پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
زنجیره بلوک در خدمات مالی / نگاهی به بخشی از کتاب کسبوکار بلاکچین
مترجم: پیمان رحمانی؛ ماهنامه عصر تراکنش / بلاکچین میتواند کسبوکارهای مختلفی را دگرگون کند. در خدمات مالی این دگرگونی چگونه است؟ ارائهدهندگان خدمات مالی به آهستگی و محتاطانه به سمت این فناوری میروند.
یکی از چالشهای موجود در مقابل نهادهای خدمات مالی، به میزان ارتباط مدلهای کسبوکارشان با زنجیره بلوک برمیگردد. در حال حاضر، این نهادها تلاش میکنند تا هم رابطه محتاطانه و کمی با زنجیره بلوکی داشته باشند و هم از منافع بیشمار آن بهره بگیرند. رقبای این نهادها که عمده آنها را استارتاپها تشکیل میدهند، تلاش خواهند کرد تا حد امکان از زنجیرههای بلوکی استفاده کنند.
خرید آنلاین کتاب کسبوکار بلاکچین
بخش عمده نوآوریهای تکنولوژیکی مربوط به زنجیره بلوک در حوزه خدمات مالی به استارتآپها تعلق دارد. با این وجود، نهادهای مالی نیز میتوانند همانند هر صنعت دیگری، با استفاده از این فناوری، دست به نوآوری بزنند. از نگاه بانکها، استارتآپها شبیه به یک جانور عجیب هستند. نهادهای مالی، در اولین قدم آنها را بررسی میکنند و تا حد امکان به آنها نزدیک میشوند، اما هیچ نفعی از این همزیستی نخواهند برد. در واقع، مسیر حرکت سازمانهای بزرگ، تا حدودی با اکثر استارتآپها فرق دارد. علاقه اولیه آنها، همانند آن است که بخواهید حیوانات داخل باغ وحش را ببینید. تا زمانی که یک سازمان، فناوری مورد نظر را در خود راه نداده است، نمیتوان باور واقعی او را نسبت به این فناوری درک کرد.
یکی از چالشهای پیش روی سازمانهای بزرگ، مواجهه با تعداد زیادی از نوآوریهای خارجی است که از قابلیتهای داخلی آنها فراتر هستند و سازمانها قدرت جذب آن نوآوریها را ندارند.
فعالیت صنعتی، از دو طریق شکل میگیرد. از یک سو، استارتآپها و شرکتهای ارائهدهنده خدمات و محصولات وجود دارند که به بازار پا میگذارند و از سوی دیگر، سازمانها قرار دارند که مسئولیت مطالعه بازار و تولید فهرست بلندی از موردهای کاربرد و حوزههای هدف، به دوش آنهاست. آنچه در اینجا چالشبرانگیز است، به تطبیق فناوری و رویکردهای کسبوکار، با موردهای کاربرد، پروژهها و طرحهای نوآورانه برمیگردد.
بانکها به تلاش بالایی جهت درک مستقیم و سریع فناوریهای جدید نیاز دارند. علاوه بر این، باید به سختی کار کنند و ایدههای جدید را حتی در صورتی که ریسک شکست آنها بالاست، امتحان کنند. اگر ایدههای جدید با سرعت بیشتری شکار بشوند، آنگاه توانایی بانکها در پیشرفت کار و انجام وظایف نوآورانه و جدید نیز افزایش خواهد یافت.
فصل پیش رو، به ارائه برخی راهکارهای مشخص برای سازمانهای خاص اختصاص دارد. علاوه بر این، تلاش دارد تا شما را به این جمعبندی برساند که سازمانهای خدمات مالی نیز میتوانند نیمنگاهی به زنجیره بلوکی داشته باشند. تغییر نوع نگاه به زنجیره بلوکی اهمیت بسیار بالایی دارد، زیرا به شما امکان خواهد داد تا بتوانید راهبردهای مناسب را کشف کنید. علاوه بر این، شناخت شما نسبت به کسبوکارتان را بیش از دیگران بالا میبرد.
هجمه راهگشای اینترنت و فینتک (فناوری مالی)
جهت درک میزان تاثیر زنجیره بلوکی بر نهادهای خدمات مالی، باید به تاریخچه اخیر این نهادها در اینترنت و همچنین به ظهور و پیدایش شرکتهای فینتک که خدمات رقابتی زیادی را از طریق رویکرد محصول فناوری ـ پیشرو ارائه کردهاند، نگاهی بیندازیم.
از اولین روزهای ورود رایانههای بزرگ در اواخر دهه 1950، کار بانکها متکی به فناوری اطلاعات بود، اما فینتک اصطلاح جدیدی است که در حولوحوش سال 2013 بر سر زبانها افتاد. اگرچه میتوان گفت که فناوری نقشی مهم و حیاتی را در کار بانکها دارد، اما شکی نیست که اینترنت کمک زیادی به نوآوری در بانکها نکرده است. کانون توجه فناوری اطلاعات در بانکها، به سمت اجرای عملیات بکاند (بخش پشتی، از قبیل تراکنشها و حسابهای مشتریان)، پشتیبانی از توابع خردهفروشی شعبههای مختلف، ارتباط با دستگاههای خودپرداز، پردازش پرداختهای درگاههای خردهفروشی نقطه فروش، اتصال سراسری با شرکا و شبکههای بینبانکی و ارائه انواع محصولات مالی (از وامهای ساده گرفته تا ابزارهای خریدوفروش پیچیده) معطوف است.
سال 1994، با ظهور و پیدایش وب همراه بود که میتوانست نقطه ورود فرانتاند (بخش جلویی) جدیدی را برای هر یک از خدمات مالی ارائه کند. با این حال، اکثر بانکها از نوآوریهای وب استفاده نکردند، زیرا این کار، ارائه خدمات از طریق شعب خردهفروشی یا روابط تجاری نفر به نفر را که از طریق بانکها انجام میگرفت، متزلزل میکرد. از نظر بانکها، وب نمیتوانست تغییری از این بزرگتر ایجاد کند. به همین دلیل، بانکها اینترنت را به میل خود و مطابق با تصورات محدود خودشان مورد استفاده قرار دادند. در سال 2016، یعنی دستکم 20 سال بعد از تجاریسازی وب، تنها کاری که بانکها توانستند برای مشتریانشان انجام بدهند، بانکداری اینترنتی، کارگزاری برخط و پرداخت برخط قبضها بود. واقعیت این است که مشتریان غالبا علاقهای ندارند تا برای پرداخت قبضهایشان به بانک بروند. اتفاق دیگری که در حال وقوع است، به رشد فینتک مربوط میشود. فینتک، پاسخی به عدم نوآوری رادیکال یا ریشهای در بانکها بود.
یکی از سرویسهای پرداخت برخط که توانست تحولی اساسی در شیوه پرداخت ایجاد کند، پیپال نام داشت. پس از آن، هزاران شرکت فینتک، راهکارهای خدمات مالی دیگری را ارائه کردند. پیپال که توانست تا پایان 2015، به 179 میلیون کاربر فعال و حجم پرداخت کل بالغ بر 282 بیلیون دلار برسد، پلتفرمی واقعا سراسری بود که اکنون در دسترس بیش از 200 بازار مختلف قرار دارد. بهواسطه این سرویس، مشتریان میتوانند مبالغ درخواستی خود در قالب حداقل100 ارز را از طریق پیپال دریافت کنند، وجوه موجود در حسابهای بانکی در قالب حداقل 57 ارز را برداشت کنند و ترازهای موجود در حسابهای پیپال خودشان را در قالب 26 ارز نگهداری کنند.
پیپال با صدها بانک محلی سراسر دنیا در ارتباط مستقیم است و مسلما میتوان آن را تنها ارائهدهنده خدمات مالی سراسریای قلمداد کرد که تقریبا هیچ حد و مرزی نمیشناسد. موفقیت پیپال نشان داد که شرکتهای خدمات مالی جایگزین، صرفا میتوانند از طریق ایجاد پل ارتباطی با نهادهای مسلط بر امور بانکداری به حیات خود ادامه بدهند. در سال 2014، اپلپی نیز شیوه کار پیپال را در پیش گرفت و تلاش کرد تا با شبیهسازی نقطه فروش از طریق تلفنهای هوشمند چندمنظوره، خودش را در بین بانکها و مشتریانشان قرار بدهد. اگر با هر یک از مدیران و کارمندان ارشد بانک صحبت کنید، بر این نکته تاکید دارند که اپلپی و پیپال، نمونههای آزاردهندهای از رقبا هستند که به حاشیه سود بانکها آسیب میزنند و نمیتوان جلوی هجوم آنها را گرفت.
تا سال 2015، بیش از 19 بیلیون دلار از تامین مالی ریسکپذیر، صرف استارتآپهای فینتک شده بود. بسیاری از آنها تنها روی تعداد کمی از حوزههای معروف تمرکز داشتند؛ وامها، مدیریت سرمایه و پرداختها. برخی از استارتآپها تا جایی پیش رفتند که تنها از طریق موبایل، خدمات کامل بانکداری را ارائه میکردند که در نوع خود بینظیر بود. رویکرد فوقالذکر ثابت میکند، این تصور که میتوان شکل جدیدی از بانک را از صفر ایجاد کرد، تصوری دور از انتظار نیست.
نکته جالب توجه در اینجا آن است که استارتآپهای فینتک، در ابتدا سعی میکردند تا اصطکاکی با شرکتهای مسلط بازار نداشته باشند، زیرا این کار هم ریسک بالایی داشت و هم هزینهبر بود. در عوض، نقطه ورود آنها به قلمروهای همجوار، فراموششده، بلامعارض یا کمتر سرویس دادهشده محدود میشد. در قدم اول، چنین به نظر میرسد که این استارتآپها نمیخواهند با شرکتهای مسلط بازار برخوردی داشته باشند. آنها کوچک و بیضرر هستند و مورد توجه کسی قرار نمیگیرند، تا اینکه ناگهان اهمیت آنها افزایش مییابد و دیگر نمیتوان جلویشان را گرفت.
پشت صحنهای که در بالا ارائه دادیم، خیلی مهم است. به نظر میرسد که تا بدین لحظه، خط سیر زنجیره بلوکی نیز همانند فینتک است و این فناوری میرود تا جای پای خود را در کسبوکارهای کاملا توسعهیافته باز کند. در حال حاضر برخی استارتآپهای مبتنی بر زنجیره بلوکی، روی حل نقاط ضعف بازار خدمات مالی متمرکز شدهاند و راهکارهایی را به بازیگران موجود ارائه میکنند و این در حالی است که استارتآپهای دیگر تلاش دارند تا از طریق همکاری، کیفیت راهکارهای خدمات یا زیرساخت مشترک را بالا ببرند. سایر استارتآپها، رویای غیرممکن کنار گذاشتن شرکتهای مسلط بازار و ارائه راهکارهای جدید به یک بازار بکر را در سر میپرورانند.
کسانی که از تاریخ درس نمیگیرند، محکوم به تکرار آن خواهند بود. اگر بانکها نخواهند ریشهایتر از آنچه در زمان ظهور اینترنت اتفاق افتاد، تکانی به خود بدهند، آنگاه نتایج خوبی نصیبشان نخواهد شد. اگرچه فینتک، صرفا سیستمهای پرداخت بانکها را به چالش کشیده بود، اما زنجیره بلوکی نهتنها به واگشایی بانکها ادامه میدهد، بلکه به نظر میرسد که میخواهد کل فرایندهای بینسازمانی قدیمی، از موسسات برونمرزی گرفته تا موسسات تسویهحسابهای بینبانکی را به چالش بکشد.
از نظر نهادهای مالی، دو مسیر همزمان را میتوان در آینده فناوریهای زنجیره بلوکی مشاهده کرد؛ خبرهای خوب و خبرهای بد. خبر بد این است که برخی از استارتآپهای زنجیره بلوکی، شیوه کار فینتک را ادامه میدهند. اما خبر خوب این است که فناوری زنجیره بلوکی، به بالا رفتن کارایی بخش زیادی از عملیات بانکداری کمک خواهد کرد.
اگر خوشبین باشیم، مسیر سومی هم وجود دارد. در این حالت، بانکها و کل صنعت خدمات مالی ممکن است تصمیم جدی بگیرند تا تغییرات اساسی در خودشان ایجاد کنند. در این سناریو که رسیدن به آن چندان ساده نیست، برندهها و بازندههایی وجود دارند و در بلندمدت، بخشهایی از کل مجموعه ضعیفتر و بخشهای دیگری قویتر خواهند شد.
زنجیرههای بلوکی، پایان عمر بانکها را نشان نمیدهند، اما سرعت گسترش آنها بیشتر از سرعت توسعه اینترنت در سالهای 1995 تا 2000 است. سالهای اولیه زنجیره بلوکی از اهمیت بالایی برخوردارند، زیرا زمینه آموزش و توسعه بلاکچین را فراهم میکنند. هر کسی که آموزش بهتری دیده باشد، برنده خواهد شد و کسانی که قوی هستند هرگز نمیمیرند. نگاه بانکها به زنجیره بلوکی نباید صرفا معطوف به کاهش هزینهها باشد، بلکه باید بهدنبال فرصتهای جدیدی برای رشد و توسعه بیشتر از طریق زنجیره بلوکی بگردند.
چرا در اینجا، خبری از بانک جهانی نیست؟
از آنجایی که بیتکوین، عصب حیاتی نوع جدیدی از سیستم مالی جهانی است که هیچ مرز مشخصی ندارد، در نتیجه پاسخ سوال بالا نیز کاملا مشخص خواهد شد. هدف آرمانی بیتکوین، شکلگیری یک شبکه پول غیرمتمرکز جهانی است که کاربران در لبههای آن قرار دارند. سوال بهتری که میتوان مطرح کرد این است: از آنجایی که بیتکوین یک ارز رمزنگاریشده جهانی و سراسری است، پس چرا شاهد یک بانک بیتکوین واقعا جهانی نیستیم؟
این سوال خیلی هوشمندانه است، زیرا فلسفه و ایده بیتکوین را غیرمتمرکزسازی تشکیل میدهد، در حالی که مدیریت روابط در بانکها بهصورت متمرکز انجام میگیرد. با این حال، وجود یک بانک جهانی که هیچ محدودیتی از نظر مرزبندی یا تراکنش نداشته باشد، از دید کاربرانی که میخواهند تراکنشهای جهانی را از هر نقطه دنیا، بهسادگی کار با یک کارت اعتباری اجرا کنند، جالب خواهد بود.
اما یک خبر بد در اینجا وجود دارد؛ بهدلیل موانع قانونگذاری محلی سخت و شدید، بانک جهانی فوقالذکر، هرگز محقق نخواهد شد. هیچیک از استارتآپها یا بانکهای موجود تمایلی ندارند تا به این فرابانک تبدیل شوند. موانعی که کارتلهای بینالمللی تاکسی بر سر راه سرویس اشتراک سفر اوبر قرار دادند، در قیاس با پیچیدگیها و ریزهکاریهای موانع حقوقی و قانونیای که هر یک از سیستمهای مالی محلی در سراسر دنیا ایجاد میکنند، بسیار کوچک هستند.
آیا میدانید که چرا موسسه مالی و بانکداری بریتانیایی HSBC، با وجود حضورش در 72 کشور، واقعا یک بانک جهانی پیشرو در دنیا نیست؟ آیا میدانید که چرا کوینبیس، با وجود اینکه بزرگترین و تنها صرافیای است که در 27 کشور حضور دارد، واقعا یک صرافی بیتکوین پیشرو در دنیا نیست؟
هر دوی این سوالات یک جواب مشترک دارند؛ محدودیتهای مربوط به تنظیم مقررات (رگولاتوری). به عبارت دیگر، قابلیتهای حساب شما، به کشوری که به آن تعلق دارید، محدود میشوند (درست همانند حساب بانکی معمولی). شما بهعنوان یک کاربر، واقعا احساس جهانی بودن نمیکنید. HSBC و Coinbase، ممکن است شرکتهای جهانی باشند، اما مشتریانشان از امتیازات خدمات بدون مرز بهرهای نمیبرند.
خوشبختانه، در دنیای محض بیتکوین، هر کسی که یک کیف پول کریپتوکارنسی را در اختیار داشته باشد، بهتنهایی یک بانک جهانی بالقوه است. کیف پول کریپتوکارنسی محلی، برخی از قانونیت هایی را که بانکهای موجود و صرافیهای کریپتوکارنسی باید به آنها وفادار باشند، بدون تخلف از قوانین، در دل خود جای میدهد. شما میتوانید بانکتان را هر جایی که میروید با خودتان ببرید و مادامی که این کیف پول با دنیای غیرکریپتوکارنسی، ارتباطی محلی دارد، نسخهای از یک بانک جهانی در جیب شما قرار خواهد داشت.
پشت صحنهای که در بالا، در مورد سیر تکامل دادوستد ارزهای رمزنگاریشده مبتنی بر مصرفکننده ارائه کردیم، بسیار مهم است، زیرا نشان میدهد که میتوانیم با استفاده از زنجیره بلوکی، شکل دیگری از ارتباط را محقق کنیم که تاثیر آن همانند سرویس مالی سوئیفت است. بین بیش از 50 صرافی ارزهای رمزنگاریشده که در بخشهای مختلف دنیا وجود دارند، هیچ رابطه مشخصی برقرار نیست، اما زنجیره بلوکی آنها را بهصورت یکپارچه به هم متصل کرده است. همین نکته مهم کافی است تا بپذیریم که زنجیره بلوکی، شبکهای جهانی است که هیچ مرز مشخصی ندارد. بانکها هرچه میخواهند بیتکوین و زنجیره بلوکیاش را تحقیر کنند، اما بیشک قابلیتهای زنجیره بلوکی در تبدیل شدن به یک شبکه جهانی قابل انکار نخواهد بود.
شکی نیست که اهمیت شبکههای کریپتوکارنسی مبتنی بر زنجیره بلوکی بیش از خود ارزهای رمزنگاریشده است. شبکههای غیرمتمرکز جدید امکان دادوستد هر دارایی دیجیتال، ابزار مالی یا دارایی جهان حقیقی که با یک توکن مبتنی بر ارزهای رمزنگاریشده (شکلی از پروکسی که به یک زنجیره بلوکی متصل است) در ارتباط است را نیز فراهم میسازند. کاربران، خواه از یک کیف پول مستقل استفاده کنند و خواه از حسابی که یک کارگزار در اختیارشان قرار داده است بهره بگیرند، در هر صورت امکان انجام عملیاتی مشابه با پول واقعی را خواهند داشت؛ خرید، فروش، پرداخت، دریافت، انتقال، پسانداز یا دریافت وام. بر حسب اتفاق، پیپال نیز همین قابلیتها را عرضه میکند.
شاید روزی هر یک از ما بتوانیم بانک مجازی خودمان باشیم. کیف پولهای پیشرفته کریپتوکارنسی، میتوانند دنیایی از شبکههای تامین مالی رمزپایه مبتنی بر وب را تشکیل بدهند و این شبکهها را به نقاط جدید ورود به تراکنشهای پولی تبدیل کنند. مادامی که کاربران رفتار بدی را از خود بروز ندهند، مالیاتهایشان را بپردازند و دست به فعالیتهای غیرقانونی نزنند، میتوان به همراهی قانونگذاران با فناوری موجود و عدم توسل آنها به رویکرد سرکوبگرانه امید داشت.
رسیدن به جایگاه یک بانک جهانی کار چندان سادهای نیست. بانکداری برخط نیز پس از ظهور و پیدایش نتوانست به چنین موقعیتی برسد. از سال 1995 تا 2000، تلاشهایی برای شکلگیری بانکهای اینترنتی محض صورت گرفتهاند که نقطه شروع آنها اولین بانک اینترنتی دنیا به نام SFNB بود، اما دامنه کاربرد همه آنها به قلمرویی که در آن ایجاد شده بودند، محدود میشد. برخی از این بانکها عبارتند از: SFNB، CompuBank، Net.B@nk، Netbank AG، Wingspan، E-LOAN، Bank One و VirtualBank. بعد از بحران سقوط داتکام در سال 2000، هیچیک از آنها باقی نماندند.
درحال حاضر گروهی از استارتآپهای ارائهدهنده خدمات مالی و بانکهای اینترنتی یا موبایلی محض از قبیل Atom، Tandem، Mondo، ZenBanx، GoBank، Moven و Number26 مشغول فعالیتاند که نسل جدیدی از سرویسهایی را ارائه میکنند که بانکهای قدیمی را به چالش خواهند کشید. با این وجود، برای اینکه این دسته از بانکها جهانی بشوند، باید موانع رگولاتوری مالی محلی را از پیش روی بردارند که کار چندان سادهای نیست.
اگر همین امروز هم یک نسل هزاره بودید (مترجم: به افرادی که بین سالهای۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ میلادی یا به عبارتی بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۹ شمسی متولد شدهاند، نسل هزاره یا جوانان دنیای دیجیتال میگویند)، باز هم فکر استفاده از بانکهای سنتی به ذهنتان خطور نمیکرد، زیرا بیشتر سرویسهای مورد علاقهتان توسط شرکتهای خدمات مالی جایگزین ارائه میشوند که عمدتا به استارتآپهای فینتک نوآورانه که طی دهه گذشته شکل گرفتهاند، وابسته هستند. «پشته مالی نسل هزاره» معمولا مجموعهای از سرویسهای فینتک جدید و تنها نوآورانهترین محصولات مربوط به بانکهای سنتی را دربر میگیرد.
ما معمولا جهت انتقال پول از شبکههای بانکداری سنتی کمک میگیریم. به اعتقاد من، در آینده این روند تغییر خواهد کرد و زیرساخت زنجیره بلوکی برای انتقال انواع پولها از قبیل ارزهای رمزنگاریشده و ارزهای مستقل مورد استفاده قرار خواهد گرفت. به بیان دیگر، پیش از آنکه شاهد پذیرش ارزهای رمزنگاریشده توسط حسابهای بانکداری برخط سنتی باشیم، شاهد ورود پولهای سنتی و مرسوم به داخل حسابهای کارگزار صرافی و کیف پول ارزهای رمزنگاریشده خواهیم بود.
بانکها در نقش بکاند (بخش پشتی)
یکی از سناریوهایی که میتوان در آینده برای بانکها تصور کرد، این است که بهعنوان بکاند ایفای نقش کنند، زیرا انجام تراکنش و انتقال پول مستقیما توسط تلفنهای هوشمند، اپهای موبایل، حسابهای کریپتوکارنسی یا سرویسهای وب اتفاق خواهد افتاد. اگرچه به نظر میرسد که احتمالا به این زودیها شاهد شکلگیری صرافی یا بانک واقعا جهانی نخواهیم بود، اما قاعدتا به ساختاری نیاز داریم که رفتاری شبیه به یک بانک جهانی را از خود بروز بدهد.
در این طرح، بانکها به رمپهای ورودی و خروجی مالی تبدیل میشوند، اما مرکز و محور کیف پولهای شما نخواهند بود.
هرچه بیشتر، حسابهای بانکیمان را به اپلیکیشنها و سرویسهای خارجی متصل کنیم، بیش از پیش، زندگی در بانکداری غیرمتمرکز را احساس خواهیم کرد. آنچه بیان کردم در حد حرف نیست و هماکنون این روند شروع شده است و لحظه به لحظه، بر دامنه آن افزوده میشود.
بگذارید در ادامه، به برخی نمونهها اشاره کنم:
نمونه اول: اگر بخواهید بلیتفروشی یک رویداد ورزشی را انجام بدهید و از تماشاگران ورودی دریافت کنید، میتوانید فرایند پرداخت ورودی مسابقه را به حساب بانکیتان متصل کنید و بهسرعت پولها را به حسابتان بریزید. بهعنوان مثال، وبسایت بلیتفروشی و مدیریت رویداد Eventbrite که دفتر اصلی آن در ایالات متحده قرار دارد، از طریق اتصال پردازنده پرداخت پیپال به حسابتان این کار را انجام میدهد.
نمونه دوم: اگر حساب صرافی کریپتوکارنسی شما به حساب بانکیتان متصل باشد، میتوانید ظرف کمتر از 10 دقیقه، با کارمزدی برابر با چند سنت، پولتان را انتقال بدهید و سپس دوباره این پول را به حساب بانکیتان برگردانید. اکثر صرافیها چندین روش را برای واریز یا برداشت پول در اختیار مشتریان خود قرار میدهند که کارمزد بسیاری از آنها صفر است. برخی از این روشها عبارتند از: انتقال وجه الکترونیکی، حواله، money order، Western Union، چک، کارت بدهی، ویزا کارت، پیپال یا ویزاکارت مجازی. برخی از این صرافیها حتی خدمات تبادل بلادرنگ ارز خارجی بین انواع ارزهای رمزنگاریشده و ارزهای معروف از قبیل دلار آمریکا، دلار کانادا، یورو، پوند بریتانیا و ین ژاپن را نیز ارائه میکنند. قابلیتهایی که در بالا مورد اشاره قرار دادیم، بیش از خدماتی هستند که کاربر معمولی بانک میتواند بدون رفتن به یک شعبه انجام بدهد.
نمونه سوم: اگر میخواهید از طریق جاهایی مانند Kickstarter که بزرگترین پلتفرم تامین مالی دنیاست، کمپینی را برای تامین مالی جمعی یک پروژه راه بیندازید، یکی از پیششرطها، اتصال به حساب بانکی است. در پایان یک کمپین موفق، سود شما بهصورت خودکار به حسابتان واریز خواهد شد.
نمونه چهارم: وقتی برای بررسی و پرداخت پول اقلام مختلف به حساب اپلپی خودتان متصل میشوید، پول مربوطه مستقیما از یکی از حسابهای کارت اعتباری یا حساب بانکی شما برداشت میشود.
نمونه پنجم: وقتی درخواستی را به سرویس اشتراک سفر اوبر میفرستید، اوبر بهصورت خودکار درخواست برداشت پول را به کارت اعتباری شما ارسال میکند.
نمونه ششم: سرویس پرداخت موبایلی Venmo، علاوه بر فراهم ساختن امکان دریافت سریع پول از دوستان، قابلیت برگشت مانده حساب به حساب بانکی شما و بالعکس را نیز خواهد داد.
مثالهایی که در بالا ذکر کردیم، مشتی نمونه خروار هستند. نکته حائز اهمیت در همه آنها این است که از نگاه مصرفکنندگان، جذابیت کارهایی که با این سرویسهای کمکی جدید انجام میشوند، بیش از کارهایی است که مستقیما از حسابهای بانکی انجام میگیرند. یکی از دلایلی که ما را مجبور به استفاده از این واسطههای جدید میکند، آن است که بهتنهایی نمیتوانیم این قابلیتهای اتصال را از بانکها دریافت کنیم. سرویسهای جدید فوقالذکر ما را از دست ویژگیهای محدودکننده یک حساب بانکی سنتی نجات میدهند.
در ابتدا، خرده فروشها از طریق پایانههای نقطه فروش، این امکان را داشتند تا پول را از مشتریانشان دریافت کرده و بهصورت خودکار به داخل حسابهای بانکیشان واریز کنند، اما در حال حاضر این امکان برای مصرفکنندگان نیز فراهم است.
در حال حاضر، سیستم بانکی از اتصالهای سراسری و محلی بهره میگیرد. شروع کار بانکها، مبتنی بر ارتباطات محلی بود. بعدها، با تلاش بالا و صرف هزینه زیاد، از طریق شبکههای اختصاصی که نگهداری آنها هزینهبر است، اتصالات سراسریای را در بین خودشان شکل دادند. با ظهور و پیدایش بیتکوین و ریلهای سراسری ارزهای رمزنگاریشده، یعنی زنجیرههای بلوکی، شبکههای سراسری قدرتمندی شکل گرفتهاند که مرز مشخصی ندارند و با اضافه شدن اتصالات محلی و کاربران محلی، میتوان این شبکهها را از طریق حسابهای بانکی کامل کرد. در آیندهای نزدیک، حساب بانکی سنتی شما چیزی بهجز یک گره در داخل ابری سراسری از شبکههای مالی نیست.
عملیات شدیدا محلی، باعث شده است تا توانایی بانکها در اتصال به شبکه سراسری بسیار بزرگی از خدمات مالی از بین برود و آنها دیگر شاهراه اصلی پول نباشند و تنها نقش رمپهای ورودی و خروجی را ایفا کنند. اگر ارتباط بانکها با دنیای جدید ارزهای رمزنگاریشده قطع شود، آنگاه به چیزی بیش از یک جزیره دورافتاده تبدیل نخواهند شد.
اگرچه تنظیم قوانین در حوزه بانکداری، مصرفکنندگان را در مقابل سوءاستفادههای مالی مورد محافظت قرار میدهد، اما موانع زیادی را برای ورود محلی (به دلایل رقابتی) شکل میدهد که باعث خواهد شد تا کاربران بیشتری، به سمت سرویسهای بدون درز و سراسریتر که از طریق وب ارائه میشوند، روی بیاورند. در اینجاست که اهمیت غیرمتمرکزسازی که هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارد، روشن میشود.