پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
سازمان استارتآپی به چه معنا است و چه اقداماتی در دنیا و در ایران در اینباره انجام شده است؟ / گزارش برنامه زنده اینستاگرامی راه پرداخت با مدیر ارشد نوآوری ارتباط فردا
در ادامه برنامههای زنده اینستاگرامی راه پرداخت، به سراغ وحید شامخی مدیر ارشد نوآوری شرکت تجارت الکترونیکی ارتباط فردا رفتیم تا با او درباره مفاهیم جدید استارتآپ سازمانی یا سازمان استارتآپی صحبت کنیم. مسلما افرادی که از نزدیک با سازمانها و استارتآپها در ارتباط بودهاند بهخوبی میدانند که ساختار یک سازمان بزرگ و ساختار یک استارتآپ با یکدیگر تفاوت دارد. این تفاوت در شیوه کار، رشد سریع، فرایند تصمیمگیری، ارزشآفرینی، ارتباطات و حتی در برخورد با اشتباهات کاملا واضح است.
شرکتهای استارتآپی در جهت تولید راهحلی نوآورانه و دوامپذیر برای رفع یک نیاز در بازار شکل گرفته اند. این شرکتها درهر حوزهای میتوانند ایجاد شوند و در دوره حباب دات کام محبوب شدند. برای آشنایی بیشتر با مفهوم سازمان و استارتآپ و اینکه منظور از استارتآپ سازمانی چیست، گفتوگوی یک ساعتهای بین رسول قربانی و وحید شامخی مدیر ارشد نوآوری شرکت تجارت الکترونیکی ارتباط فردا انجام شد.
این گفتوگو با معرفی مختصری از شامخی و سوابق کاریاش شروع شد. شامخی لیسانس و فوق لیسانسش را در دانشگاه شریف گذرانده و در حال حاضر دانشجوی دکتری در دانشگاه تربیت مدرس است. از سوابق کاری شامخی میتوان به همکاریاش با دکتر ناظمی، شرکت آرتور دی لیتل، بهپرداخت ملت و شرکت مدیریت ثروت ستارگان اشاره کرد و در حال حاضر هم دو ماهی میشود که به ارتباط فردا ملحق شده است.
تفاوتهای میان یک سازمان و یک استارتآپ
همانطور که گفتیم بین یک سازمان و یک استارتآپ تفاوتهای زیادی وجود دارد و این تفاوت علاوه بر ساختارها و فرایندها حتی در تعداد پرسنلشان هم دیده میشود. تعاریف مختلفی از یک سازمان و یک استارتآپ وجود دارد به همین خاطر از شامخی پرسیدیم که به نظر او یک سازمان و یک استارتآپ را چطور میتوان معرفی کرد و آیا مقیاسی برای این تعاریف وجود دارد یا نه؟
او هم در پاسخ به تعریفی از استیو بلنک اشاره کرد. بلنک کارآفرین در سیلیکون ولی است و بیشتر به خاطر ارائه مفهوم توسعه مشتری شهرت دارد. او سه ویژگی برای استارتآپ در نظر میگیرد که مهمترینش مقیاسپذیر بودن است. دومین ویژگی مدل کسبوکاری تکرارپذیر و سومین ویژگی مدل سرمایهپذیر بودنش است (Founded differently) که علاوه بر اینکه خود استارتآپ سرمایهای وارد میکند از طرق مختلف هم سرمایه میپذیرد؛ چه از طریق فرشتگان و چه از طریق ونچر کپیتالها.
به نظر شامخی بحث اصلی که درباره سازمانها و شرکتها وجود دارد به تعداد نفرات و به عبارتی سایز برمیگردد. او در توضیح بیشتر گفت:
بعد از تعریف و توضیح مختصری از استارتآپ و سازمان موضوع اصلی بحث یعنی استارتآپ سازمانی مورد بررسی قرار گرفت. به گفته شامخی بحث استارتآپها و سرمایهگذاریهای خطرپذیر هفت دهه در دنیا سابقه دارد و گفته میشود با پررنگتر شدن استارتآپها، شرکتهای بزرگ دچار مشکل میشوند. راهکاری که برای رفع این مشکل ارائه شد این بود که در یک کسبوکار و شرکت بزرگ، افرادی که ایده خاصی دارند با همدیگر تیمی را تکمیل کنند و استارتآپی را درون همان سازمان شکل دهند. او برای توضیح بیشتر دراین باره دو مثال از شرکت کداک و جنرال الکتریک زد؛ مثالهایی که میتوان از یکی بهعنوان عملکرد بد (Worst practice) و از دیگری بهعنوان عملکرد خوب (Best practice) یاد کرد. شامخی در این باره گفت: «سال 1975 در شرکت کداک یک نفر در پرسنل چیزی شبیه به دوربین عکاسی دیجیتال درست کرد و به مدیرش هم آن را نشان داد. مدیرش از او خواست که درباره آن با کسی صحبت نکند. اتفاقی که بعدا رخ داد این بود که کداک که یکی از بزرگترین تولیدکننده فیلم و عکاسی بود و 80 درصد بازار آمریکای شمالی را در اختیار داشت و بیش از 50 درصد از فیلم و عکاسی دنیا توسط کداک انجام میشد؛ در سال 2012 ورشکست شد.»
به گفته مدیر ارشد نوآوری شرکت تجارت الکترونیکی ارتباط فردا، یکی از تحلیلهای جدی که در اینباره وجود دارد این است که فرهنگ حاکم در آن شرکت و برخوردی که با آن فرد شد موجب ورشکستگی کداک شده است. مثال دیگری که او مطرح کرد مربوط به جف ایملت از مدیرعاملان جنرال الکتریک بود. ایملت هفت درسی که در این سال ها از مدیریتش در جنرال الکتریک گرفته بود را به اشتراک گذاشت که یکی از این درسها مقاومت در عین انعطاف داشتن بود. شامخی در توضیح بیشتر این ماجرا گفت:
«مفهوم داستان این بود که جنرال الکتریک در اوج بحران اقتصادی آمریکای شمالی وارد کسبوکارهای جدید شد آنهم در حالی که در آن زمان همه هزینههایشان را کم میکردند. این مثالها نشان میدهد وقتی استارتآپ و سازمان کنار هم میآید، آن چشم اندازه آینده که میتواند از طریق استارتآپ ها شکل بگیرد یا آن مسیر فناوریهای نوآورانه، میتواند محقق شود.»
آزمایش ایدهها و کسبوکارها که بیرون شرکت میتواند اتفاق بیفتد یا تست سریع (rapid prototyping) از آن جنس مسائلی است که در روح استارتآپها وجود دارد. این ویژگیها باعث میشود تا در سازمانهای بزرگتر به فضای استارتآپی قبطه بخوریم و به این ترتیب پلی ایجاد شود که سازمانها و شرکتهای بزرگ خودشان را به سمت استارتآپها ببرند تا مفهوم جدیدتر سازمان استارتآپی ظهور پیدا کند.
سازمان استارتآپی هدفش چیست؟
وقتی درباره سازمانها صحبت میکنیم یک سری فرایندهای بروکراتیک به ذهن میآید که تصمیمگیری در آن بسیار کند است. نقطه مقابلشان استارتآپها هستند که چابکی جزو پررنگترین ویژگیهای آنها است در صورتی که اگر سازمانی بخواهد چابک و سریع کار کند چندین سال طول میکشد. همین تناقض شاید مفهوم استارتآپ سازمانی را کمی گنگ کند و باید دید خاستگاه سازمان استارتآپی چیست و اصلا دنبال چه چیزی می گردد؟
برای پاسخ به این سوال شامخی به زمان شکلگیری فینتک در دنیا رجوع کرد. تحلیلهای مختلفی دراین باره وجود دارد که یکی از آنها به زمان بحران آمریکای شمالی و سالهای 2011 و 2012 برمیگردد. در آن سالها مفهوم جدیدی به نام فینتک پررنگتر شد. فینتک عملا کسبوکارهایی بودند که خیلی چابک و سریع میتوانستند نسبت به مشکلاتی که در آن مقطع پیش آمده بود عکسالعمل نشان دهند. در صورتی که برای جاهای بزرگ، تطبیق سریع با مسائل و مشکلات موجود خیلی سخت بود. موجی در اروپا و آمریکا شکل میگیرد و فینتکها شروع به ارائه سرویس میکنند. در ادامه نئوبانکها و چلنجربانکها و غیره شکل میگیرند.
این اتفاق سازمان ها و شرکت های بزگ و کلاسیک را به فکر فرو برد که عملا چه اتفاقی در حال وقوع است و اگر همینطور کند بخواهند به تغییرات عکسالعمل نشان دهند دچار مشکلات جدیتری میشوند. برای حل این مشکل هم چند مدل مشارکت و تعامل در دنیا تعریف شد که شامخی این مدلها را اینطور توضیح داد:
او در ادامه شرکت زیمنس را مثال زد که با وجود 380 هزار پرسنل، برای اینکه از فضای استارتآپی و چابک موجود عقب نماند، چه کار انجام داده است. او در ادامه توضیح داد: «اخیرا برنامه جدیدی به نام نکست 47 را شروع کردند. این برنامه به یک بازوی نوآوری و آیندهساز زیمنس تبدیل شد و بودجه قابل توجهی هم به آن اختصاص دادند و در پنج کشور دنیا دفتر راهاندازی شد و سه محور همکاری را تعریف کردند. یکی اینکه خودشان فرخوانهای ایده و کسبوکاری بدهند و تیم تشکیل دهند. یکی اینکه همکاری با استارتآپها داشته باشند و دیگر اینکه خودشان سرمایهگذاری کنند و سهام استارتآپها را بخرند. زیمنس بر این باور است که از این طریق آینده و رشد شرکتش را تضمین میکند. به عبارتی چنین شرکت بزرگی آینده خودش را در این میبیند که با استارتآپها گره بخورد و همکاری داشته باشد.»
مفهوم سازمان استارتآپی در ایران
شامخی بر این باور است که وقتی غولهای تجاری در دنیا این مسیر را دنبال میکنند، احتمالا برای سازمانها و شرکتهای بزرگ در ایران هم چنین مسیری میتواند قابل توجه و جذاب باشد. اما از طرف دیگر ما داریم درباره ایران صحبت میکنیم؛ کشوری که شرکتهای بزرگ و دولتی با یک سری فضاها و فرایندهای خاص کار میکنند و معمولا هم اگر به سمت استارتآپها میروند بیشتر شبیه به یک نمایش و شوآف است.
حالا در رابطه با فضای ایران این سوال مطرح میشود که چرا سازمانها باید به این سمت بروند؟ چرا باید به سمت مفهومی به نام سازمان استارتآپی قدم برداریم و چطور میتوان به سازمانها فهماند که تا قبل از اینکه ضربهای بخورند وارد این فضا بشوند؟ تصور مهمان برنامه بر این است که در حال حاضر خیلی از سازمانها و شرکتهای بزرگ متوجه این موضوع شدهاند و در این راستا به نمونههایی مانند پرداختیارها یا مسئله کیف پولها و یا حتی بحث الگوریتم تریدینگ اشاره کرد و گفت:
«درست است که شاید بعضی از کارهای انجامشده شوآف باشد اما همین که یک سری شتابدهنده و فضای کار نوآورانه شکل گرفته نشان دهنده این است که اهمیت ماجرا را درک کردند اما شاید درخصوص راهکاری که درست بتواند دراین مسیر توسعه برروی کسبوکارشان منطبق باشد، تجربه موفقی در کشور وجود نداشته باشد. این بحثی است که با تجربه و یادگیری بیشتر به دست میآید. اینکه چطور میشود استارتآپها را وارد مسیر توسعه شرکتها و سازمانهای بزرگ کرد که منجر به خلق ارزش در راستای فعالیتهای قبلی باشد و آن استارتآپ هم دچار سالخوردگی و کندی شرکتهای بزرگتر نشود.»
بچههای استارتآپی ضربه کوچکی میزنند و این ضربه به صورت دومینویی وارد شرکتها و کسبوکارهای بزرگتر میشود و آنها را به فکر فرو میبرد. این ضربه بزرگتر میشود و درنهایت به دیواره قانونگذار و سیاستگذار میرسد تا قانونی برای حوزه شکلگرفته جدید ایجاد کند. این اتفاقات موجساز و جریانساز است و منجر به یک سری اتفاقات جدید میشود. البته که نمیشود همه این استارتآپهایی که باعث ایجاد این موج شدهاند در آینده هم تبدیل به کسبوکارها و استارتآپهای بزرگ و موفقی شوند ولی حداقل این است که از این طریق جریانسازی میکنند.
به گفته مدیر ارشد نوآوری ارتباط فردا، پرداخت با QR کد که در دوران کرونا جدی گرفته شد، چندین سال جاهایی مانند فونپی و تومن و غیره رویش کار میکردند و همه اینها را پایلوتها و تستهای عملیاتی ارزشمندی ارایه میدادند که اگر هوشمندی در سیستم وجود داشته باشد میتواند اینها را به اهرمهایی برای تحولات جذابتر تبدیل کند.
اقدامات ارتباط فردا در حوزه سازمان استارتآپی
اما سوال اصلی اینجاست که ارتباط فردا در رابطه با این مفهوم جدید چه کاری انجام داده است؟ شامخی با اشاره به فینوتک، فینووا و همراه کارت بهعنوان پازلهایی که در راستای دنبال کردن فضای نوآوری در ارتباط فردا شکل گرفته توضیح داد که این شرکت میخواهد بهصورت پررنگتر مفهوم سازمان استارتآپی را دنبال کند؛ یعنی جریانی ایجاد کنند و فرایندی شکل بگیرد که باعث شود چابکی استارتآپها و حساسیت آنها نسبت به تغییرات را نشان دهند. در راستای رسیدن به این هدف شامخی توضیح داد:
«اگر ایدهها چه درون شرکت و چه بیرون شرکت شکل میگیرد، ما باید سازوکار و فضایی داشته باشیم که آن را دنبال کنیم و به نتیجه برسیم. در نهایت ما به دنبال ایجاد یک اکوسیستم نوآوری ارتباط فردایی هستیم. اکوسیستم یعنی اینکه اجزای مکمل و زنده یک ماجرا را داشته باشید. از شکلگیری ایده گرفته تا اجرا و تست آن ایده در بازار. ما در ارتباط فردا در حال حاضر هم بخشهایی برای تست ایدههای جدید داریم. ما عملا فضای ایدهسازی و شکلگیری ایده را چه در درون و چه از بیرون با رویکرد نوآوری داریم. بعد این ایدهها به پروژههای نوآورانه تبدیل میشود که بشود آنها را در بازار تست کرد و درنهایت از این تجربیات درس گرفت و این چرخه تکرار میشود.»
در راستای فضای سازمان استارتآپی، ارتباط فردا میخواهد یک اکوسیستم نوآوری ایجاد کند که از ظرفیتهای همه افراد خود شرکت و ظرفیتهای بیرونی استفاده کند و منجر به خلق ارزش برای شرکت شود.
شامخی در رابطه با اینکه اگر کسی ایده و فکر نوآورانهای داشته باشد چطور میتواند با آنها همکاری کند، گفت: «مسائلی که از جنس فضای استارتآپی، سرمایهگذاری و جذب سرمایه و شتابدهی باشد، به سمت فینووا میروند و کسانی که بحثایپیآی داشته باشند، سمت فینوتک میروند. یک سری بحثهای همکاری با خود شرکت هم وجود دارد که در این صورت ممکن است مستقیما تعاملاتی با خود شرکت رخ دهد. ولی ما این فضا را ایجاد میکنیم که رفتوبرگشتهای نرمی بین همه اجزایی که اکوسیستم نوآوری ارتباط فردا را میسازد، وجود داشته باشد و کسی این نگرانی را نداشته باشد که با کدام بخش صحبت کند تا ایدهاش شنیده شود.»
ارزش افزوده ارتباط فردا برای کسانی که به سراغش میروند چیست؟
چرا کسی باید برای ارایه ایدههای نوآورانهاش ارتباط فردا را انتخاب کند؟ به عبارت دیگر ارزش افزوده و مزیتی که این شرکت نسبت به دیگر شرکتها برای کسانی که ایدههای خلاق و نوآورانه دارند، چیست؟
تعامل و ارتباط با شرکتها و سازمانهای بزرگ چندین حسن به همراه دارد که شامخی در این خصوص گفت:
آینده روشن اکوسیستم نوآوری در ارتباط فردا
وقتی از مهمان برنامه خواستیم تا آینده اکوسیستم نوآوری ارتباط فردا را برایمان ترسیم کند، او از دو زاویه درونی و بیرونی به این سوال پاسخ داد. از زاویه بیرونی او اینطور توضیح داد که بحث فینتکها به یک مگاترند تبدیل شده و حجم سرمایهگذاریهایی که در حوزه مالی و نوآوری مالی میشود بهطور تخمینی رشد عجیبی داشته است. همچنین می توان حوزههایی مانند ولثتک و لندتک را جزو حوزههایی دانست که در ایران کار زیادی روی آنها انجام نشده و میتواند مورد توجه کسبوکارها و شرکتها و بانکها قرار گیرد.
از زاویه داخلی هم شامخی اظهار امیدواری کرد که قرار است اتفاقات بزرگی برای ارتباط فردا رخ دهد و با اشاره به اینکه موضوع ورود به بازار سرمایه و راهاندازی بانک مجازی از موضوعاتی است که در ارتباط فردا به صورت جدی دنبال میشود، گفت:
«به این فکر میکنیم که چطور میشود خطوط کسبوکاری جدید و جریانهای درآمدی جدید ایجاد کرد که این شرکت را بزرگتر از قبل کند. جریانات بیرونی و درونی شرکت میتواند نویدبخش اتفاقات خوبی در چند سال آینده باشد. ما واقعا به سازمانهای نوآور و استارتآپی نیاز داریم و امیدوارم در شرکتهای بزرگ سازوکاری شکل بگیرد که این لختی و بروکراسی موجود از بین برود و این جریانات نوآوری در شرکتها جهت بگیرد و منجر به خلق ارزش شود. در حال حاضر فکر میکنم همه شرکتهای بزرگ در کشور اهمیت تعامل با استارتآپها را درک کردهاند. ما باید دنبال راهکارهایی باشیم که بتوانیم این را در شرکتها و مجموعهها پیادهسازی کنیم.»