پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
با فینتک چه باید کرد؟
مینا والی، مدیرمسئول ماهنامه عصر تراکنش / فینتک با نوآوری در حال استفاده از فناوری برای تغییر ساختارهای مالی است. در اولین نگاه به نظر میرسد آینده خوبی در انتظار ماست. منتها کمی دقیقتر که نگاه میکنیم، متوجه میشویم اگر نهادهای ناظر بخواهند با همان شیوههای سنتی به نظارت ادامه دهند، این آینده تیره و تار خواهد بود.
برخی فینتک را بخشی از بانکداری سایه میدانند. برخی نسبت به گسترش بانکداری سایه و آثار آن هشدار دادهاند. مهمترین علل رشد بانکداری سایه را هم رشد فناوری و سختگیری بیش از حد قوانین بر نهادهای رسمی میدانند. به نظر میرسد در برخی صنایع، دوگانه سنتی و مدرن شکل گرفته که بهمرور آثار آن روشن خواهد شد. البته در این مسیر ضعف یک موضوع غیرقابل چشمپوشی نیست و آن چیزی نیست جز قدیمی بودن قوانین و عدم آمادگی آن برای دوران جدید. قوانین قدیمیاند و بهسختی بهروز میشوند. قادر به کنترل بخشهایی که در سایه فعالیت میکنند، نیستند و از پس فناوری برنمیآیند.
نظارت بر بخشهای سنتی ممکن است و بخشهای جدید معمولا از تیررس قانون خارج هستند. در نتیجه شرایطی در حال شکل گرفتن است که قانون کنترل خود بر امور را از دست داده است و نظارت در ضعیفترین حالت خودش قرار دارد. این موضوع درباره جهان همانقدر مصداق دارد که درباره ایران. به نظر میرسد اگر قانونگذاران شرایط را درک نکنند و متوجه نشوند که با روشهای قدیمی نمیتوان بر اقتصاد جدید نظارت کرد، احتمالا بحرانهای جدید و ویرانگری را شاهد باشیم.
دوگانهای که گفته شد در بهترین حالت، خودش را در دعوای بین شرکتهای تاکسیرانی با اپلیکیشنهای حملونقل نشان داده است. پیش از شکل گرفتن اسنپ، تپسی و کارپینو در ایران، اوبر دنیا را تکان داده بود. اوبر بهعنوان بهترین نمونه اقتصاد مشارکتی معرفی میشد و حتی آنها که بهدنبال تحول در سیستم بانکداری بودند، از «لحظه اوبر» صنعت بانکداری صحبت میکردند. از نظر کارشناسان اوبر یک نوآوری برهمزننده بود که توانسته بود با کمک فناوری یک خدمت قدیمی را متحول کند. از آن طرف شرکتهای تاکسیرانی را داشتیم که نظارتهای قدیمی بالای سر آنها بود. آنها زیر این نظارت احساس اطمینان میکردند که کسی توان ورود به قلمرو آنها را ندارد.
غافل از اینکه فناوری وحشیتر از این حرفهاست! فناوری در موضوعی سنتی مثل تاکسیرانی توفانی ایجاد کرد. در ایران هم این دوگانه داغ شد و با رشد کسبوکارهایی مثل اسنپ و تپسی شاهد بسیج شدن طیف سنتی بودیم که تا زمانی که سهم عمدهای از بازارشان را از دست نداده بودند، خواب بودند. قانونگذار هم که اصلا توان درک شرایط را هم ندارد و صرفا با زبان تهدید صحبت میکند. آنها به اشتباه اسنپ را دشمن خودشان میدانند و تصور میکنند اگر گربه را دم حجله بکشند کار تمام است و با محدود کردن اسنپ و بردن این رقیب تازهوارد به زیر یوغ نظارتهای قدیمی میتوانند به خوابشان ادامه دهند. در حالی که آنها نمیدانند دشمن اصلیشان رشد افسارگسیخته فناوری و عقبماندگی فرایندهای تدوین قوانین است. قانونگذاران هنوز برای دور نگه داشتن مردم از متنهای قانونی عامدانه تلاش میکنند ادبیات غیرقابل فهمی را استفاده کنند؛ در حالی که نمیدانند فناوری به طرفهالعینی آنها را «آچمز» میکند. استفاده از ادبیات غیرقابل درک را در طیف بانکداران هم میتوان پیدا کرد و مشخص نیست در دوران سرعت اصرار آنها به نوشتن متنهایی با واژههای سخت از کجا میآید.
زمانی حسابداران به این غره بودند که کسی توان درک زبان آنها را ندارد. اکنون و با رشد اپلیکیشنهای مالی و هوش مصنوعی به نظر میٰرسد در آینده نزدیک شغلی به نام «حسابداری» بهکلی از عرصه روزگار محو شود! حالا هرچقدر هم حسابدارها از واژههای سخت استفاده کنند، هیچ تاثیری بر بهمنی که راه افتاده، نخواهند داشت.
نکته مهم دوگانهای که گفته شد این است که در یک سر طیف، شرکتهای قدیمی را داریم که تحت نظارتهای سفت و سخت قرار دارند و در طرف دیگر شرکتهایی هستند که فناوری را به خدمت گرفتند و از شکافها و خلأهای قانون استفاده میکنند و سهم بازار را بهدست میآورند. پژوهشگران دانشگاههای شیکاگو و مدرسه بازرگانی کلمبیا تحقیقی انجام دادهاند و دریافتهاند بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ یعنی در طول هشت سال، سهم بانکداری سایه از کل بازار وامهای رهنی آمریکا از ۱۴ درصد به بیش از ۳۸ درصد رسیده است.
این بدین معناست که بسیاری از کسانی که از نظر اعتباری در سیستم سنتی غیرقابل اعتماد بودند، مشتری بانکداری سایه شدهاند. بخشی از بانکداری سایه کسبوکارهای نوپای فینتک هستند که توانستهاند با کمک فناوری در بازار نفوذ کنند. بخشی از بانکداری سایه هم احتمالا فعالیتهای به دور از قانون همان بخش سنتی است که ما در ایران با عنوان موسسههای مالی و اعتباری غیرمجاز میشناسیم. نمیتوان بانکداری سایه را پدیدهای کاملا شوم دانست. بانکداری سایه بخش فراموششده اقتصاد را هدف گرفته است و از این منظر کار مهمی کرده است.
از آن سو قانون و قانونگذاران نظارتی بر این بخش ندارند و این ممکن است زمینهساز بحرانهای آینده شود. فینتکها و بانکداری سایه جدید از دل بحرانهای سال ۲۰۰۷ بیرون آمدند. سیستم بانکداری بهطور ماهوی بحرانزا است. به همین دلیل بود که هنری فورد سالها پیش گفته بود اگر مردم بدانند که بانکها چگونه پول درمیآورند، برای انقلاب تا صبح فردا صبر نمیکنند.
بانکها تنها نهادهایی هستند که بهصورت قانونی امکان خلق پول را دارند. به عبارتی بانکها از هیچ، پول در میآورند و هر فردی که به بانک مراجعه میکند و از بانک وام میگیرد، به خلق پول توسط بانکها کمک میکند. تا زمانی که سپردهگذاران به بانکها بیاعتماد نشدهاند، همهچیز درست جلو میرود؛ منتها آن زمان که اعتماد به بانکها از بین برود، این ساختار بهظاهر بزرگ و غیرقابل شکست در طرفهالعینی از هم میپاشد. این همان اتفاقی بود که در سال ۲۰۰۷ در آمریکا شروع شد و جهان را تحت تاثیر قرار داد و با دخالت دولت ظاهرا پایان یافت. این همان اتفاقی است که در ماههای گذشته سایه آن بر سر بانکداری ایران در گردش بود. منتها کارشناسان مستقل هشدار دادهاند که همین الان هم بیشتر بانکهای ایرانی ورشکست هستند و با دوپینگ سرپا ماندهاند و اگر جایی بخواهد ابرچالش بانکداری در ایران را سروسامان دهد، چارهای ندارد جز پذیرفتن اینکه بخش زیادی از بانکهای ایرانی باید ورشکست شوند. منتها آثار اجتماعی این موضوع باعث میشود که کسی مسئولیت آن را برعهده نگیرد و متاسفانه با ندیده گرفتن بهمنی که در حال شکل گرفتن است، بهمن ساکن نمیشود. متاسفانه ریسکها پنجشنبه، جمعهها راهی شمال نمیشوند و به کار خودشان سختکوشانه ادامه میدهند.
در این شرایط است که بانکداری سایه ممکن است به یک تهدید تبدیل شود. نباید از بانکداری سایه یک لولوی ترسناک بسازیم؛ بانکداری سایه آنتیتز عقبماندگی سیستمهای بانکداری از فناوری و عقبماندگی قانونگذاران است که ممکن است در آینده به سنتز قابل قبولی برسد. برای رسیدن به سنتزی از بین این تز و آنتیتز نمیتوان امیدوار بود که شرایط بهصورت خودبهخودی حرکت کند. در صورتی که قانون و قانونگذاری تغییر نکند و اصرار داشته باشیم با شیوههای سنتی قانونگذاری کنیم، نتیجه حتما وخیم و دردناک خواهد بود.
ما هنوز بال ۱ و ۲ را کامل اجرا نکردهایم که بال ۳ از راه رسیده و جالب است بدانید که در آمریکا و اروپا فناوری از همین الان به کمک بانکداری سایه آمده که بال ۳ را دور بزنند. قانونگذاران در خارج از مرزهای ما اوج هنرشان شده «بال» و خلق ارز رمزنگاریشدهای مانند بیتکوین لبخندی ژوکوندوار است به این شیوه از قانونگذاری. بیتکوین که تحسین دوست و دشمن را دنبال خودش دارد، پاسخی طنزآمیز است به همه آنهایی که میخواهند با شیوهای سنتی بر بانکداری نظارت کنند. نظارت به شیوه سنتی دچار این چالش است که صرفا میتواند بر بخشهای سنتی نظارت کند؛ چراکه بهمرور و با رشد بخشهای برهمزننده جایی باقی نمیماند که ناظران بخواهند نظارت کنند.
حالا چه اهمیتی دارد مقامات دولتی و حاکمیتی مدام اطمینان بدهند که اوضاع تحت کنترل است. تغییر در حال بلعیدن همهچیز است. تغییر فراتر از چهار مساله دوروبر ماست.
بر اساس برآوردهای نهادهای بینالمللی مانند FSB و صندوق بینالمللی پول، ارزش بازار بانکداری سایه جهان در سال ۲۰۱۶ از مرز ۴۰ تریلیون دلار گذشته است؛ چیزی نزدیک به یکچهارم ارزش کل بازار بانکداری رسمی جهان. آن کشورهایی هم که شاهد بیشترین رشد فینتکها هستند، بیشترین سهم در بانکداری سایه را دارند؛ آمریکا، انگلستان، چین، ایرلند، آلمان، لوکزامبورگ و سنگاپور. در کشورهایی مانند چین که بانکداری سنتی شکست خورده، شاهد رشد افسارگسیخته فینتک هستیم. در کشوری مانند چین فینتکها نقش بانکها در انتقال پول و تامین مالی را به عهده گرفتهاند. در جایی مانند آمریکا هم فدرال رزرو نتوانسته است اقدامات نظارتی قابل توجهی برای مهار و کنترل بانکداری سایه انجام دهد. در ایران موسسههای مالی و اعتباری غیرمجاز خارج از کنترل نهادی نظارتی مانند بانک مرکزی رشد کردند و آسیبهای آنها را دیدهایم؛ منتها موسسههای مالی و اعتباری غیرمجاز از نظر ماهوی تفاوتی با بانکداری سنتی نداشتند.
فینتکها به هیچوجه با موسسههای مالی و اعتباری غیرمجاز قابل مقایسه نیستند. آنها فناوری را به خدمت گرفتهاند و در این نکته که قانون بر آنها نظارت ندارد، تشابه دارند. با این تفاوت که ضعف نظارت بانک مرکزی بر نهادهای غیرمجاز بهدلیل عدم شناخت نبوده است. ضعف نظارت نهادهای قانونی بر فینتک بهدلیل عدم درک است.
البته این عدم درک ادامه منطقی نظارت به شیوه سنتی است. مدیریت ریسک در عصر دیجیتال باید بیشتر پیشگیرانه و کنشی باشد تا درمانگر و واکنشی. بنابراین لازم است نهادهای حاکمیتی برنامه پیشگیرانه و مقابله با بحران داشته باشند که بهطور پیوسته و مدام بهروزرسانی شود. در غیر این صورت بیتکوین، ارزهای رمزنگاریشده و بلاکچین آینده ما را میبلعد.
با سلام . ضمن تشکر از متن ( تا حدودی دلهره آور و ) کارشناسی شما در مورد نظارت بانکداری. به نظر بنده این موارد باید بصورت منسجم و از طریق نهاد ریاست جمهوری و معاون فناوی بانک مرکزی(آقای حکیمی) مورد اطلاع رسانی و پیگیری قرار گیرد. هر چند تا آقایان نباید از اهمیت موضوع بی خبر باشند: بعنوان مثال بیت کوین از اول امسال تا کنون چند هزار دلار افزایش داشت؟!!!! اینها زنگ بیدار باش است که بعداً به زنگ خطر تبدیل نشود… با سپاس
سلام مشکل راه حل مزاحمهای کارم را دارم راهنمایی خواستم