پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
تاج عاریهای / بیماریهایی که هم جان را تهدید میکنند و هم مال را
«دکتر لری بریلیانت» (Larry Brilliant) که بیشتر عمر کاریاش را صرف مطالعه در خصوص همهگیریها و مقابله با آنها کرده، معتقد است جامعه جهانی هنوز از اتفاقات گذشته درس نگرفته است. «بیل گیتس» از چهرههای مهم حوزه فناوری اطلاعات نیز با او همعقیده است و میگوید هنوز در جهان کسی برای پاندمیها آماده نیست
ماهنامه عصر تراکنش شماره 33 / طبق اسناد و شواهد تاریخی معتبر، «طاعون آنتونین»، اولین همهگیری جهان، در دوران حکومت «مارکوس آئورلیوس» (Marcus Aurelius) رخ داده است. این همهگیری، در اواخر سال 165 میلادی یا اوایل سال 166 میلادی از بینالنهرین آغاز و بهسرعت ظرف کمتر از یک سال، تا روم کشیده شده و حدودا به مدت 15 سال ادامه داشته است. نکته جالب هم اینجاست که اولینبار، «جالینوس» این بیماری را تشخیص داده و تا حدودی هم توانسته آن را درمان کند.
منابع مختلف تاریخی، نظرات مختلفی دارند و آمارهای مختلفی ارائه دادهاند؛ برخی معتقدند طاعون آنتونین، آنقدر شدید و مهلک بوده که بیش از نیمی از جمعیت افراد آن دوره را از بین برده است. «گیلیام»، این توصیفها را اغراقشده میداند و معتقد است این منابع، میزان درگیری و ابتلا را بسیار بیشتر از آنچه بوده، بیان میکنند. به نظر گیلیام، این بیماری نهایتا دو درصد جمعیت، یعنی حدود یک میلیون نفر را به کام مرگ کشانده است. علت و منشاء اصلی این همهگیری، هنوز مشخص نیست، جالینوس هم در یادداشتهایش، توضیح زیادی در خصوص آن نداده و صرفا بهطور مختصر نشانههای ظاهری بیماری و روشهای درمانی را توضیح میدهد.
طاعون آنتونین، با درگیر کردن «جمعیت فعال و کاری» جامعه، «اقتصاد سنتی» و ابتدایی امپراتوری روم را بهشدت تحت تاثیر خود قرار داد؛ اقتصادی که ایدئولوژی اصلیاش بر اساس نظام بردهداری بوده و از بین رفتن افراد فعال جامعه، آن را با مشکلات عدیدهای روبهرو کرد. «طاعون آنتونین»، آغاز شومی است بر همهگیریهای مرگباری که تا امروز، تحت عناوین مختلف (آبله ژاپنی، مرگ سیاه و…) ادامه داشته، جامعه، اقتصاد، سیاست و در حالت کلی روند تاریخ را چکشکاری کرده و آنطور که دلش خواسته به آن شکل داده است.
هیچکس آماده نیست
در سالهای اخیر، با شکلگیری سازمانهای بینالمللی، بهخصوص سازمان جهانی بهداشت در سال 1948 میلادی، آمارها و اطلاعات دقیقتر و جامعتری از بیماریها و تاثیرات آن بر جامعه در دست داریم. سازمان جهانی بهداشت، در سالهای 2011 تا 2018، حدود 1483 مورد همهگیری را در 172 کشور مختلف، شناسایی و ثبت کرده است؛ آنفلوآنزا، مرس (MERS)، ابولا (Ebola)، زیکا، طاعون، تب زرد و بیماریهای کشنده دیگری که اشاره به اسامی همهشان، از حوصله این یادداشت خارج است.
بیماریهایی که هم جان را تهدید میکنند و هم مال را. پاندمی آنفلوآنزای H1N1 در سال 2009، حدود 45 تا 55 میلیارد دلار، هزینه داشت. بانک جهانی، تخمین میزند در شرایط کنونی، اگر یک پاندمی آنفلوآنزا در مقیاس و شدت پاندمی آنفلوآنزای سال 1918 میلادی رخ دهد، میتواند حدود سه تریلیون دلار هزینه به اقتصاد جهانی تحمیل کند. همهگیری سال 1918 میلادی، یکی از بزرگترین و وحشتناکترین همهگیریهای طول تاریخ است؛ در این دوران، حدودا یکسوم جمعیت جهان به این ویروس مبتلا و حداقل 50 میلیون نفر کشته شدند.
«دکتر لری بریلیانت» که بیشتر عمر کاریاش را صرف مطالعه در خصوص همهگیریها و مقابله با آنها کرده و در پروژه ریشهکنکردن بیماری مرگبار آبله (Smallpox)، بهعنوان پزشک و یکی از اعضای مهم و تاثیرگذار کادر درمانی حضور داشته، معتقد است جامعه جهانی هنوز از اتفاقات گذشته درس نگرفته است. «بیل گیتس» از چهرههای مهم حوزه فناوری اطلاعات نیز با او همعقیده است و میگوید هنوز در جهان کسی برای پاندمیها آماده نیست.
سیکل معیوب
شواهد تاریخی گواهی میدهند اغلب همهگیریها، سناریوی مشابهی دارند و اگر بهصورت تخصصی، دقیق و موشکافانه بررسی شوند، درسهای بزرگی به ما میدهند؛ درسهایی که به آمادهسازی زیرساختها و طراحی سیستمهایی بینالمللی منتهی میشوند و ضررهای جانی و مالی را به حداقل ممکن میرسانند.
«حاج میرزا عبدالجواد اخوت» از طبیبان بنام اصفهان، در خاطراتش به تاریخ غره رجبالمرجب 1336 از دغدغه نان و شیوع بیماری مینویسد: «ماه جمادیالثانی که روز هفتمش عید نوروز سلطانی بود و همه مردم هر قدر هم سختی داشتند، ایام عید که میشد به عیش و خوشی و دید و بازدید، خود را مشغول کرده، از سختیها منصرف میشدند. امسال این ایام عید را خیلی سختتر و بدتر از قبل از عید گذرانیدند. مدتی است مینویسم که کار سخت است، ولی سختی درجاتی دارد که خیال میکنم این ایام به آن درجه آخری رسیده باشد. […] در این ماه خیلی صدمات داشتهام؛ منجمله روز عید بود که والده و چهار نفر همشیره و اخوی میرزا مهدی و عیال اخوی میرزاعلی محمد تماما مبتلا به حصبه شدند. مخصوصا اخوی میرزا مهدی و والده خیلی تب شدیدی داشتند که واقعا من خیلی پریشان بودم […] ولی این مرض امسال شیوع کاملی پیدا کرده، خیلیها را هم تلف کرده و میکند…»
در چند دهه گذشته شیوع مکرر بیماریهای واگیردار، از جمله عوامل مهم و موثر مرگومیر ناگهانی در ایران بوده است. جامعه ایرانی در دهههای اخیر همهگیریهای بسیاری را از سر گذرانده است؛ از مالاریا و طاعون گرفته تا وبا و تیفوس! اقتصاد سنتی، کمبود امکانات بهداشتی، نبود برنامههای موثر در حوزه بهداشت عمومی و خرافههای رایج در بین مردم عادی کمسواد باعث میشد تلفات در مناطق آلوده به حداکثر برسد.
این مرگومیر زودرس باعث میشد جمعیت انسانی فعال کاهش یابد و به تبع آن تولید کمتر شود؛ به این ترتیب، یک سیکل معیوب شکل میگیرد که ادامهیافتن آن ممکن است مشکلساز شود. به نظر میرسد در مقیاس منطقهای، کشورها باید سناریوهای تاریخیشان را مرور کنند و نقاط قوتشان را شناسایی و تقویت و نقاط ضعف را هم برطرف کنند.
مرض موت اقتصادی
«وبا» یا «مرگامرگی»، از امراض بومی ایران بود. اروپاییان آن را برای اولینبار در سال 1817 میلادی از طریق هند شناختند و آن را «کلرا» (Cholera) نامیدند؛ به این ترتیب وباهای شدید را هم «King Cholera» خواندند. این بیماری هر سال یا یک سال در میان بروز میکرد. نکته مهمی که وجود دارد این است که علت توجه انگلیس به وبا، لطمه شدیدی بود که به مالالتجاره و کشتیهای نظامی انگلیس در هند وارد آمد و اقتصاد غرب را به خطر انداخت!
در اواسط قرن 13 هجری قمری به علت وبا و طاعون 200 هزار نفر از سکنه فعال ایران فوت کردند و در نتیجه برنجکاری، کشاورزی و دیگر فعالیتهای اقتصادی به حال رکود افتاد. «وبا» عامل اصلی کاهش تجارت ابریشم بود. «فریزر» (Fraser) در سفر دوم خود به شمال ایران از شهر آمل چنین یاد میکند: «در سفر اول من، آمل شهری بود پرجمعیت و از مراکز عمده تجارت ابریشم با روسیه، اما این بار، بیابانی است و ویرانهای. […] در بازار پررونقی که من دیده بودم، اکنون سه یا چهار دکان بیشتر باز نیست. در بارفروش هم تجارت با روسیه بهکلی در هم شکسته است.»
نامه «محمدعلی امینالتجار» از رشت، به «حاج حسن امینالضرب» در تهران در بیستم محرم 1310 هجری قمری، گویای اوضاع منطقه است: «در اثر شیوع وبا اکنون قحطالنساء و قحطالرجال هر دو است. نه عمله مردانه، نه عمله زنانه.»
امینالضرب به تفصیل در نامههای مختلف اشاره میکند؛ «گمان ندارم شیرازه زندگی کسبه و تجار دیگر به هم گرفته شود. هیچ گذران نمانده. حتی قوافل عبور نمیکنند، برنج و نان و همهچیز گران شده، از هیچ کجا مالالتجاره بار نمیشود، پول نیست که خریدی میسر باشد. دیگر چه فایده که شخص به جمعآوری مال باشد و بگوید: خانه من، مال من، ملک من.»
اختلافات طبقاتی و جهل عمومی
عقاید خرافهای که در بین مردم عادی و اغلب کمسواد جامعه وجود داشت هم، از جمله عوامل مهمی بود که باعث افزایش تلفات و کاهش نیروی انسانی میشد. «دکتر جیمز ریچ» که خود در اثر بیماری وبا تلف شد، نحوه برخورد افراد غیرمتخصص با بیمار مبتلا به وبا از طریق روشهای غیرعلمی را چنین توصیف میکند: «آنها بیمار را وادار میکردند مقادیری آبغوره مخلوط با نمک که «کوراسو» مینامیدند و میگفتند که برای از میانبردن صفرا و تقویت معده موثر است، ببلعد و در سردترین آبی که میتوانستند مهیا کنند خود را تا سر و گوش غوطهور میساختند.
چنانچه بیمار فقیر بود، او را با سر در اولین حوض یا استخری که موجود بود، میغلتاندند و چنانچه بیمار از ثروتمندان بود، آب را نخست با برف خنک میکردند. تعدادی طی این اعمال و بسیاری نیز از تاثیرات آن فوت میکردند.»
بیماری مالاریا از جمله مهمترین بیماریهای شایع در ایران بوده است. شیوعش بر بهرهوری نیروی فعال جامعه تاثیر مستقیم داشته، چون افراد آلوده اغلب توانایی کار نداشتند. مالاریا در دوران قاجار نیز در ایران شیوع بالایی داشته است. در این دوره فقط ثروتمندان از توریبند برای پشهها استفاده میکردند و کینین (دارویی که در درمان بیماری مالاریا استفاده میشود) را هم وقتی احساس میکردند به آن نیاز دارند، (نه لزوما علیه مالاریا) مصرف میکردند.
سایرین اغلب به درمانهای سنتی و خرافی روی میآوردند که ناکارآمد بود و طبیعی است که تعداد تلفات زیاد میشد. دکتر «لیچوارد» در این خصوص مینویسد: «… بیمار [مبتلا به مالاریا] با تب و لرز در شبانگاه به سوی بیابان میرود و به زوزه شغالان که به نزدیکی روستا در تیرگی شب آمدهاند، گوش فرا میدهد. بیمار کمربند طنابمانند خود را برمیکشد و با هر زوزه شغال، گرهی بر آن میزند؛ بعد از هفت زوزه و هفت گره، با کمربندی کوتاهتر با دلگرمی آنکه مالاریا ناپدید خواهد شد، به خانه بازمیگردد.»
سارس دوم
عامل ایجاد همهگیری جدیدی که چند ماهی است با آن درگیر هستیم، عضوی از خانواده ویروسهای کرونا (ویروسهای تاجدار) است و با نام علمی SARS-CoV-2 شناخته میشود؛ ویروسی با رفتار ناشناخته و بهشدت مسری که به توصیه سازمان جهانی بهداشت، برای قطع زنجیره انتقال آن، باید #در_خانه_بمانیم. بانک جهانی، در خصوص تاثیرات اقتصادی این ویروس هشدار داده و پیشبینی کرده در بهترین حالت حدود 24 میلیون نفر، در شرق آسیا و منطقه اقیانوس آرام نخواهند توانست خود را از فقر نجات دهند و در بدترین حالت، این رقم به 35 میلیون نفر میرسد که حدود 25 میلیون نفر آن، از چین هستند.
در این پیشبینی، خط فقر، بر اساس دستمزد روزانه 5.5 دلار یا کمتر تعریف شده است. نمودارها بیانگر روند کاهشی رشد اقتصادی کشورها هستند. سیاستگذاران «گروه 20» (G20) معتقدند سیر این تغییر «به شکل V» خواهد بود! اما ناشناختهبودن رفتار و غیرقابل پیشبینی بودن اثرات این ویروس باعث شده کارشناسان سیر تغییر را نموداری «به شکل U» بدانند و برای جلوگیری از تبدیلشدن روند کاهشی رشد اقتصادی کشورها «به شکل L» به فکر چاره باشند.
نشانهها برای آنان که میاندیشند
بهطور واضح، سناریوها در اغلب همهگیریها شبیه به هم است؛ مواجهه با عاملی ناشناخته، از دست رفتن تعدادی از نیروهای انسانی مولد و کارآمد جامعه، کاهش میزان تولید و رشد اقتصادی، ظهور افراد سودجو و تلاش برای کسب سود بیشتر به طرق مختلف (احتکار، کلاهبرداری، دروغپراکنی و…)، اتحاد جهانی برای غلبه بر بیماری، یافتن روشهای درمانی و در نهایت پیشگیری از ابتلا به آن.
این روند در خصوص همهگیری کووید-19 هم صادق است. اما سوال اصلی اینجاست که آیا زیرساختهای لازم برای دستیابی سریعتر به روشهای درمانی و جلوگیری از هدررفت منابع اقتصادی فراهم است؟ آیا سیستمهای بهداشتی آمادگی لازم برای مواجهه با شرایط بحرانی را دارند؟ باید در نظر داشته باشیم که در این مسیر طولانی، «فناوری» و «علم» هم در کنار ما هستند و با اضافهکردن نوآوری به این ترکیب، شتاب ما بیشتر خواهد شد. به نظر، «انسان»، بهعنوان حاکم کره زمین، به این زودیها کوتاه نخواهد آمد و «تاج» را از این رقیب تازهکار و کمتجربه بازپس خواهد گرفت. قطعا در تاریخ، برای آنانی که فکر میکنند، نشانههایی وجود دارد.