پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
در نشست تخصصی «سرمایهگذاری جسورانه (VC و CVC در نوآوری)» مطرح شد / شرط بهرهوری بنگاهها، ایجاد فرهنگ نوآوری در آنها است
رویداد فیناستارز با هدف رفع نیازهای فناورانه بازارهای مالی کشور، چهار دوره پیاپی تحت عناوین فیناستارز ۲۰۱۶، فیناستارز ۲۰۱۷، فیناستارز ۲۰۱۸ و فیناستارز ۲۰۱۹ برگزار شده است. برگزاری میزگردهای تخصصی با موضوعاتی مانند چالشهای ورود استارتآپها به بورس، آینده حسابرسی و فینتک، ارزهای رمزنگاریشده کاربرد بلاکچین در بازارهای مالی و غیره از مهمترین برنامههای فیناستارز ۲۰۱۸ در اواخر فروردینماه ۱۳۹۷ بود.
نشست تخصصی «سرمایهگذاری جسورانه (VC و CVC در نوآوری)» یکی از میزگردهای فیناستارز ۲۰۱۸ بود که با حضور رضا زرنوخی، رئیس انجمن صنفی صندوقها و نهادهای سرمایهگذاری خطرپذیر و مدیرعامل صندوق مالی توسعه تکنولوژی ایران، حامد ساجدی، مدیرعامل و عضو هیات مدیره شرکت شناسا، سعید باجلان، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، روحاله میرامینی، مدیرعامل صندوق توسعه فناوریهای نوین، حسن کاظمزاده، معاون سرمایهگذاری جایگزین تأمین سرمایه لوتوس پارسیان و میثم زرگرپور، مدیرعامل سیناتک و مدیر میزگرد برگزار شد.
در این نشست مواردی همچون آینده صنعت VC، حضور بانکها در VCها، نوآوری، نقش منابع داخلی در تأمین سرمایه و غیره بررسی شد. همچنین در مورد VCها گفتوگوی مفصلی شکل گرفت و تأیید شد که باید فرهنگ نوآوری در خود بنگاهها وجود داشته باشد.
همه چیزمان به همه چیزمان میآید
زرگرپور: یکی از اتفاقاتی که دوسال پیش افتاد این بود که بانکها از سرمایهگذاری مستقیم در حوزه VC منع شدند؛ یکی از سهامداران شرکت ما بانک است؛ VC شناسا هم با بانک پاسارگاد مرتبط است؛ فکر میکنید تصمیم منع بانکها از سرمایهگذاری درVCها که یکی از منابع تامین مالیشان بانکهاست، چه تاثیری روی این مجموعهها دارد؟
ساجدی: پاسخ به بخشی از سوال شما مبنی بر اینکه روابطی که بین رگولاتور این حوزه و بانکها وجود دارد چطور است، ورای جایگاه شخصی ماست. به هر حال طی سالیان همواره فرازوفرودهای متعددی داشتیم. اجازه دهید سوال را بهگونهای دیگر پاسخ دهم.
واقعیت این است که ما در بسیاری از مواقع بهگونهای عمل میکنیم که به قول مظفرالدین شاه، همه چیزمان به همه چیزمان میآید. یک موقع در کشوری میبینیم که صنایع با نهایت پتانسیل کار میکنند و تقریبا به اشباع نوآوری رسیدهاند؛ حتی میدانید در حوزه فرهنگ نیز بسیاری مواقع تئوریهای دانشگاهی از صنایع زاده میشوند، در صنعت آزمایش شده و پس از موفقیت بهصورت مکتوب در دسترس سایر دانشجویان قرار میگیرند. از سوی دیگر ممکن است ظرفیتهای بسیار خوبی برای پرورش استعدادها وجود داشته باشد و چنین شرایطی وجود قوانین را طلب میکند، اما در عین حال در یک کشور دیگر میبینید که ظرفیتهای ارزشآفرینی بسیار متعددی وجود ندارد. منابع خیلی متکثر نیست؛ از طرفی یک جاهایی به اسم بانک وجود دارد که به هر دلیل در این وانفسا توانستند اعتماد جذب سرمایه را از بدنه جامعه کسب کنند، بنابراین در شرایطی که ممکن است بسیاری از مواقع عامه جامعه در اختیار گذاشتن سرمایهشان را برای یک واحد دیگر با تردید نگاه کنند، حاضر هستند به بانکها پول دهند.
از سوی دیگر یک سری تحولات نیازمند نوعی از ورود است که از عهده هر کسی برنمیآید؛ تصور بنده این است در این اکوسیستم اگر جایی که میتواند پولها را جمعآوری و جذب کند و توانایی فعالیت در شرایط مختلف (سایزهای متنوع) را دارد، از بخشی از بازیها و فعالیتها کنار گذاشته شود، ممکن است آن بازیها دچار رخوت شوند.
باید بگویم اکنون nتا صندوق جسورانه داریم که سر جمع سرمایه آنها ممکن است بیشتر از چند صد میلیارد تومان نباشد. اگر حجم سرمایهگذاری که در مرحله پیشین در نظر گرفته شده را حساب کنیم و این باور وجود داشته باشد که سرمایهگذاران درصدد افزایش 10 برابری یا 20 برابری سرمایه خود هستند، به این نتیجه میرسیم که این حجم از سرمایه برای تامین بازدهی راند قبلی کفایت نمیکند و نیازمند ابعاد بزرگتری از سرمایهگذاری هستیم؛ به عبارت دیگر، هم بازیگران سرمایهگذار و هم حجم سرمایه باید بیشتر شود.
تصور بنده این است که با هدایت درست و تقویت سازوکارها میتوان فضایی را برای ورود موسسات اقتصادی مانند بانکها فراهم کرد؛ با یک دکمه on و off نمیتوان به سادگی بخشی را از سرمایهگذاری منع کرد به دلیل اینکه ممکن است یک سری پتانسیل از این مجموعه دور نگاه داشته شود.
هرجایی که بازدهی و ثمربخشی دارد، خوشبختانه یا متاسفانه سازوکارهای آن خودبهخود به صورت رسمی و غیررسمی شکل میگیرد. خوب نیست ما فضایی را فراهم کنیم که سازوکارهای غیررسمی و چندلایه جایگزین سازوکارهای رسمی و شفاف شود؛ نمیتوان با یک دستور، یک حوزه جذاب را از جذابیت، خارج کرد.
زرگرپور: آقای باجلان نظر شما چیست؟ فکر میکنید که این منع ورود بانکها اتفاق خوبی است و ممکن است کمک کند ابزارهای تامین مالی دیگر مانند صندوقهای بورسی و غیره تقویت شوند؟
باجلان: از آنجا که خود سالها در بانک فعال بودم و از طریق همین مکانیزم وارد حوزه کاری کنونیام شدهام، در تکمیل فرمایشات آقای ساجدی میگویم که بانکها نشان دادند اگر زمانی بخواهند کاری را انجام دهند، در نهایت راهی برای انجام دادن آن پیدا میکنند. این امر واقعیتی است که در چند سال گذشته اتفاق افتاده و صرفا هم بحث سرمایهگذاری جسورانه مطرح نیست؛ بانکها به نحوی بزرگترین بازیگران بورس نیز هستند و طبق قوانین موظفاند سرمایهگذاریهای خود را منتقل کنند، حال به اشکال مختلف موفق شدند این کار را انجام ندهند ولی اگر نگاهی هم به دنیا بیندازیم، میبینیم بانکها به شکل مستقیم بازیگران اصلی این بازار نیستند، اما میتوانند از طریق مکانیزمهای مختلف به این حوزه کمک کنند.
به عنوان مثال یک طبقه خاصی از تامین مالی به اسم مزارع مالی وجود دارد؛ مزارع مالی یک طبقه خاصی است که در اصل بین تساوی حقوق، یعنی حقوق صاحبان سهام و بدهی قرار میگیرد که میتواند موضوع مورد بحث را تسهیل کند و در عین حال تا حدی ریسک را برای بانکها پوشش دهد. اینها ابزارها و راههایی است که از طریق آن بانکها میتوانند در عین حال که قوانین و مقررات را رعایت میکنند، به گسترش سرمایهگذاری جسورانه و توسعه اقتصاد دانشبنیان کمک کنند بنابراین به نظر من اینکه فکر کنیم صرفا به طور مستقیم بتوانیم سهامدار یک صندوق سرمایهگذاری شویم، ایده درستی نباشد و شاید نیاز است که درصدد پیدا کردن استراتژیهای جایگزین باشیم.
زرگرپور: من هم تایید میکنم که واقعا بانکها بازیگران اصلی نیستند اما بازیگران قابل توجهی هستند. آقای میرامینی، شما فکر میکنید مهمترین چالشVCها در حوزه تامین مالی در سال 97 چه بود؟ به نظر شما هدف بازارهای مکمل و جایگزینی که وجود دارد، چیست؟ مساله گران بودن پول است؟ این است که افراد اعتماد نمیکنند؟
میرامینی: متاسفانه واقعیت کشور این است که در بحث انتخاب شریک برای تجارت خود، مشکل فرهنگی داریم. خیلی خوب به هم اعتماد نمیکنیم؛ خیلی هم سریع کار به کسی نمیسپاریم؛ سعی میکنیم اول کار را خودمان انجام دهیم و بعد کار را به کاردان میسپاریم.
وقتی بیشتر در عرصه فناوری و حوزه VC تمرکز میکنیم، میبینیم منابع در کشور به میزان بسیار زیادی وجود دارد، اکنون حجم نقدینگی که دست مردم و نهادها است، بسیار بالا است. اما با وجود این چرا نقدینگی به سمت حوزه صندوقهای جسورانه حرکت نمیکند؟ کسی که نقدینگی بسیار دارد وقتی وارد مرحله عمل میشود، به راحتی به نهادهای تخصصی اعتماد نمیکند تا منابع مشارکت محدود را در اختیار مشارکت کلی قرار دهد که با تشخیص و اختیارات خود منابع را تزریق و سرمایهگذاری کند؛ در این زمینه به زیرساختهای فرهنگی نیاز داریم تا LP به GP برای انجام کار تخصصی خود اعتماد پیدا کند، بنابراینLPهایی که منافعی دارند سعی میکنند نهادهای تخصصی کوچکی را شکل دهند، به دلیل اینکه احساس میکنند میتوانند خیلی سریع پروژه موفقی داشته باشند.
اما در عمل این امر زمانبر میشود. یک LP برای اینکه یک شرکت VC را ایجاد کند تا سرمایهگذاری شروع شود (نمیگویم این مدل امکان ندارد و موفق نمیشود) زمان میبرد و دوره سرمایهگذاری استارتآپها را به تاخیر میاندازد؛ لذا باعث میشود که برخی فرصتها از بین برود. نباید ناامید شویم؛ بعد از دوره گذار، تمام بخشهای اکوسیستم فناوری چهLPها و چهGPها به این نکته واقف میشوند که کار را باید به دست نهادهای تخصصی بسپارند که زنجیره ارزش افزوده قوی دارند و میتوانند شرکت را مانتورینگ، تامین مالی و ضمانت کنند و از سوی دیگر عرضه اولیه سهام برای موفقیتهای بیشتر داشته باشند؛ اکنون دوره گذار این اکوسیستم هست، همه باید صبر داشته باشیم، یکدیگر را تقویت کنیم و ضعفها و نواقص را پوشش دهیم تا بتوانیم مدلهای موفقی از مرحله ایده یا استارتآپها تا IPO نهایی داشته باشیم.
بانکها تمایل کمتری برای سرمایهگذاری در فرصتهای جدید دارند
زرگرپور: آقای کاظمزاده نظر شما چیست؟
کاظمزاده: من در مورد سوال شما که در مورد بانکها است نکتهای را عرض میکنم. در مورد این اتفاق باید توجه داشت که فارغ از اجبار احتمالی صورتگرفته، وضعیت بانکها به گونهای است که درگیر تجارت اصلی خود هستند تا مشکلات انباشته سالهای گذشته را رفعورجوع کنند. به نظر من حتی اگر این محدودیت نباشد، در سیستم بانکی تمایل کمتری برای سرمایهگذاری در فرصتهای جدید وجود دارد. ما نماینده بازار سرمایه هستیم و باید تلاش کنیم دغدغهها و فرصتها را بیان کنیم؛ این شرایط فرصت مناسبی برای بازار سرمایه است تا رغبت خود در تامین مالی را با تعریف ابزارهای مختلف، پوشش دهد.
معتقدم فعالان بازار سرمایه با توجه به اینکه همیشه پویایی بیشتری نسبت به حوزههای دیگر سرمایهگذاری دارند، اگر فرصت را به خوبی متوجه شوند و سازوکاری برایشان تعریف کنند، تمایل دارند حتی قبل از IPO وارد شرکتها شوند و سرمایهگذاری کنند؛ اما نکته اینجاست که بازار سرمایه نیز آمادگی این مساله را ندارد و متولیان بازار سرمایه چه کسانی که در بحث مدیریت سرمایه فعال هستند و چه کسانی که باید رویهها را تدوین کنند، لازم است شرایطی ایجاد کنند که سرمایهگذاران به سمت شرکتهای جدید میل پیدا کنند. شرکتها ساختار اقتصادی ایران را عوض میکنند؛ اینگونه نیست که اگر سرمایهگذاری نکردید فرصتها به جایی نمیرسند؛ خواهناخواه باید قبول کنیم که ساختار اقتصادی ما به سمت تغییر میرود؛ اگر سرمایهگذاران داخلی کاری نکنند، سرمایهگذاران خارجی که مقداری ریسکپذیرتر هستند به اینجا میآیند و فرصت را شکار میکنند.
خواهشمندم فعالان بازار سرمایه به دنبال شکار این فرصتها باشند و نهادهایی هم که رویهها و راهکارها را تدوین میکنند، به دید فرصتهای فانتزی به آن نگاه نکنند. فضا جدی است، شرکتهای چندین هزار میلیاردی برخواسته از اکوسیستم کارآفرینی و استارتآپی را در چند سال آینده خواهیم داشت؛ اگر خودمان را آماده نکنیم، این شرکتها همانگونه که تجارت موفقی راه انداختند، خودشان از جای دیگر تامین سرمایه را انجام میدهند به عبارت دیگر این ما هستیم که فرصت تامین سرمایه را از دست میدهیم.
زرگرپور: آقای میرامینی که مدیرعامل صندوق توسعه فناوریهای نوین هستید، اگر به اسم شرکت شما بنگریم به نظر میآید که موضوع فناوری و نوآوری برایتان جدی است؛ شما در حوزه نوآوری چه کار کردید؟ با توجه به شرایط کشور و اینکه ظاهرا منابع بسیاری در کشور برای کاربردی کردن نوآوری و تکنولوژی بسیج شدند، نگاه شما به نوآوری چیست؟
میرامینی: نوع عملکرد ما با جایگاهی که در حوزه فناوری کشور داریم، ارتباط مستقیم پیدا کرده است. به دلیل اینکه صندوق توسعه فناوریهای نوین متولد پارک فناوری پردیس ریاست جمهوری است و آنجا مجموعهای از شرکتهای فناور و نوآور هستند که به نوعی متمرکز شدهاند، ما هم ماموریت داشتن سبدی جامع متشکل از اکثریت تکنولوژیهای مختلف ازجمله حوزههای دارویی، ICT، نانو و غیره را ترسیم کردیم. برای حمایت مناسب از این طرحها، سعی کردیم در شتابدهندههایی که متولد این نوع تکنولوژیها هستند سرمایهگذاری کنیم. ما مشخصا در شتابدهنده شزان، شتابدهنده پرسیس در حوزه دارویی و شتابدهندههای حوزه بازی و انیمیشن سرمایهگذاری کردیم. همچنین برای تکمیل کار، به عنوان شریک و موسس در سه صندوق سرمایهگذاری جسورانه نیز سرمایهگذاری کردیم.
افتخار داریم که در کنار سایر شرکا میتوانیم به شرکتها کمک کنیم اما برای اینکه هر طرحی در ریل سرمایهگذاری صندوق توسعه طرحهای نوین قرار میگیرد، خیلی سریع رشد کند، چند ابزار دیگر را نیز فعال کردیم و از وام و تسهیلاتی که این صندوق به واسطه اساسنامه خود میتواند فعال کند در کنار استارتآپها بهره میبریم. در بحث ضمانتنامه، درصورتی که تجارت یک استارتآپ یا شرکت،B2G یا B2B باشد ما میتوانیم موضوع ضمانتنامه شرکت را نیز پیگیری کنیم.
با توجه به تمام ابزارها، دسترسیها و جایگاهی که در پارک پردیس داریم، امید است که بتوانیم به توسعه هر طرحی که برای کشور جنبه زیرساختی و نه صرفا تجملاتی دارد، کمک کنیم تا استارتآپها بتوانند خدمات خود را به صورت زیرساختی به کشور ارائه دهند.
با استارتآپهای حوزه فینتک، روشهای جدید در حوزه درمان را ارائه دادهایم
زرگرپور: آقای کاظمزاده، لوتوس برای توسعه نوآوری چکار میکند؟ آیا در پرتفو شرکت جایی را برای استارتآپهایی که صرفا نوآور هستند، میبیند یا خیر؟ شما هنگامی که با نوآوری مواجه میشوید علاقهمندید که آن ایده در حوزه بازار سرمایه باشد یا در سایر حوزهها نیز تمایل به سرمایهگذاری دارید؟
کاظمزاده: به طور کلی تمرکز لوتوس روی سرمایهگذاری جسورانه و سرمایهگذاری خصوصی در حوزه فینتک و سلامت بوده است؛ از طرفی سایر جنبههای فناوری اطلاعات را نیز با المانهایی پوشش میدهیم. با این باور صندوق جسورانه را در این حوزه راهاندازی کردیم که همواره نیاز به نوآوری و فناوری در اکوسیستم بسته خود است تا بعدها آنها بتوانند تجارتهای مناسب را برای سرمایهگذاری در آینده کسبوکار شما رقم بزنند.
به همین دلیل زنجیرهای از شرکتها را تعریف کردیم که شاید در برخی از آنها مقداری نوآوری کمرنگ باشد به دلیل اینکه بیشتر به دنبال این هستیم که با خلاقیت و تیمهای خوبی که میتوانند کسبوکاری را راه بیندازند طرف شویم تا آنها بتوانند بازدهی ایجاد کنند و از سوی دیگر منابعی که از این طریق به بسته ما برمیگردد، صرف توسعه شرکتهایی که تمرکز آنها در حوزه نوآوری و تکنولوژیهای بالاتر است، شود.
ما در حوزه معاملات الگوریتمی وارد شدیم چراکه بازار سرمایه نیاز به این امر داشت بنابراین هم از امکانات خود و هم از شرکا کمک گرفتیم و سرمایهگذاریهای لازم را انجام دادیم، همچنین در حوزه سلامت نیز برای توسعه فناوریها و تکنولوژیهای جدید با پژوهشگاه رویان وارد تعامل شدیم و در واقع در حال توسعه تکنولوژیهای پیشرو و پیشگام که برای درمان استفاده میشود، با کمک پژوهشگاه رویان که سابقه تحقیقاتی خوبی در این زمینه داشت، هستیم تا بتوانیم در زمان مناسب نسبت به استارتآپهای حوزه خدمات و فینتک، این موارد را در حوزه سلول درمانی، بایو تکنولوژی و داروهایی که ساختاری مبتنی بر پروتئین دارند، تبدیل به کسبوکارهایی کنیم که از طریق تکنولوژی بتوان درمانها و روشهای درمان جدید را ارائه دهند. سرمایهگذاری لازم صورت گرفته و در چند سال آینده این شرکتهایی که بر تکنولوژی تمرکز دارند اهرم ما خواهند شد، تبدیل به شرکتهای بزرگی میشوند و میتوانیم به دنبال فرصتهای جدید از این محل باشیم.
زرگرپور: آقای دکتر زرنوخی سوال درباره نوآوری را از جنبه دیگر از شما میپرسم؛ در شرایط فعلی که ما میدانیم وضعیت اکوسیستم نوآوری کشور چگونه است و اکوسیستم سرمایهگذاری جسورانه چه وضعیتی دارد، مقداری نحیف است و نیاز به حمایت دارد، آیا اصولاVCها باید به سمت سرمایهگذاری نوآورانه حرکت کنند یا باید سعی کنند کمی قویتر شوند و سپس روی تکنولوژی و نوآوری سرمایهگذاری کنند؟
زرنوخی: طی جلسهای برای تدوین استراتژی سال 97 و بستن پرتفو صندوق داشتیم، در این نشست بحث روی شاخص تکنولوژی و ترندها و نوآوری، جدی شد. بر اساس مقایسهای که بین دادههای موجود و اتفاقات درون کشور انجام دادیم، به این جمعبندی رسیدیم که فعلا اولویت نهاد سرمایهگذاری در ایران نباید ورود به مرزهای تکنولوژی و ترندهای تکنولوژی بسیار بهروز باشد، چرا؟ به دلیل اینکه در ایران اتفاقی که در حوزه تکنولوژی میافتد با شکاف زمانی بسیاری در صنعت رسوب میکند. ما نمیخواهیم پیشگام رسوب تکنولوژی در صنعت باشیم، بلکه میخواهیم به توسعه بازار و تقویت آن کمک کنیم. منتها لازم است به شاخصهای اقتصادی چون نسبت بازدهی بسیار بالا، در کنار این توسعه توجه کرد. باید تعادل برقرار کنیم اما این نکته برای که میتواند جذاب باشد؟ در انتخاب نهادهایی که به صورت CVC و Corporate VC درگیر سرمایهگذاری میشوند. قاعدتا پروژههایی که نوآوری آنها بالا است و دارای ترندهای تکنولوژی هستند، از اهمیت بیشتری برخوردارند. اگر یک اپراتور مخابراتی میخواهد وارد عرصه سرمایهگذاری شود، باید سرمایهگذاری را انتخاب کند که در تغییر نسل تکنولوژی منتخب، عقب نماند؛ همچنین در حوزههایی چون فولاد، پتروشیمی و غیره باید به این موضوع توجه شود.
بنابراین توصیه من به مجموعههای سرمایهگذاری خصوصی یا جسورانه غیر استراتژیک این است که خیلی بحث تکنولوژی و نوآوری دغدغه آنها نباشد چراکه این موارد دغدغه سازمان تخصصی دیگر است ولی قاعدتا در حوزه سرمایهگذاری جسورانه ارزش افزوده از آن پروژههایی است که نوآوری بیشتری دارند با این حال انتخاب شاخص نوآوری منجر به حرکت به سمت پروژههای پرریسکتر میشود.
وقتی پشت یک سری فضاهایی که در چرخه شتابدهی قرار میگیرند، میآییم و آنها را وارد حوزه سرمایهگذاری میکنیم در حالی که هنوز پختگی لازم را ندارند، میبینیم که بازار خیلی دیرتر آنها را جذب میکند.
پیشنهاد من به VCها این است که وارد این حوزه نشوند ولی اگر CVC هستند، ترندها و شاخصهای تکنولوژی و نوآوری را خیلی پررنگ ببینند به دلیل اینکه مصرفکننده محصول و خدمات آن سرمایهگذاری، خودشان خواهند بود. بنابراین هرچه در فضای بهروزتری حرکت کنند، ارزش افزوده برای خود آنها باقی خواهد ماند.
نکته دیگر این است که کسانی که به عنوان شرکت سرمایهگذاری و هلدینگهای بزرگ فعال هستند، توجه کنند که اتفاقی در حوزه سرمایهگذاری جسورانه نخواهد افتاد به گونهای که یک روز جذب شوند و سپس ناگهان پول بزرگی به دست آورند.
باید وارد این بازی شوید، کار را شروع کنید و آن تجربه و حسی که دوستان به عنوان GP در رابطه با ارزشگذاری، غربالگری، پروژهها و بررسی ریسک آنها، مذاکرات و پیچیدگیهای حقوقی موجود در مواجهه با استارتآپها، مطرح میکنند را تجربه کنید تا وقتی با یک پروژه خیلی خوب مواجه میشوید، تیمتان آماده تعامل باشد. در غیر این صورت فرصت از بین میرود؛ بنابراین پیشنهاد و توصیه من به هلدینگها و شرکتهای سرمایهگذاری بزرگ که بیش از چند صد میلیارد سرمایه دارند این است که با عدد سه درصد از پرتفوی، وارد عرصه سرمایهگذاری شوند و هیچ نگرانیای نیز نداشته باشند چراکه این سه درصد، با توجه به اینکه وارد حوزه پرریسکی میشوند، هر اتفاقی هم که بیفتد به سهامداران و ارزش افزوده شرکت لطمهای وارد نمیکند. هلدینگهای سرمایهگذاری اگر یک یا دو سال درگیر پروسه تعامل با استارتآپها باشند خیلی بهتر میتوانند قضاوت کند.
زرگرپور: نظر متفاوتی شنیدیم، من خیلی خوشحال شدم. آقای دکتر ساجدی با توجه به سابقه آشنایی که با شما دارم، شما را هم به عنوان تکنولوژیست میشناسم و هم میدانم که در پرتفو شناسا سرمایهگذاری روی شرکتهای نوآور و شرکتهایی که تکنولوژیهای جدید دارند صورت گرفته و حجم سرمایهگذاری نیز قابل توجه بوده است. نظر شما در مورد صحبتهای آقای دکتر زرنوخی چیست؟
ساجدی: فرمایش جناب زرنوخی برخواسته از بیش از دو دهه فعالیت در این حوزه و قطعا گرانسنگ است و من در حالت کلی صحبتهای بیان شده را تایید میکنم. نکته مهمی که در فرمایشات ایشان بود و بسیار اهمیت دارد، این است که اصالت به ابداع و نوآوری نیست. ماموریت توسعه نوآوری بر عهده VC نخواهد بود. دلیل اینکه در شناسا به نوآوری علاقهمند بودیم این است که طرحهای کسبوکار را در یک فضای سهبعدی تصویر میکردیم و جایگاه نوآوری، سودآوری و ارزش غیرمالی که ایجاد میکنند، در این فضا مشخص میشد و میتوانستیم به سازوکارهای متنوع و ابعاد گوناگون هر کدام از این مکانها در فضای سهبعدی نگاه کنیم اما آنچه اهمیت دارد این است که در مورد نوآوری لازم است دقیقتر شویم. نوآوری الزاما نوآوری تکنولوژیک نیست؛ بسیاری مواقع نوآوری در یک مدل تجاری نیز میتواند ارزشمند باشد. یک VC به دنبال این است که بتواند وارد حوزه سرمایهگذاریای شود که جهش بسیار خوبی داشته باشد.
تحقق این امر در دو وجه متصور است؛ آنهایی که مقیاسپذیری خوبی داشته باشند، میتوانند یکباره به لحاظ مقیاسپذیری جذاب باشند یا حوزههایی که حاشیه سود بسیار خوبی دارند. از این باب ممکن است در برخی نوآوریهایی که مشتری دارد، شاهد باشیم نوآوری به ماهو خود نوآوری جذاب نیست اما این نوآوری باعث میشود که حاشیه سود خوبی شکل گیرد آنوقت باز هم در ادبیات سودآوری میتواند خود را نشان دهد و اینجا شاید نوآوری الزاما فقط در مقیاس ملی موضوعیتدار نباشد.
با توجه به اشارهای که شما کردید، به عنوان مثال ما به سرمایهگذاری در حوزه آب ورود کردیم. دوستان در گروهی که سرمایهگذاری کردیم، US Patent نیز داشتند و در حال حاضر سیستمهایشان در نبراسکا امریکا در حال نصب است. بنابراین راهحل هایی داشتند که نوآور بوده است. ما معتقدیم که این حوزه میتواند جذاب باشد. به عنوان مثال برای سرمایهگذاری به حوزه درمان سرطان ورود کردیم و یک ایده نوآورانه مطرح شده که در دنیا کمنظیر و حتی بینظیر است منتها باید توجه داشت که در این بین موضوع سرطان مطرح است و به خاطر علاقه یک پژوهشگر، نوآوری ارزشمند تلقی نشده است. متاسفانه بیماری سرطان یک مشکل بسیار جدی است و گردش مالی وحشتناکی هم دارد بنابراین ورود به عرصه سرمایهگذاری در طرح راهحل نوآورانه برای حل این مساله میتواند جذاب باشد.
از سوی دیگر برای سرمایهگذاری به حوزه گیم ورود کردیم. همانطور که میدانید استارتآپ Station F در فرانسه به عنوان فضای باز استارتآپی جهان خود را معرفی کرده است و حال تیم گیم ما به عنوان اولین و تنها تیم ایرانی در آنجا پذیرششده است به دلیل اینکه ایده آن میتوانسته در مقیاس جهانی موضوعیت داشته باشد. به این تعبیر، میتوان نوآوری را از سبد موجود برای سرمایهگذاری حذف نکرد اما من هم تایید میکنم که بنا نیست هدف، توسعه نوآوری باشد. به قول آقای زرنوخی لازم است وظیفه توسعه نوآوری خالص به عهده پژوهشگاهها و دانشگاهها سپرده شود اما نوآوریهایی که میتوانند منشأ اثر باشند و حاشیه سود خوبی در کسبوکار ایجاد کنند، به طور طبیعی مورد توجه سرمایهگذاران نیز قرار میگیرند.
زرگرپور: من پیش از اینکه سوال بعدیام را از آقای میرامینی بپرسم، با توجه به اینکه مبحث شاید مقداری برای اکوسیستم استارتآپی نو باشد یا کمتر شنیده باشند، توضیحی در مورد CVCها بدهم که چندین بار اسم آن برده شد و قرار است ما هم نمایندهCVCها در این پنل باشیم،CVC ها، شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه هستند که از دل بنگاههای بزرگ متولد میشوند و هدف اصلی آنها حل چالشهای استراتژیک بنگاههای بزرگ است. وقتی در مورد بنگاه صحبت میکنیم ممکن است در مورد یک شرکت چند هزارنفری با خط مشیهای متعدد صحبت کنیم؛ نگاهCVCها بیشتر استراتژیک هست تا مالی و نسبت بهVCها، سعی میکنند بلندمدتتر استارتآپها را همراهی کنند. یعنیCVCها الزاما برخلاف VCها که استراتژی آنها در خروج از استارتآپها است، تاکید بر باقی ماندن در مجموعه استارتآپ و ادامه حل چالشهای بنگاه دارند، CVCها میخواهند که شبکهشان ارزشمندتر شود و بتوانند یکپارچگی بیشتری بین کسبوکارهای مختلف استارتآپ و بنگاه ایجاد کنند و این نکته اهمیت بسیار زیادی دارد.
آقای دکتر میرامینی به نظر شما که خودتان را CVC نمیدانید و VC هستید، ما چقدر در اکوسیستم استارتآپی به CVC نیاز داریم؟
میرامینی: از آنجا که نهادهای مختلفی درگیر حوزه سرمایهگذاری خطرپذیر هستند، ما انواع و اقسام نقشها و نهادها را برای فعالیت اکوسیستم تعریف کردیم. قطعا CVCها، صندوقهای VC و شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه همه باید فعال باشند. مهم این است که هرکس نقش خود را بهموقع و صحیح انجام دهد و کل این زنجیره را تحکیم کند. این اکوسیستم برای کامل بودن نیاز به حضور منظومه تمام بازیگران دارد و این موضوع را نفی نمیکنم.
بنگاه نسبت به سهامداران خود از شفافیت لازم برخوردار نیست
زرگرپور: آقای کاظمزاده، آیا لوتوس حاضر است که در یک CVC سرمایهگذاری کند؟
کاظمزاده: وظیفه شرکت تامین سرمایه، تجهیز منابع و کسب بازده است؛ به این معنا که اولین اولویت کسانی که در بورس فعالیت میکنند، کسب بازده است. با نگاه به تجارب دنیا در نمونههای مطرح میبینیم که تعامل بین بانکها و کمپانیهای بزرگ در زمینه تامین سرمایهگذاری مشترک در استارتآپ از طریقCVCها، صورت میگیرد. لیدرهایی مانند بانکها در دنیا با کمپانیهای خاص و بزرگ که برای خود Line Venture دارند به صورت تخصصی همکاری را آغاز کردند، منابع سرمایهگذاری مورد نیاز برای کمپانیها را تامین کردند و بهنوعی سرمایهگذاری مشترک روی CVC انجام دادند.
به اعتقاد من نکته مهم این است که در ایران CVC تحت شرایطی موفق میشود که با سرمایهگذاری یک سرمایهگذار فعال شود آن هم در شرایطی که یک سرمایهگذار مانند مدلهای خارجی، تعامل کند؛ به گونهای که آن کمپانی فرهنگ نوآوری و تکنولوژی را داشته باشد. به این معنا که مدام به دنبال محصولات جدیدتر باشد تا به طور مرتب آنها را به بازار معرفی و از این طریق کسب سود کند و این تکنولوژی در خدمت محصولات جدید باشد.
نکته دوم نوع بنگاهداری است که اتفاق میافتد. در شکل بنگاهداری به دلیل قوانین کشور و قانون تجارت مشاهده میشود که بنگاه نسبت به سهامداران خود از شفافیت لازم برخوردار نیست یعنی نتوانسته حاکمیت شرکتی لازم را در اداره شرکت به ویژه در حوزه خصوصی ایجاد کند. قاعدتا برای اینکه یک بانک سرمایهگذاری با یک کمپانی وارد تعامل شود و به نوعی منابع مالی خود را برای توسعه در اختیار این بنگاه قرار دهد، یک سری الزاماتی نیاز است از جمله اینکه بنگاه برخواسته از نوآوری و تکنولوژی باشد و از سابقه موفقیت در زمینه کسب توسعه بازار برخوردار باشد؛ همچنین این بازار باید از الزامات شفاف بودن بهره ببرد.
معتقدم اگر این دو شرط وجود داشته باشد چه ما به عنوان شرکت لوتوس که به نوعی در فعالیت بانکهای سرمایهگذاری در مشارکت با انواع و اقسام فعالان اکوسیستم پیشگام هستیم و چه سایر بانکهای سرمایهگذاری، حاضر به سرمایهگذاری میشوند. شاید در سالهای آینده با استارتآپی که اکنون عمومی شده، راحتتر بتوان کار کرد تا شرکتهایی که در حال حاضر از یک فضای سنتی رشد کردند.
CVCها ریسک بازار را از بین میبرند
زرگرپور: آقای زرنوخی من میدانم که شما جزو طرفداران رشدCVCها در اکوسیستم نوآوری و کارآفرینی کشور هستید. به نظر شما بنگاهها در این راستا چه کاری باید انجام دهند؟ توصیه شما برای تاسیس CVC به بنگاهها چیست؟ آیا پیشنهاد میکنید بنگاهها فعالیت مستقیم در حوزه CVC داشته باشند؟
زرنوخی: بنگاههای بزرگ یا نهادهای اقتصادی که درگیر عرضه و تولید یک محصول و ارائهدهنده خدمتی هستند با چالشی مواجه میشوند و آن دمدهشدن یعنی منسوخ شدن تکنولوژیشان است. بنابراین بهرهوری، ارزش افزوده و سرمایه آنها کاهش پیدا میکند. این بنگاهها ناچار هستند یا توقف کنند و بازسازی و سرمایهگذاری مجدد انجام دهند که این کار اتفاق بسیار سخت، پرهزینه و زمانبر است؛ یا اینکه کنار فعالیتهای جاری خود دپارتمانهای تحقیق و توسعه بسیار قوی ایجاد کنند، تیمهای مهندسی، دانشگاهی و علمی را به کار گیرند و در مورد محصولات جدید، تکنولوژیهای فرآیندی و نوآوریهای مختلف در حوزه مارکتینگ محصول خود بررسیهای لازم را انجام دهند تا جواب بگیرند؛ این فرآیند هم پرهزینه و هم زمانبر است.
میگوییمCVCها وارد این حوزه شوند برای اینکه در این صورت راه میانبری وجود دارد که برای راهحلهای سازمانی خود در حوزه علم، تکنولوژی و افزایش ارزش افزوده، رفع مشکلات کیفیتی و هر مسالهای که در سازمان دارند، از تیمهای آماده بازار استفاده کنند. نمیشود یکباره یک تیم استارتآپی بسیار آماده در اختیار آن هلدینگ قرار گیرد چراکه این سازمانهای بزرگ فرآیند جذب و همراه شدن دارند. در این راستا مدلی که در دنیا تجربه شده، مدل CVC است. در شرایطی که گفته میشود حوزه سرمایهگذاری جسورانه پرریسک است،CVC یکی از ریسکهای جدی یعنی ریسک بازار را از بین میبرد؛ چراکه خود مصرفکننده است و میداند که چه پروژهای را انتخاب کند بنابراین میتواند ریسک بازار را به میزان زیادی کنترل و مدیریت کند.
از سوی دیگر CVC درگیر چالشهای مربیگری ، همراهی و استاندارد نمیشود چراکه مصرف کننده، مدیر تولید آن و نیروی انسانی متخصصش، در فضای تخصصی فعال هستند و هر روزه رصد میکنند تا کارها بر اساس استاندارد پیش رود. بنابراین اگر محوریت کار سازمانی با پایداری بلندمدت، حضور در بازار و رقابت سختی که در حوزه ارائه دهنده محصول و خدمت خود دارد را در نظر گیریم، ناچار به ورود به حوزه فناوری است. راهحل شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه یک راه میانبر با ارزش افزوده بالاست. من پیشنهاد بررسی مطالعه موردی کمپانی اینتل کپیتال را میدهم.
میدانید که اینتل کپیتال یک کمپانی پیشرو در عرضه مادربردهای دنیا هست. با نگاهی به داستان این شرکت میبینید که میخواهد از مرزهای نوآوری با اینتل کپیتال گذر کند و با توجه به اینکه نوآوری پراکندهای که در اکوسیستمهای بینالمللی وجود دارد در دسترس نیستند، بنابراین از طریق سرمایهگذاری و جوینت شدنهای مختلف میتواند این کار را انجام دهد. ترندهایی که این شرکت بیان میکند و ساختارهای سازمانی که این هلدینگ با فرایند سرمایهگذاری درگیر آن میشود بسیار جالب است.
دوستان علاقهمند میتوانند شرایط مجموعههای دیگری چون سامسونگ، زیمنس آلمان و بنیاد فران هوفر را نیز رصد کنند.
زرگرپور: آقای ساجدی شما چقدر شناسا را VC و چقدر CVC میبینید؟ آیا قائل به مرز بین این دو هستید یا خیر؟
ساجدی: اجازه دهید پاسخ سوالتان را فراشناسا دهم. ورود صنایع به این حوزه در دو شکل متصور است؛ نخست، شرکتهایی که فلسفه وجودیشان نوآوری بوده و ماندن آنها در بازار نیز مبتنی بر فناوری است مانند شرکت اپل که اساسا اگر یک روزی فناوری نداشته باشد، ممکن است فلسفه وجودی آن زیر سوال برود.
به نظر میرسد در ایران تعداد شرکتهایی که فلسفه وجودیشان نوآوری بوده و اکنون به شرکت غولپیکری بدل شدهاند، کم باشد. به عنوان مثال سیناژن در حوزه بیوتکنولوژی شاید بتوان گفت روز اول یک ایده نوآورانه بوده، اکنون غول اقتصادی شده و هنوز هم باید به فکر نوآوری باشد. اما در کشورمان از این دست موارد زیاد نیستند. یک سری از شرکتها، مجموعههایی هستند که فلسفه وجودیشان نوآوری نبوده است و برای ماندن در بازار نیاز دارند که روح و خون جدیدی در آها تزریق شود؛ به نظرم این دو دسته شرکت میتوانند منشأ CVC باشند. در دسته اول باید صبور باشیم و ببینیم در سالهای آتی شرکتهایی از این دست شکل میگیرند؟ اشاره خوبی شد مبنی بر اینکه برخی استارتآپهای غولپیکر شده میتوانند در این حوزه وارد شوند.
ما یک سری صنایع داریم که در آنها بسیار هزینه کردهایم و ممکن است چند 10هزار میلیارد تومان هزینه شده باشد اما اکنون بازدهی کافی ندارند. از سوی دیگر به دلیل جو خوبی که در تاسیس استارتآپ شکل گرفته است، همان اندک جوانان خوشفکر و نخبهای هم که در کشور ماندند از شرکتهای بزرگ خارج میشوند و کسبوکار خود را راه میاندازند. به عبارت دیگر دو مشکل بروز میکند؛ نخست اینکه یک استارتآپ اگر بسیار زرنگ باشد ممکن است بتواند به میزان 30 تا 40 میلیارد تومان فروش داشته باشد و از این حضور در بازار خوشحال شود در حالی که اگر بتواند یک درصد در کارایی شرکت چند هزار میلیاردی اثرگذار باشد، برای هر دو طرف اتفاق بزرگتری رخ میدهد.
بنابراین با توجه به سرمایهگذاریهای صورتگرفته قبلی و کمبود سرمایههای انسانی، معتقدم ورود به حوزه CVC خوب است، منتها قصه به این سادگی نیست. ابتدا مشکل ساختاری مطرح است. به این معنا که آن سازمانی که ذاتا مبتنی بر نوآوری نیست اما اکنون به هر دلیل به این نتیجه رسیده که به آن نیاز دارد ممکن است نتواند فضای موجود را هضم کند و مدیران شرکت، تصمیمگیران و سیستم مالی آمادگی مواجه با چنین شرایطی نباشند. بنابراین مشکل ساختاری ایجاد میشود. دردناکتر این است که حتی در صورت پیش رفتن کارها احتمالا تعارض منافع داخلی شکل میگیرد و ممکن است در R&D شرکت کار مشابهی نسبت به بسیاری از حوزههایی که مطرح میشود، انجام شده باشد. در این صورت در خیلی از مواقع مدلهای تامین منافع با تهدید روبرو میشوند و ممکن است هم شرکت محدود و هم به آن حمله شود با این حال معتقدم به واسطه اینکه این رویکرد میتواند مشکل خروج از IPO را تا حد زیادی حل کند، گریزی از این قصه نیست. در واقع مشکل ادغام و تملیک را شاید بتوانیم با این فرم حل کنیم.
حتی در بازارهای جهانی هم بحث تحقیق و توسعه و جذب استارتآپها در یک کمپانی بزرگ مطرح است تا جایی که گه گاه شانهبهشانه عرضه در بازار سرمایه میزند. برای اینکه بتوانیم M&A را تقویت کنیم، چارهای جز تقویت CVC وجود ندارد، به این تعبیر شناسا بیرغبت نیست که به سمت CVC نیز حرکت کند اما به دلایل بیانشده، سخت است که در حال حاضر بگوییم بیشتر وجه VC شرکت پررنگ است یا CVC.
زرگرپور: آقای باجلان شما میخواهید نکتهای به صحبتهای دوستان بیفزایید؟
باجلان: روندی که مشاهده میکنم همراستا با فرمایشات آقای ساجدی است. این سخن را از منظر دانشگاهیام در نظر بگیرید؛ حتی از بیرون هم که به هلدینگ سرمایهگذاری سرآوا نگاه میکنم، میبینم که به تناسب زیاد شدن شرکتهای پرتفوی و رشد پیدا کردن این مجموعهها، خودبهخود نیاز به ابزاری چون CVC احساس میشود. در این سو روندی مشابه شناسا نیز اتفاق میافتد و تقریبا کارها در راستای شکلگیری CVC شروع شده است.
کاظمزاده: هم بخش سرمایهگذاری و هم بخشی که در کسبوکار هستند باید به شکلگیری اکوسیستم و مراحل اولیه در حال گذار به سمت جدی شدن فضا توجه کنند و شاید لازم باشد که آن را به دید یک خطر برای خود بینند چراکه اگر آماده فضای جدی نباشند در این سبک جدید بازی، جایی نخواهند داشت و به مرور حذف میشوند.
زرنوخی: من بسیار نسبت به اینکه آینده استارتآپی ایران بخش بسیار بزرگی از بازار سرمایه را بر عهده بگیرد و دوستان خیلی خبره و حرفهای که در هلدینگهای مالی هستند، بازیگر اصلی سرمایهگذاری در استارتآپها شوند، چشمانداز روشنی دارم.
ساجدی: امروز در شرایطی هستیم که بحث اعتماد و سرمایه اجتماعی در کشور قدری کمرنگ شده است در حالی که مهمترین موضوعی که حوزه سرمایهگذاری جسورانه به آن نگاه میکند بحث ایجاد امید و آینده است. تم اصلی حوزه سرمایهگذاری جسورانه امید است با این حال میبینیم که فضای استارتآپی ذاتا فضای بیرحمی است. به عبارت دیگر کسانی که به عرصه سرمایهگذاری در فضای استارتآپی ورود میکنند پذیرفتهاند که نرخ شکست بالایی انتظار داشته باشند. ما در بسیاری از مواقع ازجمله در حوزه اشتغال دلمان نیامد بیرحم باشیم؛ فارغالتحصیلان مقطع لیسانس را تشویق کردیم که ادامه تحصیل دهند و مدرک فوق لیسانس و سپس دکترا بگیرند اما حوزه استارتآپی حوزه بیرحمی است و در صورتی که این بیرحمی باعث شود امید خدشهدار شود، در مجموع نقض غرض خواهد شد.
با این صحبتها، میخواهم از عبارت «مددکاری استارتآپی» استفاده کنم؛ همه ما باید توجه داشته باشیم که لازم است برای آن جماعت خوشفکر، جسور و فعالی که وارد حوزه استارتآپی شدند اما ناگزیر درصد بالایی از آنها شکست میخورند، فکر ویژهای شود. رها کردن این افراد ممکن است امید، اعتماد و سرمایه اجتماعی که هدف سرمایهگذاری جسورانه است را به شدت خدشهدار کند.
باجلان: به شخصه معتقدم یکی از چالشهای موجود در سال جاری، تامین مالی استارتآپهایی است که از آب و گل درآمدند و به مرحله رشد رسیدند. این استارتآپها سرمایه نسبتا زیادی میخواهند و آنچه مشاهده میشود بیانگر این است که در حال حاضر ابزاری برای جذب سرمایه فعالان بازار در دست نیست؛ نقدینگی وجود دارد اما نیازمند ابزاری هستیم که سرمایه را جذب استارتآپها کند. در این راستا مهمترین ابزاری که در کل دنیا وجود دارد بازار سرمایه است. ما هم باید در این جهت حرکت کنیم که سرمایههای موجود در بورس را به سوی استارتآپها سوق دهیم منتها ابتدا باید شرایط این کار فراهم شود. این شرایط مربوط به قبل از پذیرش شدن شرکتها، حین پذیرش و پس از پذیرش است. هنگامی که شرکتی وارد بورس یا فرابورس شده و نماد آن مورد معامله قرار میگیرد، با قوانین و مقرراتی مواجه میشویم که به نظر میرسد لازم است یک سری از این قوانین در خصوص شرکتها تسهیل و از سوی دیگر قوانین جدیدی مصوب شود. به هر صورت این شرکتها نیاز به تامین مالی دارند و حوزه جدیدی هستند که میتوانند در اختیار فعالان بازار سرمایه باشند بنابراین چرا ما این فرصت را از دست دهیم؟ کسانی از خارج به ایران میآیند و حاضر هستند در این استارتآپها سرمایهگذاری کنند پس بهتر است که فرصت حاضر در اختیار خودمان باشد نه اینکه شرکت خارجی سرمایهگذاری انجام دهد. بنابراین معتقدم که سازمان بورس و سایر نهادها باید توجه ویژهای به این قسمت داشته باشند.
میرامینی: دوستان همه موضوعات را فرمودند؛ من نیز از همه کسانی که زحمت برگزاری چنین جلسهای را کشیدند تشکر میکنم؛ همانطور که دوستان فرمودند به امید خدا امسال به واسطه حرفهایتر عمل کردن نهادهای موجود قطعا فضای بهتری پیش روی کلیه نهادها اعم از شرکتها و استارتآپها قرار میگیرد.
دو نکته را از جنبه مهارتی شرکتهای استارتآپی طرح میکنم. نخست اینکه ما در مراحل اولیه جذب سرمایه، تعدد نهاد داریم؛ به این معنا که اکنون شرکتهای شتابدهنده فعال هستند، صندوقهای پژوهش و فناوری وجود دارند و شرکتهای VC شکل گرفتهاند بنابراین شانس جذب سرمایه برای استارتآپها در این مقطع بیشتر است. هنگامی که هنوز ارزش شرکت خیلی زیاد نشده، قادر است با سرمایه کم شریکی را کنار خود داشته باشد و از ظرفیت آن شریک استفاده کند؛ مشکل آنجاست که تیم استارتآپ فکر میکنند در صورتی که توافق با سرمایهگذار و جذب سرمایه را به تاخیر بیندازند، این امکان فراهم میشود که استارتآپ را با ارزش بالاتری به سرمایهگذار عرضه کنند؛ در این شرایط تیم استارتآپ عملا باعث از دست رفتن فرصت برای خود میشود. طبیعی است که جذب سرمایه بزرگتر، سختیهای خاص خود را دارد و با این شناختی که از اکوسیستم دارم، نهادهای کمتری در آن مقاطع بزرگتر اقدام به مشارکت در شرکتها میکنند.
بنابراین توصیه من به استارتآپها این است که اگر فکر میکنید یک شریک یا سرمایهگذار خوب کنار شما هست خیلی دست دست نکنید، همانجا سعی کنید از ظرفیت آن شریک هوشمند استفاده شود؛ آن شریک باید به شما کمک کند تا بتوانید سرمایه بزرگتری را جذب کنید.
زرگر پور: در پنل سرمایهگذاری در مورد نوآوری مباحثی مطرح شد و دوستان درمورد فعالیت مجموعههای خود در حوزه تکنولوژی و نوآوری توضیح دادند. بر اساس صحبت آقای زرنوخی، بهتر است که شرکتهای بزرگ پرتفو خود را به حوزه CVC یا نوآوری اختصاص دهند؛ در عین حال مناسب است که اولویت اولVCها مباحث مالی باشد. توجه شود که اصالت در ماموریتVCها «نوآوری» نیست بلکه این موضوع در جایگاه بعدی قرار میگیرد.
در این پنل همچنین درمورد CVCها گفتوگوی مفصل داشتیم و بر اساس مباحث مطرح شده بهتر است که فرهنگ نوآوری در خود بنگاه وجود داشته باشد. بنگاههای بزرگ نیز با توجه به اینکه تکنولوژیهای آنها دمده و منسوخ میشود و در نهایت بهرهوری بنگاه پایین میآید، باید فکری کنند و یکی از راهکارهایی که برای حل این مساله دارند یا شاید راه میانبرشان است، CVC است؛ این موضوع مطرح شد که یکی از مهمترین مشکلات بنگاهها در صورتی که بخواهند وارد حوزه CVC شوند یا درصدد تاسیس صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر باشند، مشکلات ساختاری است و لازم است به تعارضاتی که منافع داخلی شرکت مخصوصا دپارتمان R&D با CVCها خواهد داشت، توجه کنند.