پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا طراحی محصولات بومی تنها یک ژست زیبا نیست؟ / مدیران فناپتک به این سوال پاسخ میدهند
هنگامیکه قصد دارید یک محصول را تولید کنید، بحث طراحی و چگونگی عرضه آن یکی از عمدهترین چالشهای پیشرو است؛ اما بسیاری به آن تنها بهعنوان یک ژست زیبا نگاه میکنند و اغلب تولیدکنندههای داخلی را مونتاژکار برندهای خارجی یا واردکننده محصولات وایتلیبل خارجی میدانند. البته ریشه این نگاه به عملکرد ضعیف و بعضاً فریبکارانه برخی از تولیدکنندهنماهای داخلی برمیگردد و در ایران نیز کم نیستند شرکتهایی که بدون توجه به فرهنگ مصرف مردم ایران، محصولی را ارائه میدهند که با ساختار ذهنی شهروندان همخوانی ندارد و شاید برای مردم دیگری با شرایطی متفاوت ساخته شده است و همین موضوع باعث میشود تا یک محصول با بازخوردهای منفی جدی مواجه شود.
اما این تمام ماجرا نیست؛ نمونههای قوی تولید داخلی نیز دیده شده است که اغلب عکسالعمل افراد در مواجهه با کیفیت این محصولات این است که این محصولات تولید ایران نیستند و اغلب مونتاژ برندهای مطرح خارجی در ایران هستند و با جملاتی همچون «چهارتا در و پلاستیکشم خودشون میزنند میگن تولید داخله» سعی در خفهکردن هر گونه گفتمانی در این خصوص در نطفه دارند.
اما آیا واقعا اینطور است؟ آیا تمام شرکتهایی که در ایران بهنوعی از نقطه مونتاژ محصولات خارجی شروع کردهاند، همچنان در مسیر مونتاژ صرف هستند؟ یا تغییراتی در این مسیر ایجاد کردهاند؟ موضوع عمق تولید چقدر جدی و مهم است؟ آیا وقتی درباره عمق تولید صحبت میکنیم، صرفاً درباره تولید چهار عدد در و تخته و پلاستیک صحبت میکنیم یا تولیدکنندههای ایرانی منسوب به مونتاژ توانستهاند پا را فراتر بگذارند؟ این سؤالات چیزی نیست که بتوان با یک یا دو مصاحبه به پاسخ قاطع و کاملی دست یافت ولی سعی خواهیم کرد در یک سلسله مصاحبه در راه پرداخت پاسخهای واقعبینانهای درباره این سؤالات و آنچه در شرکتهای ایرانی در حال رخ دادن است، به تصویر بکشیم.
فناپتک یکی از اولین شرکتهایی بود که برای پرداختن به این سوژه به سراغش رفتیم. سید هادی خادمی مدیر طراحی محصول شرکت فناپتک و حمیدرضا پورمحمدجان مدیر طراحی و مکانیک این شرکت در گفتوگو با راه پرداخت از چیستی و چالشهای طراحی محصول در ایران با تمرکز بر حوزه محصولات بانکداری و پرداخت میگویند. اینکه در فرایند طراحی محصول الزاماً فیل هوا نمیکنند و موشک طراحی نمیکنند ولی کاری را میکنند که دقیقاً باید بکنند و سعی میکنند چیزی را ارائه کنند که مردم از یک محصول انتظار دارند. از تغییر سایز کلیدهای صفحه کلید یک دستگاه کارتخوان گرفته تا کارهای پیچیدهتر و عمیقتر.
فرایند طراحی محصول از نگاه مدیران فناپتک
از کارخانههای زیادی بازدید کردهام. نتیجه مشاهداتم این بوده که در زمینه طراحی محصول و تولید، فضای کار و رویکرد این کارخانهها زمین تا آسمان با همدیگر فرق میکند. برخی در طراحی و تولید محصول چیزی بیشتر از یک شو نیستند و برخی دیگر هم مانند یک خط تولید واقعی فعال هستند. شاید همین مشاهدات دوگانه در بحث تولید چالشهایی را رقم زده است. برای مثال در طی بازدیدم از کارخانهای که تولیدکننده یک سختافزار بود، با صحنه جالبی روبهرو شدم. جلوی در کارخانه سه تریلی ایستاده بودند تا محصولات آمادهای را که از بندر بار زده بودند خالی کنند. به خاطر اتفاقهایی ازایندست، مخاطب اغلب در مقابل بحث طراحی محصول گارد میگیرد. با توجه به این توضیحات بد نیست در ابتدا به این موضوع بپردازیم که وقتی از طراحی محصول صحبت میکنیم، دقیقا از چه چیزی حرف میزنیم؟
سید هادی خادمی: قبل از پرداختن مستقیم به پاسخ سؤال شما، در مورد شرکت فناپتک باید بگویم از همان ابتدا این شرکت اشتغالزایی، بهخصوص در مناطق محروم را یکی از مأموریتهای اصلی خود میدانست. این جدای از مأموریت اصلی ما یعنی خلق راهکارهای مبتنی بر سختافزار است. برای این منظور با وجود سختیهایی مانند بعد مسافت و دوری از پایتخت، کارخانه در شهرک صنعتی خرمشهر مستقر شد. قطعا مناطق ویژه اقتصادی نزدیکتری هم وجود داشتند. ولی یکی از اهداف ما که روی آن ثابتقدم هم بودهایم، کارآفرینی در یک منطقه محروم مانند خرمشهر بوده است. صدالبته بعد اقتصادی قضیه هم مهم بوده و هدفگذاری ما به این شکل است که هزینهمان در مقایسه با واردات صرف، حداقل سربهسر شود.
با همین دیدگاه و با هدف گسترش سبد محصولات امسال اقدام به افزایش فضای تولید از هزار متر مربع به ده هزار متر مربع کردیم و بهزودی طیف جدیدی از محصولات را به بازار عرضه خواهیم کرد.
فرآیند طراحی محصول در مجموعه ما مراحل مختلفی دارد. قدم اول نیازسنجی و گاهی هم ایجاد نیاز است. به این معنی که تقاضا برای آن محصول وجود دارد یا برای ایده یک محصول یا فناوری باید ایجاد نیاز و بازارسازی شود.
بعد از این گام، ایدهپروری میکنیم. ابتدا رقبای داخلی و خارجی را بررسی کرده و سپس ایده اولیه محصول یا همان MVP شکل میگیرد. در مرحله بعد ایده موردنظر با کارفرماهای احتمالی چک شده و چکشکاری میشود تا مطمئن شویم این ایده منطبق با نیازهاست و Proof of Concept (POC) محصول پیاده میشود، نرمافزار آن طراحی و تولید میشود و از عملکرد محصول مطمئن میشویم تا یقین حاصل شود که این ایده قابل پیادهسازی هست یا خیر. موازی با این مرحله، ملاحظات اقتصادی را هم در نظر میگیریم؛ ازجمله اینکه این ایده از نظر اقتصادی توجیهپذیر است یا خیر. آیا توان رقابت با دیگر محصولات مشابه را دارد؟ و بالاخره در مرحله پایانی وارد بعد طراحی مکانیکی آن میشویم.
نداشتن تیراژ بالای مصرف در بازار داخل یکی از موانع نداشتن تولید 100 درصدی
حمیدرضا پورمحمدجان: بحث تولید محصول از واردکردن یا تولید قطعات اصلی تا شکلدهی به قطعات و مونتاژ آنها را در برمیگیرد. برای مثال در تولید یک اتومبیل میشود از شکلدهی به ورق فلزی و شیشه تا شکلدهی به آلومینیوم را در نظر گرفت. این یک نوع تولید است که ازلحاظ بحث مکانیکی عمق زیادی دارد. انواع دیگری از تولید هم هست که هرکدام عمق متفاوتی دارند.
مثلا شرکتهایی وجود دارند که قطعات اصلی موتورسیکلت، موتور آن و حتی قسمتهایی از بدنه یا قالبهای آن را وارد کرده و همه را اسمبل میکنند. این را هم بهعنوان تولید در نظر میگیریم. وقتی شما برای تبدیل یکسری قطعات خام یا حتی کالایی نیمهساخته به یک محصول آماده از نیروی انسانیِ ایرانی استفاده میکنید این خود ارزشافزودهای ایجاد میکند که استفاده از نیروی انسانی چینی، عراقی یا هرکجای دیگر دنیا آن را ایجاد نمیکند. هرچقدر عمق داخلیسازی بیشتر بشود و ما بتوانیم از سطح پایینتری قطعات را تولید کنیم، صنایع بیشتری درگیر میشوند و ارزشافزوده بیشتری به دنبال خواهد داشت. چه کالای نهایی برای مصرف داخل استفاده شود و چه برای صادرات. چون از یک طرف دلار بیشتری را صرفهجویی میکند، از طرف دیگر دلار بیشتری را به اقتصاد تزریق میکند.
اتومبیل یکی از محصولاتی است که عمق زیادی در کشور پیدا کرده و بهجز یکسری قطعات خاص، ازلحاظ وزنی بالای 99درصدش در ایران تولید میشود. در مورد محصولات بانکی موضوع متفاوت است. بهغیراز دستگاه کارتخوان که تیراژ بالایی دارد، بسیاری از محصولات در تیراژ کمی تولید میشوند. حتی اگر نیاز کل بانکها را بگذاریم روی هم مثلا دستگاه پرداختکننده پول یا ماژولها و قطعات عابربانکها نهتنها مشتریان زیادی ندارند، بلکه حجم نیاز همین معدود مشتری هم محدود و کم است. اگر کل نیاز همه بانکها را در سال جمع بزنید، رقم به دست آمده بسیار پایینتر از آن است که بخواهد تولید اقتصادی اتفاق بیفتد. درنتیجه اساسا مقرونبهصرفه نیست. مگر اینکه در کارخانهای صادرات و مصرف داخلش روی هم عددهای بالایی داشته باشد که بشود یک ماژول را ساخت. به دلیل اینکه تنوع قطعاتش بالاست، باید آن را با تیراژی تولید کنید که مقرونبهصرفه باشد. وگرنه یکچیز بسیار گرانقیمتی از آب درمیآید.
برای مثال یک کمپانی خارجی، بهصرف اینکه تیراژشان پایین بوده است، ماژولیکه باید بیش از نیمی از آن پلاستیک باشد تا بتواند در دستگاه به شکل کاربردی استفاده شود و تعمیرات آن هم راحتتر باشد را با فلز تولید کرده و کلی از مزایای یک ماژول پلاستیکی را از بین برده؛ بنابراین تولید ماژول در ایران در صورتی بهصرفه است که بخواهیم نیاز کل خاورمیانه را تامین کنیم و یا جزو تولیدکنندههای جهانی آن باشیم. به همین دلیل است که سرمایهگذاری روی تولید صد درصدی خیلی از موارد در کشور دشوار است و با توجه به محدودیتهای بینالمللی که حتی در بازار منطقه داریم، برای گرفتن بازار در منطقه خودمان هم تلاش زیادی باید بشود.
در مورد کارتخوان اما اینطور نیست. اگر بتوانید بوردها و قطعات پلاستیکی آن را در ایران هم بسازیم، میشود این کار را کرد؛ که البته ما هم این قطعات را میسازیم و هم بوردها را تعمیر میکنیم. امیدواریم بهزودی بوردها را هم در ایران تولید کنیم. در مورد کارتخوان یک سیاست وجود دارد و در مورد محصولاتی که به آن OEM میگویند یک سیاست دیگر. شما بسته به نیاز مشتری محصولاتی تولید میکنید. ماژولهایی را انتخاب میکنید، کنار همدیگر میگذارید و بعد با نرمافزارتان، با طراحی و ارگونومی که به محصولات میدهید و نیازسنجیای که انجام داده و مدل کسبوکاری که نوشتهاید آن را تبدیل به محصولی میکنید که نیاز جامعه را برطرف کند. لزومی ندارد شما تکتک آن دستگاهها را خودتان تولید کرده باشید تا نیاز جامعه را برطرف کنید. کافی است نیاز جامعه را درک کرده باشید و آن را برسانید به مفهوم/محصولی که قرار است نیاز جامعه را برطرف کنند.
اینکه بگوییم عمق تولید نشاندهنده تولید است، نادرست است. چیزی که در تولید اصالت دارد رفع نیاز است. اگر رفع نیاز با عمق تولید بیشتری انجام بشود، ارزشافزوده بیشتری ایجاد میکند. ولی اگر بگوییم به دلیل آنکه مقداری از یک محصول، خارج از ایران تامین میشود و مقداری داخل ساخته میشود، درنتیجه نمیتوان آن محصول را تولید ایران بهحساب آورد، در اینجا در تعریف تولید همعقیده نخواهیم بود.
نکتهای که به آن اشاره کردید در همه دنیا رایج است؛ مثلا میدانیم که بی.ام.و آلمانی است، ولی مدل X4 آن فقط در آمریکا، روسیه و مصر تولید میشود و حتی در خود آلمان هم تولید نمیشود. در مقابل بی.ام.و این کار را نمیکند که یک چیزی را از شرکت دیگری قرض بگیرد؛ مثلا چراغی را که بنز طراحی و تولید کرده است، او هم بزند تا قال قضیه کنده شود. اتفاقا میرود طراحیاش را انجام میدهد، میدهد تولیدش را دیگری برایش انجام دهد ولی با کیفیتی که بی.ام.و تایید میکند و آن چراغ مخصوص بی.ام.و است؛ اما میدانیم همین بی.ام.و در موضوعات بنیادیتری مثل طراحی و تولید موتور، گیربکس، دفرانسیل و حتی پلتفرمی که خودرو رویش سوار میشود، برای اینکه برایش مقرونبهصرفه شود، جمیع این موارد یا حتی بخشهایی از آنها را در اختیار برندهایی همچون سیتروئن یا پژو قرار میدهد. برای مثال میدانیم که پلتفرم نیسان جوک، رنو کپچر و تویوتا CHR یک پلتفرم مشابه است. از این مثالها کم نداریم.
اصل ماجرای تولید، ایجاد ارزشافزوده است
پورمحمدجان: اصل ماجرا، دانش طراحی یا دانش ایجاد محصول است. اصل ماجرا، ایجاد ارزشافزوده است. به این معنی که اگر میتوانید چیزی را در داخل با فلز تولید کنید، در فرایند تولید محصول، کارهای فلزکاریاش را در داخل ایران انجام بدهید؛ اما گاهی داستان فرق میکند؛ مثلا محصولی مثل پرینتر قطعات ریز زیادی دارد و تنوعشان هم آنقدر زیاد است که شاید در ایران کسی ترغیب نشود آن را در تیراژ مناسب تولید کند.
شناسایی درست نیاز و پاسخ درست به نیاز
هردوی شما در طی صحبتهایتان بر نیازسنجی تاکید کردید. به این معنی که محصولی که قصد کردهایم آن را تولید کنیم، در پاسخ به یک نیاز درست تعریف شده یا خیر؛ یعنی نهتنها نیازی که ما شناسایی کردهایم مهم است، بلکه پاسخمان به این نیاز هم باید پاسخ درستی باشد. اساسا چطور این فرایند را طی میکنید که هم نیاز درست را پیدا کرده باشید و هم پاسخ درستی به این نیاز بدهید؟ چطور مطمئن میشوید مسیری که میروید مسیر درستی است؟
سید هادی خادمی: ببینید تا قبل از اینکه محصول به تولید انبوه برسد، مراحلی باید طی شود. پس از اینکه طراحی اولیه نهایی شده و نمونهسازی صورت گرفت، قدم اول آزمون در محیط واقعی (تست فیلد) و پس از آن، پایلوت است که هم بازخوردی از نظر کارفرما داشته باشیم -بهعنوان کسی که بیشتر با مشتری نهایی در تماس است- و هم از رفتار کاربر بازخورد داشته باشیم. در field test، نمونه اولیه در حد یکی دوتاست. سپس پایلوت با یک تعداد بیشتر اما کماکان محدود به اجرا در میآید. بعد از آن، با دادههایی که در این مرحله جمعآوری میشود، میتوان به این جواب رسید که آیا این محصول پاسخ درستی به آن نیاز بوده یا خیر؛ که درنهایت به تولید انبوه برسد.
احساس افراد غیرمتخصص در مورد محصولاتی که شما تولید میکنید، مثلا دستگاه کارتخوان این است که دستگاه کارتخوان سادهتر از این حرفهاست. یک قسمتی دارد که کارت میکشیم، کیبوردی دارد و یکسری کلید. مگر برای تولید اینها به نیازسنجی خاصی احتیاج داریم؟ هر چیز دیگری هم که یک صفحهنمایش داشته باشد این کار را انجام میدهد. درصورتیکه ظاهرا اینطور نیست. گاهی حتی جنس این کیبورد و سایز و اندازه کلیدهایش هم مهم است. میتوانید این بحث را برایمان کمی باز کنید؟
خادمی: اتفاقاً مشابه همین مثالهایی که زدید برای ما اتفاق افتاده است. ما نماینده یک شرکت تایوانی بودیم؛ یک مدل کارتخوان رومیزی به بازار ارائه کردیم. فیدبک از بازار داشتیم که اندازه دکمهها با سایز انگشت ایرانیها نمیخواند و زیادی کوچک است. گویا برای انگشت کاربران آسیای شرقی مناسب بودند و این شد که قالب رویه دستگاه بازطراحی و اصلاح شد، از آن به بعد تولید با نسخهای که بازخورد مناسبتر داشت، ادامه پیدا کرد.
آقای پورمحمدجان نظر شما در این زمینه چیست؟
پورمحمدجان: اتفاقا میخواستم این را بگویم که اولا ما الان داریم به سمت کارتخوانهایی میرویم که تکنولوژیشان متفاوت از قبل است. هرروز یک چیز جدیدتری میآید. ما در فناپتک سه نسل از این کارتخوانها را داشتیم؛ یعنی V7، V5 و V3 که تکنولوژی هرکدام از اینها یک پله تغییر کرده و بهبودیافته است. هنوز هیچکدام را در ایران طراحی نکردهایم اما تکنولوژی آنها مدام تغییر میکند. از طرف دیگر باید کارتخوانهایی که وارد میکنیم را با فرهنگ داخل ایران منطبق و بهینهسازی میکنیم؛ یعنی ما، هم با مراکز تحقیقاتی ارتباط میگیریم و هم با تولیدکنندههایی که قطعات خاص تولید میکنند و همفکری میکنیم که چگونه میتوانند تکنولوژی کار را متناسب با نیاز در بیاورند.
در زمینه داخلیسازی قطعات و اینکه چقدر از آن را میتوانیم در داخل تولید کنیم، دو سه سال طول کشیده است و ما این صبر را به خرج داده و هزینه کردهایم تا آن قطعه خاص را تولیدکنندههای داخلی به ما تحویل بدهند.
حتی ممکن است کاراییای که آن قطعه تولید داخل داشته، هفتاد یا هشتاد درصد قطعه اصلی ژاپنیای بوده است که به همراه قطعات اصلی وارد میشده؛ اما ما این هزینه را کردهایم که این اتفاقها بیفتد، داخلیسازی انجام شود تا هم نیازمان کمتر شود، هم تکنولوژی در اینجا توسعه پیدا کند. پس ما مجبوریم حتی همان کارتخوان را هم تا جایی که میتوانیم داخلیسازی کنیم. در مورد تغییر تکنولوژی هم که واضح است. شما بایستی بتوانید سراغ کارتخوانهایی بروی که بدون تماس، تراکنش بانکی را انجام میدهد و یا بتوانی دستگاهی بسازی که اثرانگشت را هم بپذیرد. چراکه اثرانگشت کمکم دارد در کارت ملی افراد و حسابهای بانکی تعریف میشود و همینکه شما دارید در داخل ایران به این سمت میروید مهم است. تکنولوژی آنقدر سریع در حال پیشرفت است که ممکن است در آینده فرد با بیومتریک خود بتواند تراکنش انجام دهد. درنتیجه شما هم بایستی بتوانید با تکنولوژی روز دنیا، کارهای جدیدی انجام دهید که تسهیل اتفاق بیفتد. به قول یکی از دوستان جوری شود که طرف کف دستش را روی یک صفحه بکشد و عمل پرداخت انجام شود. اتفاقا ممکن است بهزودی همین اتفاق هم بیفتد. منظور اینکه تکنولوژی آنقدر سریع تغییر میکند که اگر معطل کنیم، دهها نسل تکنولوژی دستگاهها و ابزارها جلو رفته است.
بهجز این، محصولات OEM هم در تیراژ کمتری در دست تولید داریم. مثل کشلسها و یا کیوسکهایی که داریم تولید میکنیم و یا انواع و اقسام محصولاتی که دارد بهسرعت توسعه پیدا میکند و یا به بازار آمده و سال آینده رونمایی میشود. اینها همه به خاطر این است که بانکها و پیاسپیها نیازهایی از طرف بازار احساس کردهاند. فیدبکهایی از بازار گرفتهاند و اتفاق موردنظر در حال افتادن است.
خادمی: نکته دیگری را لازم است به سؤال اصلی اضافه کنم. شرکت ما صرفاً سختافزار خام تولید نمیکند. اصلا سختافزار تا نرمافزار نداشته باشد کار نمیکند و این یعنی ما بهگونهای ارائهدهنده راهکار مبتنی بر سختافزار هستیم. در حوزه تجهیزات بانکی و پرداختی با توجه به اینکه ارز گران شده و اکثر قطعات اولیه سختافزارها ارزی است و شاید توجیه خرید سختافزارها برای کارفرمای نهایی سخت شده باشد، تلاش ما در این راستا است که خدمات را روی سختافزارهای کمتر تجمیع کنیم؛ به ازای یک خدمت، یک سختافزار نداشته باشیم و هزینه تمامشده برای مشتری نهایی را کاهش دهیم. برای مثال سابقاً در رستورانها تبلتی برای سفارش گرفتن در اختیار مشتری میگذاشتند و در کنار آن دستگاه کارتخوانی هم برای پرداخت وجود داشت. در حال حاضر این دو دستگاه در یک محصول که نسل جدیدی از کارتخوان است، تجمیع شدهاند و بهطور همزمان این دو کار را انجام میدهد.
مواجهمان با تکنولوژیهای نو چگونه باشد؟
بحث تکنولوژی را مطرح کردید. خود تکنولوژی موضوع بحثبرانگیزی است. این سؤال وجود دارد که آیا باید به سراغ هر تکنولوژیای که میآید برویم؟ مثلا زمانی ترند داغ تکنولوژی NFC همه را جذب خود کرده بود. همه فکر میکردند اتفاقات خوبی در زمینه کیف پول رقم خواهد خورد ولی بعد دیدیم که طرح ناموفقی در صنعت پرداخت از آب درآمد. آن زمان مد بود بگویند حتما موبایلهایی بخرید که قابلیت NFC داشته باشد. این یک نمونه تکنولوژی با تجربه ناموفق است. بعضا دیدیم بانکها هم در این زمینه هزینههایی کردند ولی در مقابل فناوری تاچاسکرین یا همان صفحه نمایش لمسی را داریم که دیدیم اتفاقات خوبی رقم زد. ازنظر عملی استفاده از این فناوری تجربه موفقی بود. این مسئله را چطور میشود مدیریت کرد. چون در لحظه ورود مشخص نیست که این تکنولوژی به ثمر خواهد نشست یا خیر. ازآنجاکه تکنولوژی هر روز برگ جدیدی رو میکند، آیا بانکها و شرکتها باید همه این محصولات را بخواهند؟ و یا باید در این رابطه دروازهبانی صورت بگیرد؟ اصلا امکان دروازهبانی آن وجود دارد؟ اگر دروازهبانی با خطا مواجه شود چی؟
خادمی: ببینید در زمینه محصولات سختافزاری، فرضاً همان NFC را در نظر بگیرید، میشود هزینه نکرد ولی فکرش را کرد که اگر فردا روزی این محصول باب شد، بتوانیم آن را به محصول اضافه کنیم. به عبارتی جایش را در محصول ببینم؛ درواقع توجه به احتمالات و امکانسنجیهای اولیه؛ بعداً در صورت نیاز بتواند به محصول اضافه شود. لازم نباشد یک محصول کاملاً از چرخه خارج شود و محصول جدیدی تولید شود که هزینه هنگفتی به مصرفکننده تحمیل کند.
پورمحمدجان: باید این را در نظر داشت که برای جا افتادن یک تکنولوژی در جامعه، هم بعد فرهنگی موضوع مطرح است، هم ابعاد مالی کلان و هم سیاستگذاری و رگولاتوری دولت. یکی از پارامترهایی که تعیین میکند یک تکنولوژی فراگیر بشود یا نشود، میتواند مبلغ هزینهکرد کاربر باشد. مبلغی از کل پروژه که پیشبینی میکنید او پرداخت خواهد کرد یا حاضر نیست پرداخت کند؛ مثلا شما میخواهید همه تاکسیها را مجهز به پرداخت الکترونیکی کنید. اگر رانندهها را مجبور کنید که به قیمت گران دستگاه کارتخوان را بخرند، این پروژه ممکن است در خیلی از شهرها با شکست مواجه شود. دلیل اینکه شما میتوانید یک تکنولوژی را موفق یا گسترشیافته در بخشی از جامعه پیشبینی کنید میتواند این باشد که حمایت دولتی پشت آن باشد، قوانین درستی برایش تدوین شود و همزمان برایش راهحلی بدهند که برای مثال هر فرد با توجه به طبقه اجتماعی که دارد، برای استفاده از خدمات مقدار متفاوتی هزینه کند؛ مثلا اگر شما یک کیوسک گرانقیمت را در ساندویچفروشی یک شهر دورافتاده بگذارید، قطعا آن کیوسک نه کاربری خوبی خواهد داشت و نه اساسا این سرمایه برمیگردد؛ یعنی چون اقتصادی نیست این طرح با شکست روبهرو میشود. پس اساسا مشکلی که این تکنولوژی از جامعه حل میکند، باید برای کل جامعه بهصرفه باشد تا این تکنولوژی فراگیر شود.
مثلا اگر شما کارت ملی هوشمند صادر میکنید، میخواهید با آن کارهای مختلفی را انجام بدهید. این کارت به کار احراز هویت کاربر در هرجایی میآید و غرض این است که تمام آن مشکلاتی که در زمینه احراز هویت در نوع کاغذی آن اتفاق میافتد کمتر شود و به پلیس و سیستم امنیت جامعه کمک شود. پس نگاه میکنند ببینند این محصول چه هزینههایی را کم میکند، چه قوانینی قرار است برایش ایجاد شود و همه اینها را در کنار هم میبینند. شرکتی را در نظر بگیرید که روی حدود بیست تا محصول سرمایهگذاری میکند ولی در نهایت دوتا از محصولات آن نهایی و موفق میشود. بهاحتمالزیاد برای آن دو محصول عوامل فرهنگی و مدل کسبوکاری و قوانین کسبوکار مناسبی در نظر گرفته شده است.
ولی این را هم نمیتوانیم بگوییم شرکتها تعداد زیادی محصول توسعه ندهند چون تعداد زیادی از آن با شکست مواجه میشود. همه شرکتها در دنیا محصولات زیادی را توسعه میدهند و سپس با توجه به عواملی که ذکر کردم یک تعداد اندکیشان موفق میشود و تعداد زیادیشان میشود تجربههای به شکست انجامیده که بعدها نیز مسیر تولید سایر محصولات را هموار خواهند کرد و در شناسایی ضعفها کمک میکنند.
آیا سختافزار در آینده جایی دارد؟
درست است که میگویید ما ارائهدهنده راهکار هستیم ولی راهکارهای شما در اصل مبتنی بر سختافزار هستند. آیا اصلا سختافزار آینده خواهد داشت؟ یعنی این مسیر ادامه پیدا خواهد کرد؟ سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که بالاخره سرعت فراگیری موبایل، اینترنت و همه این موارد دارد بالا میرود و خیلی وقتها بدون نیاز به هیچ سختافزاری میشود از سختافزار موبایلی خود فرد، برای کارهای مختلف استفاده کرد؛ مثلا از طریق تبلت میشود پرداختهای مالی را با کمک یک کیوآر انجام داد و اصلا نیازی به کارتخوان نداشت.
در حوزه خودپرداز هم همین سؤال پیش میآید. بهخصوص بعد از جریان کرونا که آدمها دیگر احساس خوبی به اسکناس ندارند رفتن به سمت خودپردازها و حتی سیآراسها که یکجورهایی نسل آینده خودپرداز هستند کار درستی است؟ آیا میشود روی آن سرمایهگذاری کرد؟ با توجه به اینکه بخشی از راهکارهای شما سختافزاری است، این قضیه را چطور میبینید؟
خادمی: ببینید حوزه بانکی یا پرداخت، فقط بخشی از فعالیتهای شرکت ما را به خود اختصاص میدهد. ما هم به این موضوع واقفیم که بالاخره اینها یک عمری خواهند داشت. هر محصولی یک عمری دارد. البته تصور ما این نیست که به این زودیها، یا حداقل ظرف 7 تا 10 سال آینده این سختافزارها کاملاً حذف بشوند. شاید یک مقدار تغییرات در آنها اتفاق بیفتد. دوتا مؤلفه که بایستی اتفاق بیفتد تا سختافزار از میان برداشته شود، یکی حذف قطعی اسکناس و یکی حذف کامل کارتبانکی است. تخمینمان این است که حداقل تا پنج سال آینده اینها باشند و کماکان منطقی است که روی سختافزار کار شود؛ ولی همانطور که گفتم ما صرفاً روی محصولات مبتنی بر اسکناس یا کارتبانکی کار نمیکنیم. فلذا شرکت ما ضربهای نخواهد خورد؛ یعنی به آینده هم نگاه میکنیم و ترند داخلی و جهانی را هم در نظر میگیریم تا شرکتمان فلج نشود و منطبق با روندهای جدید، مسیرهای جدید را در پیش بگیریم.
آقای پورمحمدجان شما چه پاسخی به این سؤال میدهید؟
پورمحمدجان: چیزی که من میدانم این است که آینده تکنولوژی همیشه واضح نبوده است. یک مثل جالبی هست که میگوید در سال ۱۹۹۵ یا ۱۹۹۰ فکر میکردیم که در ۲۰۲۰ مردم سوار اتومبیلهایی میشوند که روی هوا پرواز میکند و ایستگاههای مرتفعی را تصور میکردند که مردم میتوانند مثلا طبقه سوم، جلوی در خانههایشان پیاده شوند. ولی الان میبینیم که فقط داریم دستهایمان را مرتب میشوییم که کرونا نگیریم. اینکه تکنولوژی با چه سرعتی فراگیر میشود و با چه سرعتی گسترش پیدا میکند به عوامل بسیار زیادی بستگی دارد. قطعا موبایلهای آینده بسیار بسیار قویتر خواهند بود و قیمتهایشان هم خودبهخود پایینتر خواهد آمد و ابزارها و دستگاههای بیشتری در ذیل این ابزار گنجانده خواهند شد. همانطور که یک دوربین عکاسی، دوربین فیلمبرداری، تاچپد و یک لپتاپ یا یک مودم اینترنتی امروز بهراحتی در آن مجتمع شده؛ یعنی خیلی چیزها را دیگر لازم نیست شما زیر بغلتان بزنید و موبایل همه کارها را با هم انجام میدهد. ولی آیا لپتاپ هم از بین رفته است؟ نه لپتاپ دارد کار خودش را میکند و موبایل کار خودش را. آیا بازار مودم از بین رفته است؟ خیر. در کنار اینکه موبایل دارد کار خودش را انجام میدهد، مودم هم دارد کار خودش را انجام میدهد. یکجورهایی مکمل همدیگر هستند. در حوزه بانکداری و پرداخت هم ممکن است یک قسمتهایی را موبایل در این قسمتها به عهده بگیرد. کما اینکه همینالان هم مقداری از آن را بر عهده گرفته است.
اولا الان قیمت یک موبایل هوشمند که شما در جیبتان میگذارید نسبت به یک دستگاه ارزانقیمت کارتخوان خیلی گرانتر است. البته کارتخوان سطوح مختلفی دارد. کارتخوانهای ارزانقیمت سطح قیمتیشان خیلی کمتر از گوشی هوشمندی است و اگر اثرانگشت هم بتواند از کاربر بگیرد میتواند احراز هویت قویتری داشته باشد. بهطورکلی فکر میکنم که هنوز خیلی راه داریم.
داشتن طول عمر بالا الزاما همیشه مثبت است یا خیر؟
سؤال بعدیام در رابطه با عمر محصولات است. در مورد خودپردازها میگویند طول عمر بعضی از آنها در ایران به بیست سال هم رسیده است و هنوز هم در حال ارائه سرویس هستند. دو سال پیش با یکی از مدیران بانکی در امارات صحبت میکردم از وضعیت تکنولوژی در بانکهای امارات پرسیدم که آنجا همه چیز آخرین تکنولوژی روز است؟ میگفت الزاما اینطور نیست و در یک بخش قابلتوجه از سازمانشان، سیستمهایی که با آنها کار میکردند، XP بود. دلیل اینکه هنوز هم از آن استفاده میکردند را اینطور شرح داد که هنوز دارد کار میکند. رویکرد این است که به تکنولوژیهایی که دارد کار میکند دست نمیزنند. در اینجا این مزیت است.
با این حال یکوقتهایی هم هست که میگویند طولانیتر کردن عمر محصول الزاما چیز خوبی نیست چون محصول خودش را آپدیت نمیکند. یا یک تکنولوژی ممکن است باعث شود که ما عقب بیفتیم. در مورد این طول عمر برایمان بگویید. همچنین راجع به طول عمری که محصولات خودتان دارند بهطورکلی، چند سال برای آنها در نظر میگیرید؟ کارهایی که دارید برای طولانیتر کردن این عمر میکنید، چیست؟
خادمی: طول عمر دو بعد دارد؛ یکی اینکه چقدر طول بکشد دستگاهی خراب شود و دیگر نشود از آن استفاده کرد؛ یعنی اینکه چقدر طول میکشد دستگاه مستهلک شود؛ و یکی هم عمر تکنولوژی محصول. بحث طول عمر عملکردی محصول یک موازنهای است بین قیمت و کیفیت. ما در طرحهای توجیهی که مینویسیم، فرض را بر این میگذاریم که این محصولات پنج ساله مستهلک شوند ولی تصور ما این نیست که بعد از پنج سال این محصول از چرخه خارج شود. با تعمیرات و اصلاح بعضی قطعات کماکان قابلاستفاده خواهد بود. به جهت تکنولوژی هم همانطور که خدمتتان عرض کردم تمام تلاشمان را میکنیم که بعداً اگر تکنولوژی اندکی متحول شد و یا تغییری داشت، محصول قابل بهروزرسانی باشد و نیاز نباشد که هزینه هنگفتی برای تعویض کل محصول انجام شود.
پورمحمدجان: در صنایعی مثل صنعت مکانیک این مسئله خیلی بارزتر است. یک شرکت برزیلی بود که یکموقع با آن ارتباط داشتیم. این شرکت سه استیشن داشت که سالیدورک 2000 داشت. در آن زمان ما به قیمت پایینی سالیدورک 2007 میخریدیم روی استیشنهای خودمان نصب میکردیم و خوشحال بودیم که بهروز هستیم و شرکت خارجی بهروز نیست. ولی وقتی Word98 دارد کارت را جلو میبرد، هزینهاش را هم قبلاً پرداخت کردهای و نیاز جدیدی هم نداری، پس دارد کارش را میکند دیگر! آن سرمایهگذاری ممکن بود برای خیلیها بهصرفه نباشد. طول عمر محصولات، از روند تکنولوژی در دنیا میتواند تاثیر بپذیرد؛ مثلا در مورد موبایل مگر چند سال پیش بود که موبایل هوشمند به ایران آمد؟ در آن زمان ما چقدر عقب بودیم از دنیا؟ در این حوزه اختلاف زمانی زیادی با دنبا نداشتیم.
میخواهم بگویم که با وجود این که موبایلهای هوشمند بسیار گرانتر از موبایلهای نسل قبل بودند به سرعت فراگیر شدند؛ زیرا یک نیازهایی را پاسخ میداد که نمیتوانستی از آن چشمپوشی کنی. مسیریابی در خیابان، وصل شدن به اینترنت، قبل از این چگونه میتوانستید وسط خیابان بایستید و یکسری اطلاعات را پیدا کنید؟ یا در شهر مسیریابی کنید؟ من خودم به یاد میآورم که یکسری مسیرهای ذهنی تصور میکردم و مثلا اگر جلوتر ترافیک بود از فلان خیابان به بعد اندکی مسیر را عوض میکردم به مسیر دومی که در ذهن سپرده بودم. ولی الان اصلا لازم نیست ذهن را درگیر این موضوعات کنید. نرمافزارهایی هست که بهراحتی دستیابی به همه این اطلاعات را فراهم میکند. درنتیجه حتما نیازهایی را برطرف کرده که مردم گرانی محصول جدید را به جان خریدهاند و باعث شده به سراغ محصول جدید بروند و عمر محصول قدیمی را خودبهخود به سر آورده است. وگرنه موبایلهای قدیمی مگر به این آسانی خراب میشدند؟ هم قطعاتشان کیفیت خوبی داشتند هم طراحی بهگونهای بود که اگر هم میشکست خیلی سریع قابل تعویض بودند. ولی اگر موبایل هوشمند روی زمین میافتاد هزینههای زیادی باید برایش پرداخت میکردی. ولی این فراگیر شد و عمر آن محصول را به سرعت به پایان رساند.
یک تکنولوژی سریعا به فراموشی سپرده شد. شرکتهایی مثل نوکیا به قهقرا رفتند. شرکتهایی مثل سامسونگ و اپل به صدر آمدند. همه اینها به این خاطر بود که مردم دیدند این واقعا ارزشی که برایشان ایجاد میکند آنقدر خوب هست که میتوانند تکنولوژی قبلی را با وجود ارزان بودن کنار بگذارند. این دودوتا چهارتاها را هر فردی برای خودش انجام میدهد.
ما سعی میکنیم عمر دستگاهی که میسازیم بالا باشد که متهم نشویم به اینکه داریم جنس بنجل به مشتری میدهیم. چه در ساخت و انتخاب ماژولها، چه در ساخت قالبها، چه در انتخاب متریال، چه در کنترل کیفتی که انجام میشود و چه در بدنهای که میسازیم. در بهترین حالت و با بهترین رنگ عرضه میکنیم که این عمر مفید بالا باشد. ولی اگر عمر مفید آن ماژول بالا باشد دلیل نمیشود که عمر دستگاه هم بالا باشد. من فکر میکنم مردم اگر احساس کنند که دیگر هیچ نیازی به خودپرداز ندارند، بانکها خودبهخود مجبور میشوند که خودپردازها را جمع کنند. این الزامات خیلیهایش از طریق آحاد جامعه اتفاق میافتد؛ یعنی همه با هم. ممکن است حتی در یکسری استانها هنوز هم خودپردازها باشند. ولی در یک سری از استانها مجبور شوند آنها را جمع کنند.
برای مثال در تهران میبینید که موتورهای برقی رایج شده است. حتی اتومبیلهای برقی دارد رواج پیدا میکند. ولی در شهرستانها نمیبینید. به دلیل بحث هزینههایی که این داستان تحمیل میکند. ولی من در چین دیدهام که اقشار مختلفی از مردم دارند از موتورهای برقی استفاده میکنند. به دلیل اینکه قانون الزام کرده و همزمان شرکتها تامین کردهاند؛ یعنی بهطور همزمان شرکتهایی دارید که میتوانند محصول موردنظر را با قیمتهای متفاوتی تولید کنند و همه اقشار جامعه توان خرید و استفاده از آن را دارند و از طرف دیگر قوانین هم استفاده از موتورسیکلت بنزینی را سختتر کرده است. وقتی این الزام را در کنار این محصول بگذارید یک آوردهاش برای این شهر این است که کل شهر از موتورسیکلت بنزینی خالی میشود و همزمان شما به یک چیز بهتر که هم آلودگی صوتی کمتری دارد و هم آلودگی هوا ندارد، میرسید.
به نظرم عمر یک تکنولوژی به عوامل زیادی بستگی دارد. باید نگاه کنیم که داریم در مورد چه چیزی صحبت میکنیم. گاهی وقتها فشار از سمت مردم است. هل میدهند، میگویند ما فلان تکنولوژی را میخواهیم. گاهی وقتها هم خودبهخود تکنولوژی در جامعه جذب میشود و در آن حل میشود. خیلی وقتها میبینیم عمر محصولات بهعمد کوتاه گرفته شده است. برای اینکه گردش مالیای که در این میان وجود دارد تضمینی را ایجاد میکند که آن صنعت ادامه پیدا کند.
طنز تلخ تولید داخل و قوانین رگولاتوری
ما درباره بحثهای پیرامون طراحی و تولید داخل صحبت کردیم؛ اما همه ماجرا نیست و میدانیم که موانع و مسائلی فراتر از اینها هم در میان است. برای مثال در حوزه دستگاه کارتخوان نهاد رگولاتور و ناظر استاندارد PCI را الزام کرده که به نظر میرسد دغدغه درستی است؛ اما از طرف دیگر، میدانیم که پیرو مسائل تحریم این استاندارد به محصولات تولید ایران تعلق نمیگیرد. از طنزهای این صنعت است که به نظر میرسد رگولاتور هم هیچ برنامهای برایش ندارد. در خصوص مسائلی از این دست بهعنوان شرکتی که در ایران فعال هستید، چه مسائلی دارید؟
پورمحمدجان: ما میبینیم که اگر کسی زحمت بکشد و محصول جدیدی بسازد خیلی تشویق نمیشود. این تشویقکردن به این معنی نیست که پول نقد به آن شرکت بدهند و بهطور مثال بگویند میلیاردها تومان گردش مالی به شما اختصاص میدهیم. من حتی فکر میکنم شرکتهای تولیدکننده واقعی، عملا چنین درخواستهایی برایشان اولویت نباشد. این تشویقکردن باید در مواردی به شکلهای قانونی اتفاق بیفتد؛ مثلا بحث دانشبنیان مطرح شده، کمکی است در همین جهت. میخواهند بگویند طرف اگر واقعا کار علمی میکند کمکش میکنند که یک بخشهایی از کارش سهلگیرانهتر پیش برود؛ اما به نظرم صنعت بانکی ما همیشه به دنبال این بوده است که کپی خیلی خوبی از کشورهای اروپایی باشد. درحالیکه آنها واضع این تکنولوژی هستند و ما کاربران نسلهای آتی این تکنولوژیها هستیم. به نظرم هیچوقت کسی به این فکر نکرده است که واقعا نیاز مملکت ما چیست و با چقدر هزینه بایستی بانکهایمان را بچرخانیم و چه خدماتی دارد با چه هزینههایی اتفاق میافتد؛ مثلا بحث استاندارد خارجی و PCI-DSS در مورد رمزنگاری را در نظر بگیرید. اگر کسی در داخل ایران بیاید و بگوید یک مجمعی از تولیدکنندگان و مجمعی از مصرفکنندگان تشکیل بشود و این افراد یک استاندارد داخلی برای این مسئله بگذارند، قضیه حل میشود.
چرا ما باید در اقداماتمان صرفا به نتیجهای که در آزمایشگاهی در یک کشور ثالث به دست آمده متکی باشیم که آن کشور اجازهنامهاش را از هر چیزی که اسم کشور ما رویش باشد، دریغ میکند؟
من نمیگویم ما واضع تکنولوژی هستیم، ولی میتوانیم خودمان را بر مبنای خودمان ارزیابی کنیم، نه بر مبنای استانداردهای دیگران. خب این هم یک مقداری بحثش علمی است. باید دید آیا حاضرند روی این سرمایهگذاری کنند؟ چون بحث کوچکی نیست. مشابه امنیت است. مسئله، مسئله گردش مالی میلیونها نفر آدم است و قطعا کسی در خصوص این چیزها شوخی ندارد؛ اما همانقدر که روی شبکه ملی اطلاعات و سیستمعامل ملی و غیره و غیره مانور داده میشود، هیچوقت هیچکس حوصله نکرده به این فکر کند که چطور باید استاندارهای صنعت پرداخت و صنعت مالی را داخلی کنیم. اینها یک قسمت مهمیاش رگولاتوری هست؛ یعنی بانک مرکزی، مجمعی از بانکها و تولیدکنندههای سختافزار و… باید جمع شوند یک قدم برای داخلیسازی بردارند.
مثل قضیه آن فضانورد است که یک نفر میپرسد با خودکار چطور در فضا بنویسم؟ آن یکی میگوید با مداد مینویسیم دیگر. ما مداد را کنار گذاشتهایم و میگوییم بایستی حتما آن خودکار چند میلیون دلاری باشد تا ما بنویسیم. سیستم ما، شبکه نرمافزارنویسان بانکی ما که در هلدینگ فناپ داریم یا در شرکتهای دیگر هستند و سختافزارسازان داخلی ما، آنقدر ناتوان نیستند که نتوانند استانداردسازی را تعریف کنند. اینها چیزهایی است که به سازمان استاندارد ربط پیدا میکند. به بانک مرکزی ربط پیدا میکند. به این فرهنگها ربط پیدا میکند. واقعا ما چرا باید یک استاندارد عجیبوغریب را در همه حیطهها مبنا قرار بدهیم؟
یک بخش از مسئله فرهنگی است و از آن با عنوان فرهنگ کسبوکار یاد میکنیم. خب این در خودروسازی وجود دارد. در تولید محدودی که در بخش سختافزار الکترونیکی خودروسازی اتفاق میافتد. در زمینه تولید گوشت و مرغ و حتی گندم و برنج هم هست. بحث این است که آنهایی که سیاستگذار هستند آیا حواسشان به این مسئله هست که الان در فلان زمینه کجا هستیم؟ و یا ده سال دیگر قرار است کجا باشیم؟ آیا همانقدر که به فکر نوشتن سیستمعامل ملی هستند به استاندارد ملی هم فکر کردهاند؟ این ضعف است. الان دانشگاه ما سادهترین مسائل صنعتیمان را نمیتوانند حل کند. دلیلش هم ضعف تکنولوژی است نه ضعف علمی. در زمینه علم ضعیف نیستند؛ یعنی ما دانشگاههایی داریم که عالم زیاد دارند ولی واقفان به تکنولوژی ندارند. چون تکنولوژیها با نیاز ما سازگار نشده و قسمتهای اصلیشان توسط شرکتهای توسعه هنده منتشر نمیشود. اگر کسی بخواهد به سراغ این تکنولوژی برود باید آن را به دست بیاورد و مجانی به ما نمیدهند.
در زمینه صنعت خودمان مثال بزنم. مواد اولیه بسیار زیادی هست که در ایران اصلا ساخته نمیشوند. یکی از مهمترین معضلات ما در زمینه صنعتمان این است که از چندین هزار انواع پلاستیکی که در دنیا ساخته میشود ما کلا بیست نوع پلاستیک، آنهم با سطح خیلی معمولی تولید میکنیم. پس در خیلی از صنایع نمیتوانیم ادعایی داشته باشیم. من میگویم اینکه ما بخواهیم استاندارد کشور دیگری را در کشورمان رواج بدهیم که او هزار مدل از دو هزار مدل پلاستیکی که در دنیا تولید میشود را تولید میکند کار اشتباهی است. باید نیازهایمان را با این بیست مدل برطرف کنیم. باید تا حدی که اقتصادی است و ممکن است از این بیست مدل استفاده کنیم. نه اینکه استانداردهایمان را طوری در نظر بگیریم که کسانی که میخواهند از این بیست مدل پلاستیک استفاده کنند، حتی نتوانند هیچ چیزی را طبق آن استاندارد تولید کنند. توقعاتمان از تولیدکننده داخلی باید متناسب با منابع داخلی هم باشد.