پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
بانکها چه میخواهند، شرکتها چه میتوانند؛ گفتگو با مهندس عبدالرضا شریفی
گفتگوی اختصاصی راه پرداخت با مهندس عبدالرضا شریفی، کارشناس بانکداری و پرداخت الکترونیکی؛
دوست داشتیم بدانیم بانکها چه میخواهند و شرکتها چه میتوانند. دوست داشتیم بدانیم مختصات خواستههای بانکها چیست و شرکتهای نرمافزاری ایران چه تواناییها و چه محدودیتهای دارند. به نظر میرسد هنوز ادبیات مشترک بین بانکها و شرکتها غنی نشده و نیاز است تا روی این ادبیات کار کرد. شاید روزی به جایی برسیم که بانکها بتوانند دقیقتر بگویند چه میخواهند و شرکتها هم بهتر بتوانند خواسته و نیاز بانک را درک کنند.
مهندس عبدالرضا شریفی مرد خوشصحبتی است که یک ویژگی مهم دارد. او هم در بانکها کار کرده و هم در شرکتها. به همین دلیل او گزینه مناسبی برای گفت و گو در این زمینه است. او که تجربه قابل توجهی در چند بانک مهم کشور دارد و همین طور در چند شرکت نرمافزاری بانکی کشور، پاسخگوی سوالهای خبرنگار راه پرداخت بود.
-آقای مهندس شریفی با توجه به تجربهای که شما داشتهاید هم در حوزه بانک ها و هم در حوزه شرکتها، بحثی که دوست داریم با شما حول آن صحبت کنیم عنوانش این است: بانکها چه میخواهند؟ شرکتها چه میتوانند؟ بانکها از خدمات بانکداری و پرداخت الکترونیکی یک تصوراتی دارند که مثلا از شرکتها این خدمات را میخواهند و از سوی دیگر شرکتها هم یک توان و ظرفیتی دارند. خود شما هم میدانید که شرکتها تا یک حدی سرویس میدهند و میگویند توان ما این است و بیشتر از این از ما نخواهید. ولی از سوی دیگر بانک میگوید شرکت باید پیشرو باشد و این شرکت است که باید به بانک بگوید که سراغ چه سرویسی برود. یا به عبارت دیگر بانک میگوید من اگر امروز میخواهم سراغ یک سرویسی بروم، شرکت باید از دو سال پیش برای آن فکر و برنامه ریزی کرده باشد؛ نه این که من الان به شما بگویم و شما بروید یک سال دیگر آن را در سبد محصولاتتان وارد کنید. حتی آقای مستخدمین حسینی هم در مصاحبهای گفته بود که از شرکت توسن نارضایتیهایی داشته و شرکت توسن نمیتوانست آن چیزی را که آنها میخواستند را اجرا کند. او هم منصفانه گفته بود و این به این معنی هم نبود که شرکتهای دیگر میتوانستند. منظورش این بود که فضا، فضای ضعیفی است و این شرکتها هستند که باید پیشرو باشند و به بانکها بگویند که چه کار کنند. از طرف دیگر شرکتها میگویند نه، بانک باید پیشرو باشد، این که کار ما نیست. خب این فضایی که وجود دارد به نظر میرسد فضای سوء تفاهم است. دو طرف آن، حداقل خواسته خود را نمیدانند یا حداقل به یک زبان مشترک نرسیدند و واقعا هم این موضوع پیچیده است. ما برای این موضوع خدمت شما رسیدیدم و دوست داشتیم بدانیم در این فضا رابطه بانکها و شرکتهای نرم افزاری و فناوری اطلاعات که به بانکها خدمات میدهند چگونه است؟ به نظر شما اصلا زبان همدیگر را میفهمند؟
-بگذارید از کمی عقبتر شروع کنیم. از آنجایی که بانکها تصمیم گرفتند کارهایشان را به شرکتها برونسپاری کنند. فرض کنیم کار جدی بانکداری الکترونیکی از حدود سالهای هفتاد و دو، هفتاد و سه شروع شده باشد؛ اگر کمی به سابقه فناوری اطلاعات بانکی برگردیم، در ابتدا بانکها تلاش میکردند کارهایشان را خودشان انجام دهند. بنابراین خودشان هم استراتژی تعریف میکردند، هم برنامهریزی میکردند و خودشان هم پیادهسازی میکردند. بنابراین، این سوال شما در آن دوران اصلا وجود نداشت که بانک چه میخواهد و ارائهدهنده خدمت چه کار میتواند انجام دهد.
-اصلا ارئه دهنده خدمت خود بانک بوده است.
-به تدریج بانکها به این نتیجه رسیدند که ما نمیتوانیم یک لشکر صد یا دویست نفری ایجاد بکنیم که فقط به خودمان خدمت بدهد.
-کار، کار غیر تخصصی بانک است.
-بله، دقیقا. بهتر است به تدریج بانکها بروند و در حوزه کاری خودشان متخصص بشوند. شرکتهای ارائه دهنده خدمت هم در حوزه فناوری اطلاعات متخصص هستند و نرم افزار دارند و حتی برای انتقال فناوری از خارج به داخل کشور تلاش میکنند. در نهایت شرکتهایی که در این حوزه فعال بودند خیلی رشد کردند. این امر در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد رخ داد. مثلا بین سالهای 75 تا 79 یکی دو شرکت بودند که خیلی سریع پا گرفتند و محصولات خوبی را وارد بازار کردند و بانکها هم به آنها تکیه کردند.
در ابتدا موضوع برعکس بود. یعنی بانکها هیچ چیز نمیخواستند و شرکتها محصولات را به شکلی به بانکها تحمیل میکردند. برای مثال در ابتدا بانکها مقاومت جدیای در برابر کوربنکینگ (بانکداری متمرکز) داشتند. من روزهایی را یادم میآید که یک شورایی وجود داشت متشکل از مدیران فناوری اطلاعات بانکها در دفتر مشاور اجرایی رئیس کل بانک مرکزی، آقای دکتر الهی، که برای اتوماسیون بانکی تشکیل میشد. من هم آن زمان به عنوان یک کارشناس جوان هر از گاهی در جلسات این شوراء حضور داشتم. اتفاق جالبی که میافتاد این بود که جلسات متمادی بحث سر این بود که متمرکز یا غیر متمرکز (Centralized or Decentralized).
-یعنی این موضوع حتی آن زمان بحث میشده!
-اصلا بحثهای فلسفی میشد. یعنی بانکهای زیادی در کشور بودند که مدیرانشان اصلا سیستم را غیر متمرکز میخواستند و معتقد بودند که سیستم متمرکز به درد بانکهای ما نمیخورد.
-خب این با طرز فکری که ما الان داریم اصلا منطقی نیست.
-بله، کاملا متفاوت است. ما الان بعد از 15 سال دیگر همه پذیرفتهایم که اصلا راهی جز سیستم متمرکز نداریم.
-برای اینکه نمیخواستند سیستم متمرکز باشد، استدلالشان آن زمان چه بود؟
-عمدهترین استدلالی که آن زمان وجود داشت شبکه مخابراتی بود. ما در آن زمان در کشور در شبکه مخابراتی ضعف جدی داشتیم. حتی بانک مرکزی برای اینکه فقط این مساله را حل کند، یک شبکه مستقل مخابراتی VSAT برای خودش دایر کرد که مجریاش شرکت خدمات انفورماتیک بود. این کار با این هدف انجام شد که صورت مساله را حل کنند که بعد بتوانند بگویند خب حالا برویم سر وقت کوربنکینگ. البته استدلال های دیگری هم وجود داشت. چون خط مخابراتی در آن زمان اگر هم بود پهنای باندش بسیار بسیار پایین بود. پهنای باند خطوط مخابرات در آن زمان 2400 بیت بر ثانیه بود و دیگر بهترین خطوط مخابراتی پهنای باند 19.2 کیلو بیت بر ثانیه داشتند. بنابراین این بحث متمرکز یا غیر متمرکز در آن زمان بحث جدیای بود.
-که البته در آن فضا، منطقی بود.
-بله، حالا برگردیم به آن عرض اول من که شرکتها عرضه میکردند و بانکها نمیخواستند و مقاومت میکردند. آرام آرام ما حرکت کردیم به این سمت که بانکها و شرکتها با یکدیگر همراه شدند. یعنی شرکتها ارائه میکردند و بانکها می پذیرفتند، تا امروز که اگر یک تایملاین بکشیم، از 15 سال پیش تا به امروز، میبینیم که موضوع برعکس شده است. بانک ها مطالباتی دارند که شرکتها نمیتوانند جواب بدهند.
-شرکتها عقب ماندند از بانکها.
-دقیقا همینطور است. شرکت ها به دلایل مختلف عقب ماندند.
-برایمان جالب است که چرا عقب ماندند؟
-من تحلیلهای مختلفی دارم برای خودم. یکی از این تحلیلها این است که بانکها در سازمان کارفرمایی خود، ادراک کافی از لزوم سرمایهگذاری برای توسعه در شرکتهای فناوری اطلاعات ندارند. در واقع بانکها، حاضر هستند پول محصول بدهند نه پول تولید فکر.
-این کاملا منطقی و درست هم هست. منظورم این است که از لحاظ منطقی هیچ ایرادی نمیشود به این موضوع گرفت.
-بله، نمیشود ایرادی گرفت. ولی وقتی میآییم در عمل، میبینیم که نتیجه این سیاست میشود اینکه آن شرکتی که سخت افزار میفروشد درآمد خوب و تضمین شده دارد ولی آن شرکتی که میخواهد نرم افزار بفروشد سالها باید پای آن نرم افزار بنشیند تا آن نرم افزار قوام پیدا بکند و آخرش هم بانکها حاضر نیستند آن هزینه لازم برای این را بدهند.
-خب این تصور از کجا آمده است؟ من شنیدهام، حالا درست یا غلط، به صورت تخمینی میگویند هزینه بانکها در حوزه سخت افزار 90 درصد است و 10 درصد هم بابت نرم افزار هزینه میکنند.
-بله، بعضا اینطور است. علیالخصوص با تغییراتی که در دو سه سال گذشته در قیمت ارز اتفاق افتاده است، این فاصله خیلی بیشتر هم شده است.
-خب از یک طرف دیگر هم که نگاه بکنیم بانک مسئول نیست. بانک آمده است، برونسپاری کرده. همانطور که شما گفتید در ابتدا خودش این کار را میکرد ولی آرام آرام خودش را کنار کشید و مسئولیت را به شرکتها سپرد. الان اگر از نگاه بانک نگاه کنیم میگوید، من چرا پول بدهم و انرژی بگذارم که یک شرکتی برود R&D بکند، توسعه پیدا بکند و فکر تولید کند؟ خب خودش باید برود انجام دهد. میخواهم بگویم مساله اصلا حل نمیشود.
-همینطور است. بیاییم حالا یک نگاه به آن سوی دنیا بکنیم ببینیم آنها چه کار میکنند. آنها دچار چه مشکلاتی بودند و آیا مسیر ما را تجربه کردهاند یا نه؟ KPMG بررسی کرده بود که بانکها در چه حوزههایی خودشان کار میکنند و در چه حوزههایی به بیرون اتکا میکنند. خیلی جالب بود که عمده بانکها در خارج از کشور نرم افزار GL (حسابداری دفتر کل) خود را میروند از یک شرکتی میخرند. چرا؟ برای این که حسابداری دفتر کل در بانک یا در بسیاری از تجارتهای دیگر مشابهتهای خیلی زیادی به یکدیگر دارند. محصولی است که در طی 30 سال گذشته که صنعت نرم افزار در حال تولید نرم افزار بوده است، قوام پیدا کرده. بنابراین بانک هزینههای توسعه آن محصول را نمیدهد، بانک خروجیاش را استفاده میکند. هزینههای توسعهاش را در گذر ایام مشتریان آن فروشنده متقبل شدهاند و سرشکن شده است بین دهها مشتری آن شرکت. همین را نگاه میکنیم مثلا در محصولات الکترونیکی نوینی مثل Delivery Channel، عمدتا در کانالهای ارائه خدمت بانکها خودشان سرمایه گذاری میکنند. چرا؟ چون از یک طرف اگر قرار باشد کار نوآورانهای انجام بشود، شرکتها توان مالی برای انجامش را ندارند، از یک طرف دیگر هم اگر یک شرکتی برود انجام بدهد، خب این را میآورد به بقیه هم میفروشد. بنابراین بانک مزیت رقابتی پیدا نمیکند. مگر اینکه یک بانک تمام هزینههای آن را بدهد و این محصول را برای یک مدت طولانی مختص خودش نگه دارد. آن شرکت مثلا بعد از یک زمان 6 ماهه یا یک ساله بتواند آن محصول را به دیگران هم بفروشد. به هر حال، این آمار KPMG از این زاویه برای من جذاب است که بانکها در یک حوزههایی خودشان کار میکنند و در یک حوزههایی کار را به بیرون میسپارند و این حوزههایی که به بیرون میسپارند همان حوزههایی هستند که نوآورانه نیستند.
-خب الان ما این ماجرا را ممکن است در ایران در بعضی از شرکتها داشته باشیم. یعنی بعضی از بانکها حداقل شروع کردهاند خودشان دنبال تولید محصول بروند و این روند، روند رو به افزایشی است. برای مثال پاسارگاد، پارسیان، ملت و دیگران که دنبال این هستند که خودشان تولید بکنند. این روند، روند قابل قبولی است؟ یعنی اگر بانکها به این حوزه ورود بکنند ما توسعه خواهیم داشت؟ یا نه، این شبیه آن چیزی که شما گفتید هست؟
-من فکر میکنم باید از دو زاویه به اینها نگاه کرد. بایدها و نبایدها و آنچه که انجام میشود و دیگری اینکه آن چه که انجام میشود با چه اهدافی انجام میشود. بعضی از بانکهایی که میبینید در کشورمان رفتند یک شرکتی ایجاد کردهاند و کاری انجام دادهاند، هدفشان این بوده که کنترل محصول استراتژیکشان دست خودشان باشد. هزینههای بسیار سنگینی هم متقبل میشوند. ولی خب بعضا به اهداف خیلی خوبی هم رسیدهاند. بعضی از بانکها به دنبال این، اهداف تجاریشان را دنبال کردهاند. یعنی به ظاهر دنبال این بودهاند که محصول استراتژیک خودشان را در کنترل بگیرند ولی در باطن آن شرکت ایجاد شده سعی میکند به سایر بانکها هم محصول بفروشد. حتی محصولی هم که تولید کردهاند کیفیتش خیلی از جنس یک محصول استراتژیک نبوده است. به هر حال این واقعیتی است که اتفاق افتاده است. اما در مورد اینکه باید یا نباید، من فکر میکنم همان بحث فلسفی است که در یک حوزههایی بانک بهتر است که برونسپاری کرده و برود به اصل کار خودش بپردازد. در واقع به مزیت رقابتی خودش در تعریف محصول بپردازد. اما حالا میخواهم برگردم به آن سوال اصلی شما. که اصلا شرکتها چه دارند و بانکها چه میخواهند. فکر میکنم امروز باید به چند حوزه توجه بکنیم. یک حوزه، حوزه Bulk است. اینکه به هر حال بانکها میخواهند در تمام شعب خود، با قیمت پایین، سرویس سریع، متنوع، راحت و با کیفیت خوب به مشتریانشان ارائه بدهند. این یک بخش است. بخش دیگر نوآوری است. اینها دو بخشی هستند که بانکها از شرکتها طلب میکنند و اتفاقا شرکتها در هر دوی این حوزهها مشکل دارند.
-چرا مشکل دارند؟ یعنی نرفتهاند دنبال پیشرفت و توسعه؟
-بله، برای مثال ما در ایران هنوز در بانکهای خیلی مطرح و بزرگ ایران محصولات بانکی مطرحی را داریم که از پروتکلهای خیلی قدیمی مخابراتی استفاده میکنند. این پروتکل قدیمی مخابراتی وقتی که در عمل میخواهد سرویس Bulk به تعداد بالایی شعبه بدهد، هزینه مخابرات را به شما تحمیل میکند. این یک هزینهای است که بانک باید ماهانه پرداخت کند. به جای این که شما با یک پهنای باند 128 کیلو بیت بر ثانیه سرویس بگیرید ناچار هستید بروید پهنای باند 512 بیت بر ثانیه بگیرید. همین موضوع، سخت افزار اضافه به شما تحمیل میکند. همین موضوع، باعث میشود که شما در نگهداری و مراقبت از سخت افزار در شعبه مشکل پیدا بکنید که آن هم باز یک هزینه است. این خیلی جدی است و در کشور ما وجود دارد. یکی همین ضعف در R&D است. یعنی در حوزه R&D سرمایه گذاری نشده است. شرکتها درگیر عملیاتهای اجرایی روزمره خود بودهاند و R&D نکردهاند. یک دلیل دیگرش هم این است که شاید بعضی از شرکتها، خودشان را آنچنان در حوزه بانکداری الکترونیکی پیشرو میدانستند که به جای اینکه از کسانی که صاحب این نیازمندی در بانکها هستند ایده بگیرند، سعی میکردند ایدههای خودشان را به فضای بانکی تحمیل بکنند.
-این که بد نیست. یعنی به هر حال ایده های جدیدی دارند.
-این خیلی خوب است که شرکت ها نوآوری بکنند. اما اگر از حالت نوآوری تبدیل بشود به حالت تصمیمگیری و سیاستگذاری برای بانک، خیلی بد میشود.
-بله، این اتفاق در خیلی از محصولات میافتد که بانک میگوید استانداردها برای فلان محصول اینجوری باید باشد ولی محصولی که شما ارائه کردهاید جور دیگریست.
-دقیقا.
-خب یک دلیلش این است که این شرکتها قاطبه شان نیروهای جوانی هستند و خودشان میآیند وضع میکنند که فلان چیز اینجوری بهتر است.
-خب در این حالت که شما میگویید حالت خوبش دارد اتفاق میافتد. ولی حالتهای پیچیدهتر پشتش وجود دارد. برای مثال بانک یک محصولی را میخواهد ولی شرکت میگوید من صلاح نمیبینم در این حوزه وارد شوم. آن وقت بانکی که سیستمهای پایهاش را بر اساس محصولات این شرکت گذاشته است دستش میماند در حنا و نمیتواند آن اهداف تجاریاش را توسعه بدهد. این یک جنس رفتار از شرکتها است. یک جنس دیگری از رفتار این است که شرکت به بانک میگوید “خب ممنون، این ایده را دادید، من میروم توسعه میدهم” و این فرآیند توسعه یک سال طول میکشد و بانک مثل دوندهای است که چند گلوله سنگین آهنی به پایش بستهاند و میگویند بدو.
-برگردیم به آن چیزی که از دنیا گفتید. در دنیا در واقع مساله را اینجور حل کردهاند که آمدهاند یکسری محصولات حساب پس داده شده در طول زمان را، از شرکتهای بیرونی خریدند و یکسری محصولاتی را که باید رویش توسعه انجام بدهند و پول و سرمایه بگذارند را خودشان انجام دادند. میتوانید بگویید اینها کدام محصولها هستند؟ یک موردش هم که نام بردید. مثلا دفتر کل GL از آنهایی است که میروند از بیرون میخرند.
-بله، من چندین مثال برای شما میآورم. عمدهی تقسیمبندی در حوزههای نوآوری و ایجاد مزیت رقابتی است. برای مثال، بانکهای زیادی هستند که همراهبانکشان را خودشان ارتقا و توسعه میدهند؛ یا شرکت پیمانکار متعلق به خودشان است یا با شرکت پیمانکار توافق کردهاند که این با هزینه خود بانک توسعه و ارتقا پیدا کند ولی به هیچ مشتری دیگری ارائه نشود. یعنی مالکیت معنویاش برای آن بانک باشد. عمدتا در حوزه نوآوری، بعضا بانکها اینترنتبانکشان را خودشان توسعه میدهند. اصلا خیلی از بانکها معتقد هستند که اینترنت بانک یک جایی است که مثل شعبه آن بانک است. همانطور که فضای فیزیکی داخل شعب، نوع میز و صندلیها، رنگها و غیره را خود بانک تعیین میکند و برایش یک مزیت رقابتی است، معتقد هستند که اینترنت بانک و همراه بانک هم چنین وضعیتی دارند. در نتیجه خودشان سرمایهگذاری میکنند.
-آن چیزهایی که نوآورانه هستند. این چیزی که میگویید در واقع رویکرد سرویسگرایی SOA است. یعنی شرکت ارائه دهنده سرویس یک هسته اصلی، یک پلت فرم را در اختیار مشتری میگذارد و مشتری هر جور هر کاری میخواهد میکند. مثل فیسبوک که نمونه یک پلتفرم موفق است که هر کسی هر شکلی که میخواهد میتواند درستش بکند. انواع اپلیکیشنها و پلاگینها را به مخاطبان میدهد، مخاطب هر کدام را که بخواهد نصب میکند و استفاده میکند و به هر شکلی که می خواهد آن را در میآورد. میتوانیم بگوییم که این اتفاق در ایران نیفتاده است؟
-در واقع این چیزی که میگویید با عرض تاسف کاملا هم درست است. بسیاری از شرکتهای تولیدکننده محصولات نرم افزاری بانکی در ایران، سعی میکردند که خیلی بسته عمل بکنند. نتیجهاش هم دقیقا این بوده است که در واقع آن پلتفرمی که باید ایجاد میشده که بعدا کنار آن بتوان تعداد زیادی محصولات را ارتقا و ارائه کرد را، ارائه نکردند. البته الان شرکتها به این نتیجه رسیدهاند، یا تا جایی که من خبر دارم حداقل یکی از شرکتهای مطرح فعال در این حوزه، از سه سال پیش این استراتژی را گذاشته است که میخواهد فضا را باز بکند تا شرکتهای زیادی بیایند بر پایه کوربنکینگ این شرکت محصول تولید بکنند. خب این یکی از شرکتها است ولی بقیه هم تا حدودی به این ادراک رسیدهاند. یعنی طرز تلقیشان را عوض کردهاند. اما اینکه ما در عمل چقدر به آن رسیدهایم، فکر میکنم در ایران فقط یکی از این شرکتها آن هم در حدود پنجاه شصت درصد به آن رسیده است، نه صد در صد. آن چه که خارج از این کشور به عنوان Channel Manager رایج است را ما در حدود چهل تا پنجاه درصدش را داریم و آن هم در یک شرکت ارائه دهنده سرویس. بقیه شرکتها حرکت کردهاند به این سمت.
-حرکت کردهاند ولی هنوز شما وقتی از کوربنکینگ آنها استفاده میکنید تلفن بانکش، اِس اِم اِس بانکش و اینترنت بانکش همه، آن چیزی هستند که او میدهد و با پروتکل او میخواند.
-بله، ناچار هستید که اینها را استفاده بکنید.
-با این حساب ما یعنی کور را داریم. بالاخره کور را باید از یک جایی گرفت و بقیه محصولاتی که روی آن سوار میشود میتواند انتخاب بانک باشد.
-حالا ممکن است یک ایرادی هم گرفته بشود، من نمیخواهم خیلی سر اینکه کوربنکینگ چه هست بحث فلسفی بکنیم. اما بالاخره چندین شرکت ارائه دهنده سرویس، در ایران وجود دارند و محصولی را ارائه میدهند که هشتاد درصد کاربرد یک کوربنکینگ کامل را دارد. بنابراین میشود گفت که داریم. عمدتا هم محصولات ایرانی هستند و یکی دو شرکت هم محصولات خارجی را ارائه میکنند. ولی به هر حال، وضعیت ما در این زمینه، وضعیت خوبی است. بحث، بحث بعدی است که برسیم به این سوال که شرکتها چه میدهند و بانکها چه میخواهند، صورت مساله در همین channel manager است.
-اما اگر این کور ایراد داشت چی؟ اگر آن کور قابل قبول نباشد و بانکها بگویند هیچ کدام از این کورهای ایرانی موجود در کشور جواب ما را نمیدهند. ما باید دیگر برویم کور خارجی بیاوریم.
-من فکر میکنم یکی از آن واقعیتهایی که در کشور ما وجود دارد کمالگرایی بعضی از مدیران ماست. من باورم این است که در حوزه نرم افزار دستمان خیلی باز است و خیلی وقتها با روشهایی که خیلی هم پر هزینه نیستند، میتوانیم ضعفهای سیستمهای پایهمان را پوشش بدهیم. در هیچ جای دنیا رسم نیست که اگر یک نرم افزاری را یک سازمانی دارد و از آن استفاده میکند پنج سال بعد برود عوضش کند. نرم افزارها عمرهای طولانی دارند، مخصوصا نرم افزارهایی مثل کوربنکینگ.
-هزینه جابهجا کردن نرم افزار هم زیاد است.
-بله، و هزینه پیادهسازی سیستم جدید، نه هزینه خریدش. هزینه تبعاتی که در کسب و کار سازمان میگذارد بسیار زیاد است.
-از آموزش آدمها گرفته تا کندیای که به وجود میآید.
-تا واکنش مشتریان. اصلا مقاومت در برابر تغییر را در مشتری هم شما میبینید. مشتری هم وقتی ظاهر اینترنت بانکش یکدفعه عوض بشود، وقتی وارد میشود و با یک جای غریبه روبرو میشود، آن را رها میکند.
-اوایل کار خوشحال نمیشود.
-مطمئنا اوایل خوشحال نمیشود. ممکن است خیلی هم آب و رنگش بدهید، ولی همچنان خوشحالش نمیکند.
-بله، یک چیزی را تا دیروز میدانسته که اگر اینجا را کلیک کند فلان مشکلش رفع میشود ولی الان نمیداند کجاست.
-خیلی وقتها میشود آن ضعفهای کوربنکینگی که شما میگفتید را با روشهای نرم افزاری دور زد. کاری که در همه جای دنیا هم انجام میشود. علاوه بر این ما هم باید کمی از کمالگرایی خود کم کنیم.
-این در بین مدیران شرکتها است یا مدیران بانکها؟
-بیشتر در بین مدیران بانکها است.
-بانکها خیلی کمال گرا هستند؟
-عمدتا این اتفاق میافتد.
-این در حوزههای دیگر هم هست؟ یا فقط در حوزه فناوری اطلاعات است؟ یعنی اینطور میگویند که چون ما این سرویس را برون سپاری کردهایم پس بنابراین باید یک چیز صد در صد باشد.
-من فکر میکنم اصولا افرادی که در بانک مینشینند، به دلایل مختلفی، مانند سابقه تاریخی بانکداری، نیاز به جلب اعتماد مشتری و دلایل دیگر، این افراد به ناچار ذهنیاتشان صد در صدی میشود. یعنی از هر چیزی صد در صدش را میخواهند. اما در عمل خیلی از چیزها صد در صدی نیستند. بنابراین در حوزه نرم افزار و سخت افزار هم همینطور هستند. حتی در حوزه کسب و کار بانکی هم همینطور هستند.
-ذهنیات این شکلی، شکل گرفتهاند. پارادایم ذهنی این شده است. از طرف دیگر هم شرکتها توان محدودی دارند. شرکتها، چه از نظر منابع و امکانات و چه از نظر سرمایه و حتی از نظر توان فنی دستشان بسته است. توان فنی شرکتها هم بالاخره محدود است و این فاصله مدام بیشتر و بیشتر میشود. یعنی بانک یک تیپ ایدهآلی در ذهن دارند و میگویند باید اینطور باشد و به هر حال به درصد پایینی از آن تصوری که دارند میرسند و این فاصله هر روز بیشتر میشود.
-بله، همینطور است. یکسری چیزهای دیگر هم این وسط تداخل کرده است، مثلا تحریم. باعث میشود که شرکتهای ما نتوانند به راحتی با شرکتهای خارجی مذاکرات موفق تجاری داشته باشند. عمدتا نتیجه تحریم این شده است که ما به جای اینکه انتقال فناوری انجام بدهیم و محصولات خوب و کامل بیاوریم که آن تصورات صد در صدی مدیران بانکی را برآورده کند، میرویم یک چیزی را میخریم میآوریم، پایانه فروش میآوریم، پرینتر میآوریم، و چیزهای دیگر. ولی یک نرم افزار درجه یک بانکی به ما نمیدهند.
-آنها نمیدهند یا ما تمایل نداریم که بگیریم؟
-در مورد نرم افزار، در شرکتهای ما دو جنس آدم هستند. یکی آن دسته که خیلی سفت و آرمانگرایانه ایستادهاند و میگویند الا و بلا هر محصول نرم افزاری را باید خودم تولید بکنم. یک طیف دیگری هم هستند که از آن طرف بام دارند میافتند و میگویند دربست برویم یک چیزی را از بیرون بیاوریم. اما پاسخ سوال شما عمدتا این است که تحریم باعث میشود که وقتی یک محصولی را میآورید بعدا نتوانید سرویس مناسب روی آن دریافت بکنید. چون فقط خود محصول که نیست. مخصوصا نرم افزار و مخصوصا در حوزه بانکی این تهدید را دارد. به همین دلیل حتی ممکن است شما بروید یک محصول خیلی عالی بانکی را نیز بیاورید و به شیوهای هم حق امتیازش (license) را بخرید و حتی پیادهسازی موفقی هم بکنید. ولی این یک سال بعد نگهداری میخواهد که آن را نمیتوانید به راحتی دریافت کنید.
-اگر بعضیها آمدند ادعا کردند که ما نرم افزار را گرفتهایم و حق امتیازش را هم گرفتهایم و میخواهیم فناوری را به داخل کشور منتقل کنیم و از این صحبتها، قابل قبول نیست؟
-چرا، حتما قابل قبول است. ولی به هر حال، آن کارفرما و آن بانکی که دنبال همچین محصولی است ناچار است که یک کمی تمیز بدهد و تفکیک بکند بین اظهارات تجاری افراد، یعنی اظهاراتی که برای توسعه کسب و کارشان دارند و اظهارت واقعیشان. اینها را باید تفکیک بکنند. من فکر میکنم اتفاقا یک دانش فنی بسیار خوبی هم در این زمینه چه در شورای عالی انفورماتیک و چه در انجمن صنفی شرکتهای کامپیوتری وجود دارد. یعنی شما کافی است بگویید که میخواهم یک محصول نرم افزاری را بیاورم و میخواهم که تحریم هم اذیتم نکند؛ هم از سوی شورای انفورماتیک و هم از سوی انجمن صنفی، هم نمونه قرارداد به شما خواهند داد، هم انواع مشاوره به شما ارائه خواهند کرد، فقط با این هدف که قراردادتان را طوری بنویسید که بعدا دچار مشکل نشوید. اما همه اینها سر جایش، واقعیتی که در عمل به آن میرسیم یک چیز دیگریست. واقعیت این است که ما نتوانستیم و نمیتوانیم به این راحتی به واسطه تحریم محصول بیاوریم.
-تحریم یک سوی قضیه است. از طرف دیگر، از داخل این فشار وجود دارد که این نرم افزارها محصولات حساس و امنیتی هستند و اگر محصولات خارجی باشند آنها به اطلاعات ما دسترسی پیدا میکنند.
-البته در گذشته اینطور نبود. این اواخر این بحث مطرح شده است. مخصوصا با این یکی دو اتفاقی که این اواخر افتاد.
-موضوع جدی هم است. یعنی اگر شما بگویید من رفتم یک نرم افزار خارجی وارد کردم و آن را راه اندازی کردم، دیگر میگویند شما تمام اطلاعات ما را دادید به خارجیها.
-البته من فکر میکنم ما در حوزه امنیت هم معمولا به سادهترین کارها میپردازیم، نه به کارهای اساسی. این که بیاییم بگوییم نرم افزار نیاورید، خیلی ساده است، میگویند باشد، نمیآوریم. ولی بالاخره وقتی میخواهیم کارهای اساسی در حوزه پرداخت و بانکداری شروع کنیم، بالاخره چند تا استاندارد هم در دنیا وجود دارد. چون پیادهسازی استاندارد انرژی و کار میبرد، خیلی به آن توجه نمیکنیم. حتی در سازمانهای نظارتی ما هم این گونه است. شما وقتی میگویید من نرم افزارم ایرانی است، قبول است. بگویید سایت پشتیبان هم دارم و ایرانی است، قبول است. ولی هیچ کسی نمیآید بگوید آقا با کدام استاندارد سایت پشتیبان ساختید؟ با کدام استاندارد امنیت این سرویسی را که به مشتری میدهید تضمین میکنید؟
-یعنی ما نهادهای استانداردگذار را هم نداریم و این استانداردهای موجود هم خارجی هستند. یعنی یا باید از استانداردهای خارجی استفاده کنیم یا از نهادهایی که ایرانی نیستند.
-حالا الزام ندارد که برای گرفتن چند گواهینامه برویم آن نهاد خارجی را بیاوریم اینجا. بالاخره آن گواهینامه، هم دانش فنیاش در ایران وجود دارد و هم افراد زیادی پیادهاش کردهاند. من عرضم این است که آن دستگاه نظارت، به جای اینکه به بستن راه ورود نرم افزار و فناوری خارجی به داخل کشور فکر بکند، بهتر است که به استاندارد گذاشتن و چارچوب گذاشتن بپردازد.
-یعنی خودش برود دنبال اینکه استاندارهای فنی منطبق با استانداردهای جهانی وضع کند.
-بله، سیستم نظارتی بگذارد. یعنی بگوید آقای بانک، شما مکلف هستید که ISMS پیاده کنید و من هم کارشناس میگذارم که بیاید شما را بازرسی کند که ISMS داشته باشید. این حداقلش است. ولی الان این کار را نمیکند.
-آقای شریفی! حالا اگر ما بخواهیم با این دید نگاه بکنیم که میخواهیم بانکها و شرکتها به هم نزدیک بشوند، اتفاقی که باید بیفتد چیست؟ ذهنیت عوض بشود؟ سرمایهگذاری خاصی در جایی شروع بشود؟ بانک یک تغییراتی در خودش ایجاد بکند؟ شرکتها تغییری در خودشان ایجاد بکنند؟ تلنگری به جایی بخورد؟ شما فکر میکنید تقریبا از کجا باید شروع شود؟
-من فکر میکنم هر دو ناچارند تغییر بدهند. ببینید، پولی که بانکها برای توسعه بانکداری الکترونیکی خود هزینه میکنند، پول کمی نیست. یعنی مبلغ کل فناوری اطلاعات در بانکها معمولا عدد بزرگی است. حتی اگر همانطور که شما گفتید هفتاد هشتاد درصد آن صرف بخش سخت افزار بشود، آن مابقی هم عدد کوچکی نیست. خیلی از شرکتهای نرم افزاری واقعا جا دارد که برای توسعه آنها سرمایهگذاری کنند. به هر حال همه این شرکتهای موجود هر کدام به نحوی جا برای سرمایهگذاری دارند. از آن طرف هم به نظرم در بانکها باید یک تغییراتی اتفاق بیفتد. ما برونسپاری میکنیم، اما با چه استانداردی؟ بانکها هنوز به روش سی سال پیش برونسپاری میکنند. در واقع یک آیین نامه معاملات برای خودشان دارند، یک مناقصهای برگزار میکنند، کار را واگذار میکنند، تمام شد و رفت. برونسپاری امروز در دنیا استاندارد دارد. سندهای خوبی برای این وجود دارد. برای مثال یکی از این مستندات میگوید که وقتی شما میخواهید برونسپاری بکنید باید به پنج حوزه توجه بکنید. و هر کدام از این پنج حوزه یک مجموعه مفصلی در زیرمجموعه خودش دارد. این زیرمجموعهها استانداردهای مختلفی هستند. یعنی به شما میگویند این را چک کردی؟ آن را چک کردی؟ فلان را چک کردی؟
-میشود این پنج حوزه را نام ببرید؟
-حوزه زیرساخت، حوزه فناوری، حوزه ارتباط با مشتری، حوزه مدیریت عملیات و آخری حوزه کسب و کار است. حالا یک حوزههای کوچکتری هم هستند که زیرمجموعه اینها هستند. مثلا حوزه فرهنگ که زیر مجموعه حوزه زیرساخت است. یا مثلا امنیت که فکر میکنم زیرمجموعه کسب و کار است. خلاصه اینکه این مستند آمده است خیلی قشنگ دستهبندی کرده است و به شما میگوید که اگر میخواهید برونسپاری کنید یادتان باشد، این تصویر بزرگ برونسپاری است. اگر این را مراعات نکنید، برونسپاریتان درست اتفاق نمیافتد. مثلا شما ممکن است که بین سه طرفی که نقش عمده دارند، یعنی کارفرما، پیمانکار و دیگری مشتری دریافت کننده آن خدمت نهایی اختلافات فرهنگی وجود داشته باشد، آن وقت چطور میتوانید سرویس بدهید در برونسپاری؟ یک مثال خارجی بزنم. خیلی از آمریکاییها در اویل 2000 فکر کردند که کار مرکز تماسشان را میتوانند برونسپاری بکنند. هند بسیار جای مناسبی بود برای این کار و این را بردند آنجا. خب اولین مزیتش این بود که چون اختلاف ساعتی داشتند، 24 ساعته میتوانستند سرویس بدهند. اما بعد رسیدند به اینجا که شخص آمریکایی زنگ میزند به این شماره تلفن، یک نفر با لهجه هندی جوابش را میدهد. خب اصلا مطلوبش نبود. بنابراین آرام آرام آن مرکز تماس را رها میکند.
حالا مثال ایرانیاش را هم برایتان بزنم. یک زمانی من در یکی از بانکها کار میکردم. یک مرکز تماسی را درست کرده بودیم برای آن بانک و از همه شعب و مشتریانشان خواهش کرده بودیم که فقط به اینجا زنگ بزنند. چون اینجا بود که ما میتوانستیم سیاستگذاری کنیم و این سیاست را در کل سازمان توسعه بدهیم. اتفاقی که افتاد این بود که در بعضی از نقاط کشورمان، مخصوصا مناطق آذربایجان و ترک زبان، اعتراض داشتیم که حتی همکاران شعبههایمان میگفتند که ما مشتریمان ترک زبان هستند. شما آمدید یک کسی را گذاشتهاید که با زبان تهرانی غلیظ جوابش را میدهد، خب اصلا لذت نمیبرد. کافی است که مشتری برود با یک بانک دیگری کار کند که همان جا هست و با لهجه ترکی هم جوابش را میدهد یا با زبان ترکی اصلا جوابش را بدهد. این موضوع در برونسپاری خیلی جدی است. من فقط یک مثال زدم از حوزه زیرساخت.
-حالا ما این را در مناقصهای که شما میگویید به سبک سی سال پیش است، نمیبینیم.
-اصلا این مفاهیم وجود ندارد. یک آیین نامه معاملات است و طبق آن میروند یک مناقصهای را برگزار میکنند و پیمان را میسپارند به پیمانکار و بعدش هم میایستند بالا سرش، اگر دیر کرد جریمهاش میکنند، اگر هم زود کرد پاداشی نمیدهند. ولی در چهارچوب استاندارد برونسپاری که میگویم، دارد همه اینها را بحث میکند. یعنی میگوید آیا شما به لحاظ امنیت فکر کردید؟ اصلا در این برونسپاری که اتفاق میافتد مدیریت منابع انسانی را انجام میدهید؟ یا اینکه برونسپاری انجام شد، چهار سال دیگر بانک خودش خالی از نیروی متخصص شده است و شرکت حالا دیگر گرانفروشی میکند. یا اینکه نه، برعکس. آیا با همدیگر مذاکره کردهاید که در حین اجرای پروژه نیروهای همدیگر را جذب نکنید؟ یعنی قراردادتان اینقدر دقیق هست؟ البته بعضی از قراردادهای ایرانی من الان میدانم که اینقدر دقیق هستند و این نکات در آنها ذکر شده است.
-این یک چیزی است شبیه آمدن SLA در قراردادها. البته این چیزی که شما میگویید کلیتر و بزرگتر از مواردی مثل SLA است.
-خیلی بزرگتر است. SLA در مورد این است که من چه جوری و با چه کیفیتی سرویس را میدهم. SLA یک بخشی از این است.
-آخر ما در همین هم مشکل داریم. یعنی هنوز هم SLA داشتن و نداشتن بحث میشود و هنوز هم وقتی صحبتش میشود و پیاده میشود، صرفا اسمش هست. یعنی ما شاخص و متر درستی برای اندازهگیریاش نداریم.
-میدانید مشکل چیست؟ مشکل این است که ما همه این فناوریها را از خارج وارد کردیم، اما حقوقدانهایمان که باید قرارداد بنویسند، نرفتند از خارج قرارداد کپی کنند و بیاورند.
-یعنی اینها قراردادهای ایرانی است و اصلا به زبان مخصوص خودشان هم است.
-دقیقا. بنابراین ما SLA را نداریم. ولی چون جوانهایمان نوآور بودهاند و مطالعه و تحقیق داشتهاند و اینترنت هم در دسترسشان بوده و کپی رایت هم در کشور مانعشان نبوده است، رفتهاند انواع و اقسام آخرین فناوریها را برداشتهاند آوردهاند.
-فکر کنم به مشکلاتمان یک مشکل هم اضافه شد. یعنی یک طرف بانکها بودند، یک طرف شرکتها و حالا فکر کنم بحث حقوقی قانونی را هم باید اضافه کرد. چون من فکر میکنم در یکی از مسائلی که به صورت جدی مشکل داریم بحث قانونگذاری است. قانونگذاریها یک وقتهایی یک شبه هستند. یک تصمیمی گرفته میشود، الان بروید این کار را بکنید. مثل همین ضرب العجلهای 48 ساعته برای تعویض تابلوهای بانک آینده. این فرهنگ قانونگذار است. خب این میآید و در بحثهای فنی هم ورود پیدا میکند. یعنی ما قرار است با قوانین یا حتی تغییر قوانینی کار بکنیم که خیلی خودش را با شرکتهای فناوری همراه نگه بدارد و از طرفی هم با بانکها، که مشکلات را هم مضاعف میکند.
-همینطور است. البته ما واقعا پیشرفتهای خوبی در مملکت مان داشتهایم. چند مثال از پیشرفتهایی که اتفاق افتاده است میزنم. مثال اولش اینکه ما ده سال پیش تعداد کارشناسان رسمی دادگستریمان در حوزه فناوری اطلاعات و انفورماتیک چهار پنج نفر بود. اما الان تعداد زیادی کارشناس رسمی در این حوزه داریم. این نشان میدهد که افراد رفتهاند، دانش حقوقی لازم را پیدا کردهاند و به هر حال در این حوزه ضعف نداریم. یا مثال دیگری که میخواهم خدمتتان عرض کنم مصوبه دولت است در تیرماه 84، که مصوب شد رسید خروجی دستگاههای پرداخت الکترونیکی به عنوان سند پذیرفته بشود. یعنی مثلا این کاغذی که از دستگاه خودپرداز خارج میشود، را شما بتوانید به عنوان سند ارائه کنید. پیش از این اینطور نبوده است. ما در این حوزه آرام آرام رشد کردهایم. اما این یک موضوع کاملا داینامیک است و ما در حوزه حقوقی عقب هستیم.
-به عنوان سوال آخر، آقای شریفی، این آینده پیش روی بانکها و شرکتها را چگونه میبینید؟ این رابطه، رابطهی رو به بهبود است یا یک رابطهی رو به تخریب و نابودی؟
-من فکر میکنم که آینده، آینده درخشانی است. علتش هم کشش بازار است. یک کمی نگاه بکنید به گذشته، مردم ما معمولا به فناوری روی خوش نشان میدهند. در حوزه بانکی هم به واسطه نیازی که وجود داشته، خیلی سریع مردم فناوری را پذیرفتند و حتی یک جاهایی که هم که به آنها تحمیل شد واکنش نشان ندادند و خیلی قشنگ آن را هضمش کردند. مثال شفافش اینکه یک روزی وزارت علوم گفت هر کسی میخواهد برای کنکور اسم بنویسد برود در اینترنت اسم بنویسد. به راحتی مردم آن را پذیرفتند. بچهها از روستاهایی که اینترنت نداشتند رفتند به شهرهای نزدیکشان و در کافینتها اسم نوشتند. یک قدم بعدتر برای کارت سوخت هم این کار را کردند. بنابراین مردم ما خیلی سریع و خوب فناوری را قبول میکنند. مردم ما، مردم رو به جلو و در حال رشدی هستند. بنابراین کشش بازار در حوزه بانکداری الکترونیکی خیلی جدی وجود دارد. این را به عنوان یک عامل نگه دارید. عامل بعدی این است که بانکها به ناچار به فناوری به عنوان ابزاری که برایشان مزیت رقابتی ایجاد میکند، نگاه میکنند. چرا به ناچار؟ به خاطر اینکه ما بسته سیاستی نظارتی میدهیم میگوییم نرخ سود تسهیلات اینقدر است، نرخ سود سپرده اینقدر است. آنچنان میبندیمش که بانک دیگر هیچ محصولی نمیتواند درست کند. همین است و همین. یک کوتاه مدت و یک بلند مدت. فوقش این است که چندتا تغییر پارامتر در بلند مدت انجام میدهند و آخر محصولات در آن حوزه همین است. پس بانکها اگر بخواهند رقابت بکنند، حوزه رقابتشان به ناچار آمده است در حوزه بانکداری الکترونیکی. این دو را بگذاریم کنار هم؛ خب حجم فارغ التحصیلان در کشور دارد بالا میرود. توسعه اقتصادی هم به هر حال دارد اتفاق میافتد. همه اینها خروجیاش این میشود که ما داریم به یک تکثری در تعداد شرکتهای ارائهدهنده بانکداری الکترونیکی میرسیم.
-که به نفع همه است.
-بله، هم برای بانکها خوب است، هم برای توسعه بازار خوب است. بنابراین، این که شما میگویید در آینده چه اتفاقی میافتد، در آینده من شک ندارم که تنوع زیاد میشود. بانکها قدرت انتخاب پیدا میکنند. شرکتها همهشان به این ادراک رسیدهاند که اگر در بانکها میخواهند ادامه بدهند باید به همزیستی مسالمت آمیز با بقیه رقبایشان فکر بکنند. انحصارگرایی نمیتوانند داشته باشند. این که یک شرکتی بگوید که من اطلاعات شما را نمیدهم دیگر خیلی از مد افتاده است. شاید ده سال پیش خیلی زیاد اتفاق میافتاد. که اطلاعات بانک در داخل دیتابیسهای آن کوربنکینگ بود، ولی شرکت در دادن اطلاعات مقاومت میکرد. ولی امروز نه تنها دیگر پذیرفته نیست بلکه شاید باعث مضحکه بشود و آن شرکت تحت فشار قرار بگیرد.
-من یک چیز دیگر بپرسم. اینکه گفتید بانکها امروز به ناچار به عنوان مزیت رقابتی به بانکداری الکترونیکی نگاه میکنند و به دلیل فشارهایی که در حوزههای دیگر وجود دارد، محدودیتهایی که وجود دارد، شاید یکی از آن دلایلی است که بانکداری الکترونیکی در ایران اینقدر تحت فشار قرار میگیرد. اینطور هست؟ یعنی در دنیا دستشان بازتر است.
-همینطور است. در واقع یک کسی که در جاهای دیگر دنیا مشتری یک بانک میشود، به خیلی از پارمترها نگاه میکند. از جمله به کارت اعتباری که به او داده میشود، به تسهیلاتی که به او داده میشود، همینطور مشاوره و خدمات مالی که به او داده میشود. در واقع در خارج از این مملکت شما وقتی وارد شعبه یک بانک میشوید، با سوپر مارکتی از محصولات روبرو هستید که هر تحویلدار شعبه شروع میکند پیش شما به مارکتینگ. تنها یکی از اینها اینترنت بانک است. یا همراه بانک. ولی وقتی در ایران مشتری میرود سراغ شعبه یک بانکی، در محصولات مالی دستش برای انتخاب بسته است. به ناچار میگوید آخرش این است که من نخواهم بلند شوم بیایم بانک که مراجعه حضوری داشته باشم، بنابراین چه بهتر که اینترنت بانک خوبی داشته باشد. دقیقا همینطور است.
-بسیار عالی. به هر حال من برداشتم این بود که همزیستی مسالمت آمیز چیزی است که چه شرکتها و چه بانکها باید یاد بگیرند و به سمتش بروند. خیلی ممنون آقای شریفی از وقتی که به ما دادید.