پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
از تخیل تا واقعیت و ضرورتی برای ادامه بقا / چرا کتاب بازآفرینی محصول با نیازهای حال و آینده کسبوکارها مطابقت دارد؟
کتاب بازآفرینی محصول درباره چگونگی خلق ارزش در عصر دیجیتال است. تحول دیجیتالی و محصولات متصل هوشمند کلیدواژه اصلی این کتاب است که به خوبی به ما چگونه جان سالم به در بردن از تغییر و تحولات دیجیتالی را نشان میدهد؛ تغییر و تحولاتی که ناگزیر به پذیرش و سازگاری خودمان با آنها هستیم و اگر بخواهیم همچنان در طوفان این تحولات جان سالم به در ببریم باید اصول اولیه زنده ماندن در این عصر را یاد بگیریم.
فصل به فصل این کتاب را که بخوانیم متوجه میشویم تحول دیجیتال، به آن معنایی که برای خیلیها جاافتاده نیست. تحول دیجیتال صرفا جایگزین کردن اجزای دیجیتالی به جای اجزای سنتی نیست. تغییری بنیادیتر از این حرفها است و از تغییر مدل کسبوکاری و تغییر چیزی که به عنوان ارزش به دست مشتری میرسانید، میگوید.
فصل آخر این کتاب درباره چشماندازهای سال 2030 است؛ چشماندازهای تقریبا 10 سال آینده که این تحولات دیجیتالی چه تغییراتی را در زندگی روزمره افراد ایجاد کرده، سبک و سیاق زندگی و کار کردن چگونه شده است و تا چه اندازه با وضعیت کنونی ما تفاوت دارد.
این فصل از انواع و اقسام روباتها و محصولات هوشمند متصلی میگوید که به یکی از اجزای اصلی زندگی انسانها تبدیل شده است؛ بهگونهای که به نظر میرسد زندگی بدون این وسایل امکانپذیر نیست. فصل آخر کتاب بازآفرینی محصول، در قالب چند مثال از زندگیهای افراد مختلف، به خوبی نقش و جایگاه روباتها و وسایل متصل هوشمند را به ما نشان میدهد. هرچه بیشتر این فصل را میخواندم بیشتر یاد انیمیشن Wall-E میافتادم.
والئی روبات زبالهجمعکنی است که صدها سال پس از اینکه انسانها کره زمین را ترک کردهاند و داخل سفینهای میان کهکشان به زندگیشان ادامه میدهند، همچنان در حال جمع کردن زبالههایی است که انسان در زمین رها کرده؛ این انیمیشن شاخصههایی داشت که خواندن کتاب بازآفرینی محصول آن شاخصهها را در ذهن تداعی میکند. اول اینکه والئی یک روبات ابتدایی نبود. با اینکه وظیفه او صرفا جمعآوری زبالهها بود اما او میتوانست یک سری وسایلی که به نظرش باارزش میآمدند را پیش خودش نگه دارد و آنها را باارزشتر از یک زباله بداند. احساساتی که از والئی در جریان فیلم میدیدیم به خوبی نشان میداد که او با احساسات و عواطف انسانی آشنایی دارد. چیزی که شاخصه بارز روباتها و پلتفرمهای هوشمند در آینده خواهد بود و میتوانند حتی به همصحبتی برای انسانها تبدیل شوند؛ مانند اتفاقی که در فیلم her افتاد.
یکی دیگر از بخشهای این انیمیشن که با خواندن فصل آخر کتاب برایم تداعی میشود، سفینهای بود که انسانها در آن روزگار سپری میکردند. انواع رباتهای مختلف در خدمت انسان بودند و آنها به هرچیزی که نیاز داشتند بدون هیچ حرکت و تلاشی توسط روباتها یا ابزارهای متصل هوشمند برایشان مهیا بود. همهچیز برنامهریزیشده و مشخص و سروقت بود و هیچ خطا و اشتباهی در برنامهها و کارها رخ نمیداد.
درست است که انیمیشن والئی زمان انتشارش در سال 2008 در زمره انیمیشنهای علمی تخیلی گنجانده میشد و ماجراها چند صد سال آینده را توصیف میکرد؛ اما اتفاقاتی که در آن رخ داده و حضور روباتها و نقش پررنگی که در زندگی روزمره انسانها ایفا میکنند، چشماندازی است که کتاب بازآفرینی محصول آن را برای ده سال آینده پیشبینی کرده است. در فصل آخر کتاب هم میخوانیم که چطور صنعت کشاورزی به کمک فناوریهای پیشرفته، ابزارهای تحلیل داده در فضای ابری و پهبادها و دستگاههای روباتیک، متحول شده است؛ میخوانیم که چطور در سالهای آینده حتی زندگی خصوصی ما، تحلیل وضعیت خواب و بیداری ما، حس و حالی که داریم، رزرو رستوران برای قرارهای کاری و دوستانهای که داریم، رزرو خودروهای خودران برای رفتن به سرکار و بسیاری دیگر از کارهای کوچک و بزرگ توسط یک دستیار خانگی که با فناوری هوش مصنوعی به یک پلتفرم تمام و کمال تبدیل شده انجام میشود؛ میخوانیم که چطور حتی در مسیر رفتن از خانه به سرکار میتوانیم با کمک فناوری واقعیت افزوده و وسایل هوشمند متصل، کارهایی را انجام دهیم که قبلا برای انجام دادنشان باید در یک زمان و مکان مشخصی قرار میگرفتیم.
ویژگی هیجانانگیز و منحصربهفرد کتاب بازآفرینی محصول این است که وقتی من و شما میدانیم فرار از آینده و جلوگیری از وقوع این اتفاقات ناگزیر است، به ما یاد میدهد چطور بتوانیم خودمان را با آینده و شرایط جدیدش تطبیق دهیم، دوام بیاوریم و به فعالیت خودمان ادامه دهیم. در همین راستا باید تغییر کرد و این تغییر از جزئیترین اتفاقات تا بخشهای کلان کسبوکاری را شامل میشود. بخش سوم کتاب درباره همین تغییر است و از سفر به سمت محصولات بازتولیدشده میگوید. در این سفر به هفت مهارت نیاز داریم و همینطور نقشه راهی که ما را به موفقیت میرساند.
شرکتهای سازنده محصول میتوانند با ایجاد این هفت مهارت، فرایند بازتولید و تغییر خودشان را به انجام برسانند. این مهارتها شرکتها را قادر میسازد علاوه بر توسعه محصولات متصل هوشمند، یافتههای حاصل از استفاده از محصول را نیز جمعآوری کنند و در توسعه محصولات نسل بعد به کار ببرند. این هفت مهارت عبارتاند از انعطافپذیری چابک در طراحی، مهندسی چابک در دنیای جدید، تقسیمبندی داده و استفاده از هوش مصنوعی، مهارتهای عرضه «به عنوان خدمت»، نیروی کار تجربی، هماهنگسازی اکوسیستم و امنیت فراگیر. درست است که از این مهارتها به عنوان هفت مهارت اساسی برای مدیریت بازتولید محصول در کتاب نام برده شده است اما نباید این نکته را فراموش کرد که علاوه بر دستیابی به این مهارتهای جدید، تغییر اساسی ذهنیت و فرهنگ سازمانی هم نیاز است. به همین دلیل در نقشه راهی که برای رسیدن به موفقیت ضروری است، از درهم شکسته شدن موانع سازمانی سنتی به شکل نظاممندی میگوید تا افراد به همکاری بیشتر تشویق شده و چابکی افزایش پیدا کند.