راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

شمایل یک بانکدار کلاسیک / پای صحبت‌های مصطفی بهشتی‌روی، مرد ۶۶ ساله بانکداری ایران

رضا قربانی، رسول قربانی، قاسم سرافرازی؛ ماهنامه عصر تراکنش / انتخاب چهره‌هایی که هر ماه به روی جلد ماهنامه عصر تراکنش می‌بریم، کار آسانی نیست. چهره‌های زیادی هستند که علاقه دارند روی جلد مجله عصر تراکنش یا هر نشریه دیگری باشند؛ منتها نکته اینجاست که ما در تحریریه عصر تراکنش باید به اندازه کافی علت و دلیل برای چهره کردن یک فرد داشته باشیم. برای همین شاخص‌هایی داریم که با اینکه وحی منزل نیست، اما به ما کمک می‌کند؛ مثلا اینکه فردی را انتخاب می‌کنیم که حداقل ۵۰ سال داشته باشد؛ فردی را انتخاب می‌کنیم که حداقل یک پروژه را موفق به سرانجام رسانده باشد و اکنون بتوان با انگشت به آن پروژه اشاره کرد؛ بنابراین به‌طور طبیعی ما دست گذاشته‌ایم روی کسانی که میل چندانی به دیده شدن ندارند. در این مدت افرادی بودند که اولین گفت‌وگوی بلندشان با رسانه‌ها را با عصر تراکنش انجام دادند. افرادی هم هستند که ما در صف گفت‌وگو با آنها قرار داریم.

مساله اینجاست که آنهایی که از نظر ما تجربه‌هایی دارند که خوب است دیگران هم از آن تجربه‌ها بدانند، به هر دلیل مانند ما فکر نمی‌کنند. آنها حاضرند راجع به هر موضوعی صحبت کنند، اما صحبت درباره خودشان برایشان آسان نیست. هزاران دلیل و علت هم برای این دوری رسانه‌‌ای دارند. ما تصور می‌کنیم افرادی که انتخاب می‌کنیم نقش‌های مهمی در تاریخچه فناوری‌های مالی ایران داشته‌اند و هر کدام از آنها قطعه‌هایی از پازلی را کنار هم می‌چینند که در کنار هم تاریخ را برای ما روشن می‌کنند. ما تصور می‌کنیم این افراد تجربه‌هایی داشتند که مرور آنها مطمئنا درک بهتری از گذشته و امروز به ما می‌دهد و مسیری را که می‌خواهیم طی کنیم، روشن‌تر می‌کند. این علت علاقه ما به تاریخ است.

مصطفی بهشتی‌روی یکی از آن چهره‌هایی بود که باید عنوان «سخت‌مصاحبه» را به او نسبت داد. او به این آسانی حاضر نشد درباره خودش صحبت کند و شاید اگر شانس و اقبال همراه ما نبود، این گفت‌وگو هم‌اکنون پیش روی شما نبود. اولین بار به دعوت یک دوست روانه دفتر او در بانک پاسارگاد شدم. قرار جلسه ساعت ۹ صبح بود. چند سال نفس کشیدن در کنار بزرگان بانکداری ایران به من آموخته که زمان‌شناس بودن اولین اولویت بزرگان بانکداری ایران و جهان است. قبل از ساعت ۹ صبح به دفتر او رسیدیم و بهشتی‌روی مشغول آماده کردن گزارشی بود. در اتاق انتظار خودم را با آرشیو نشریه بنکر سرگرم کردم.

همان ساعت ۹ وارد دفتر شدیم. آن جلسه قرار نبود خروجی رسانه‌ای داشته باشد و گفت‌وگویی بود درباره فناوری‌های نوین، مانند کیف پول‌های موبایلی. در آن جلسه اندکی درباره زنجیره بلوک صحبت کردیم. وقتی درباره فناوری‌هایی مانند زنجیره بلوک و ارزهای رمزنگاری‌شده صحبت می‌کردیم، شوق یادگیری را در مردی می‌دیدم که بسیار بیشتر از سن تقویمی من تجربه کار حرفه‌ای دارد. در بین مدیران بانکداری ایران کمتر دیده‌ام مدیری باتجربه و پابه‌سن گذاشته، این همه شوق یاد گرفتن داشته باشد؛ سوال‌هایی که او در آن جلسه از ما می‌پرسید، چالشی بود. شناخت عمیقی از بانکداری داشت و من حس می‌کردم آنچه از فضای جدید می‌گوییم را با آنچه از بانکداری می‌شناسد، سریع تطبیق می‌دهد. پرسش‌هایی که می‌پرسید ذهن ما را هم درگیر می‌کرد. همان جلسه از او خواهش کردم که وقتی برای گفت‌وگو درباره تجربه‌هایش به ما بدهد.
اندکی درباره ورودش به بانک تهران و ماجراهای آن صحبت کرد؛ منتها قرار شد پیگیری کنیم در زمان مناسب این گفت‌وگو انجام شود.

نشست‌وبرخاست با بزرگان این ریسک را دارد که انسان پس از مدتی به خودش غره ‌شود و تصور کند چیزی درونش هست که با بزرگان می‌پرد. غافل از اینکه این بزرگی بزرگان است که افراد خردی مانند من را تحمل می‌کنند. همین موضوع باعث می‌شود همیشه در تعامل‌ها مدام به خودم یادآوری کنم فاصله‌ای که بین ما وجود دارد را فراموش نکنم. همین موضوع باعث می‌شود در پیگیری مصاحبه مانند بسیاری از همکارانم فرد قوی نباشم و وقتی فردی که می‌خواهم با او مصاحبه کنم به هر دلیلی من را در صف نگه می‌دارد را نتوانم تحت فشار بگذارم. گفتم که دوستانم این‌گونه نیستند؛ منتها من ترجیح می‌دهم صبر کنم.

آن جلسه اول به جلسه دوم دیگری منجر شد و این بار قرار بود متمرکز درباره ارزهای رمزنگاری‌شده مانند بیت‌کوین صحبت کنیم. با این حال تا این جلسه دوم هم مصاحبه‌ای که می‌خواستیم جور نشد. در جلسه دوم هم گفت‌وگویی مفصل انجام دادیم و دوباره بعد از آن جلسه پیگیری پیوسته برای مصاحبه برای عصر تراکنش.بر داد که جناب بهشتی‌روی قرار است دیداری دوستانه با او در دفترش داشته باشد و درباره فناوری‌های نوین با هم صحبت کنند. از ما هم دعوت کرد که به آن نشست برویم. من، رسول قربانی و قاسم سرافرازی به آن نشست رفتیم؛  هرچند روال‌مان این نیست که برای مصاحبه کسی را در فشار یا عمل انجام‌شده قرار دهیم، اما خواستیم این فرصت را از دست ندهیم.

در آن جلسه درخواست مصاحبه درباره تجربه‌های بهشتی‌روی را بار دیگر مطرح کردیم و این بار او گفت که چرا تا امروز علاقه‌ای نداشته درباره خودش مصاحبه کند. مرور دلایل او را می‌گذاریم بماند بین ما و آن کسانی که در آن جلسه حضور داشتند و از مرور آن می‌گذریم. منتها ما دلایلی برای مصاحبه داشتیم که مصطفی بهشتی‌روی قبول کرد با شرایطی این گفت‌وگو انجام شود.

ما تصور می‌کنیم افرادی مانند بهشتی‌روی گنجینه‌های بانکداری ایران هستند که تجربه‌های بسیاری زیادی دارند. مرور تجربه‌های آنها و دانستن اینکه با چه استدلالی انتخاب‌هایشان را انجام داده‌اند، به ما این فرصت را می‌دهد که بهتر بتوانیم گذشته را تحلیل کنیم. قرار نیست در گذشته بمانیم که آنهایی که بیش از حد در گذشته می‌مانند، توان حرکت‌شان را از دست می‌دهند و آنهایی هم که بیش از حد به آینده می‌پردازند، بی‌بن و پایه خواهند شد. منتها برای انتخاب‌های سخت در زمان حال چاره‌ای نداریم جز اینکه اندکی از تاریخچه بدانیم و اندکی از آینده. تمام تلاش ما در این گفت‌وگوها این بوده است که بتوانیم اندکی از گذشته بیشتر بدانیم.

بهشتی‌روی در آمریکا بانکداری خوانده است و بر خلاف بسیاری از مردان فناوری بانکی در ایران دانش‌آموخته فنی نیست؛ هرچند در این سال‌ها بسیار در جمع‌هایی حضور داشته که متخصصان فناوری بوده‌اند. او از نظر استایل شمایل یک بانکدار کلاسیک را دارد و در دورانی که نهضت شلوار جین‌پوش‌ها با فین‌تک به دنیای بانکداری راه یافته، او جزء مدیرانی است که از نظر ظاهر و دیسیپلین مانند همه بانکدارهای کلاسیک است؛ البته او یک تفاوت مهم با همه آن چیزی که از یک بانکدار کلاسیک در ذهن داریم، دارد و آن میل شدید به یادگیری آن هم در ۶۶سالگی است.

در ادامه پرسش و پاسخ‌های ما با او را می‌خوانید:

مصطفی بهشتی‌روی، مرد ۶۶ساله بانکداری ایران
مصطفی بهشتی‌روی، مرد ۶۶ساله بانکداری ایران

جناب آقای بهشتی‌روی! از چه زمانی وارد فضای بانکداری شدید؟

من کارم را با عنوان دانشجوی سال اول در آذرماه سال 1350 در بانک تهران شروع کردم و روزها در بانک کار می‌کردم و خودم را متعهد کرده بودم که برای دروس دانشگاه شب‌ها وقت بگذارم. جا دارد یادی کنم از آقای بهمن بهزادی، مدیرعامل وقت بانک تهران که شخصا از من و چهار نفر دیگر برای استخدام در بانک مصاحبه به عمل آورد. آقای محمدجواد ایروانی که در دوره‌ای وزیر امور اقتصاد و دارایی شدند و آقای عبدالمجید پورسعید، مدیرعامل فعلی بانک ایران‌زمین نیز در آن جلسه حضور داشتند. مرحوم بهزادی در آن مقطع توصیه‌های مفیدی به ما کرد و من بازخورد خوبی از ایشان گرفتم و با انگیزه بالایی وارد کار در بانک تهران شدم. وقتی شروع به کار کردم، سعی کردم به‌جای دو دست چهار دست و به‌جای دو چشم چهار چشم داشته باشم. کارم را از شعبه شروع کردم.

سیستم مکانیزه آن‌وقت منحصر می‌شد به ماشین‌هایی با برند «باروز» که مثل ماشین‌های بافندگی با حرکات رفت و برگشتی کارت‌های حساب‌جاری و پس‌انداز را ثبت می‌کرد. حتی ماشین‌حسابی هم که داشتیم به‌وسیله اهرمی کار می‌کرد که اگر به سمت راست می‌چرخاندیم ضرب می‌کرد و به سمت چپ تقسیم. موقعی هم که ماشین‌حساب الکترونیکی و پیشرفته‌تری می‌آمد، مستقیم روی میز رئیس شعبه می‌رفت.

 

بانک تهران در زمینه فناوری‌های بانکی در چه وضعیتی قرار داشت؟ اصلا چیزی به‌عنوان سیستم مکانیزه یا اتوماسیون بانکی در آن دوران وجود داشت؟

بانک تهران که من در آنجا کار می‌کردم، یک بانک نسبتا پیشرو بود. به‌دلیل حجم عملیات بالایی که در واحد مالی داشتند، سعی کردند یک واحد آی‌تی در آنجا راه‌اندازی کنند. بنابراین اولین واحد آی‌تی بانک در ایران در حسابداری کل بانک تهران تشکیل شد. استخراج صورت‌های مالی بانک از شعبه‌های مختلف آن زمان به‌صورت دستی انجام می‌شد و مدیران بانک می‌خواستند با استفاده از کامپیوتر این را ساماندهی کنند و بتوانند از وضعیت تراز (مجموع دارایی‌ها و بدهی‌ها) بانک به‌صورت آنلاین اطلاع پیدا کنند.به عقیده من مدیران بانک تهران در آن دوران انسان‌های آینده‌نگری بودند و دید بازی نسبت به فناوری‌های پیشرو داشتند و متوجه بودند که چه تغییر و تحولاتی در زمینه فناوری‌های نوین در حال رخ دادن است. به همین دلیل تمرکز زیادی روی کامپیوتر داشتند.

به‌عنوان مثال، در سال 1352 سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف دولتی با همکاری شرکت آی‌بی‌ام سابق برای کارکنان‌شان آزمون کامپیوتر برگزار کردند. من هم علاقه زیادی به کامپیوتر و به‌خصوص برنامه‌نویسی داشتم و یک واحد برنامه‌نویسی فورترن هم در دانشگاه گذرانده بودم و در آزمون شرکت کردم و جزء نفرات اول آزمون در بین دستگاه‌های مختلف شدم و پس از آن به واحد حسابگری بانک که واحد کامپیوتر در آن وجود داشت، منتقل شدم. در آن مقطع بانک تهران شروع کرده بود به مکانیزه کردن سیستم‌های جاری و پس‌انداز. در گذشته مرسوم بود که بانک‌ها اسناد روزانه‌شان را دسته‌بندی و بایگانی می‌کردند. وقتی به این بایگانی‌ها مراجعه می‌کردیم، متوجه می‌شدیم که بسیاری از این اسناد مربوط به حساب‌های جاری بانک بود و پس از آن حساب‌های پس‌انداز در مرحله بعدی قرار داشت.

همین موضوع مدیران بانک را به فکر انداخته بود که این دو سیستم انرژی و وقت زیادی را از کارکنان می‌گیرد و تصمیم گرفتند که این دو سیستم را مکانیزه کنند تا بتوانند کارایی و راندمان را بالا ببرند. با این تصمیم، عمر ماشین‌های باروز بانک نیز به سر آمده بود. طبیعتا بنا بر تکنولوژی وقت روش پردازش دسته‌ای (Batch Processing)  را انتخاب کردند و کار هم جزیره‌ای بود و «کربنکی» وجود نداشت که سیستم جامعی را شکل دهد. من در تیم توسعه این سیستم قرار گرفتم و پس از آن با یکی دیگر از دوستان مسئول پیاده‌سازی این سیستم در سطح شعبه‌های بانک تهران شدیم.

تجارب زیادی را در این دوره کسب کردم. با مفاهیمی مانند مدیریت تغییر و همچنین مقاومت در برابر نوآوری آشنا شدم و سعی کردم راه‌حل‌هایی برای آن پیدا کنم. ما در آن سال‌ها جوان بودیم و هنگامی که به شعبه‌ها مراجعه می‌کردیم، روسای شعبه‌ها روی خوشی به ما نشان نمی‌دادند و بخشی از زمان ما به راضی کردن روسای شعبه‌ها و شکستن مقاومت کارمندها می‌گذشت. در واقع در آن دوران پیاده‌سازی سیستم پردازش دسته‌ای حساب‌های جاری و پس‌انداز را می‌توان اوج به‌کارگیری فناوری کامپیوتر در آن مقطع قلمداد کرد. اولین دستگاه‌های خودپرداز در کشور نیز توسط بانک تهران وارد شد و در چند شعبه در تهران نصب شده بود.

 

این تغییر و تحولات در بانک تهران تا چه اندازه منطبق با تکنولوژی‌های روز دنیا بود؟

هنگامی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم و به آمریکا مهاجرت کردم، چند ماه بعد در یک بانک مشغول به کار شدم، برایم خیلی جالب بود که آن بانک در حال مکانیزه کردن و آنلاین کردن (مکانیزاسیون سیستم بانکی) سومین شعبه خود بود؛ یعنی اتفاقی که در بانک تهران افتاده بود در یکی از بانک‌های مطرح آمریکایی نیز همزمان در حال رخ دادن بود و آن موقع بود که متوجه شدم مدیران بانک تهران تا چه اندازه در زمینه به‌کارگیری تکنولوژی‌های روز پیشرو بودند.

در واقع در آن زمان اختلافی حدود دو تا سه ساله با فناوری روز بانکداری داشتیم. حدود سال‌های 1361 و 1362 به ترکیه رفتم و از دو بانک آنجا بازدید کردم؛ برای من جالب بود که آن بانک‌ها در سال 1361 یا 1362 شبیه بانک تهران سال 1354 کار می‌کردند. با این حال ما به‌تدریج در سال‌های بعد به این روند رو‌به‌رشد خود ادامه ندادیم و عقب ماندیم. به‌طور مثال، در سال 1377 مجددا به ترکیه رفتم و متوجه شدم که چقدر بانکداری ترکیه از ما پیشرفته‌تر است.

از مدیریت تغییر در سیستم بانکداری بانک تهران گفتید. می‌توانید در این زمینه بیشتر توضیح دهید که چگونه و با استفاده از چه روش‌هایی این کار را انجام می‌دادید.

در درجه اول باید اعتماد روسای شعب را جلب می‌کردیم که همه از من سن و سال بالاتری داشتند و کار سختی هم بود. همچنین به‌مرور متوجه شدیم که بحث آموزش در این زمینه بسیار مهم است. در واقع این نیاز احساس می‌شد که تیمی که قرار بود سیستم را پیاده‌سازی کند، با کارکنان و روسای شعب به‌اصطلاح هم‌فاز اطلاعاتی شوند. در روزهای ابتدایی زمان‌مان صرفا به تشریح سیستم برای کارکنان و اینکه دقیقا چه تغییر و تحولاتی قرار است رخ دهد، اختصاص پیدا می‌کرد.

ما در ابتدا در پنج شعبه سیستم را پیاده‌سازی کردیم و باید رضایت کامل این شعبه‌ها را به دست می‌آوردیم تا بتوانیم نمونه‌های موفقی برای سایر شعب نام ببریم. بنابراین هر مشکلی که در سیستم این پنج شعبه به وجود می‌آمد، ما سریع مراجعه کرده و برطرف می‌کردیم و رابطه دوستانه‌ای بین ما برقرار شده بود؛ به‌گونه‌ای که از رئیس یکی از این پنج شعبه می‌خواستیم که با رئیس شعبه جدیدی که قرار است سیستم در آن پیاده‌سازی شود، تماس بگیرد و به‌نوعی برای ما لابی‌گری کند و از مزایای این سیستم برایش بگوید. اتفاقا ما در ماه‌های اول در قیاس با برنامه‌ای که از قبل تعریف شده بود، عقب بودیم و زمان زیادی را صرف آموزش و اعتمادسازی کردیم و همین امر موجب شد در ادامه کار فرایند برای ما آسان‌تر شود و حتی از برنامه هم جلو بیفتیم. البته سیاست کلی بانک هم مکانیزه کردن فرایندها بود و از این منظر اگر شعبه‌ای از یک حدی بیشتر می‌خواست مقاومت کند، عملا خود را در برابر دستورالعمل‌ها و استراتژی‌های کلان بانک قرار داده بود. بنابراین آموزش، اعتمادسازی و تصمیم کلی بانک در این رابطه سه ابزاری بود که ما توانستیم به‌وسیله آن این کار را در بانک جلو ببریم.

 

انقلاب سال 1357 چه تاثیری بر روند بانکداری در ایران گذاشت؟ حرکت به سمت فناوری‌های نوین بانکی پس از انقلاب به چه صورت بود؟

البته من قبل از انقلاب به آمریکا مهاجرت کردم و دی‌ماه 1358 که 11 ماه از انقلاب گذشته بود، به ایران برگشتم. آن موقع تقریبا همه بانک‌ها به روال سابق کار خود را پیش می‌بردند تا اینکه دو قانون به تصویب رسید؛ قانون ملی شدن بانک‌ها و قانون ادغام بانک‌ها که تعداد بانک‌های کشور را از 34 بانک به 9 بانک کاهش داد. تعدادی از بانک‌ها در بانک صنعت و معدن ادغام شدند. بانک ملت از ادغام 10 بانک و تجارت از ادغام 12 بانک تشکیل شد. صادرات، ملی و سپه نیز به همان شیوه سابق باقی ماندند. بانک تهران که من قبل از انقلاب در آن کار می‌کردم هم در بانک ملت ادغام شد. با ادغام بانک‌ها مسائل و مشکلات زیادی هم به وجود آمد. بانک‌هایی با رویه‌ها و فرهنگ‌های کاری متفاوت با یکدیگر ادغام شده بودند و هماهنگی سیستم‌ها و عملکردها کار دشواری بود.

به‌عنوان مثال، بانک بین‌المللی ایران که در زمینه‌های کامپیوتری پیشرو بود، در کنار بانک اصناف که همه فعالیت‌هایش به روش‌های سنتی و دستی انجام می‌گرفت، هردو در بانک ملت ادغام ‌شده بودند.همچنین در سال‌های اولیه انقلاب نوعی نگاه قهرآمیز و سلبی نسبت به سیستم‌های کامپیوتری وجود داشت و مسئولان در آن دوران چندان روی خوشی به این سیستم‌ها نشان نمی‌دادند و نگرانی‌هایی از بابت وابستگی و همچنین نفوذ مطرح می‌شد؛ اما با تلاش افرادی که در آن سال‌ها در حوزه‌های فناوری کار می‌کردند به هر ترتیب سیستم‌های کامپیوتری بانک‌ها به‌خصوص سیستم‌های پردازش دسته‌ای (Batch Processing)  حفظ شد و مثلا در بانک ملت همان سیستم بانک تهران حاکم شد. یا در بانک تجارت سیستم بانک ایران و هلند سابق، سیستم غالب شد.

 

از چه زمانی رجوع به فناوری‌های نوین در بانکداری و صنعت پرداخت مجددا مورد توجه قرار گرفت؟

به‌تدریج با تغییر نوع نگاه مسئولان و همچنین نیاز و ضرورتی که به وجود آمد، اتوماسیون بانکی و مکانیزه کردن عملکردها به‌صورت جدی در بانک‌ها دنبال شد و جرقه‌های اولیه ایجاد سیستم‌های جامع بانکی یا همان کربنک در اواسط دهه 60 زده شد. در سفری که در سال 1366 به ژاپن داشتم، نمایشگاهی با عنوان C&C برگزار شده بود که در آن نمایشگاه روندهای آتی صنعت بانکداری و پرداخت الکترونیکی نظیر پرداخت آنلاین و انجام کلیه فعالیت‌های بانکی در منزل و بدون مراجعه به بانک در حال رونمایی بود که در آن زمان در نوع خودش یک انقلاب به‌حساب می‌آمد. من در آنجا با یکی از مسئولان «سومیتومو بانک» ملاقاتی داشتم و از آنها خواستم که تاریخچه مکانیزه کردن فعالیت‌های بانکی را برای من تشریح کنند.

آنها برایم از فعالیت‌ها و اقدامات‌شان از دهه 60 میلادی تاکنون گفتند و تازه آنجا بود که من با مفهوم «کربنک» آشنا شدم. گزارشی از سفر به ژاپن تهیه و در بازگشت به ایران به هیات‌مدیره بانک ارائه کردم و از لزوم طراحی و ایجاد کربنکینگ در بانک صحبت به میان آوردم. فعالیت‌های دکتر نوربخش و دکتر الهی برای طراحی سامانه سیبا جزء اولین فعالیت‌ها در این زمینه بود. بنابراین پس از انقلاب حرکتی بطئی در زمینه به‌کارگیری فناوری‌های بانکی وجود داشت و به نظرم تاسیس بانک‌های خصوصی نقطه‌عطفی در به‌کارگیری روش‌های نوین و با استانداردهای روز بود. ما هنگامی که بانک پاسارگاد را در سال 1384 تاسیس کردیم، به این جمع‌بندی رسیده بودیم که باید نرم‌افزار کربنکینگ با استانداردهای روز دنیا تولید کنیم و در همین راستا شرکت فناپ را تاسیس کردیم که این شرکت توانست اولین نرم‌افزار کربنکینگ مبتنی بر وب را در ایران طراحی کند که در حال حاضر علاوه بر بانک پاسارگاد در چند بانک دیگر هم به‌کار گرفته شده است.

شما تا چه زمانی در بانک ملت بودید؟ در هفتمین همایش بانکداری الکترونیک و نظام‌های پرداخت و در بخش تقدیر از پیشگامان بانکداری الکترونیک ایران از زحمات مرحوم ساسان منوچهری، مدیرعامل اسبق بانک ملت تقدیر به عمل آمد. تا چه اندازه عملکرد آقای منوچهری را در موفقیت بانک ملت موثر می‌دانید؟

من در سال 1381 بازنشست شدم، در آن زمان مرحوم منوچهری مدیرعامل بانک بودند. آقای منوچهری از دوستان خوب من بودند. در یک مقطعی آقای منوچهری رئیس اداره سازمان و روش‌های بانک ملت بودند و من معاون ایشان بودم. آقای منوچهری در رشد بانک ملت بسیار تاثیرگذار بودند و ایجاد واحد تحقیق و توسعه بانک ملت از جمله ایده‌های ایشان بود و من تمام موفقیت‌های بانک ملت را که در مقطعی این بانک را از بانک ملی هم جلو انداخت، نتیجه فعالیت‌های واحد تحقیق و توسعه می‌دانم و آقای دکتر دیواندری هم قبل از اینکه عضو هیات‌مدیره بانک شود، مسئول واحد تحقیق و توسعه بودند.

 

درباره دکتر نوربخش چطور؟

زمانی که من مدیر بین‌الملل بانک ملت بودم، در جلساتی که با حضور مدیران عامل و مدیران امور بین‌الملل بانک‌ها گذاشته می‌شد، ایشان را دیده بودم. انسانی بسیار کارآزموده، کارا و قوی، خوش‌برخورد و از هر نظر دارای توانمندی‌های خوبی بودند. من حتی پیشنهادهایی در مقاطع مختلف برای مسائل ارزی کشور به ایشان دادم که به‌جای تغییر نرخ ارز ما باید جوایز صادراتی را افزایش دهیم و برای صادرکنندگانی که ارزش‌افزوده ارزی در کشور ایجاد می‌کنند، امتیاز قائل شویم که ایشان دستور بررسی دادند و به دکتر شیبانی که آن زمان معاون اقتصادی بانک مرکزی بودند، ارجاع دادند. حتی هنگامی که در ترکیه بودم پیشنهادی برای عرضه اولیه سهام بانک ملت که قرار بود خصوصی شود، به بانک مرکزی ارائه دادم؛ چون سرمایه ثبت‌شده بانک با ارزش واقعی‌اش تطابقی نداشت و اگر با همین وضعیت سهامش عرضه می‌شد، بانک ملت با قیمت بسیار پایینی عرضه می‌شد. پیشنهادم این بود که ابتدا افزایش سرمایه در آن صورت پذیرد و سپس سهامش عرضه شود که این پیشنهاد با فوت ایشان همزمان شد و بحث خصوصی شدن بانک ملت هم برای چند سال به فراموشی سپرده شد. هرچند هنگامی که من معاون مدیرعامل بانک پارسیان بودم، همین پیشنهاد را به آقای عبدالله طالبی مدیرعامل وقت ارائه دادم که اجرایی شد.

 

چه توصیه‌هایی به جوانانی که در حال حاضر در حوزه فین‌تک فعال هستند، دارید؟

من خیلی به حمایت از جوان‌ها اعتقاد دارم، چون در دوران جوانی به من اعتماد شد و مسئول پیاده‌سازی یک سیستم نوین در بانک تهران سابق شدم و احساس مسئولیت بسیار سنگینی داشتم و از همه‌چیز می‌گذشتم تا بتوانم این مسئولیت را به نحو احسن انجام دهم و سعی می‌کردم خودم را از برنامه زمانی که برای این کار پیش‌بینی ‌شده بود نیز جلو بیندازم. چون در آن دوره به من اعتماد شد، موضوع اعتماد و حمایت از جوانان در من نهادینه شده و در محیط کاری‌ام سعی کردم همیشه این موضوع را مدنظر قرار دهم. در بانک پاسارگاد ما توانستیم این موضوع را به‌خوبی نشان دهیم و در حال حاضر بیش از 80 درصد کادر مدیریتی (اعم از رئیس، معاون، عضو ارشد) 327 شعبه بانک را جوانانی تشکیل می‌دهند که در بانک پاسارگاد استخدام شده‌اند و این موضوع جزء فرهنگ سازمانی بانک شده است. در واقع ما از نیروهای قدیمی یا بازنشستگان نظام بانکی استفاده نکردیم و از سال دوم یا سوم تاسیس بانک تصمیم گرفتیم که اولین گروه از کارمندان تازه استخدام‌شده را ارتقای شغلی دهیم.

من همواره به جوان‌ها و حتی فرزندانم توصیه کردم که باید انسان توسعه‌یافته‌ای باشید؛ بدین معنی که در کنار هر تخصصی که دارید با فناوری بیگانه نباشید و حداقل یک زبان خارجی را به‌خوبی صحبت کنید. خوشبختانه جوانانی که در حوزه بانکداری و پرداخت وارد می‌شوند، اغلب در این حوزه‌ها حرفی برای گفتن دارند. نمونه بارز این موضوع را می‌توان در شرکت فناپ مشاهده کرد که هنگامی که تصمیم گرفتیم آن را تاسیس کنیم با چهار جوان زیر 30 سال کار را شروع کردیم و نتیجه هم گرفتیم. بنابراین در قاموس بانک پاسارگاد توجه به جوانان و سپردن امور به آنان یکی از شاکله‌های اصلی سیاست‌های بانک بوده و هست. به نظر من برای اینکه بتوان به یک جوان اعتماد کرد، باید دو شرط لازم و کافی در او وجود داشته باشد؛ شرط لازم بهره‌مندی از توانمندی‌های هوشی و همچنین دانش فنی و تخصصی است و شرط کافی احساس مسئولیت و تلاش برای انجام دادن مطلوب کاری است که به او محول شده و نیز ممارست برای یافتن بهترین راه‌حل برای حل مسائل.

با این حال موضوعی که می‌توانم به‌عنوان ویژگی منفی جوانان حال حاضر ذکر کنم، این است که آنها می‌خواهند سریع رشد کنند و به مراحل بالاتر برسند و همین موضوع ممکن است آنها را با مشکلاتی مواجه کند. مقداری صبور بودن و بردباری برای رسیدن به اهداف باید مدنظر جوانان قرار گیرد. البته تحولات سریع دنیای فناوری نیز در این نوع طرز تفکر بی‌تاثیر نبوده است. همه می‌خواهند بیل گیتس یا استیو جابز شوند، در حالی که در خود آمریکا هم یک بیل گیتس یا مارک زاکربرگ بیشتر وجود ندارد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.