راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

تفکر و نوآوری باز؛ راه‌حل رهایی از دگماتیسم اکتسابی

در تیم هم‌آفرینی صنفی حضور دارم به دو دلیل یک آنکه حرف زدم و قول دادم و دوم آنکه همیشه تغییر خوب است.

صادق فرامرزی، مدیرعامل هلدینگ فناوری اطلاعات بانک صادرات / در روزهای کرونایی خواستم از ویروسی بگویم که سال‌هاست گریبانگیر خیلی از نخبگان می‌شود و دست بردار هم نیست. ویروس «دگماتیسم اکتسابی» که از آن به عنوان سندرم «دگماتیسم اکتسابی» نیز یاد می‌کنند. این ویروس به کسانی سرایت می‌کند که فکر می‌کنند در حوزه‌ای تخصص زیادی دارند و اصطلاحاً همه چیز را می‌دانند و خود می‌توانند همه چیز را درست کنند.

هر چقدر بیشتر خود را متخصص بدانیم، هر چقدر بیشتر احساس داشتن علم، دانش و مهارت داشته باشیم خطر ابتلا بیشتر می‌شود. باید بدانیم که خطر ابتلای همه ما به این بیماری بسیار بالاست و اتفاقاً هر چقدر از هوش و سطح تحصیلات بالاتری برخوردار باشیم این احتمال بالاتر نیز می‌رود. «ما مد‌‌‌‌‌ت‌هاست غار تنهایی خود را گم کرده‌ایم.»

تنها راه‌حل رهایی از دگماتیسم اکتسابی تفکر و نوآوری باز است. باید که باز (Again) فکر کنیم و این بار باز (OPEN) فکر کنیم.

این مهم احتیاج به سرمایه اجتماعی و بلوغ ذهنی دارد. باید بدانیم میزان تأثیرمان چقدر است. باید بدانیم حرفی که می‌زنیم و تصمیمی که می‌گیریم چقدر برای خودمان است و چقدر برای صنعت و مملکتمان تاثیر دارد. باید بدانیم قیمت این صندلی چه تناسبی با بهای ذاتی خودمان دارد. گوش‌های ما از شنیدن و عده‌های پی‌درپی خسته شده‌ است، هیچکداممان نمی‌توانیم یک تنه و حتی با هم در مظروف زمانی کوتاه همه‌چیز را حل کنیم.

در انتخابات نظام صنفی شرکت کردم، چون احساس کردم می‌توانم کاری کنم، همین و لاغیر. در لیست‌های مختلف نگاه می‌کنم همگی از یک جنس هستیم، منتها ظاهراً صندلی مورد دعوا خیلی صندلی با ارزشی است. لطفاً نگویید بی‌ارزش است که اگر بود این طور به هم نمی‌پریدیم. واقعاً تصور کرده‌ایم اگر این صندلی مال ما باشد همه چیز را حل می‌کنیم؟ جداً این توان را در خود می‌بینیم؟ دوستانی که صنف را صرفاً جایگاه شرکت‌های کوچک و به تعبیری کاملاً خصوصی! می‌دانند واقعاً هیچگاه در شرکت‌های اصطلاحاً وابسته خدمت نکرده‌اند و یا اگر به ایشان پیشنهاد شود نمی‌پذیرند؟ اگر بگویند نه سؤال بعدی من این است که چرا؟ ارزش ما مگر به شرکتی است که مسئولیت آن را داریم؟ به زعم من هر چه بیشتر زبان گویاتر، استقلال بیشتر و دانش محیط‌تر داشته باشیم شانس موفقیت صنعتمان بیشتر می‌شود. گذشته را نکوبیم و از آینده با حضورمان نیز مدینه فاضله نسازیم.

بپذیریم در کشوری خدمت می‌کنیم که سال‌هاست در موقعیت حساس کنونی به‌سر می‌برد، در این فضا ارتباط مؤثر و زبان غیرالکن بسیار مفید است. واقع‌بین باشیم اوضاع خاکستری‌تر از آنی است که با بزک نشانش می‌دهیم و برای سپیدی پیش‌رو باید بتوانیم اهداف را خلاصه و موجز و با قدرت تأثیر بیشتر کلاسه‌بندی کنیم. سنگ بزرگ را نمی‌توانیم برداریم و با این اوضاع اخلاق انتخاباتی حتی سنگ کوچک هم اگر برداریم از سر راه نیست که برای پرتاب است.

بنده کمترین، هستم تا با حداقل شعار و با اهداف کاملاً مشخص و با امکان دستیابی بالا و در عین حال تأثیر مضاعف کماکان در این صنعت نقش خود را به درستی ایفا کنم. در دوره‌ای به سر می‌بریم که Openness منتهی به سقف شیشه‌ای شده است، در این دوره چگونه از Open Data حرف بزنیم؟ سرعت تغییر قوانین و انطباق آنها بسیار کند است. مفهوم Compliance وقتی ریسک واقعی تعریف نشده در حد شعار باقی می‌ماند همین را هموار کنیم صد امتیاز دارد حداقل.

در تیم هم‌آفرینی صنفی حضور دارم به دو دلیل یک آنکه حرف زدم و قول دادم و دوم آنکه همیشه تغییر خوب است. گهگاهی باید بگذاریم دیگران هم بیایند بدون آنکه به این و آن منتسبشان کنیم. اعتقاد دارم هر دو گروه و سایر گروه‌ها از سیارات متفاوتی نیامده‌اند. همگی دارای برنامه‌هایی بسیار شبیه و شعارهایی نسبتاً یکسان هستیم، آنهم چون مد است. ببینیم چند مرده حلاجیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.