پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
باید فقر را به موزه بسپاریم / گفتوگو با محمد یونس پیرامون فقر و فقر زدایی در هزاره سوم
ما به فناوری نیاز داریم. ما به شرکتهایی مانند بیایاساف (بزرگترین شرکت صنایع شیمیایی آلمان و جهان)، گروه اوتو (شرکت تجارت الکترونیک آلمانی)، آدیداس (یکی از بزرگترین شرکتهای پوشاک آلمان و جهان) و شرکتهای دیگر بسیاری نیاز داریم. این شرکتها میتوانند بهصورت مشترک در کسبوکارهای اجتماعی سرمایهگذاری کنند و بدین ترتیب، آنها میتواند فناوری را به کشورهای فقیر منتقل کنند. آنها میتوانند سطح مهارت افراد را در این کشورها تغییر دهند تا مردم خود بتوانند مبدع تحولات باشند. نکته مهم، نحوه تفسیر ایده کمک خارجی است. کسبوکارهای اجتماعی نقش بسیار مهمی در اجرا و کاربست صحیح کمک خارجی ایفا میکنند.
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۱ و ۳۲ / محمد یونس، کارآفرین اجتماعی، بانکدار، اقتصاددان و فعال مدنی بنگلادشی است که به خاطر تاسیس بانک گرامین و کارهای ابتکاری در اعتباردهی و سرمایهگذاری خرد موفق به دریافت جایزه نوبل شد. این وامها به کارآفرینان فقیری تعلق گرفت که همواره از وامهای بانکهای سنتی محروم بودند. در سال 2006، محمد یونس و بانک گرامین بهصورت مشترک، جایزه صلح نوبل را برای «تلاشهایشان در زمینه بسط و گسترش توسعه اقتصادی و اجتماعی اقشار فقیر از رهگذر اعتبارات خرد» دریافت کردند.
محمد یونس علاوه بر جایزه نوبل، افتخارات و جوایز ملی و بینالمللی متعدد دیگری نیز دریافت کرده است؛ نشان افتخار آزادی ریاستجمهوری (2009)؛ نشان طلایی کنگره ایالات متحده (2010)؛ انتخاب او از طرف مدرسه بازرگانی وارتون دانشگاه پنسیلوانیا بهعنوان یکی از 25 شخصیت تاثیرگذار بر کسبوکارها در جهان در 25 سال گذشته؛ انتخاب او توسط مجله تایم بهعنوان یکی از 12 رهبر برتر کسبوکارها در جهان (2006)؛ انتخاب او در جایگاه دوم در نظرسنجی آنلاین مجله پراسپکت و فارن پالسی برای انتخاب یکصد متفکر برتر جهان (2008).
پروفسور یونس، شما در نامه کنارهگیریتان به اعضای هیاتمدیره بانک گرامین در سال 2011، نوشتید: «با خود اندیشیدم که اگر به فقرا وام بدهم، آنگاه آنها را از چنگ نزولخورها نجات خواهم داد. این کاری بود که من انجام دادم. هرگز گمان نمیکردم که این مساله به رسالت زندگی من بدل شود.» در مورد کارهایی که با بانک گرامین برای بنگلادش انجام دادید، چه احساسی دارید؟
بانک گرامین یک پدیده خارقالعاده بود که مردم خیلی خوب از آن استقبال کردند. در حال حاضر، این بانک در حدود 8.5 میلیون وامگیرنده دارد. 97 درصد آنها زن هستند و در واقع آنها صاحبان واقعی این بانک هستند. گرامین به یک موسسه سراسری مبدل شده که اعتبارات لازم برای اعطای وام را خود تامین میکند.
ما پول میدهیم تا جوانان خانوادههای فقیر و بیبضاعت بتوانند به دانشگاه بروند. ما دانشکده پرستاری تاسیس کردیم تا دختران جوان بتوانند پرستاران ماهری شوند. ما مراکز درمانی متعددی ساختهایم.
فقر را چگونه تعریف میکنید؟ فقر به چه طریقی بر فرد و بر کلیت جامعه تاثیر میگذارد؟
فقر را فقرا به وجود نمیآورند. فقر از طریق سیستمی که ما ایجاد کردهایم به فقرا تحمیل میشود. برخی اوقات از تمثیل بنسای برای توضیح و تبیین فقر بهره میگیرم. شما بذر بلندترین درخت جنگل را میگیرید و آن را در یک گلدان کوچک میکارید؛ فقط یک درختچه کوچک یکمتری سر برمیآورد. ما به این بنسای میگوییم. زیباست، اما بلندتر از این نخواهد شد. مشکل کجاست؟ ما به اندازه کافی خاک به آن ندادهایم تا بتواند رشد و نمو کند.
افراد فقیر مانند همین بنسای هستند. جامعه عملا هیچگاه به آنها فضا نداده تا بتوانند به اندازه سایر افراد رشد کنند. نداشتن پول دقیقا به معنای نداشتن فضاست.
سیستم ما به ثروتمندان وام میدهد، اما به فقرا نه. ممکن است در نگاه اول برخی افراد بگویند که افراد فقیر نمیتوانند وام خود را بازپرداخت کنند، اما تجربه بانک گرامین نشان داد که آنها وامشان را تا آخر برمیگردانند. ایدههای گرامین در سراسر جهان بسط و گسترش یافته است و این تجربهها نیز نشان داد که افراد فقیر وام خود را پرداخت میکنند، اما هنوز سیستم بانکداری دچار هیچ تغییر و تحولی نشده است. این دلیل اصلی شکاف و نقص نهادی است که باعث فقر میشود.
ما نیازمند آن هستیم که در ازای پرداخت هزینه، برای فقرا چیزهایی از قبیل فناوری، آموزش، تسهیلات مالی و مراقبتهای بهداشتی فراهم کنیم. ما در مورد اعطای رایگان همه این موارد صحبت نمیکنیم. ما به آنها وام بلاعوض نمیدهیم. آنها باید وام را پس بدهند، اما در این بین، آنها زندگی خود را تغییر میدهند. سایر چیزها را نیز میتوان از این طریق پیش برد. این تجارت اجتماعی است. وقتی این کار را انجام دادیم، دیگر دلیلی برای فقیر بودن افراد وجود ندارد.
کشورهای صنعتی جهان متعهد شدهاند که 0.7 درصد از تولید ناخالص خود را به کمکهای بینالمللی برای مقابله با فقر اختصاص دهند. از سویی، آنها هنوز از هدف 0.7 درصدی فاصله دارند و از دیگر سو، با وجود تریلیونها دلار کمکی که صرف توسعه کشورهای فقیر در دههای گذشته شده، فقر همچنان در این کشورها به قوت خود باقی است. به باور شما کجای کار اشتباه بوده است؟
ببینید! کمک بسیار ایده خوبی است، مفهوم آن هم بسیار خوب است، اما در مقام اجرا، وضعیت چندان جالب نیست و مشکلاتی وجود دارد. در وهله نخست، کمک همیشه به دو دولت بستگی دارد؛ دولتی که کمک میکند و دولتی که کمک را دریافت میکند. چرا این فرایند را اصلاح نکنیم و بازیگران را بیشتر نکنیم؟ چرا از بخشی از این پول برای ایجاد یک صندوق کسبوکارهای اجتماعی در کشور مقصد این کمکها، استفاده نکنیم؟ و در ادامه، از همه دعوت کنید تا برای حل مشکلات، ایدههایی در پیوند با کسبوکارهای اجتماعی ارائه کنند. هرچه مشکلات بیشتری از سر راه برداشته شوند، شما بیشتر مایلید که سرمایهگذاری انجام بدهید و پول بیشتری به صندوق بازمیگردد. این «سیاست کمک» خوبی است که جواب میدهد.
علاوه بر این، ما به فناوری نیاز داریم. ما به شرکتهایی مانند بیایاساف (بزرگترین شرکت صنایع شیمیایی آلمان و جهان)، گروه اوتو (شرکت تجارت الکترونیک آلمانی)، آدیداس (یکی از بزرگترین شرکتهای پوشاک آلمان و جهان) و شرکتهای دیگر بسیاری نیاز داریم. این شرکتها میتوانند بهصورت مشترک در کسبوکارهای اجتماعی سرمایهگذاری کنند و بدین ترتیب، آنها میتواند فناوری را به کشورهای فقیر منتقل کنند. آنها میتوانند سطح مهارت افراد را در این کشورها تغییر دهند تا مردم خود بتوانند مبدع تحولات باشند. نکته مهم، نحوه تفسیر ایده کمک خارجی است. کسبوکارهای اجتماعی نقش بسیار مهمی در اجرا و کاربست صحیح کمک خارجی ایفا میکنند.
محدودیتهای فراروی کسبوکارهای اجتماعی در اقتصاد جهانی کجاست؟
ممکن است حجم [کسبوکارهای اجتماعی] 5 درصد یا حتی 20 درصد از [اقتصاد جهانی] باشد. هرچه بخش کسبوکارهای اجتماعی بیشتر رشد پیدا کند، مشکلات بیشتری از سر راه برداشته میشوند. در مورد کسبوکارهای متعارف نباید نگران بود؛ زیرا کسبوکارهای اجتماعی جای آنها را نمیگیرند. کسبوکارهای متعارف به رشد و گسترش خود ادامه میدهند.
در عین حال، کسبوکارهای اجتماعی نیز رشد و گسترش مییابند. اما این بدان معنا نیست که شرکتهای سودآور تضعیف میشوند. شرکتهای سودآور نیز از مزایای آن منتفع خواهند شد؛ زیرا اگر شما مشکل بیخانمانها را حل کنید و برای آنها رفاه و بهروزی فراهم کنید، آنها نیز وارد چرخه بازار میشوند و به خریدار محصولات شما بدل میشوند. هرچه حجم اقتصاد کسبوکارهای اجتماعی بیشتر شود، مزایای آن به سایر کسبوکارها سرایت خواهد کرد. از این گذشته، این شرکتها از بازار گستردهتری نسبت به گذشته برخوردار خواهند شد.
شما به سرمایهگذاری مشترک بازیگران بزرگ جهانی مانند آدیداس و سایر شرکتهای بینالمللی در کسبوکارهای اجتماعی اشاره کردید. آیا نمیترسید که این شرکتها که اغلب بهدلیل عدم رعایت روابط صنعتی یا استانداردهای زیستمحیطی مورد انتقاد قرار گرفتهاند، صرفا بهدنبال این باشند که بهوسیله سرمایهگذاری در کسبوکارهای اجتماعی وجهه خود را بهبود ببخشند؟
این شرکتها گاهی اوقات وجهه بدی از خود به نمایش گذاشتهاند، اما اگر شما داخل این شرکتها بروید، میبینید که آدمهای بسیار خوبی آنجا کار میکنند. هنگامی که آنها در زمینه کسبوکارهای اجتماعی فعالیت میکنند، طبیعتا میخواهند که کار خوبی انجام دهند؛ بنابراین شما روی سیاستهای آنها تاثیر میگذارید.
برخیها میگویند که ما برای تاثیرگذاری روی چنین غولهای عظیمی، بسیار کوچک هستیم، اما این درست نیست. این ذهنیت افراد است که شما باید روی آن تاثیر بگذارید؛ نه شرکتها. اگر شما بتوانید روی یک شخص اثر بگذارید؛ یعنی بر مدیرعامل شرکت، در واقع روی کل شرکت تاثیر خواهید گذاشت.
اگر ما با آنها در زمینه کسبوکارهای اجتماعی کار نکنیم و تا آنها امکان ارائه وجههای خوب از خودشان را نداشته باشند، آیا به شرکت خوبی بدل خواهند شد؟ فکر نمیکنم اینطور باشد. خوب است که آنها را تحت تاثیر قرار دهیم. خوب است که آنها را در مسائل واقعی درگیر کنیم. این کاری است که کسبوکار اجتماعی همیشه انجام داده است.
کسبوکارهای اجتماعی برای دستیابی به اهداف توسعه هزاره چه نقشی بر عهده دارند؟
تمامی اهداف توسعه هزاره؛ یعنی کاهش فقر، اهداف مرتبط به بهداشت، آموزش و امثالهم، همگی از ایدههای عمده کسبوکارهای اجتماعی بهشمار میروند. ما برنامههای درمانی زیادی در راستای کاهش مرگومیر کودکان و مادران داریم، ما در تلاشیم با تکیه بر فناوری، کسبوکارهای اجتماعی ایجاد کنیم.
ما بهدنبال شرکتهایی هستیم که دستگاههای فراصوت (مانند دستگاه سونوگرافی و سونوتراپی) که ساده، سبک و قابل حمل باشند، بسازند و در حال حاضر، در پی آن هستیم که آزمایشهای فراصوت را در قالب برنامههای نرمافزاری برای گوشیهای تلفن همراه امکانپذیر کنیم. شما تصویر را از طریق تلفن همراه خود ارسال میکنید؛ بنابراین لازم نیست که زن باردار را به بیمارستان منتقل کنید؛ بهویژه هنگامی که امکان این انتقال وجود ندارد.
چرا باید در این روز و روزگار هنوز کسانی را ببینیم که سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند؟ واقعا! هیچ دلیلی ندارد. معمولا فرد بیسواد تلفن همراه دارد، بنابراین اگر بتوانید نرمافزارهای خوبی مانند بازیها و برنامههای سرگرمکننده طراحی کنید، آنها هم سرگرم خواهند شد و هم خواندن و نوشتن یاد میگیرند. شما دیگر نیازی به مدرسه ندارید، نیازی به معلم ندارید؛ زیرا فناوری این امکانات را فراهم میکند.
ما بهدنبال ایجاد کسبوکارهای اجتماعی برای ساخت چنین فناوریهایی هستیم. در حال حاضر، بسیاری از شرکتهای فناوری به این مهم توجه دارند. آموزش برای همه امکانپذیر است. آموزش فرزندان ثروتمندترین خانوادههای جهان و آموزش برای فرزندان فقیرترین خانوادههای جهان باید از منبع یکسانی حاصل شود.
امروزه، فقرا هیچ امکاناتی ندارند، اما ثروتمندان از تمامی امکانات برخوردارند. این چیزی است که میتواند با کسبوکارهای اجتماعی تغییر کند. اهداف توسعه هزاره سازمان ملل متحد، اهدافی بسیار مطلوب و مناسب برای ایجاد کسبوکارهای اجتماعی هستند.
شما گفته بودید که میخواهید جهان تا سال 2030 بر فقر غلبه كند و فقر را به موزه بسپارید، اما جمعیت جهان هنوز رو به افزایش است و ما با بحران جهانی آبوهوا و بحران و مشکلات گرسنگی روبهرو هستیم. آیا نباید در دیدگاهتان تجدیدنظر کنید؟
نه! این اتفاق خواهد افتاد. ما تا سال 2015 فقر را کاهش دادیم و نتایج ملموس آن کاملا هویداست. این روند میتواند آسانتر شود؛ فناوری این کار را آسانتر خواهد کرد. من فقط به گذاشتن فقر در موزه فکر نمیکنم؛ بلکه تا سال 2030 و پس از آن، ما باید به فکر ایجاد جامعهای بدون بیکاری باشیم. چرا باید کسی بیکار باشد؟ افراد هیچ مشکلی ندارند! اما ما یک سیستم معیوب ایجاد کردهایم و [اثرات زیانبار] آن به ما بازگشته است. ما به خاطر طراحی این سیستم معیوب مجازات میشویم.
ما افراد تحصیلکردهای هستیم. ما باید چیزهایی پدید بیاوریم که برای همگان لذتبخش باشد تا نگذاریم قدرت خلاقه در افراد بیکار هرز برود.
شما در کتابتان به شکست سرمایهداری اشاره میکنید، منظورتان از این«شکست» چیست؟
نظریهپردازان سرمایهداری، همواره جامعهای را پیش چشم مجسم ساختهاند که رفاه و بهروزی را برای همگان تضمین میکند، اما در عمل چنین نشد. فقر افسارگسیخته، نابرابریهای فزاینده اجتماعی و تمرکز ثروت در دستان عدهای معدود نشان داد که ایده رفاه و بهروزی کلی جامعه توهمی بیش نبود. ما به چشم میبینیم که آثار و تجلیهای فقر و نابرابریهای اساسی آشکار شده است. ما در دنیای زندگی میکنیم که میتوان آن را به یک بمب ساعتی تشبیه کرد که هر ثانیه ممکن است منفجر شود.
آنچه ما نیاز داریم، درانداختن طرحی دیگر است تا با راه و رسمی دیگر، روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را درک کرده و به پیش برویم. بنابراین مساله، بازطراحی سرمایهداری است. در نتیجه، همگان باید در شیوه کنونی تولید و توزیع ثروت تجدیدنظر کنند.
وقتی میگویم ما با یک بمب ساعتی روبهرو هستیم که هر لحظه ممکن است منفجر شود، قصدم ایجاد وحشت نیست؛ بلکه هدفم صرفا ترسیم وضعیت روابط اجتماعی در جهان است. از این رو، سرمایهداری دقیقا همان چیزی است که باید در آن تجدیدنظر کنیم. اگر سرمایهداری بتواند این اصلاحات را محقق کند ـ که در مورد آن تردید دارم ـ من از ادعای خود عقبنشینی میکنم.
بسیاری اوقات، شما از نیاز به رشد کسبوکارهای اجتماعی، مجزا از بازار آزاد، حمایت کردهاید. با این حال، اقتصاد مدنی و منسجم با شکنندهبودن اقتصاد معیشت مواجه بوده است. شما برای رهایی از فقر، اعتبارات خرد فردی و اقتصاد اخلاقمحور را پیشنهاد دادهاید. این راهحل، چیزی شبیه خالیکردن آب اقیانوس با سطل را به یاد میآورد.
به این سوال پاسخ خواهم داد؛ ما برای رفع فقر در جهان حاضریم چه فداکاری انجام دهیم؟ من اخلاقگرا نیستم. من فقط این سوال را مطرح میکنم که تا چه اندازه حاضریم از امتیازات ریزودرشت خود برای مقابله با فقر، بیکاری روزافزون و معضلاتی از این دست چشمپوشی کنیم. به باور من، انتخابهایی که ما انجام میدهیم، انتخابهایی که ما در مورد آن تصمیم میگیریم، اگر هدف آنها بازاندیشی و بازطراحی در شیوه تولید ثروت و توزیع مجدد آن باشد، معانی اخلاقی و سیاسی دارند.
هماکنون، بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران در مورد نزاع جهانی بین نخبگان و مردم مینویسند. آیا واقعا پوپولیسم واژه سیاسی مناسبی برای انتقاد رادیکال از نخبگان جهانی است؟
دونالد ترامپ و بسیاری دیگر از رهبران پوپولیست جهان، یک نشانه هستند، یک پاسخ ناتمام هستند و تابعی از الگوی سرمایهداری محسوب میشوند. از این رو، میتوان گفت که آنها پاسخی واکنشگرایانه به مسائل محلی و جهانی دارند و به جای «حل» مشکلات آن را «رادیکالیزه» میکنند. اینها نهتنها راهحل نیست؛ بلکه خود بخشی از مشکل هستند. آنها مدام دیوارها را بالاتر میبرند، از ترس تغذیه میکنند و با هر آن کس که با آنها متفاوت است، دشمنی و عناد میورزند.
در واقع، پوپولیسم به جای مبارزه با سرمایهداری متاخر، آن را تقویت میکند. باز هم میگویم: راهحل، تصرف دوباره ثروت و توزیع و تقسیم مجدد آن است.
به چه کسبوکاری میتوان کسبوکار اجتماعی گفت؟
کسبوکار اجتماعی، نخستینبار توسط محمد یونس، اقتصاددان بنگلادشی و برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۶، به کار گرفته شد. کسبوکار اجتماعی، کسبوکاری است که هدف اصلی از تاسیس آن، اجتماعی بوده است؛ به عبارت دیگر یک کسبوکار اجتماعی ایجاد میشود تا یک یا چند مشکل اجتماعی نظیر فقر، اعتیاد، بیکاری، طلاق، کار کودکان، مشکلات فرهنگی، زیستمحیطی و مانند اینها را برطرف کند.
هر کسبوکاری برای آنکه یک کسبوکار اجتماعی محسوب شود، باید سه ویژگی که توسط محمد یونس معرفی شدهاند را داشته باشد. سه ویژگی لازم کسبوکار اجتماعی عبارتند از:
1. هدف اصلی کسبوکارهای اجتماعی، برطرفکردن مشکلات اجتماعی است و بر خلاف کسبوکارهای تجاری که برای حداکثر کردن سود برای صاحبان خود تاسیس میشوند، یک کسبوکار اجتماعی ایجاد میشود تا یک یا چند مشکل جامعه را برطرف کند؛ بنابراین میتوان گفت کسبوکارهایی که هدف اصلی از تاسیس آنها کسب سود حداکثری برای صاحبانشان است، حتی اگر فعالیتهای اجتماعی انجام دهند، به کسبوکار اجتماعی تبدیل نمیشوند.
2. از نظر اقتصادی خودگردان هستند؛ کسبوکارهای اجتماعی باید تمامی هزینههای خود را از طریق فروش محصولات یا خدمات، تامین کنند؛ بنابراین سازمانهای خیریه با وجود آنکه هدف آنها مطلقا اجتماعی است، به علت آنکه از لحاظ اقتصادی خودگردان نیستند و هزینههای آنها از طریق دریافت کمکها و هدایای مردمی و دولتی تامین میشود، مشمول تعریف کسبوکار اجتماعی نمیشوند.
3. در کسبوکار اجتماعی سودی میان سهامداران تقسیم نمیشود. طبق شرط دوم، هر کسبوکار اجتماعی باید از طریق درآمدی که از تجارت به دست میآورد، هزینههای خود را پوشش دهد. البته اگر درآمدهای یک کسبوکار اجتماعی بیش از هزینههای آن باشد، سود حاصلشده میان سهامداران تقسیم نمیشود؛ بلکه برای گسترش دامنه فعالیتهای اجتماعی مجددا در کسبوکار اجتماعی، سرمایهگذاری میشود.
میتوان در جمعبندی بیان کرد که کسبوکار اجتماعی، کسبوکاری است که هدف اصلی از تاسیس آن اجتماعی است و ضررده نیست؛ به این معنا که سود حاصل از فعالیتهای آن برابر یا بیشتر از صفر است و سودی بین سهامداران تقسیم نمیکند.
در واقع، با دو نوع کسبوکار اجتماعی مواجهیم: 1. کسبوکاری که تحت مالکیت افرادی باشد که فقیر نیستند، زمانی یک کسبوکار اجتماعی محسوب میشود که هر سه خصوصیت ذکرشده را دارا باشد. در اینجا تاکید بر عدم تقسیم سود میان سهامداران است. در این نوع از کسبوکار اجتماعی هر یک از سهامداران میتوانند هر زمان که خواستند اصل سرمایه خود را دریافت کنند و هیچ سودی به آنها تعلق نمیگیرد. 2. کسبوکاری که فقرا، مالک آن هستند، در صورت تقسیم سود میان صاحبانش که همگی افرادی فقیر هستند یک کسبوکار اجتماعی محسوب میشود، یعنی شرط سوم تنها برای کسبوکارهایی که مالکیت آنها را فقرا دارند، قابل اغماض است و با تقسیم سود میان صاحبانش، از دامنه کسبوکارهای اجتماعی خارج نمیشود؛ دلیل این موضوع این است که تقسیم سود در این حالت فقر را برطرف میکند که یکی از مشکلات اجتماعی است. میتوان گفت کسبوکارهایی که مالکان آن، فقرا هستند، در صورتی که از لحاظ اقتصادی خودگردان باشند، کسبوکاری اجتماعی محسوب میشوند؛ زیرا هدف اجتماعی که برطرفکردن فقر است در ذات آنها نهفته است.
به باور محمد یونس، کسبوکارهای اجتماعی باید به هفت اصل پایبند باشند:
1. هدف کسبوکار اجتماعی، غلبه بر یک یا چند مشکل اجتماعی نظیر فقر، آموزش، بهداشت، محیطزیست و مانند اینهاست و کسبوکار اجتماعی برای کسب سود حداکثر ایجاد نشده است.
2. کسبوکار اجتماعی باید از لحاظ اقتصادی و مالی، پایدار و خودگردان باشد.
3. سرمایهگذاران هنگام عودت سرمایه دقیقا همان مبلغی را که سرمایهگذاری کردهاند، دریافت میکنند و هیچ سودی به آنها تعلق نمیگیرد.
4. تمامی سودی که از کسبوکار اجتماعی حاصل میشود، باید برای گسترش و بهبود اثرگذاری اجتماعی در همان کسبوکار اجتماعی یا کسبوکار اجتماعی دیگر، سرمایهگذاری شود.
5. یک کسبوکار اجتماعی نسبت به محیط زیست دغدغه دارد و فعالیتهای آن نباید آثار منفی زیستمحیطی داشته باشد.
6. افرادی که در کسبوکار اجتماعی فعالیت میکنند، باید از حقوقی برابر با دیگر کسبوکارها و شرایط کاری بهتر بهرهمند باشند.
7. انجام کسبوکار اجتماعی باید با رضایت همراه باشد.