پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
گذری بر آرای مرتضی فرهادی درباره نسبت سنت و صنعت / درخت روی ریشه خودش سبز میشود
یکی از مشخصههای بارز پروژه فکری مرتضی فرهادی، انسانشناس، ظرف بیش از 50 سال کار علمی، تمرکز بر این محور بوده که سنت نهتنها مانع توسعه نیست؛ بلکه توسعه در غرب از دل ریشههای سنتی برآمده است. از این منظر، استفاده از فناوریهای جدید در ایران بدون شناخت فناوریهای تاریخی ایرانیان ناشی از بیاطلاعی و بیاعتنایی ما نسبت به شناخت «پتانسیلهای فرهنگی» این سرزمین است
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۶ / «توسعهنیافتگی ایران» یکی از موضوعات ظاهراً جذابی بوده که بهخصوص در چند دهه اخیر مورد توجه مجامع علمی و دانشگاهی قرار گرفته است. بسیاری کوشیدهاند بنا به بضاعتشان و در چارچوب نگاه خویش دلایل این «عقبماندگی» را بشناسند و حتی در پارهای موارد نسخه درمانی هم برای آن بپیچند.
در این میان مرتضی فرهادی یکی از پژوهشگرانی است که کوشیده قرائت جدیدی از جریان توسعه در ایران و نسبت «سنت و صنعت» و «سنت و فناوری» ارائه کند. فرهادی برای اهالی علوم اجتماعی ایران صرفاً یک نام نیست. او نماد یک پژوهشگر تماموقت است. پژوهشگری که کرسی استادی انسانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی مانع از آن نشد تا از میدان تحقیق غفلت ورزد. فرهادی طی بیش از پنج دهه کار علمی مداوم، همواره یک پایش در دانشگاه بوده و پای دیگرش در میدان.
او از اندک محققان و معلمانی است که در یک سنت فکری مشخص زیست میکنند و میکوشند صورتبندی مشخصی از آراءشان را بهمرور در اختیار مخاطبانشان قرار دهند. فرهادی در پژوهشهایش با شناخت و معرفی سنتهای کمتر شناختهشده یا ناشناختهمانده ایرانیان به ما یادآوری میکند که نگاه شرقشناسانه به روند توسعه در ایران، رویکردی ناقص و مخرب بوده است. برای نمونه فرهادی در کتابهای گرانسنگی چون «واره: نوعی تعاونی سنتی کهن و زنانه در ایران» و «فرهنگ یاریگری در ایران» بهروشنی نظریه تکروی ایرانیان را به چالش کشیده است.
او در پژوهشهایش نشان داده که بر خلاف قرائت غالب درباره مهارتنداشتن ایرانیان در کار گروهی و تکرو بودن آنها، ایرانیان از پیشینهای قوی در فرهنگ مشارکت برخوردار بودهاند. او همچنین در پژوهشهای دیگرش با یادآوری شماری از فناوریهای ایرانیان بهخصوص در حوزه کشاورزی و مدیریت منابع آب، نادیدهگرفتن این فناوریها در جریان توسعه و جایگزینشدن شتابزده و سراسیمه فناوریهای جدید را به انتقاد میگیرد.
در این یادداشت اما سخن بر سر آخرین اثر منتشرشده فرهادی است؛ کتاب دوجلدی «صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن» که در آن کوشیده صورتبندی جامعی از دیدگاههایش را درباره نسبت سنت و توسعه ارائه دهد.
نقد نگاه شرقشناسانه
فرهادی پیش از این درباره این کتاب گفته است: «من در این اثر، صنعت را با تساهل به کار بردهام و آن را نمادی از توسعه گرفتهام. این انتخاب به این دلیل بوده که جناس لفظی میان صنعت و سنت را همواره همراه با هم به کار بردهاند و معمولاً هم در این ترکیب، صنعت نمادی از توسعه است. من مانند هر ایرانی از مدتها پیش ذهنم درگیر این دوگانه بود؛ دوگانهای که یک سمت آن به جدایی صنعت یا توسعه و سنت رأی میدهد و اینکه برای توسعهیافتن باید سنت را کنار نهاد و یک سمت آن به توسعه درونزا و برآمده از سنت معتقد است.رأی من در همه تحقیقاتم و همچنین در این کتاب به این بخش دوم گرایش داشته است.»
او بر این نظر است که ریشههای این دو رویکرد کلان به توسعه را میتوان در ادبیات شرقشناسان و ایدههای مکتب نوسازی مشاهده کرد: «در این کتاب به نقد طبقهبندی شرقشناسانه از نوع وبری پرداختهام و نادرستی تقابل سنت و صنعت و فهم برخاسته از آن را به چالش کشیدهام.»
از نگاه فرهادی راه صنعت چه در کشورهای موج اول صنعتی و بهویژه انگلستان و چه در کشورهای صنعتیشده موج دوم از پایگاه، جایگاه و سکوی پرتاب سنت گذشته است. او البته طبقهبندی جوامع جهان به سنتی و صنعتی را در اصل خطا و گمراهکننده میداند؛ زیرا «تلویحاً و تصریحاً سنت را در برابر صنعت و سنتی را در برابر صنعتی قرار میدهد. در حالی که اگرچه جوامع صنعتی امروز جهان با همان جوامع در روزگار سنتی بودنشان تفاوتهایی دارند، اما بذر و جوانههای این جوامع صنعتی از دل همان جوامع سنتی رشد کرده است.
پس اگر این طبقهبندی به گونهای اصلاح شود که در عین پذیرش تغییر و دگرگونی نشان دهد جوامع صنعتی امروز بر فراز جوامع سنتی خود بنا شدهاند، میتواند یک طبقهبندی کاربردی و راهگشا در مبحث توسعه باشد.»
علیه بازتولید انگارههای غلط
«در جامعه تنبل توسعه ممکن نیست»، «ما اهل کار گروهی نیستیم اول باید فرهنگ درست شود و بعد به توسعه فکر کنیم»، «ما با فناوریهای جدید بیگانهایم، چون خودمان دانش کافی برای خلق فناوری نداشتهایم. باید همراه با فناوری فرهنگ استفاده از آن را هم بیاوریم تا دچار مشکل نشویم». این جملات آشنا فقط تعدادی از انگارههایی را نشان میدهد که همهروزه با ادبیات مختلفی در جامعه ایران بازتولید میشوند.
فرهادی آشکارا علیه این انگارههاست. از نظر او علوم اجتماعی در ایران آنقدر مقهور ادبیات جامعهشناسی مسلط شده که شناخت سنتهای تاریخی سرزمین ایران را از یاد برده است. او مینویسد: «مقصود از سنت بخشی از میراث فرهنگی یک ملت است که مقوم توسعه پایدار و موتور محرک و پیشبرنده و بالابرنده آن است.» او این مجموعه ویژگیها را «پتانسیل فرهنگی» نام نهاده است: «پتانسیل فرهنگی بخش سودآور و آمادهبهکار سنت دانسته و فهمیده شده است. بستر و سکوی پرتاب پیشرفت است. مقصود از بر فراز سنت قرارگرفتن، مکانیکی و فیزیکی و مکانی نیست و از سوی دیگر بر فراز سنتی مرده نیست؛ بلکه سنتی است که میل به دگرگونی و تکامل و زایش و رویش و جهش دارد.»
او بارها در نوشتههایش تأکید کرده که مقصودش از مفهوم «بر فراز سنت»، ماندن و فسیلشدن در فرهنگ بومی و گذشته و توقفگاههای تاریخی نیست. سخن فرهادی این است که توسعه و بهرهمندی از فناوری باید در بستری رخ دهد که از ریشههای سنتی نشأت گرفته باشد و بعد ویژگی درونزا داشته باشد. فرهادی به طعنه مینویسد: «روستاییان کرمانی میگویند درخت روی ریشهاش سبز میکند، اما تکنوکراتهای وابسته با چشمپوشی بر تجربیات چندهزارساله تیشه بر ریشه زدند. نجات کشاورزی ما در پیوند «سنت» و «صنعت» بود؛ نه در «سنتکُشی» کورکورانه.
آیا ایرانیان با فناوری بیگانهاند؟
بارها این پرسش در جامعه مطرح شده که جامعه چه وقت برای ورود فناوریهای جدید آماده میشود؟ این سوال در دل خودش یک پیشفرض هم دارد؛ اینکه ایرانیان برای استفاده از فناوریهای نو آماده نیستند (فرهنگ ندارند)، پس باید آماده شوند. این فناوریهای نو هم عموماً معادل چیزهایی است که در کشورهای صنعتی تولید میشود و بعد قرار است برای ما فرستاده شود. فرهادی در پژوهشهایش کوشیده نشان دهد که ایرانیان در زمینه استفاده از فناوریهای کهن ید طولایی دارند.
او در مقاله «مردمنگاری دانشها و فناوریهای سنتی: نان شب مردمنگاران ایران» بهخوبی نشان داده است که ایرانیان از جمله مردمانی بودهاند که متناسب با نیازهای زمانهشان اهل خلق و استفاده از فناوری بودهاند و از سنتی قوی در این زمینه برخوردارند، اما نکته ظریف اینجاست که این سنت تاریخی به زندگی امروز ما متصل نشده است و درخت روی ریشهاش سبز نشده است! او مینویسد: «ایران محل اختراعات بزرگ و فناوریهای آبخیزداری، آبیاری، آبرسانی، همچون اختراع کاریز و چرخاب (معروف به چرخ ایرانی) بوده است و برخی شیوههای آبیاری و کشتکاری سنتی همچون کشت سبویی.
آنچه اشاره شد درباره صنایع مربوط به چرم و فناوریهای معادن، پارچهبافی و… هم صدق میکند.» فرهادی در جای دیگری با اشاره به فناوری قنات در ایران کهن و نقش اقتصادی و اجتماعی پیچیده آن در زندگی ایرانیان بر این نظر است که ما از اهمیت این فناوری غفلت ورزیدیم و بهراحتی فناوری دیگری مانند موتور پمپ را جایگزین کردیم. او یادآوری میکند اهمیت فناوری قنات به قدری بوده که برخی تمدن ایران را تمدن کاریزی نام نهادهاند، اما در میان غفلت ما، این ژاپنیها بودهاند که درباره اهمیت قنات و کارکرد آن بهصورت جدی و آکادمیک کار پژوهشی کردهاند.
او مینویسد: «اگر سنتهای ژاپنی در بلندمدت نهتنها مانع از توسعه نشدند؛ بلکه به قول خانم «ناکانه» سرچشمه توقیف شگرف امروزی ژاپن شدند، بهدلیل نونگری به سنتها و یار ساختن «دانش» و «عادت»، فیالجمله نوسنتگرایی روشنفکران دوران اول و دورههای بعدی توسعه ژاپنی است.
ژاپنیها هنوز هم که هنوز است پشت به سنتها و فناوریهایشان پشت نکردهاند؛ بلکه در پی یافتن سنتهای کارآمد از دیگر نقاط جهان هستند؛ چنان که برای نمونه روی قنات در ایران کاری جدی میکنند.» از نظر فرهادی توسعهنیافتگی ما بر خلاف آنچه برخی تأکید کردهاند، ربطی به ژن ایرانی، روحیه استبداد شرقی، تنبلی و… ندارد. او یکی از دلایل توسعهنیافتگی را در تغییر رویکرد جامعه بهدلیل وابستگیاش به نفت میداند: «حتماً این ضربالمثل را میدانید که «بادآورده را باد میبرد». مصرف بیرویه و غیرمنطقی ثروت نفت بهمثابه همان بادآورده است. کشورهایی چون ژاپن و چین و هند و کره توانستهاند خودشان را از این دور باطل رها کنند.
اول به علت متکینشدن به اقتصاد بادآورده و بعد به خاطر تاریخ و فرهنگ پربار باستانی و سرانجام به علت رها نکردن جوهره فرهنگ بومی بهطور اعم و فرهنگ تولیدی و ارزشها و دانشها و فناوریها بهطور اخص بوده است.» یعنی همان چیزهایی که ما بر خلاف آن عمل کردهایم. از نظر او روح سختکوشی مردمان مشرقزمین در کشورهایی با اقتصاد بادآورده و استخراجی، به اشرافیتی دروغین یا حداقل «آبباریکهای» برای معاش بدون تلاش تبدیل شده است. البته کشورهایی مانند ژاپن، چین و هند دامنشان را از این آلودگی حفظ کردهاند.