پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
ایجاد محدودیتهای گسترده در دو هفته گذشته چگونه باعث مرگ اقتصاد دیجیتال در ایران میشود؟ / اقتصاد دیجیتال منهای اینترنت؟
در شرایطی که ندانستنهای ما زیاد است و تناقضها سر برآوردهاند، چه باید گفت؟ در دو هفته گذشته شاهد ایجاد محدودیتهای گسترده برای اینترنت بودیم و تقریباً کسی نیست که بهنوعی تحت تأثیر این محدودیتها قرار نگرفته باشد. از نظر بسیاری اینترنت در شبکههای اجتماعی و پیامرسانهایی مانند اینستاگرام، واتساپ و تلگرام خلاصه شده و میزان ترافیک مصرفی این سه نیز نشان میدهد بخش زیادی از مردم اینترنت را از دریچه این سه اپلیکیشن میشناسند.
با وجود فیلترینگ شبکههای اجتماعی مانند لینکدین، گوگلچت، وایبر و حتی بازیهایی مانند کلش آف کلنز و کنسولهایی مانند ایکسباکس به نظر میرسد سهم سه اپلیکیشن اول بیشتر به چشم عموم مردم میآید. در دو هفته اخیر از ساعت 4 بعدازظهر تا ساعت 12 شب اینترنت بینالملل بهطور کامل قطع بود و حتی دسترسی به موتورهای جستوجویی مانند گوگل هم ممکن نبود. فیلترشکنها تقریباً بهطور کامل از کار افتادهاند و از ساعت ۴ بعدازظهر تا ۱۲ شب هم عبور از فیلترینگ کار آسانی نیست. بسیاری از کسبوکارهای کوچک دچار شوک شدهاند و جدا از ریزش تراکنشها و درآمدها، آینده برای بسیاری از فعالان اقتصادی مبهمتر از همیشه شده است.
تقریباً کسی را نمیشود پیدا کرد که در دو هفته گذشته تحت تأثیر تصمیمات ایجاد محدودیت قرار نگرفته باشد. با اینکه بارها و بارها گفته شده بود ارادهای بر فیلترینگ اینستاگرام وجود ندارد و حتی طرحهایی مانند صیانت بهدنبال ایجاد محدودیت نیستند و هدفشان فیلتر اینستاگرام نیست، اما در شرایط بحران اولین تصمیمی که گرفته شد، ایجاد محدودیت برای اینستاگرام بود. اینستاگرام بهدلیل اینکه در سالهای گذشته یگانه شبکه اجتماعی قابل دسترس در ایران بود، به نقطه مهمی تبدیل شد و ایجاد محدودیت برای شبکههای اجتماعی دیگر به معنای فرش قرمز انداختن زیر پای اینستاگرام بود. مردم برای فعالیت اقتصادی هیچ ابزار قابل دسترسی نداشتند و نمونههای وطنی نیز توان پاسخگویی به حجم تقاضاهای روبهافزایش مردم را نداشتند.
در جهان بهدلیل وجود شبکههای اجتماعی متعدد و انواع پلتفرمها، رقابت جدی بین این ابزارها وجود دارد و هیچ کدام نمیتواند شبکه اجتماعی مسلط باشد. در ایران اما اینستاگرام بهتنهایی به بزرگترین پلتفرم تجارت اجتماعی تبدیل شده بود. همین موضوع در نهایت باعث شد بسیاری از مکاتبات و ارتباطات غیرتجاری هم بر بستر اینستاگرام جلو برود. در نهایت قطع ناگهانی این پلتفرم در دو هفته گذشته باعث ایجاد شوک به بخش مهمی از جامعه شد؛ چه آنهایی که فروشنده بودند و چه آنهایی که خریدار.
در کمال تعجب پاسخ بسیاری از مسئولان و مدیران مرتبط این بود که آنها مسئولیتی در این زمینه ندارند و کسی که در حاشیه رودخانه خانه ساخته، باید فکر این روز را هم میکرده است! باورکردنی نیست در شرایطی که ایران با بحران اشتغال روبهروست و تقریباً تمام طرحهای رسمی نتیجه اثربخشی نداشتهاند، با یک تصمیم، کل پلتفرم مورد استفاده تجارت اجتماعی در ایران نابود میشود. آنگونه که از شنیدهها به نظر میرسد ارادهای نیز برای رفع فیلتر اینستاگرام وجود ندارد. بسیاری از مدیران دولتی، شبکههای اجتماعی و بهطور کلی فضای مجازی را علت بسیاری از مشکلات میدانند. آنها تصور میکنند اگر شبکههای اجتماعی نبودند یا شبکههای اجتماعی ایرانی و پلتفرمهای ایرانی توسعه پیدا کرده بودند، امروز به چیزی هم اعتراض نمیشد.
حالا و در این شرایط آنچه بهشدت تحت تأثیر قرار گرفته، مفهوم اقتصاد دیجیتال بهطور خاص و مفهوم توسعه بهطور عام است. اقتصاد دیجیتال ایران در یک دهه گذشته تقریباً تنها بخشی بوده که بهطور پیوسته رشد کرده است. البته این رشد در یک سال گذشته به گواه آمارهای مرکز توسعه تجارت الکترونیکی بهشدت کند شده، ولی حتی در یک سال گذشته هم ما شاهد توسعه این بخش بودهایم. این در حالی است که سایر بخشهای اقتصاد ایران یا درجا زدهاند یا دچار رشد منفی شدهاند.
تقریباً کسی نیست که در فرصتهای اقتصاد دیجیتال شک داشته باشد. به همین دلیل برخی گفتهاند ایجاد محدودیت برای اینترنت به آسیبرسیدن به اقتصاد دیجیتال منجر میشود. معتقدم که ما بر سر مفهوم اقتصاد دیجیتال توافق نداریم. آنچه من از اقتصاد دیجیتال درک میکنم، صرفاً توسعه ابزارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات نیست؛ به عبارتی اینکه در کسبوکارها از ابزارهای فناوری اطلاعات استفاده شود، بخش کوچکی از اقتصاد دیجیتال است. از منظر من اقتصاد دیجیتال اقتصادی مبتنی بر فناوری است که در آن مرزها بیمعنا میشود و میتوان از فرصت تبادل و تعامل با جهان بهصورت پیوسته بهرهبرداری کرد. این اقتصاد مبتنی بر روشهایی متفاوت است. در این چارچوب فکری مفاهیمی مانند چابک عملکردن، چرخههای انجام، خطا و یادگیری باعث رشد مفاهیمی مانند استارتاپها شدند.
در جهان استارتاپها ندانستن یک اصل است و آنچه اهمیت دارد، انجامدادن است. برخلاف دنیای سنتی در استارتاپها کوچک شروع میکنند و با چرخههای یادگیری تلاش میکنند بهترین راه انجامدادن و ساختن را پیدا کنند. در این شرایط هیچ موضوع مطلقی وجود ندارد و هر کسبوکار موفقی ممکن است با یک خطا از چرخه خارج شود. رقابت در این فضا حرف اول را میزند و مشتری پادشاه است و در نهایت همه چیز در خدمت مشتریان و تجربه کاربری است. این مفهومی است که من از اقتصاد دیجیتال در ذهن دارم و این مفهوم مبتنی بر چیزی است که ما نامش را «نوآوری باز» گذاشتهایم. نوآوری باز را نمیتوانیم تفسیر به رأی کرده و هر طور که خواستیم، پیاده کنیم. وقتی اینترنت را که مانند برق برای صنعت است، قطع و وصل کرده و در آن اختلال ایجاد میکنیم؛ یعنی راه توسعه را بستهایم.
برداشتی که من از اقتصاد دیجیتال منهای اینترنت آزاد میکنم، پیادهکردن همان چیزی است که امروز به حد کمال در صنعت خودروسازی پیاده شده؛ صنعت خودروسازی ما در شرایطی فعالیت میکند که راه هرگونه ارتباط با جهان بسته شده است. نه کسی میتواند واردات خودروهای ارزان و باکیفیت روز جهان به ایران را انجام دهد و نه جز در چند کشور همسایه، آن هم به مدد یارانه، خودروهای ایرانی خریدار دارد. در این شرایط همه شاکی هستند؛ خودروساز سود نمیکند، مردم ناراضی هستند، حاکمیت و دولت رضایت ندارند و آنچه قربانی میشود، تجربه کاربری مردم است. در نهایت کیفیت زندگی کاهش پیدا میکند و مردم با جانشان در جادهها تاوان این اشتباهات را میدهند.
اگر اقتصاد دیجیتال در یک دهه گذشته رشد کرده، بهواسطه ارتباط با جهان بوده است. امروز شاهد نسلی هستیم که در کسبوکارهای استارتاپی فعالیت میکنند؛ تقریباً همانهایی که میتوانستند از ایران بروند و مشمول مهاجرت نخبگان شوند. آنها در شرایطی در ایران فعالیت میکنند و همه محدودیتها را هم قبول کردهاند که تنها راه ارتباطیشان با جهان هم بسته شده است. یک سؤال ساده این است که چرا باید ادامه داد؟ به نظر میرسد این خواستهای است که دشمنان ایران دارند؛ بهراستی آنها چقدر باید تلاش میکردند تا امید را در ایران نابود کنند؟
حالا و در این شرایط ممکن است برخی از این ایده دفاع کنند که اقتصاد دیجیتال منهای اینترنت هم ممکن است. مثلاً ما میتوانیم مشابه همه ابزارهای بینالمللی را بسازیم. تجربه چین و روسیه هم جلوی این دوستان قرار دارد؛ غافل از اینکه در نهایت با بستن، ایران را مانند فردی میکنیم که دستوپابسته جلوی کسبوکارهای چینی و روسیهای انداختهایم! اگر محدودکردن پلتفرمهای دیگر در ایران، انداختن فرش قرمز زیر پای اینستاگرام بود، این کارها و شعارها انداختن فرش قرمز زیر پای کسبوکارهای چینی و روسی است.
از گذشته میگفتند ملتی که نتواند لباس خودش را بدوزد، در نهایت یک جایی شکست میخورد و محکوم به نابودی است؛ راستی حکم ملتی که نتواند نیازهای خودش را در حوزه فناوری برآورده کند، چیست؟ بستن و ایجاد محدودیت و سنگانداختن جلوی پای کسبوکارهای فعال ایرانی یک چیز است، ایجاد محدودیت و دامنزدن به ناامیدی و جلوی تولد هزاران کسبوکار مفید در آینده را گرفتن چیزی دیگر و در نهایت انداختن فرش قرمز به زیرپای چینیها و روسها موضوعی دیگر. چگونه میتوانستیم کاری کنیم که این سه در یک جا همگرا شوند؟
کسبوکارهای استارتاپی کسبوکارهایی مبتنی بر اعتماد بوده و هستند و در شرایطی که کشور با بحران اعتماد دست به گریبان است، این کسبوکارها و این اقتصاد دیجیتال دریچههایی به روی مردم باز کرده بودند. حالا و با بستن این دریچهها چگونه انتظار داریم اقتصاد ایران رشد کند؟ چه کسی پاسخگوست؟