پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
گرگور سامساپور زمانهات را بشناس / شبه مسخ ایرانی
حقیقت این بود که هیچ کس، هیچ زمانی به او انتقاد نمیکرد. یک روز صبح آقای *گرگور سامساپور از خواب بیدار شد و دریافت که به شکل یک کارآفرین درآمده است. او در این قالب مسخ شده بود و در پوست خود نمیگنجید. به هرحال آن روزها کارآفرینی در ایران مد شده بود و بیشتر افراد بدون آنکه بدانند کارآفرینی چیست و به چه دردی میخورد، سعی داشتند خود را به شکل یک کارآفرین درآورند.
هیچ چیز به اندازه کارآفرین شدن برای آقای سامساپور جذاب نبود. خودش را در آینه دید و از ته دلش حظ کرد. مدام به خود دست میکشید و با حسی بین تعجب و شعف، از خانه بیرون زد. مردم او را با انگشت به هم نشان میدادند و به کارآفرین سرزمینشان لبیک میگفتند.
تا سالهای سال مردم به او احترام میگذاشتند تا اینکه دیگر از کارآفرینی خسته شدند. دیگر کارآفرینی کلمه کلیدی برای دریافت وامهای ریز و درشت و یک میانبر برای رسیدن به ثروت و شهرت نبود. سامساپور به خانهاش برگشت. پیش خود فکر کرد که بهترین راه برای سرازیری پول به جیب او و بازگشت توجه مردم به سمتش چیست؟ زمزمههایی این طرف و آن طرف شنید که کلمه استارتآپ برو و بیایی دارد.
گرگور قصه ما فقط با تمرکز زیاد رفت به سمت استارتآپ. آنقدر در این واژه مسخ شد تا روزی از خواب بیدار شد و دید که خودش یک استارتآپ است. کلی کیف کرد و به نظرش این خیلی خفن آمد. دوباره به کوچه زد و کلی پول درآورد و استارتآپکنان به راهش ادامه داد. روزی در نمایشگاهی دید که بعضی مشغول کد زدن هستند و به دنبال سرمایهگذار میگردند. او و دوستانش از طبقه بالای نمایشگاه به آنها نگاه میکردند و از بیرانتی آنها میخندیدند. کمکم حس کرد که بازار در حال اشباع شدن است و با بزرگشدن او، افرادی از این سمت و آن سمت به پر و پایش میپیچند.
دودوتا چهارتا کرد و به ذهنش رسید که حواشی زیادی بر سر راهش قرار گرفته است. در گوگل سرچ کرد: الان چی تو بورسه؟ بعد از چند ساعت جستجو، به کلیدواژه دانشبنیان رسید. هر چیزی که زیاد به گوش افراد میرسید، او همان میشد.
سامساپور راه اینکه بعد از یک خواب خوب، صبح بیدار شود و به هر چیزی که میخواهد تبدیل شود را به بهترین شکل ممکن پیدا کرده بود. قصدش این بود که این بار دانشبنیان شود. صبح بیدار شد و خب هیچ کدام از اطرافیانش تعجب نکردند که او دانش بنیان شده است.
کسی جرات اعتراض علنی به آقای سامساپور را نداشت. پشت سر او با عصبانیت میگفتند که روال مسخشدن این نیست! مردم معتقد بودند که انسان عادی نمیتواند به همین راحتی به هر شکلی که میخواهد در بیاید و تا این حد همه جا نفوذ داشته باشد. سالهای سال یک نارضایتی همگانی از گرگور وجود داشت. اما حقیقت این بود که هیچ کس، هیچ زمانی از او انتقاد نمیکرد.
* شخصیت اصلی داستان مسخ فرانتس کافکا، گرگور سامسا نام دارد.
عالی بود
طنز روز گار ما همینه
همه درگیر عناوین شدیم کارآفرین , استارت آپ , دکتر , مهندس و …