پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
درباره جلد شماره چهلم ماهنامه عصر تراکنش / سوگِ بانک
علی ورامینی، دبیر تحریریه ماهنامه عصر تراکنش / در کار روزنامهنگاری از نوع مکتوب، بعضی اوقات برای اینکه بهاصطلاح خبری را نخوریم، یا اینکه از رویدادی که میدانیم پیش خواهد آمد، عقب نیفتیم، آن صفحه مخصوص را تا روز آخر نگه میداریم و آخرین لحظات قبل از نهاییکردن مجله یا روزنامه سعی میکنیم آخرین تحولات را منعکس کنیم. برای اینکه وقتی نشریه پس از بیرون آمدن از چاپخانه (که چند ساعت بعد تا چند روز بعد میشود) تا آنجا که میشود، آخرین خبر و آخرین تحول را انعکاس داده باشد. این بار هم برای بستن جلد شماره چهلم عصر تراکنش چنین تجربهای داشتیم؛ البته سختتر و دردناکتر از همه تجربههای پیشین مشابهی که برای نگهداشتن صفحه و نخوردن خبر داشتیم.
از روزی که ایده بازتاب تصاویر فوتشدگان نظام بانکی بر اثر کرونا شکل گرفت، قرار شد که یکی از همکاران تمام عکسها را جمعآوری کند. جمعآوری کرد و با گرافیست شروع کردیم به طراحی. ۱۲۰ عکس بود. عکس نه؛ ۱۲۰ آدم، مادر، عزیز، پدر، خواهر، پسر، برادر، همسر و دوست. ۱۲۰ امید. ۱۲۰ زندگی. ۱۲۰ در بیشمار خانواده و آدمیانی که پس از رفتن عزیزشان دیگر آن آدم قبلی نمیشوند. اما تمام نمیشد، آن خبر لعنتی تمام نمیشد. هر روز کانال «کانون صنفی کارکنان شبکه بانکی کشور» آپدیت میشد. عدد به عدد اضافه میشد، عددهایی که عدد نبود، همان نسبتهایی بود که بالا گفته شد. چه انتظار تلخ و سختی بود، بیش از هر زمان دیگری میخواستیم که خبری به خبرهای قبلی اضافه نشود، چه تلخ و جانکاه که هر روز اضافه میشد اما. باری، این جلد ادای دین احساسی ماست به کارمندان بانکی، به آدمهایی که با همه امید و آرزو و زندگیای که داشتند، دیگر نه پشت باجه هستند، نه پیش عزیزانشان.
جز این احساس باید اندیشید که حقیقتاً راهی نبود که حتی یک نفر از این عزیزان کمتر پر میکشیدند؟ کدام مسیر را اشتباه رفتیم که در یک صنف نامرتبط با کادر درمان، این تعداد آدم از دست دادیم؟ بیتدبیری از کدام جانب بود؟ اساساً آیا تدبیری بود که این زخم آنقدر عمیق نشود؟ مردم میگویند که حضورشان در بانک ضرورت دارد. اقتصاد برای مردم مهم است، مهمتر از هر چیز دیگر، میگویند وقتی قرار باشد پولی واریز شود، نه میتوان منتظر پایان کرونا بود، نه سقف و حدهای فعلی اجازه میدهد که به اندازه کافی پول جابهجا کنیم. میگویند این ارقام و سقفها برای سالها پیش است و با زمان و تورم جلو نیامده است.
میگویند هنوز برای افتتاح یک حساب قرضالحسنه ساده باید دهها اصل و کپی از مدارک به دست گرفت و به بانک رفت، هر افتتاح حسابی هم نزدیک به یک ساعت وقت میگیرد، میگویند برای گرفتن یک وام نابالغ دهها بار باید رفت و آمد، چندین ضامن آورد تا بالأخره یکیشان مقبول بانک قرار گیرد. مسنترها هم اصولاً کار با سایت و اپلیکیشن سخت است برایشان، بعضی هم که کلاً در برابر شیوههای جدید یا مقاومت دارند یا محافظهکاریشان اجازه نمیدهد در برابر تغییر گشوده باشند.
از آنسو مدیران بانکی از مردم گله دارند که بابهانه و بیبهانه به شعبه رجوع میکنند، از اینکه کارهایی را که بهراحتی میتوانند با اینترنتبانک انجام دهند، به شعبه میآورند. حد و سقفهای غیرمنطقی تراکنشها را دستور رگولاتور میدانند و میگویند به اجبار رگولاتور ناچاریم احراز هویت حضوری و سنتی داشته باشیم. کارمندان بانک، اما از هر دو گروه قبلی گله دارند، از مردمی که شعبهها را شلوغ کردهاند، از مدیران ستادی که به اندازه کافی غم تحویلدار را ندارند و حتی بعضاً از نبود امکانات بهداشتی مانند ماسک و الکل ضدعفونی گلایه دارند.
عدهایشان میگویند همین شیفتی کار کردن هم آفت جان شده و ازدحام را در بانک بیشتر کرده است. در هر صورت شرایط، شرایط اضطرار است، وقت آزمونوخطا نیست. اگر همه توان نظام بانکی مصروف این شود که فقط یک عزیز کمتر از میان ما رود، باز هم کم است. دولت هم باید بیندیشد که چه باید کرد، شاید اگر یک بار از کنج عافیت سری به یکی از شعب بانکهای دولتی بزنند، با حساسیت بیشتری برای جانِ آدمی تصمیم بگیرند. امید که فکری شود، پیش از آنکه دیرتر و دیرتر شود.
سلام قیمت این ماهنامه چنده ؟
هشتاد هزار تومان