راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

لرزش ستون‌های دهکده‌ جهانی

ورای لزوم کاهش فشار شدید مالی، آنچه بازارهای نوظهور واقعا به آن احتیاج دارند، بازگرداندن تجارت به وضعیت عادی اقتصاد جهانی است. برای تحقق این امر، اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها باید خود را نجات دهند، اما در حال حاضر یک طرف ثالث بسیار مهم در اقتصاد جهانی وجود دارد؛ چین

ماهنامه عصر تراکنش شماره 33 / اگر دعاوی بیمه در ایالات متحده به تاخیر افتاده‌اند، جای تعجب ندارد. پرسنل پشت صحنه در بنگلور که به‌طور معمول کارهای اداری شما را پردازش می‌کنند، به لپ‌تاپ دسترسی ندارند تا در جریان قرنطینه هند، کارها را از منزل‌شان انجام بدهند.

سابق بر این فکر می‌کردیم که بحران مالی 2008-2007 معیاری برای یک شوک جهانی شدید پدید آورده است، اما این بحران بیش از 12 ماه طول کشید تا از حومه‌های متراکم کالیفرنیا و جنوب اسپانیا به مراکز مالی جهانی سرایت کند. همه‌گیری بیماری کرونا تنها سه ماه به طول انجامید تا نخست چین و حالا اروپا و آمریکای شمالی را فرا بگیرد. همان‌طور که این بیماری در حال درنوردیدن غرب است، می‌رود تا آغازگر بحران اقتصادی باشد که شدت آن بیش از هر بحرانی است که قبلا شاهد آن بوده‌ایم.

این شوک‌ جهانی زمان‌بندی نامتوازنی دارد. در غرب، این ویروس باعث ایجاد بحران اقتصادی شده است. در بازارهای بزرگ نوظهور اقتصاد جهانی مانند برزیل، آرژانتین، کشورهای جنوب صحرای آفریقا، هند، تایلند و مالزی این ویروس هنوز به اوج اثرگذاری خود نرسیده است، اما امواج شوک مالی پیش از همه‌گیری بیماری به این کشورها رسیده است. این دو بحران به‌صورت پی‌در‌پی، احتمالا گردابی مهلک برای بازارهای نوظهور پدید می‌آورند که تاثیر آن بر اقتصاد جهان به‌‌مراتب بیشتر از جنگ تجاری یا رئیس‌جمهور خودسر ایالات متحده خواهد بود.

با وجود جمعیت در معرض خطر، فشار بیش از حد به مالیه عمومی و آشفتگی بازارهای مالی، بسیاری از کشورهای نوظهور بازار و در حال توسعه با چالشی بسیار جدی مواجهند. آیا آنها از منابع لازم برای غلبه بر این چالش برخوردارند؟ اگر جواب خیر است، آنها در کجا باید به‌دنبال کمک‌های خارجی بگردند، آن هم در این جهان شدیدا تقسیم‌شده و چندقطبی که در آن ایالات متحده، اتحادیه اروپا و چین، همه در یک تعطیلی بی‌سابقه‌ به سر می‌برند.

در برزیل، یکی دیگر از سوپراستارهای عصر جهانی‌شدن، حلقه نزدیکان رئیس‌جمهور ژائیر بولسونارو، به کرونا مبتلا شده‌اند. شیلی، تایلند و ترکیه نیز شاهد کاهش ارزش پول خود بوده‌اند. امکان تجدید ساختار بدهی که برای آرژانتین شدیدا مورد نیاز است، از بین رفته است. بازار سهام هند در حال فروپاشی است، ارزش پول این کشور کاهش یافته و بانک‌های این کشور تحت فشار هستند. شرکت‌های فناوری و مراکز تماس فلج شده‌اند (اگر دعاوی بیمه در ایالات متحده به تاخیر افتاده‌اند، جای تعجب ندارد. پرسنل پشت صحنه در بنگلور که به‌طور معمول کارهای اداری شما را پردازش می‌کنند، به لپ‌تاپ دسترسی ندارند تا در جریان قرنطینه هند، کارها را از منزل‌شان انجام بدهند).

این شوک نه‌تنها بازارهای سهام را درنوردیده؛ بلکه ضربات شدیدی نیز به اوراق قرضه دولتی وارد آورده است. کالاها نیز از بحران بی‌نصیب نمانده‌اند. یکی از عوامل اصلی تنزل شدید قیمت‌ها در ششم مارس و به‌دنبال شکست مذاکرات نفتی بین عربستان سعودی و روسیه به وقوع پیوست. از آن زمان، قیمت‌شکنی (دامپینگ) بی‌وقفه تولیدکنندگان عمده، باعث کاهش قیمت نفت شده است. منابع نوپدید و پرهزینه نفت شل ایالات متحده از اصلی‌ترین قربانی‌های این کاهش شدید قیمت نفت هستند؛ چراکه زمانی استفاده از نفت شل مقرون‌به‌صرفه خواهد بود که قیمت نفت بالا باشد، اما در این میان به وضع و حال دیگر صادرکنندگان نفت توجه کنید. به نیجریه مستاصل و فقیر بیندیشید. به الجزایر ضعیف و آسیب‌پذیر فکر کنید که نفت و گاز بیش از 85 درصد از درآمد صادراتی آن را تشکیل می‌دهند.

برای تامین مالی معاملات، دیگر به ‌هیچ‌وجه لازم نیست که پا در خاک آمریکا بگذارید. حجم عظیمی از اعتبار تخصیص‌یافته دلاری، در بیرون از ایالات متحده در حال گردش است. معاملاتی از این دست در جاهایی مانند دوبی، سنگاپور و هنگ‌کنگ که از شریان‌های اصلی تبادلات جهانی دیون و مطالبات دلاری هستند ـ انجام می‌شود. پرچم‌داران این جهان جهانی‌شده شرکت‌هایی چون امارات و کاتای پاسیفیک هستند؛ غول‌های هواپیمایی که بازار داخلی ندارند و از اساس برای بازار جهانی طراحی شده‌اند.

در فاصله سال‌های 2007 تا 2019، ارزش تجارت بین‌المللی بدهی شرکت‌های بزرگ در بازار نوظهور، تقریبا پنج‌برابر شده و از 500 میلیارد دلار به 2.3 تریلیون دلار رسیده است و طی دوره مشابه، سرمایه‌گذاران خارجی یک‌چهارم اوراق قرضه دولتی ـ به پول رایج داخلی ـ را که توسط دولت‌های بازار نوظهور صادر شده، خریداری کرده‌اند و همچنین به تامین هزینه زیرساخت‌های جدید و تاثیرگذار کمک کرده‌اند. ناظران اقتصاد جهانی، مدتی است هشدار می‌دهند که در این کوه بدهی جهانی، مخاطرات عظیمی نهفته است. این مساله به‌ویژه در مورد وام‌گیرندگان به‌اصطلاح مرزی، یعنی کشورهای کم‌درآمد، صادق است؛ کشورهایی که بدهی ارزهای احتیاطی تجاری آنها طی پنج سال منتهی به 2019 سه‌برابر شده و به 200 میلیارد دلار رسیده است. تا پایان سال 2019، تقریبا نیمی از کشورهای کم‌درآمد در جهان دچار درماندگی بدهی بوده‌اند.

در حال حاضر، کل منطق سرمایه‌گذاری بازارهای نوظهور معکوس شده است. از آنجا که سرمایه‌گذاران به‌دنبال امنیت هستند، دلار افزایش چشم‌گیری یافته و در نتیجه بدهی‌های دلاری شدیدا گران شده است. قیمت کالاها نیز رو به کاهش گذاشته است. با تعطیلی چین، اروپا و ایالات متحده، اساسا کسی نیست که صادرکنندگان کالاهای صنعتی و کالاهای اساسی، محصولات خود را به آنها بفروشند. جای تعجب ندارد که بازارهای بورس از جاکارتا تا سائوپائولو در حال سقوط آزاد هستند. هواپیمایی امارات، یکی از نمادهای جهانی‌شدن، موقتا فعالیت‌های خود را متوقف کرده است. در هفته گذشته، تلاش‌های گسترده مالی و پولی باعث شد تا کورسویی از امید به بازارهای سهام راه یابد. تنزل قیمت‌ها به حدی گسترده بوده که سرمایه‌گذاران تمایل خود را به معاملات مناسب نیز از دست داده‌اند. تزریق عظیم نقدینگی دلاری، ارزش دلار را تا حدی کاهش داده است، اما رکود واقعی در اقتصادهای پیشرفته جهان تازه آغاز شده و همه‌گیری کرونا در بازارهای نوظهور هنوز با تمام قوا وارد نشده است.


پایان جنگ سرد؛ بیم‌ها و امیدها


همه‌گیری کرونا نخستین شوکی نیست که بازارهای نوظهور اخیرا با آن مواجه شده‌اند. در دهه‌های اخیر، جریان عظیم سرمایه‌گذاری و تجارت به ‌گونه‌ای اقتصاد جهانی را درهم‌تنیده کرده که هرگز در گذشته به این شکل در معرض گسست‌های مکرر قرار نگرفته است.

در سال 2015، یک بحران مالی خطرناک البته در مقیاسی کوچک در چین به وقوع پیوست. این بحران به‌دنبال سقوط بازار سهام، کاهش ارزش پول و از بین رفتن یک تریلیون دلار ایجاد شد. یک سال قبل، قیمت نفت و سایر کالاها رو به افول گذاشت و موجی از شوک را از طریق تولیدکنندگان کالاها روانه بازار کرد. برای بسیاری از بازارهای در حال ظهور، رکود عمومی در سال 2013 و با به‌اصطلاح واکنش هیجانی آغاز شد.

این بحران زمانی به وقوع پیوست که فدرال‌رزرو تصمیم به توقف تدریجی برنامه خرید اوراق قرضه دولتی گرفت و خبر آن اعلام شد، بنابراین سرمایه‌گذاران وحشت‌زده از ورود بازار به رکودی دیگر و از دست‌دادن سرمایه خود، شروع به فروش سهام و اوراق قرضه کردند که نتیجه آن افزایش ناگهانی نرخ بازده اوراق قرضه و فروریختن شاخص‌ها بود. از آن هنگام، بسیاری از ارزهای بازار در حال ظهور، پیوسته دچار کاهش ارزش بوده‌اند.  

پیش‌درآمد واکنش هیجانی، موج عظیمی از نقدینگی دلاری بود که توسط فدرال‌رزرو و در زمان تصدی بن برنانکی روانه بازارها شد. این مساله با بحران مالی سال 2008 آغاز شد. بازارهای نوظهور به‌استثنای کره جنوبی از بحران بانکی در آن سال در امان نماندند. این شوک برای بازارهای نوظهور، بزرگ‌ترین و ناگهانی‌ترین سقوط در تجارت جهانی تا به آن هنگام بود. البته بحران 2020 به‌راحتی از آن بحران پیشی می‌گیرد. آنچه در سال 2008 بازارهای نوظهور را نجات داد در کنار عوامل دیگر محرک عظیم اقتصاد چین بود. پکن، اعتبارات را درست به‌تناسب زمان جنگ افزایش داد و در واقع، مجددا بر نقشی که از اوایل دهه 2000 میلادی به‌عنوان موتور محرکه رشد جهانی ایفا کرده است، صحه گذاشت. به‌علاوه، چین اقتصاد جهانی را از فاز نخست آشفتگی که سراسر دوره مابین بحران مالی آسیا در سال 1997، بحران مالی روسیه در سال 1998 و سقوط اقتصاد آرژانتین در سال 2001، دربر می‌گرفت، به‌دنبال خود کشید.

به‌طور خلاصه، از دهه 1990، به همان اندازه که بازارهای نوظهور از جهانی‌شدن سود برده‌اند، آنها ناچار بوده‌اند که با نوسانات شدید مقابله کنند. بحران‌های 1998 و 1999 زخم‌های عمیقی در روسیه و آرژانتین برجا گذاشت. با این حال، آنچه در ماه‌های اخیر شاهد آن بوده‌ایم، بی‌سابقه است؛ زیرا این بحران، رکودی فراگیر و تقریبا بی‌هدف در مقیاسی عظیم محسوب می‌شود.


اجماع واشنگتن یا اجماع پکن؟


یک دستورالعمل اجرایی و راهبرد عملی برای شوک‌های بیرونی از این نوع وجود دارد. این راهبرد با آنچه ما پیش از این «اجماع واشنگتن» می‌خواندیم، چشم‌انداز بازار آزاد جهانی‌شدن در دهه 1990، متفاوت است. این رویکرد، پس از سال 2008 کاملا به فراموشی سپرده شد. اقداماتی که شاید زمانی شرم‌آور و مفتضح در نظر گرفته می‌شد، مانند کنترل سرمایه در راستای محدود‌کردن جریان ورودی و خروجی منابع، از آن هنگام نه‌تنها از جانب دولت‌های درمانده؛ بلکه توسط صندوق بین‌المللی پول مورد تایید و تصویب قرار گرفته است.

در تابستان 2019، بانک تسویه‌حساب‌های بین‌المللی باشگاه بین‌المللی بانکداران مرکزی خلاصه‌ای روشن و شفاف در مورد چگونگی مواجهه بازارهای نوظهور شدیدا جهانی‌شده با مخاطرات مالی منتشر کرد. توصیه این نهاد سه مولفه مهم داشت. نخست، دولت‌ها باید از منابع خارجی در راستای تامین دلار مورد نیاز برای نظام‌های مالی خود و جلوگیری از کاهش ارزش پول‌های ملی خود استفاده کنند. سپس، این بانک توصیه کرده بود که مداخلات تنظیمی پیشگیرانه در ترازنامه‌های شرکت‌ها بانک‌ها، صندوق‌های مالی و شرکت‌های صنعتی مانند شرکت‌های نفتی که به آن اندازه بزرگ هستند که بتوانند برای اقتصاد ملی دردسرآفرین شوند، انجام شود.

شوک جهانی

سرانجام، این بانک، مانند صندوق بین‌المللی پول، به‌عنوان روشی برای توقف حرکت بیش از حد سرمایه، اذعان کرد که ممکن است کنترل سرمایه ضروری باشد. همان‌گونه که اکونومیست خاطرنشان ساخته است، بانک تسویه‌حساب‌های بین‌المللی و صندوق بین‌المللی پول، کنترل سرمایه را مورد تایید قرار داده‌اند، درست همانند واتیکان که رحمت و برکات خود را معطوف به کنترل می‌کند؛ القای کنترل سرمایه، سیاست نمادین جهانی‌شدن از دهه 1970 تا دهه 1990 بود. اما شواهد دهه‌های اخیر غیرقابل انکار است. مخاطرات ادغام مالی نامحدود عملا بسیار زیاد است، به‌ویژه، در عصری که فدرال‌رزرو، بانک مرکزی اروپا و بانک ژاپن، عمیقا درگیر سیاست‌های پولی هستند.

اگرچه بانک تسویه‌حساب‌های بین‌المللی یا صندوق بین‌المللی پول بسیار سخن گفته‌اند، اما در حقیقت سخنان آنها همان ابزارهایی است که پکن برای مدیریت رشد اقتصاد این کشور از دهه 1990 به کار بسته است. این همان «اجماع پکن» است که البته جسارت نامیدن خود به این عنوان را نداشته است. چینی‌ها استانداردهای بالایی را به کار بسته‌اند و بحران کنونی، آزمایشی دشوار برای الگوی آنها به حساب می‌آید.

بسیاری از بازارهای در حال ظهور از نمونه چین برای انباشت ذخایر ارزی عمده پیروی می‌کنند، اگرچه به‌طور ویژه کشورهایی چون آفریقای جنوبی و ترکیه با توجه به تعهدات خود در زمینه دیون معوق، چندان سلاحی در اختیار ندارند، اما نباید از یاد برد که توصیه‌ها پیرامون مخاطرات سیاستی در ترازنامه شرکت‌ها ـ به‌اصطلاح مدیریت کلان احتیاطی غالبا به لحاظ سیاسی، پیشنهادی دشوار است. بانک‌ها از نفوذ ویژه‌ای برخوردارند و ارتباطات سیاسی خوبی نیز دارند. شرکت‌های عظیم دولتی مانند «اسکام» در آفریقای جنوبی، «پتروبراس» در برزیل و «پمکس» در مکزیک، مخاطراتی پدید می‌آورند که مدیریت آنها بسیار دشوار است.

سرانجام، متوسل‌شدن به حربه کنترل سرمایه، هنگامی که یک کشور تحت فشار قرار دارد، کاری پرمخاطره است؛ زیرا ممکن است باعث ایجاد ترس در بازار شود و حرکت سرمایه را به ‌جای آرام‌کردن، سرعت ببخشد. با توجه به این واقعیت که بازارهای مالی در لندن و وال‌استریت با شیب تندی به سمت بحران حرکت می‌کنند و اقتصادهای عمده جهان به‌سختی در حال ممانعت از سقوط آزاد هستند، وضعیت بازارهای نوظهور حتی از این هم دشوارتر خواهد شد.


فدرال‌رزرو یا صندوق بین‌المللی پول؟


با توجه به بحران‌های جاری در غرب، ممکن است تصور کنید که سیاست‌گذاران اقتصادی غرب منحصرا روی مشکلات داخلی تمرکز کرده‌اند، اما واقعیت این است که علایق و پیوستگی ایالات متحده به جهانی‌شدن بسیار قابل توجه است. در سال‌های اخیر، بازارهای نوظهور بیش از پیش در رشد اقتصاد جهان سهم داشته‌اند. در سال 2017، شرکت‌های حاضر در فهرست اس‌اند‌پی 500، 40 درصدفروش خود را خارج از ایالات متحده به دست آورده‌اند. در مراکز مالی لندن و وال‌استریت، خطر سرایت مالی استعاره‌ای ویروسی که دست بر قضا بسیار بجاست واقعیت دارد. اگر تلاش اقتصادهای عمده برای مهار همه‌گیری کرونا به علت بحران اقتصادی با مشکل مواجه شود، هم فاجعه انسانی طولانی‌تر می‌شود و هم روند احیای اقتصاد جهانی کندتر می‌شود.

غرب چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ اعلام «صلح تجاری» می‌تواند مثمرثمر باشد، به این ترتیب، اقتصادهای اروپا و ایالات متحده دوباره روی پای خود می‌ایستند، اما اینها پروژه‌های میان‌مدت هستند. با توجه به نوع عملکرد مالی که از ابتدای سال 2020 شاهد آن هستیم، شرط ضروری، حصول اطمینان از این مساله است که بازارهای نوظهور بتوانند نیازهای خود را در زمینه تامین منابع مالی دلاری و محافظت در مقابل نوسانات نرخ ارز به‌ویژه در مورد دلار آمریکا که شرکت‌هایشان میلیون‌ها دلار وام گرفته‌اند تامین کنند؛ بدون آنکه مجبور شوند تمام منابع خود را مصرف کنند.



در جریان بحران مالی پیشین، دو راه اصلی که برای انتقال نقدینگی دلاری به بازارهای نوظهور وجود داشت، فدرال‌رزرو و صندوق بین‌المللی پول بودند. در سال 2009، فدرال‌رزرو برای مکزیک، برزیل، کره جنوبی و دیگر کشورها، خطوط مبادله نقدینگی برقرار ساخت که در چارچوب آن بانک‌های مرکزی با سهمیه ارزهای یکدیگر به هم اعتبار می‌دادند. به این ترتیب، دلارها به سیستم مالی گیرندگان منتقل می‌شد. در هفته‌های اخیر، این خطوط مبادله مجددا احیا شده و برزیل، مکزیک و کره جنوبی، سه بازار نوظهور مهمی هستند که یک بار دیگر برای این مهم برگزیده شده‌اند. اقداماتی که تاکنون انجام شده، جلوی افزایش چشم‌گیر ارزش دلار را گرفته است.

برزیل، مکزیک و کره جنوبی به دلایلی چون وسعت؛ این واقعیت که سیاست‌گذاران این کشورها از اعتماد همتایان‌شان در ایالات متحده برخوردارند و در نهایت به این دلیل که از قابلیت تاثیرگذاری بر اقتصاد آمریکا برخوردارند، شامل این انتقال شدند. ما نمی‌دانیم که چه بحث‌هایی در درون فدرال‌رزرو در جریان بوده است، اما به نظر می‌رسد که هند، ترکیه، آفریقای جنوبی و تایلند به‌واسطه دلایلی از قبیل شکنندگی مالی، تردیدها پیرامون استقلال بانک‌های مرکزی، ارتباط و پیوستگی محدود با ایالات متحده و توانایی آنها برای به کار بستن ابزارهای دیگری چون کنترل مبادلات در راستای جلوگیری از فرار سرمایه، شامل این مبادله نشده‌اند.

پس از جاروجنجال‌هایی که مداخلات صندوق بین‌المللی پول در اواخر دهه 1990 به راه انداخت، این نهاد با بحران عمیق مشروعیت مواجه بوده است. دخالت‌های این صندوق در حق حاکمیت کشورهایی چون اندونزی، موجب برانگیختن حس انزجار از آن شد. از سال 2007، فهرست وام‌گیرندگان صندوق بین‌المللی پول به‌شدت کاهش یافته است. بودجه آن کاهش محسوسی پیدا کرده و پرسنل آن همواره رو به کاهش بوده است. حتی بحث‌هایی در مورد تعطیلی این صندوق در میان بوده است. بحران سال 2008 این صندوق را نجات داد. صندوق بین‌المللی پول برای آن دسته از کشورها که بیرون از چرخه جذاب مبادله نقدینگی دلار ـ که توسط فدرال‌رزرو ایجاد شده بود ـ قرار داشتند، طیف وسیعی از برنامه‌های تامین مالی بیشتر را به اجرا درآورد. برای تحقق این برنامه‌ها، یکی از نخستین کارهای مهم گروه جی‌-20 در دومین اجلاس رهبران این گروه در بهار 2009 در لندن، این بود که موافقت کردند بودجه صندوق بین‌المللی پول را به 750 میلیارد دلار افزایش دهند. در حال حاضر، این صندوق، زیر نظر رئیس جدید، خود را آماده می‌کند تا در صورت لزوم این منابع مالی را عرضه کند. چه کشوری اولین مشتری خواهد بود؟ احتمالا انتظار دارید که صفی طولانی شکل بگیرد، اما واقعیت این است که اصرار خاصی در میان وام‌گیرندگان بالقوه وجود نخواهد داشت؛ چراکه اغلب آنها صندوق بین‌المللی پول را به‌عنوان مصیبتی تحقیرآمیز در نظر می‌گیرند. در صف نخست، به احتمال زیاد فقیرترین و درمانده‌ترین «بازارهای مرزی» خواهند ایستاد. کشورهای جنوب صحرای آفریقا ممکن است با بحران جدید بدهی مواجه شوند، درست همانند دوره کارزار بخشش بدهی‌ها در اوایل دهه 2000 میلادی.


آیا چین جهان پساکرونا را نجات خواهد داد؟


ورای لزوم کاهش فشار شدید مالی، آنچه بازارهای نوظهور واقعا به آن احتیاج دارند، بازگرداندن تجارت به وضعیت عادی اقتصاد جهانی است. برای تحقق این امر، اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها باید خود را نجات دهند، اما در حال حاضر یک طرف ثالث بسیار مهم در اقتصاد جهانی وجود دارد؛ چین. به نظر می‌رسد با توجه به موفقیت چین در زمینه مدیریت بیماری کرونا، این کشور زودتر از اروپا و ایالات متحده از بحران اقتصادی خارج شود. چینی‌ها به‌سرعت متن برنامه‌های خود را برای جلوگیری از گسترش انتشار ویروس در ماه ژانویه بازنویسی کرده‌اند و در حال ارسال کمک‌های پزشکی و بهداشتی به کشورهای دیگر هستند، اما آیا می‌توانند کارهای بیشتری به انجام برسانند؟ از لحاظ اقتصادی و مالی چه کارهایی می‌توانند انجام دهند؟ 

آنچه تا به اینجا توجهات را به خود جلب کرده، این نکته است که اخبار اقتصادی در مورد چین شدیدا بی‌سروصدا بوده است. گرچه این بحران از آنجا آغاز شد، اما نظام مالی چین به‌دقت توسط بانک مرکزی چین (بانک خلق چین) محافظت شده است. پول این کشور نسبتا پایدار بوده است که این یک موهبت بزرگ برای بازارهای نوظهور است. تنها چیزی که از افزایش قیمت دلار برای آنها بدتر خواهد بود، افزایش قیمت دلار و سقوط رنمینبی (واحد پول چین) در یک زمان است. آنها برای رقابت خود به تراز آن دو ارز نیاز دارند. چین و ایالات متحده بازارهای عمده‌ای هستند. کالاها به دلار قیمت‌گذاری می‌شوند و همین‌طور بودجه نیز تامین می‌شود. آنها برای رقابت‌پذیری خود به تعادل این دو واحد پول نیاز دارند. چین و ایالات متحده بازارهای اصلی اقتصاد جهانی محسوب می‌شوند. کالاها به دلار قیمت‌گذاری می‌شوند و همین‌طور منابع مالی ساخت آنها تامین می‌شود.

اگرچه نظام مالی چین تاکنون نسبتا در مقابل هراس و وحشت مصون بوده است، اما چیزی که از دست رفته، رشد چشم‌گیر اقتصاد چین بوده که از سال 2008 مرتبا از روندی رو به افزایش برخوردار بوده است. مقابله چینی‌ها با ویروس کرونا بر اساس روش «جنگ خلق‌های» مائو تسه‌تونگ انجام شد. برآورد می‌شود که محرک‌های مالی، از جمله وام‌های ویژه‌ای که توسط بانک‌های سیاستی پرداخت شد، بیشتر از 430 میلیارد دلار نیست که البته کمتر از رقمی است که ایالات متحده یا آلمان برای ایجاد تحرک در بازار اختصاص داده‌اند.

با این حال، پکن ممکن است تمهیدات مالی خود را اندکی به تعویق بیندازد تا تعادل خود را بعد از شوک ناشی از رویداد همه‌گیری کرونا بازیابد. اما تردیدی نیست که پکن نسبت به 12 سال پیش، با تنگنا و محدودیت بیشتری مواجه است. نه‌تنها کنترل شیوع ویروس کرونای جدید کار دشوار و حساسی است؛ بلکه همچنین نظام مالی این کشور پس از سال‌ها دریافت محرک مالی، شکننده شده است. خطرات گسترده‌ای در رشد بی‌رویه بانکداری سایه و بخش املاک و مستغلات آن نهفته است. فاجعه هر لحظه در کمین توسعه‌دهندگانی چون گروه شدیدا بدهکار اورگرند قرار دارد. پکن پیش از آنکه پای خود را روی پدال گاز ماشین اقتصاد بگذارد، ممکن است نیازمند اولویت‌دادن به سلامت بانک‌های خود باشد.

با توجه به این تنگناها و محدودیت‌ها، انتظاری عبث است که در سال 2020 چین را نیروی محرکه خروج اقتصاد جهانی از رکود تلقی کنیم. در واقع، چین ممکن است درگیر بحران بدهی‌های جهانی خود در مقیاسی کوچک‌تر بشود. پیش از سال 2020، چین خود را در مقام وام‌دهنده اصلی به کشورهای در حال توسعه تثبیت کرده بود. بر اساس برآوردهای پیش از بحران، سرمایه‌گذاری‌های مستقیم خارجی و وام‌های مستقیم چین، معادل تقریبا 1.5 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان بوده است. وام‌هایی که چین از سال 2013 و در چارچوب ابتکار عمل «یک کمربند و یک جاده» به کشورهای در حال توسعه اعطا کرده است، تاکنون به صدها میلیارد دلار رسیده است. چین تمایل عجیبی به اعطای وام به کشورهای فقیری دارد که در دشوارترین دوره‌های رکود خود قرار دارند. نحوه تصمیم‌گیری پکن در مورد این وام‌ها و نحوه برخوردش با کشورهای وام‌گیرنده، چیزهای زیادی در مورد تمایلات هژمونیک این کشور به ما خواهد گفت.


جهان پیش و پس از کرونا


از زمان پایان جنگ سرد، بازارهای نوظهور صادرات‌محور در جهانی به شکوفایی رسیده‌اند که قادر بودند بین اقیانوسی از منابع دلاری، حجم عظیم تقاضای مصرف‌کنندگان در ایالات متحده و رشد برق‌آسای چین سوداگری کنند. جهان حتی پیش از شیوع بیماری کرونا نیز دچار تشتت و چنددستگی بود. ابتکار عمل یک کمربند و یک جاده، هوآوی، دریای چین جنوبی، جنگ‌های تجاری، سیاست تغییرات آب‌وهوایی و کربن‌زدایی، مجموعه‌ای کامل از مسائلی هستند که همه کشورها و نه‌فقط ایالات متحده و چین را به سمت انتخاب‌های دردناک سوق می‌دهند. مالزی با ناخشنودی هرگونه تلاش اتحادیه اروپا را برای نظارت و کنترل بر تجارت روغن نخل رد کرده است. برزیل، در حالی که کشاورزان این کشور از جنگ سویا بین چین و ایالات متحده منتفع می‌شوند، درگیر جنگ لفظی با فرانسه بر سر تخریب جنگل‌های بارانی آمازون است.

حتی اگر بتوانیم طی چند ماه آینده از این تهدید عبور کنیم، شوک ویروس کرونا مشکلات هولناک بازسازی را به‌دنبال خود دارد. چشم‌انداز میان‌مدت برای بازارهای نوظهور به نحوه بازگرداندن قطار اقتصاد جهان روی ریل بستگی دارد.

منبع فارین‌پالیسی ماهنامه عصر تراکنش شماره 33
نویسنده / مترجم آدام توز محسن محمودی
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.