اما در یکصد سال گذشته ایران خودش را حفظ کرده است.
بسیاری ایران یکپارچه را نمیپسندند، ولی در کمال تعجب در قرن گذشته ایران یکپارچه باقی مانده است، هرچند تلاشها برای از هم پاشیدن شیرازه ایران هر روز بیشتر و بیشتر میشود. با این همه مهمترین چالش ایران را قطعا نباید در خارج از مرزهای ایران جستوجو کرد؛ چالش اصلی در خود ایران است و بیگانگان میتوانند با سوار شدن بر شکافها از آنها بهرهبرداری کنند.
ایران فردا به چه چیزی احتیاج دارد؟
با این مقدمه کوتاه بگذارید سوال اصلی این یادداشت را مطرح کنم: ایران در قرن ۱۵ بیش از هر چیز دیگری به چه چیزی نیاز دارد؟ این روزها بسیاری به اجماع رسیدهاند که اقتصاد مهمترین مساله ایران است. به نظر میرسد شور سیاسی و انقلابی حالا به خواهش رفاه تبدیل شده و سیاسیون هم تلاش میکنند سوار بر این خواهش موجسواری کنند. ولی آیا مهمترین مساله ایران امروز و ایران فردا، اقتصاد است؟ آیا در تعیین اولویتها دچار خطا نشدهایم؟
اگر کمی از دورتر نگاه کنیم متوجه میشویم در تعیین اولویتها دچار خطای سیستماتیک شدهایم؛ چون نتوانستهایم روشهای قبلی را تئوریزه کنیم، حالا به این نتیجه رسیدهایم که فکر را کنار بگذاریم و مستقیم برویم سراغ اصل مطلب و با این خیال خام که فلسفه به کار ما نمیآید، مستقیم برویم سراغ مهندسی و با سرعت همهچیز را بسازیم. ولی برای یک سوال مهم جواب نداریم: «دقیقا میخواهیم چه چیزی را بسازیم؟»
کیفیت پاسخ به پرسشهایی که با چرا شروع میشوند، ما را به پرسشهایی درست در زمینه چگونگی میرسانند. عدهای تصور میکنند تمرکز بیش از حد بر چرا ما را از پاسخ به چگونگی بازمیدارد، ولی مساله اینجاست که تا زمانی که «چرا» را ندانیم، چگونگی صرفا کاری فنی و بدون داشتن طراحی مناسب است.
چرا باید بپرسیم که چرا تحول دیجیتال لازم است؟
بگذارید یک مورد مشخص را بررسی کنیم؛ چگونه تحول دیجیتال را کلید بزنیم؟ این پرسش این روزهای بسیاری است و خیلیها میخواهند تحول دیجیتال را خیلی سریع در بسیاری از بخشها عملیاتی کنند. سوالی که پاسخ داده نشده این است که اصلا چرا باید تحول دیجیتال را شروع کنیم؟
الزام تحول دیجیتال از کجا میآید و ایران چرا به تحول دیجیتال نیاز دارد؟ شاید بسیاری این موضوع را یک موضوع بدیهی فرض کردهاند. دقت کنید که قصدم این نیست که بگویم تحول دیجیتال بد یا خوب است؛ میخواهم بگویم تا زمانی که تحول دیجیتال با پرسشهایی که با چرا شروع میشوند، نقد نشده و صرفا بر مبنای احساس یا حدس و گمان به این نتیجه برسیم که باید به سوی تحول دیجیتال برویم، کیفیت پاسخهای ما به «چگونه تحول دیجیتال را رقم بزنیم» هم ضعیف خواهند بود.
اکنون در شرایطی قرار گرفتهایم که ترجیح میدهیم فکر نکنیم و به پرسشهای سختی که با چرا شروع میشوند، نپردازیم؛ یکی از دلایل هم احتمالا این است که احتمال رسیدن به پاسخ چرا، کم است و شاید نتوانیم برای پرسشهایی که با چرا شروع میشوند، پاسخ مناسب پیدا کنیم.
ترجمه؛ راهی برای تفکر
اینجاست که ایده اصلی برای جوامعی مانند ما که فکر در آن به حاشیه رفته است، مطرح میشود. در سالهای گذشته افرادی مانند مراد فرهادپور از ترجمه بهعنوان راهحلی برای فکر کردن صحبت کردند؛ در کشورهایی مانند ایران که تفکر موضوعی حاشیهای است و ایده و فکر اصیل خلق نمیشود، بهترین راه برای فکر کردن ترجمه است.
این روزها شاهد این هستیم که در حوزههای گوناگون اندیشهها و ایدههای ترجمهشده را با عنوان تالیف و چیزهایی مانند آن بازتولید میکنند. موضوع صحبت ما مفاهیم مالی است. مفاهیم مالی و همه مفاهیم مرتبط با آن و بهطور خاص فناوریهای مالی مفاهیمی نیستند که در ایران خلق شده باشند؛ بنابراین وقتی کسی از تالیف درباره مفاهیم مالی و فناوری در ایران صحبت میکند، معمولا در حال قالبکردن اندیشههای ترجمهای با نام خودش و انجام تغییرات بیدلیل در آن اندیشههاست که بیشتر به گمراهکردن مخاطب منجر میشود.
ترجمه در این شرایط بهترین راه برای فکر کردن است و شرط لازم برای این موضوع خواندهشدن است. چیزی که ما برای ایران فردا نیاز داریم، ارائه اندیشههای اصیل و بررسی آنها با ذکر منبع و مرجع اصلی است. وقتی اندیشهای را از منبع اصلی خودش جدا و به نام خود ارائه میکنیم، در حال گمراهکردن مخاطب هستیم؛ چراکه برای فهم هر اندیشهای لازم است بدانیم صاحب اندیشه کیست و چه شرایطی داشته و این اندیشه را برای چه کسانی مطرح کرده است.
این روزها عجیب است که تصور میکنیم دنیای کسبوکارها بینیاز از اندیشه است. مثلا متنهای منتشرشده در زمینههای گوناگون و فناوریهای گوناگون را بررسی کنید؛ چقدر متن پیدا میکنیم که درباره چرایی فناوری توضیح داده باشند؟ ممکن است متنهایی درباره چگونگی پیدا کنیم، ولی در فقر مطلق از منظر شناخت فلسفه و حکمت ابزارهای فناورانه و فلسفه فناوری به سر میبریم.
راه برونرفت، گوشهای نشستن، زور زدن و فشار آوردن بر خود نیست؛ ما میخواهیم درباره فناوریها و روشهایی فکر کنیم که پیش از این جهان آن راه را رفته است؛ چرا تصور میکنیم ما بهتر از جهان میتوانیم راهحل پیدا کنیم؟ آیا بهترین راه این نیست که اندیشههای اصیل پشت راههای رفته را مرور کنیم و آیا ترجمه بهترین انتخاب برای این مسیر نیست؟
تلاش برای افزایش کیفیت پرسشها
در صورتی که درباره تمام روندهای مهم این کار را انجام دهیم، میتوانیم امیدوار باشیم که سوالات بهتری به گوشمان بخورد که با چرا شروع میشوند و حتی پاسخهای بهتری هم داشته باشیم. وقتی کیفیت پرسشها و پاسخهای ما افزایش یافت، آن زمان میتوانیم انتظار داشته باشیم که پرسشهای بهتری بپرسیم که با چگونه شروع میشوند و همینطور پاسخهای بهتری برای ایران فردا پیدا کنیم.
در صورت تمرکز بیش از حد بر خروجی نهایی ممکن است دچار مشکلات بیشتری نسبت به امروز شویم و برای برونرفت از این وضعیت چارهای نداریم جز اینکه راه را برای اندیشههای بدیع باز کنیم. وگرنه جعل عنوان تئوریسین نهتنها ما را به پیش نمیبرد؛ بلکه فقط باعث درجا زدن ما میشود؛ این روزها حجم عناوین به طرز عجیبی افزایش یافته و کارکرد این عناوین صرفا بستن راه برای درک اندیشههای اصیل است.
بستن راه اندیشه
در این زمینه فقط باید در نظر داشت که ترجمه همانقدر که میتواند بهترین راه برای فکر کردن باشد، میتواند بهترین راه برای فکر نکردن هم باشد. در این مسیر قطعا کیفیت ترجمه موضوع مهمی است و نباید یادمان برود که برای بازنشر ایدههای اصیل باید ادب و آداب انتقال و ترجمه را هم بیاموزیم.
این موضوع در زمینه ادبیات و فلسفه در سالهای گذشته بهصورت جدی دنبال شده، اما در زمینه مفاهیم کسبوکاری بهشدت دچار فقر هستیم و جز معدود فعالیتهای مستقل کمتر جایی را پیدا میکنیم که بهصورت جدی ترجمه را در دستور کار خودش قرار داده باشد.
بهعنوان نمونه در زمینه ادبیات داستانی پیش از انقلاب، انتشارات فرانکلین و مرحوم صنعتیزاده راهی را شروع کردند که به آشنایی بسیاری از ایرانیان با ادبیات جهان منجر شد و همین موضوع منشاء توسعه و تغییر در ادبیات داستانی ایران هم شد. کاری که انتشارات فرانکلین در ایران شروع کرد، ساختن صنعت نشر نوین ایران هم بود.
حالا مقایسه کنید با وضع ادبیات کسبوکار در این روزهای ایران. در زمینه ادبیات کسبوکار این روزها با مشتی مفاهیم مغلق و بههمریخته مواجه هستیم و برخی با فروکاستن جایگاه ترجمه به بازنشر ایدههای خام، خودشان را تئوریسینهایی مسلط که ایران را هم میشناسند، معرفی میکنند.
در واقع عدهای با سوءاستفاده از مفاهیم ترجمهشده تلاش میکنند خود را مسلط به این مفاهیم معرفی کنند و این افراد راه را بر ارائه مفاهیم اصیل میبندند و با این ایده که دسترسی باواسطه به این مفاهیم راه درستتری است، وجود خودشان را توجیه میکنند و در جایگاه نظریهپرداز مینشینند.
قبول کنیم که در ایران امروز برای بسیاری از مفاهیم فناوری و کسبوکاری به اندازه کافی تئوریسین قابل قبول نداریم و تا زمانی که ایدههای اصلی را مرور نکردهایم و درباره آنها مباحثه نداشتهایم، نمیتوانیم در مسیر ایران آینده قدمهای درستی برداریم.
تلاش برای واگرایی
در صورتی که مفاهیم را درست نشناسیم و شاهد نهضت جدی در بین مدیران ارشد و تصمیمسازان و تصمیمگیران دولتی و بخش خصوصی در زمینه آشنایی عمیق با مفاهیم نباشیم، جنگل مفاهیم صرفا ابزارهایی دست ما میدهند که با آنها فقط میتوانیم محافل را گرم کنیم و هیچ کاربردی در زندگی روزمره ما نخواهند داشت.
شاید لازم نباشد که همه مردم فلسفه و حکمت پشت فناوری را بدانند، اما اگر تصمیمسازان و تصمیمگیران کلان، فلسفه فناوری را ندانند، در آینده نزدیک با تلاشهای واگرایی مواجه میشویم که در نهایت اثر یکدیگر را خنثی میکنند. بنابراین اگر عجله را کنار بگذاریم و زمان بیشتری برای آشنایی مدیران با فلسفه تغییر صرف کنیم، قطعا کیفیت نتایج، افزایش محسوسی مییابد.