پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
تجربههای کسب و کار
علی جهانی | مدیر روابطعمومي بانک پارسیان |
کارآفرینان و دستاندرکاران بازار کار به نیکی واقفند که کسب مهارت و توانمندیهای مدیریتی، تنها با سپری کردن واحدهای دانشگاهی میسر نمیشود! میتوان گفت: دورههای آکادمیک و آموزشهای تئوریک با همه خوبیهایشان، به تنهایی نقش نظاممندکردن افکار و اندیشهها، در یک موضوع علمی و تخصصی را بازی میکنند و زمینه مطالعه نظریههای مختلف و آگاهی از مکاتب مدیریتی را فراهم میکنند، اما در عوض آموزههای تجربی و درسهایی که تجربیات و تعاملات اجتماعی در کوران کار به ما میآموزند، چنان تبحر و کارآزمودگی ما را بالا میبرند که شاید با سپری کردن هیچ واحد و پاسکردن هیچ ترم دانشگاهی نتوانیم آنها را برابر بدانیم و در کفه قیاس قرار دهیم. «سر ریچارد برانسون» کارآفرین و سرمایهگذار بریتانیایی که احتمالاً او را تنها میلیاردر دنیا میدانند که در 8 رشته و صنعت مجزا، شرکتهای میلیارد دلاری تأسیس کرده، در رشته مربوط به مدیریت و اقتصاد درس نخوانده بلکه با تجربه خویش و دریافتهای عملیاش از جامعه، به این جایگاه مهم مالی و بازرگانی دست یافته است! او در مقدمه کتاب خود به نام «چیزهایی که در دانشکدههای مدیریت و اقتصاد به شما یاد نمیدهند»، نوشته است: «واقعاً نمیدانم اگر به دانشکده تجارت میرفتم و آن امر و نهیهای قراردادی را یاد میگرفتم حالا کار و زندگیام چقدر متفاوت میشد!» مدیران مجرب، به دستاندرکاران حوزههای مختلف تولید کالا و خدمات توصیههایی دارند که شنیدن و توجه به آنها شاید برتر و اثرگذارتر از سپری کردن دورههای دانشگاهی در رشته مدیریت بازرگانی و بازاریابی باشد، از این رو در اینجا برای خوانندگان محترم به نکاتی کلیدی از آنان اشاره میکنم:
کاری کنید که دیده شوید
لازم است مردم برند و نشان شما و نوع خدماتتان را ببینند و بشناسند، چرا که «کاسبی» با کنجنشینی و خود را در معرض دید دیگران قرار ندادن منافات دارد. لذا برندهای مهم همواره خود را در صفحه اول روزنامههای پرتیراژ، مجلات پرخواننده و رسانههای معتبر جامعه مینشانند. کاسب، اهل سفر و دید و بازدید و ارتباط گسترده است و میداند که با انزوا به جایی نمیرسد و به خوبی درک میکند که از دل ارتباطات گسترده است که میتواند ایدههای جدید را شکار کند.
از نام و عنوان خوب خود محافظت کنید
یک تاجر ماهر نه تنها برای نامش ارزش و احترام قائل است بلکه چنان حساسیت ویژه از خود نشان میدهد که گویی راضی نیست حتی کوچکترین آسیبی به نام و عنوانش در چشم و دل مشتریان و جامعه وارد آید. لذا حفظ اعتبار نام و عنوان همواره در سرلوحه برنامههای اوست. وی به جد سعی میکند که هیچگاه کوچکترین خدشهای به نام و لگوی او وارد نیاید.
سر و سامان دادن به کسب و کار
این کار اصلاً آسان نیست و فداکاری زیادی لازم دارد و باید از وقت و سرمایه خود برای آن خرج کرد. اگر مشتاقانه و فداکارانه کار کردید و از کار خود لذت بردید، بیشک نتیجهای به دست میآورید که به آن افتخار خواهید کرد و در آینده همه سختیها از یادتان رفته و به شیرینی تبدیل خواهد شد.
کاسب باید خطر کند
یک مثل معروف است که میگوید «شجاع شاید تا ابد زنده نماد اما محتاط اصلاً زندگی نمیکند!» در هر کسب و کاری ریسک وجود دارد، پس آماده ضربه خوردن در مسیر کار خود باشید اما از آن نترسید. به یاد داشته باشید که شما نمیتوانید در حاشیه میدان مسابقه بازی کنید. باید همواره در متن باشید و بدانید که شکست کامل وجود ندارد و هر شکستی مقدمه پیروزیهای بعدی است.
به برخورد اول توجه کنید
برخورد اول با مشتری آنگاه که کالا یا خدمت شما را میخرد بسیار مهم و اثرگذار است، اما این رابطه تمام نمیشود و بار دوم نیز مشتری برمیگردد و این به اندازه اولی اهمیت دارد، چراکه در مراجعه بعدی ممکن است مشکلی در کالا یا خدمت باشد. اینکه ما در چنین موقعیتی، چطور از خود و نام تجاریمان دفاع و مشتری را قانع و راضی کنیم به شدت تعیینکننده رابطه خوب و صمیمانه ما با اوست.
رسیدن به کمال پایان ندارد
اینکه فکر کنیم کالا یا خدمات ما به کمال رسیدهاند خطرناک است! وقتی کسی مطمئن میشود عالیترین است، بیخیال رقابت میشود و آرام میگیرد. این اصلاً خوب نیست چون رقبای دیگر سخت در حال بهبود کالا و خدمات خود هستند. باید بدانیم که همیشه جا برای بهتر شدن وجود دارد و در مسیر رسیدن به کمال کسب و کار، نقطه پایانی وجود ندارد و نباید هیچگاه از پای نشست.
حق با مشتری است
باید توجه داشت که همیشه حق با مشتری است چرا که راز حیات و ادامه کار یک کسب و کار به وجود مشتری قوام و دوام مییابد، مگر وقتی که مشتری اشتباه میکند. خواهید پرسید که مگر مشتری اشتباه میکند؟! بله، به هرحال مشتری هم مانند ما انسان است و ممکن است به دلایل مختلف، گاهی به خاطر برداشت غلط یا بد متوجه شدن موضوعی یا تأثیرپذیری منفی از دیگران، عصبانی یا گلهمند و ناراحت شود. در این زمان باید به یاد بیاوریم که «عقاید مشتری اهمیت دارد». پس آن را با دقت و حوصله بشنویم، تجزیه و تحلیل کنیم و پاسخ مناسب برای آن تهیه کنیم. همواره در اندیشه تبدیل کالا یا خدمات خود مطابق با میل و سلیقه او و ذائقه مشتری گام برداریم.
برند خود را دقیق تعریف کنید
یعنی چنان شفاف و دقیق خود و خدمات سازمان خود را بیان کنید که هر کجا و هر زمان مشتری آن را دید، دقیقاً به خاطر بیاورد. طوری نباشد که تصویر ذهنی مشتری از شما و برند شما تصویری ناقص و مغشوش باشد. برندهایی که همواره در چشم و دلها میمانند برندهایی هستند که خوب و شفاف پرزنت شدهاند.
راز طلایی کلمه «ما»
واژهها و ضمیرهای من، تو و او در واقع واژههای غیراثرگذار و به تعبیر نگارنده خاکستری هستند! (اگر بخواهیم برای ضمیرها رنگ قائل باشیم) اما واژه یا ضمیر «ما» واژهای طلایی است. بهترین، شیرینترین و دلچسبترین فضای کار ما، محیطی است که کارمند و رئیس با هم و در کنار هم و با ارتباطی خوب و صمیمی و با یک هدف مشترک کار میکنند. زمانی است که راه و هدف را خوب درک کردهاند و معتقدند هر کدام در هر پوزیشن و مسؤولیت شغلی که هستند در جای خود نقش ایفا میکنند و عضوی از پازل بزرگ سازماناند. اگر متوجه شدید که کارمندان در زمان اشاره به شرکت از کلمه «ما» استفاده نمیکنند احساس خطر کنید! مشکلی در کار است و این یعنی این که ارتباط افراد بالا و پایین نردبان شرکت قطع است! سازمانها معمولاً در این شرایط سعی میکنند به فوریت آسیبشناسی کنند و فرد و افرادی را که نه در رده بالای سازمان و نه در رده پایین آن به حساب میآیند و با هر دو رده ارتباط خوبی دارند به کار گرفته و مشکل را بررسی کنند تا به سازمان و کلمه طلایی «ما» و یکپارچگی آن آسیبی وارد نیاید.
آزادی بیان چیز خوبی است
کارمندان باید آزاد باشند تا عقاید خود را در مورد شرکت و موضوعات کاری مدنظر بیان کنند. حتی لازم است کارفرما و مدیران ارشد آنها را به این کار تشویق و ترغیب کنند! در سازمان لازم است نظام پیشنهادها جدی گرفته شود. اینگونه است که در مسیر کار تصمیمات بهتری گرفته خواهد شد. معمولاً کارمندانی که حرفی برای گفتن دارند اما مجالی برای ارائه آن نمییابند، همواره فکر میکنند خیلی چیزها برای گفتن دارند که در گلویشان گیر کرده و کسی گوش شنوا ندارد! اما وقتی میدان ابراز عقیده برایشان باز باشد، سبک و راحت میشوند، همراه میشوند و به جمع میپیوندند و گاهی میاندیشند که خیلی حرف مهمی هم برای گفتن نداشتند، از اینرو همدلیشان به شدت بیشتر از پیش میشود. توجه داشته باشیم که فقط کارمند با انگیزه و متعهد است که میتواند محصول و خدمت درجه یک تولید و عرضه کند، پس بیاییم با دادن آزادی بیان، انگیزه را در آنان تقویت کنیم.
هر کسی نمیتواند مدیر و جلودار باشد
فراموش نکنید که نه کسی از مادر مدیر متولد میشود و نه همانگونه که پیش از این آمد میتوان به صرف گذراندن رشته مدیریت به توانمندیها و مهارتهای مدیریت دست پیدا کرد! مدیریت علاوه بر کسب علم، با کسب تجربههای سخت و سنگین حاصل میآید. به گفته اندیشمندی باریکبین: «تجربه» معلم سختگیری است برای ما، زیرا اول امتحان میگیرد، سپس درس میدهد! مدیر باید کسی باشد که بتوان بهترین خصوصیتهای هر فرد مجرب و پخته را در او پیدا کرد و در کوران مشکلات کسب و کار چنان آبدیده شده باشد که بتوان از او در پیچ و خم امور بهره گرفت. مدیر کسی است که میتواند با دیگران خوب ارتباط برقرار کند و در مواقع نیاز به کارمندان خود کمک کند که از اشتباهاتشان درس بگیرند، نه اینکه در مقام ریاست، مدام از آنان گله کند، انتقاد داشته و ایراد بگیرد! مدیر باید به منزله پدری دلسوز، راهنما و پشتیبان همکارانش باشد. مدیر الگوی تمام و کمال و یک راهنما و رهبر برای کارکنان خود به حساب میآید. معروف است که میگویند: «رئیس دستور میدهد و رهبر سازماندهی میکند». پس از یاد نبریم که شرکتها به رهبر نیاز دارند نه رئیس!
از دیگران نظر بخواهید
باید همواره شنونده خوبی باشیم؛ چرا که خداوند مهربان به ما دو گوش و یک زبان عطا کرده است. پس این نشان از چنین حقیقتی دارد که بهتر است بیش از سخن گفتن، شنونده باشیم!
در بخش ابتدایی این نوشتار از یک کارآفرین انگلیسی و نوع نگاه او به کسب و کار یاد کردم. شایسته دیدم در پایان این نوشته نیز از یک کارآفرین موفق ایرانی، یعنی بهروز فروتن و نوع نگاه او به کسب و کار اشاره داشته و با کلام او مطالب را با هم به پایان برسانیم. بهروز فروتن، بنیانگذار صنایع غذایی بهروز میگوید: «فکر میکنم هر کسی خودش را باور داشت موفق میشود. اگر به خودت احترام گذاشتی و برای باورت ایستادگی کردی و در مقابل اشتباهت عذرخواهی کردی، خودت را شناختهای. باید سعی کنیم نکات منفی و مثبت خودمان را بشناسیم و خودمان را باور داشته باشیم. من زندگی را اول در ذهنم ترسیم میکنم و اگر ایرادی داشت آن را تغییر میدهم، یعنی روی حرفهایم متعصب نیستم و پذیرای حرفهای دیگران هستم. تکامل را در خودم نمیبینم بلکه در جمع میبینم. ما نباید کار را عار بدانیم، ارزش کار باید برایمان مهم باشد. من 45سال پیش کار را بازی میدانستم و کارها را به منزله سرگرمی و بازی انجام میدادم و امروز هم همین کار را میکنم چون امروز هم کار را بازی و سرگرمی شیرین زندگی میدانم نه تحمیل». بیاییم ما هم از این پس در فضای کسب و کار خود از بزرگان و کارآفرینان داخلی و بینالمللی بیاموزیم و تجربههای پربهای آنان را آویزه گوش کرده و علاوه بر کسب مهارتهای علمی به تجربههای فضای کسب و کار باور داشته باشیم.
منبع: ماهنامه مدیریت ارتباطات- فروردین ماه 92