راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

از بسته شدن حساب بانکی 4 سلبریتی تا اهمیت کرادفاندینگ

هفته گذشته رئیس پلیس فتای تهران از مسدود شدن حساب بانکی 4 سلبریتی خبر داد. هرچند که گفته می‌شود بعد از زلزله کرمانشاه، پول‌های زیادی به حساب سلبریتی‌ها سرازیر شده و به عنوان مثال علی دایی، نرگس کلباسی و صادق زیباکلام جمعاً نزدیک به 16 میلیارد تومان سرمایه برای کمک به زلزله‌زدگان جذب کرده‌اند؛ اما سرهنگ کاظمی اسمی از آنها نبرده و مشخص نیست که منظور او از آن 4 سلبریتی چه کسانی بود. او بدون اینکه نامی از کسی ببرد، به سه بازیگر سینما و یک فوتبالیست اشاره می‌کند.

سرهنگ کاظمی رئیس پلیس فتای تهران
سرهنگ کاظمی رئیس پلیس فتای تهران

اعتماد مردم به چهره‌های سرشناس و یا محبوب مقوله جدیدی نیست و سال 1341 پس از زلزله بویین‌زهرا، غلامرضا تختی حضور مؤثر و پررنگی داشت. محبوب‌ترین کشتی‌گیر تاریخ ایران شخصاً کمک‌های مالی زیادی جذب کرد و مردم به واسطه علاقه و اعتمادی که به او داشتند، بی‌درنگ کمک‌هایشان را به او می‌پرداختند.

کاظمی می‌گوید که چهره‌های سرشناس برای جمع کردن کمک‌های مالی مردم، نیاز به دریافت مجوز دارند. او معتقد است که بدون اخذ مجوز توسط سلبریتی‌ها، با آنها برخورد جدی می‌شود. او می‌گوید: «بعضی از این سلبریتی‌ها تمام پولی که مردم به آنها داده بودند را به دست نیازمندان می‌رسانند و بعضی دیگر این کار را نمی‌کنند. تا امروز هیچ کسی از این افراد سرشناس شکایتی نکرده که به آنها زنگ بزنیم و آنها را احضار کنیم و از آنها بپرسیم که پول‌ها را چطور هزینه می‌کنند.»

اینکه مردم به هنرمندان و ورزشکارها به صورت شخصی کمک می‌کنند و چرا سازوکار حرفه‌ای برای جذب منابع مالی وجود ندارد، جای بحث است. این روزها در دنیا، کرادفاندینگ‌ها مورد توجه قرار گرفته‌اند و برای تأمین مالی جمعی، افراد به سراغ کرادفاندینگ‌ها می‌روند.

 

کرادفاندینگ چیست؟

کرادفاندینگ یا تأمین سرمایه جمعی ابزاری است که می‌تواند با بیشترین سرعت به صورت فوری گره‌های مالی افراد را باز کند. در راستای برآورده شدن یک هدف خاص مالی، مردم به طور داوطلبانه مشارکت می‌کنند. هرچند عده‌ای در این تصور هستند که کرادفاندینگ یک اتفاق جدید است اما واقعیت این است که عمر تأمین سرمایه جمعی بسیار بیشتر از عمر اولین استارت‌آپ است. پایه تأمین مالی جمعی بر اساس جمع و قدرت جمعی است و پروژه‌ها، ایده‌ها و کسب‌وکارها از همین طریق سرمایه لازم برای خود را تأمین می‌کنند. مصطفی نقی‌پورفر، مدیر ارشد سابق مرکز نوآوری شرکت فناپ تأمین مالی جمعی را این‌گونه تعریف می‌کند: «تأمین مالی جمعی به‌صورت کلی یعنی فرد یا افرادی برای تأمین مالی یک چیز یا کاری، از انجام یک پروژه گرفته تا راه‌اندازی یک استارت‌آپ، یک شرکت و یا یک کسب‌وکار خانگی از قدرت جمع استفاده کنند.»

به گفته نقی‌پورفر، قدرت جمع، مفهومی است که نه‌تنها در فرهنگ بلکه در دین ما نیز وجود داشته است. او می‌گوید: «در قرآن بارها گفته‌شده دست خدا با جمع است. به این معنی که وقتی مردم کنار هم قرار می‌گیرند، حرکت‌های بزرگی انجام می‌دهند. ما هم در فرهنگ خود ضرب‌المثلی داریم که می‌گوید قطره‌قطره جمع شود، وانگهی دریا شود. در ایران از سالیان گذشته تأمین مالی جمعی یا تأمین سرمایه از طریق جمع همیشه به نحوی وجود داشته است. برای مثال هر زمان یکی از کاسبان بازار در آستانه ورشکستگی قرار می‌گرفت، گلریزان انجام می‌شد و هرکسی مبلغی می‌داد تا مشکل فرد برطرف شود.»

مصطفی نقی‌پورفر، مدیر ارشد سابق مرکز نوآوری شرکت فناپ
مصطفی نقی‌پورفر، مدیر ارشد سابق مرکز نوآوری شرکت فناپ

متخصصان، عاملان شکل‌گیری تأمین مالی جمعی به‌صورت کنونی را بنیان‌گذاران کیک‌استارتر می‌دانند. کیک‌استارتر ازآنجا شکل گرفت که چند دوست در بروکلین نیویورک برای اینکه هزینه تهیه ابزار لازم برای گروه موسیقی خود را جمع‌آوری کنند، وب‌سایتی طراحی کردند و از مردم تقاضای کمک کردند. زمانی که این ایده با استقبال زیادی مواجه شد، به‌مرور کیک‌استارتر هم شکل گرفت و سرانجام سال ۲۰۰۹ به‌صورت رسمی بنیان گذاشته شد. اکنون فعالیت این استارت‌آپ تأمین مالی جمعی تنوع و گستردگی زیادی دارد و تاکنون به‌تنهایی بیش از سه میلیارد دلار بودجه برای بیش از ۱۲۵ هزار پروژه جمع کرده است.

جمع‌آوری هزینه برای مصارف خیریه به این موارد محدود می‌شود، اما نقی‌پورفر از انواع دیگر آن در دنیا خبر می‌دهد و می‌گوید: «گاهی چیزی شبیه به تأمین مالی جمعی شخصی به‌وجود می‌آید. وب‌سایت GoFundMe.com بهترین نمونه این تأمین مالی جمعی است. در فضای این استارت‌آپ تأمین مالی جمعی، تنها امور خیریه و پروژه‌ها نیستند که برای تأمین مالی معرفی می‌شود، بلکه آرزوها و برنامه‌های شخصی افراد هم مطرح می‌شود. برای مثال دو دوست می‌خواهند دنیا را بگردند و بودجه ندارند، یک خانواده می‌خواهد مغازه کوچکی باز کند، دانشجویی برای اقامت در شهر خود به هزینه نیاز دارد. این‌ها لزوماً کسب‌وکار نیستند و کمک خیریه هم نمی‌خواهند و در مقابل هم افرادی هستند که پول دارند و حاضر هستند به انتخاب خودشان و به مقداری که تمایل دارند از این آرزوها و اهداف شخصی حمایت مالی کنند؛ بنابراین هرچیزی می‌تواند موضوع تأمین مالی جمعی باشد. ما این نوع تأمین مالی جمعی را در ایران نداریم و تأمین مالی جمعی‌ها اغلب خیریه و مسئولیت اجتماعی هستند.»

 

چند نمونه ایرانی

در کشور ما چند استارت‌آپ کرادفاندینگ مشغول به کار هستند. فاندوران، مهربانه، حامی‌جو، ویکی‌نیکی، دونیت، باکریمان، فاندینو و شمعدونی نمونه‌هایی از این استارت‌آپ‌های ایرانی هستند. هفته گذشته فریدون کورنگی، مدیرعامل شتاب‌دهنده مپس از تعطیل شدن استارت‌آپ حامی جو خبر داد. کورنگی دراین‌باره گفت: «امسال حامی‌جو را متوقف خواهیم کرد و اعلام می‌کنیم اولین سایت کرادفاندینگ ایران به دلیل دخالت دولت و سازمان فرابورس فعالیتش را متوقف می‌کند. سایتی که بیشتر از ۵۳۰ میلیون تومان پول برای هنرمندان جمع کرده را تعطیل خواهیم کرد.»

در شرایطی که یکی از کرادفاندینگ‌های ایرانی از دخالت دولت گلگی دارد و خبر از تعطیلی کسب‌وکارش می‌دهد، با گسترش این نارضایتی‌ها و از بین رفتن این ابزار تأمین سرمایه جمعی، سلبریتی‌ها شخصاً وارد عمل می‌شوند. اگر محیط این کسب‌وکار به سمتی برود که کرادفاندینگ‌ها بتوانند اعتماد مردم را به خود جلب کنند و تبدیل به برندهایی محبوب شوند، می‌توان به صورت شفاف دریافت که کمک‌های مردمی صرف چه هزینه‌هایی می‌شود.

به عنوان مثال، بات تلگرامی «باهم» که توسط استارت‌آپ باهمتا راه‌اندازی شده است، مورد استقبال مؤسسات خیریه متعددی قرار گرفته و در مدت کوتاهی موفق شده تا به حدی از اعتماد در بین مخاطبانش برسد.

 

رگولاتوری و شفافیت کرادفاندینگ

نقی‌پورفر در مورد شفافیت می‌گوید: «کدام بانک ما گزارش شفاف ارائه می‌کند و اعلام می‌کند با سپرده‌های مردم در چه زمینه‌هایی سرمایه‌گذاری کرده است؟ کدام‌یک از بخش‌های دولتی گزارش شفاف می‌دهند که با مالیاتی که دریافت کرده‌اند، چه اقداماتی انجام داده‌اند؟ درصورتی‌که در تأمین مالی جمعی همه چیز شفاف است.»

به گفته نقی‌پورفر، شفافیت شالوده اصلی تأمین مالی جمعی است. میزان بودجه جمع‌آوری شده برای سوژه‌های تأمین مالی جمعی جداگانه تأمین می‌شود و مشخص است که هر پروژه در چه وضعیتی قرار دارد، موفق شده یا شکست‌خورده. استارت‌آپ‌های تأمین مالی جمعی همچنین ملزم هستند نتایج و خروجی‌های خود را اعلام کند. در اینکه چه کسانی چقدر پول داده‌اند و این پول به چه کسانی منتقل‌شده است و آن‌ها نیز قرار است با آن پول دقیق چه فعالیتی داشته باشند نیز شفافیت وجود دارد.

بااین‌حال روند قانونی رسیدگی به امور مربوط به تأمین مالی جمعی باید مشخص باشد. به همین علت از نقی‌پورفر درباره نهاد احتمالی که می‌تواند مرجع تأمین مالی جمعی‌ها باشد، می‌پرسیم. او پاسخ می‌دهد: «اگر بخواهیم آمریکا را معیار قرار دهیم، باید در نظر بگیریم، بااینکه وال‌استریت به حضور تأمین مالی جمعی‌ها واکنش نشان می‌دهد، اما رگولاتور نیست. رگولاتور تأمین مالی جمعی در این کشور اداره دارایی ایالات‌متحده است که شاید وزارت دارایی ما بتواند معادل خوبی برای آن باشد. یا حتی نهادی که شاید بتواند رگولاتوری این دسته از استارت‌آپ‌های فین‌تکی را به عهده بگیرد، فرابورس است. ناگفته نماند مدتی وزارت کار مسئولیت آن‌ها را به عهده داشت اما اکنون آئین‌نامه رسیدگی به امور تأمین مالی جمعی به فرابورس داده‌شده است.»

به عقیده او وجود نهاد ناظر نمی‌تواند خبر خوبی برای تأمین مالی جمعی باشد. نقی‌پورفر می‌گوید: «رگولاتوری اداره دارایی در آمریکا به این صورت است که تنها مشخص می‌کند تأمین مالی جمعی‌ها وارد چه حوزه‌هایی نشوند، نه اینکه برای هر قدم آن‌ها قوانین محدودکننده تعیین کند و به آن‌ها بگوید تنها در چه حوزه‌هایی می‌توانند فعالیت داشته باشند. تأمین مالی جمعی شفاف است و نیازی به محدودیت ندارد. همچنین چارچوب قرارداد و ارتباطی که بین سامانه تأمین مالی جمعی، برگزارکنندگان کمپین و حامی وجود دارد، از پیش تعیین‌شده و مشخص است. کسی که کمپین خود را روی سایت می‌گذارد، شرایط مشخصی را قبول می‌کند و کسی هم که حمایت مالی می‌کند، با خطرات احتمالی حمایت خود آشنایی کامل دارد. اینجا استارت‌آپ تأمین مالی جمعی یک پلت‌فرم و واسط است.»

نقی‌پورفر ادامه می‌دهد: «رگولاتوری در ایران به تأمین مالی جمعی نگاه قیّم‌مآبانه خواهد داشت. ما همیشه انتظار داریم دولت بیاید کاری برای ما انجام دهد. درصورتی‌که دولت رگولاتور است و تنها خطوط قرمز را مشخص می‌کند. وظیفه بانک مرکزی نیز رگولاتوری است؛ اما از خود بپرسیم بانک مرکزی چگونه تأسیس شد؟ زمانی رسید که بانک‌های ایرانی با یکدیگر به تفاهم نظر رسیدند و بانک مرکزی را تعیین کردند تا بین خود رگولاتوری انجام دهد؛ اما اکنون نقش رگولاتوری تبدیل به نقش قیّمی شده است. می‌پرسید چه‌کسی بالاسر ما باشد؟ من می‌گویم چرا کسی باید بالاسر ما باشد. اگر رگولاتوری و قوه قضاییه و قانون داریم کافی است.»

مدیر ارشد سابق مرکز نوآوری شرکت فناپ می‌افزاید: «دولت، مجری قانون است و بالای سر همه نیست، بلکه قانون بالاسر همه است. مجری قانون تنها وقتی می‌بیند قانون اجرا نمی‌شود، اقدام می‌کند. من حتی اعتقاد دارم برای فین‌تک‌ها هم نباید بالای سر وجود داشته باشد. تفکر غلطی است که فکر می‌کنیم حتماً کسی باید بالای سر دیگری باشد تا دست از پا خطا نکند. یادمان نرود که قانون بالادست همه است، نه دولت؛ بنابراین سؤال از اساس اشتباه است. رگولاتورها تنها باید خطوط قرمز را مشخص کنند.»

 

آینده کرادفاندینگ در ایران

در فضایی که کرادفاندینگ در ایران هنوز به بلوغ نرسیده و فعالان این حوزه مشغول به فعالیت در فضایی مه‌آلود هستند، نمی‌توان انتظار داشت که این استارت‌آپ‌ها به موفقیت بزرگی برسند. تأمین سرمایه جمعی که خود می‌تواند نماد شفافیت اقتصادی باشد، در ایران هنوز یک نهاد قانون‌گذار مشخص ندارد.

آیا در سال 97 فعالان این حوزه می‌توانند درصد بیشتری از مردم را با کرادفاندینگ آشنا کنند؟ آیا این کسب‌وکارها می‌توانند در پایان سال به موفقیت‌های بیشتر دست یابند؟ آیا فعالیت‌های استارت‌آپ‌های تأمین مالی جمعی افزایش می‌یابد یا آنها به سمت تعطیلی حرکت می‌کنند؟ آیا در اتفاق بعدی، مردم برای کمک‌های مالی به هنرمندان رجوع خواهند کرد یا تا آن زمان یکی از کرادفاندینگ‌های ایرانی شهرت و اعتبار عمومی به دست خواهد آورد؟ جواب این سؤال‌ها با گذشت زمان مشخص خواهد شد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.