پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
متن کامل میزگرد بررسی بانکداری متمرکز یا یکپارچه (Core Banking): برای اولین بار و تنها از طریق راه پرداخت
برای اولین بار و تنها از طریق راه پرداخت میتوانید متن کامل میزگرد بانکداری یکپارچه (Core Banking) را بخوانید.
هفته گذشته و در پایان روز اول بزرگترین رویداد بانکداری و پرداخت الکترونیک ایران، تعدادی از مدیران صنعت دور هم جمع شدند تا در حضور علاقمندان در مورد چالشهای بانکداری متمرکز در ایران صحبت کنند. این برنامه با این که در پایان روز اول برگزار شده بود در حالی برگزار میشد که قبل از شروع برنامه تمام صندلیهای سالن پر شده بود و صندلی خالی برای نشستن وجود نداشت. برخلاف میزگردهای معمول که همه چیز با سلام و صلوات تمام میشود، بحثهای چالشی جذابی درگرفت. به همین دلیل هم بود که ناصر حکیمی در پایان جلسه گفت:
مثل جدایی نادر از سیمین جمعبندی و استنباط را به خودتان واگذار میکنم و من استنباط نمیکنم. فقط یک جمله و آن اینکه Core Banking با همه افت وخیزهایی که داشته نیازی است که جامعه، بازار و مشتری از بانکها میخواهند و موتور محرک خدمات بانکی است.
این میزگرد با حضور این افراد برگزار شد:
ناصر حکیمی (مدیر اداره نظامهای پرداخت بانک مرکزی)
دکتر ولیا… فاطمی (مدیر عامل شرکت توسن)
دکتر نجاتی (مشاور بانک خاورمیانه)
دکتر عبدالناصر همتی (مدیر عامل بانک سینا)
دکتر حسین معینزاد (معاون انفورماتیک بانک ملی ایران)
—————————————————————————
ناصر حکیمی:
در این میزگرد میخواهیم به خلاصهای از تاریخچه Core Banking و اینکه چرا اینقدر حائز اهمیت است بپردازیم. واژه Core با اینکه به نظر به معنی هسته و مرکز است ولی در واقع مخفف عبارتCentralized On Realtime Exchangeاست که علاوه بر معنی اقتصادی، معنی محور و مرکز پردازشهای بانک را هم در برمیگیرد. اصطلاح Core Banking به مجموعه سامانههای مرکزی اطلاق میشود که مجموعه عملیات مربوط به بانکداری در یک بانک در آن ثبت شود. مرحله بعد، پردازش دستهای یا پردازش وجهی است که چند دهه قبل در صنعت بانکداری مرسوم بود و طی آن پردازش امور شعبه انجام میشد و در طول شب اطلاعات به کامپیوترهای مرکزی ارسال میشد.
تحولی که از دو دهه پیش به خاطر گسترش شبکههای ارتباطی و افزایش قابلیتپردازش مرکزی در صنعت بانکی اتفاق افتاد، این بود که سیستمهای متمرکز، تمامی اطلاعات و عملیات مربوط به بانکداری را در خودشان ثبت میکردند و علاوه بر آن، عملیات پردازش آنها را هم به عهده داشتند. این به عنوان راهحل نسل بعدی برای اتصال شعب و اتصال دستگاه با ترمینالهایی که عملیات پرداخت یا عملیات بانکی را انجام میدادند، معرفی شد.
در کشور ما از سال 75-1374 فعالیتهایی برای معرفی سیستمهای Core در بانکهای کشور صورت گرفت، هر چند قبل از آن فعالیتهایی بود که نمیشد آن را Core نامید. چرا که همچنان پردازش اصلی در سرورهای شعبه انجام میشد؛طراحی Coreبه عنوان یک سیستم مرکزیبه اواسط دهه 70 بر می گردد و الان 15 سال از آن زمان میگذرد.
ولی اینکه چقدر موفق بودیم یا نبودیم یکی از موضوعاتی است که در این میزگرد میخواهیم مطرح و این موضوع را آسیبشناسی کنیم و به بررسی دلایل موفقیت یا عدم موفقیت بپردازیم.
موضوعی که در حال حاضر با آن روبهرو هستیم و واقعی استاین است که بانکهای بزرگ چالشها و مسائل بسیار مهمی برای استقرار کامل Core Banking و کنار گذاشتن تمامی سیستمهای قدیمیشان داشتند.
کسانی که در این میزگرد شرکت میکنند: جناب آقای دکترهمتی؛ مدیرعامل محترم بانک سینا،دکتر ولی ا… فاطمی، مدیرعامل شرکت توسن،دکترمعینزاد، رئیس هیات مدیره شرکت دادهپردازی، آقای دکتر نجاتی که سابقه طولانی در شرکت خدمات انفورماتیک دارند و از ابتدای تاسیس آنجا بودند و اینک به عنوان کارشناس مستقل حضور دارند. دکتر طالبی و مهندس نجفی به دلیل بروز جلسه اضطراری موفق به حضور در میز گرد نشدند.
به عنوان سوال اول میخواهیم با ارائه یک تعریف استاندارد شروع کنیم.واقعامیخواهیم بدانیم مرادمان از Core Bankingدر داخل کشور چیست؟ به نظرمیرسد در ادبیاتی که در سخنرانیها و مصاحبهها مطرح میشود، هر کسی از Core Banking مرادی دارد. این میزگردبه عنوان اولین بحث میخواهد یک تعریف مشخص و مورد قبول از اینکه Core Banking به چه چیزی اطلاق میشود و قرار است با Core Banking چه اتفاقی بیفتد ارائه کند و این بعدا پایهای خواهد بود تا بقیه مباحث حول این محور انجام شود.
تعریف سامانه بانکداری متمرکز
دکتر فاطمی:
ضمن تشکر از حضار، اجازه میخواهم دو تعریف مختصر و ساده از Core Banking داشته باشم. یک تعریف که بیشتر به عنوان عزیزبه آن نگاه کنیم.
اگر بخواهیم اولین مدل مفهومی که در کارگروه بحث شورای راهبردی کمیتههای الکترونیک به صورت مشترک، در کشور برای همه سازمانها و ارگانها تعریف شد را الگو قرار دهیم،Core Banking میشودمجموعهای از سیستمهای نرمافزاری که بتواند همه عملیات بانک را به صورت متمرکز در یک بانک اطلاعاتی مجتمع پوشش دهد و برای بقیه کانالهای ارائه خدمت مورد نیاز مشتری، راهکار داشته باشد و ارائه طریق بکند.
موضوعی که در این تعریف در محوریت قرار گرفته این است که Core Banking به عنوان مرکزیتی برای توسعه خدمات مورد نیاز بانک و اتصال آن به همه درگاههایی که قرار است سرویس را در بانک فراهم کند،در نظر گرفته شود. این درگاهها ممکن است انواع همکاران تجاری، انواع سرویسهای بانکداری داخل یا بیرونی، یاانواع مدلهای پرداخت باشد، ولی محوریت اصلی این تعریف متمرکز بودن بانک اطلاعاتی و مجتمع بودن تمامی اطلاعات نظام پرداخت یا نظام بانکی اطلاعاتی است. اینکه در مورد شخص x در یک بانک همه اطلاعات با محوریت او با هم مجتمع، قابل شناسایی و قابل رصد باشد و به هیچ وجه اطلاعات مرتبط با هم به صورت جزیرهای و مستقل نباشد. این محوریتی بود که سال 78 روی آن تاکید جدی شد.یعنی پایگاه داده مجتمعی که در یک محور بتواند همه عملیات و تراکنشهای فرآیندها را در بانک پوشش دهد. نکتهای که امروزه خیلی ازمحصولات جدید دنیا هم به عنوان یک تحول به آن نگاه میکننداین است که علاوه بر تراکنشهای بانکی به فرآیندها هم توجه شود؛ یعنی این امکان که در مدل آینده تمامی فرآیندهای بانکی در اختیار خود بانک قرار گیرد. پس Core Banking میشود ابزار، محیط یا سیستمی که در اختیار بانک قرار میگیرد که نه تنها تمام بانک اطلاعاتی مجتمع شده را شامل میشود، بلکه همه فرآیندهای عملیات بانکداری و بین بانکی را دراختیار اومیگذارد؛نه اینکه فرآیندها به صورت یک hard code در اختیار بانک باشد. معماری Core Banking آینده، قطعا نمونهای است که بتواند تمامی فرآیندها را در اختیار خود بانک قرار دهد و بانک بتواند در کوچکترین زمان نیازهای کسب و کار خودش را در آن زیر ساخت Core Banking عملیاتی کند. پس این محور خیلی مهم است. اینکه بانکی بتواند در کوتاهترین زمان نیازهای کسب و کارش را در آن معماری و سیستم در اختیار مشتری قرار دهد.
حکیمی:
سوالی بپرسم در مورد تمایز بین تمرکز و یکپارچگی که فرمودید. اینکه آیا اینها لازم و ملزوم هستند، یعنی برای اینکه Core Banking وجود داشته باشد لزوما باید یکپارچگی درمنابع سازمانی هم وجود داشته باشد؟ اگر یک بانکی در حال انجام عملیات بانکداری است و در کنارش یک ERP دارد که عملیات مدیریت منابع سازمانیاش را انجام میدهد، آیابحث مجتمع بودن ERPدر آن Core Banking که انتظار داریم به عملیات بانکداری منحصر باشد، مثل مدیریت سپردهها، مدیریت تسهیلات و سایر خدمات بانکی نیاز دارد؟ آیا مراد و مقصود شما ازتجمیع، در تمامی سامانههایی است که در بانک هست یا نه تجمیع ذاتی خود Core Banking؟
فاطمی:
قطعا همه آن اطلاعات فقط در عملیات بانکی نیست،همه اطلاعاتی که مرتبط میشود به آن موجودیت واحد هم باید با هم مجتمع باشند. تعریفی که به صورت کلی وجود دارد ERP و CRM و خود اطلاعات بانکی، عملیات بانکی، و اطلاعاتی که در بحث تجمیع و امنیتی است باید با هم مجتمع باشند و اگر آن تجمیع به معنی کامل در Core Banking وجود نداشته باشد، محقق نمیشود.
حکیمی:
یک بار دیگر موضوع را مطرح کنیم. یک تلقی هست که میخواهیم آن را کامل شفاف کنیم و از نظرهای مختلف آن را بررسی کنیم. تعریف ما از Core Banking یک هسته محوری است که دور آن سامانههای دیگری هستند که یا از آن تغذیه میشوند یا آن را تغذیه میکنند. مشخصه اصلی Core Banking این است که مدیریتی را روی عملیات صرفا بانکی انجام دهد و طبیعتاسامانههایی مثلERP یا CRM به این سامانه متصل میشوند. در واقع سوالام از آقای معینزاد این است که نظرشان درباره بحث تعریف Core Banking چیست و اینکه حوزه Core Banking را کجا میدانند؟ سوالم بهطور مشخص این است که اگر من یک سیستمعامل محوری داشته باشم Core Banking در بانک پیاده شده است یا این اتفاق زمانی میافتد که اتصالات Core Banking با بقیه سامانهها برقرار شود؟ به عبارت دیگر آیا وقتی تجمع و یکپارچهسازی را داخل سامانههای یک بانک داشته باشم Core Banking محقق شده است؟
ویژگیهای یک سامانه متمرکز بانکی
معینزاد:
اگراین بحث را با این تمرکز آغاز کنیم که Core Banking در پیادهسازی چه تواناییهای اصلی باید داشته باشد تابتواند به متمرکز بودن و یکپارچگی جامه عمل بپوشاند، باید به این مطلب بپردازیم که Core Banking باید بتواند بهصورت یکپارچه و کامل، هشت حوزه اصلی بانکی کشور را در بحث تسهیلات و حقوق اسلامی، سپردهها و عملیات شعب،عملیات ارزی بینالمللی و گردش نقدینگی در یک سیستم متمرکز یکپارچه جامه عمل بپوشاند. این توانایی اصلی Core Banking است.
دوم، باید قابلیت منحصربه فردی برای نظارت و بازرسی، مدیریت ریسک، امور مالی و بودجه، آمارهای بانکی و انتظار مشتریان بهخصوص در بحث مقابله با پولشویی را داشته باشد.
سوم، باید بتواندتمامی عملیات بانکداری خرد، بانکداری شرکتی، بانکداری اسلامی، ارزو بینالملل، خزانهداری، سرمایهگذاری، بانکداری خصوصی و مدیریت اموال، عملیات مختص بانک مرکزی و بانکداری اینترنتی، امور بانکی و ابزار BI وگزارشهای تکمیلی را به صورت یکپارچه مطابق با گزارشات بانکداری ایرانی ارائه دهد.
چهارم، خدمات مقیاسپذیر در حد بیش از پنج هزار تراکنش به ازای هر ثانیه در حد پمپهای بزرگ با قابلیتهای قابل تطبیق با بانکداری خرد را ارائه دهد.
پنجم، یک نمای 360 درجه از تمامی اموال، حسابها، تراکنشها، تعهدات، عملیات سود و زیان، ریسک و مشتریان را ارائه دهد که متاسفانه اکثر فعالیتهای فعلی بر حسب حساب بانکی است که بایدبر مبنای یک Core متمرکز و یکپارچه، با نمای تمام عیار 360 درجه متغیرهای مرتبط با هر مشتری را داشته باشد.
ششم، امکان اجرا بر روی انواع پلتفرمها مثل IBM MainFrame، یونیکس واینتل، برای انواع پایگاه دادههای دی بی تو (DB2)، اوراکل، SQL سرور را همچنان داشته باشد.
هفتم، امکان اجرای بازیابی اطلاعات از دست رفته را بدون کوچکترین تغییر و وقفه برای مشتری بدون اینکه احساس بازیابی داشته باشند را بتواند ایجاد کند.
هشتم،یک سیستم امنیتی به صورت یکپارچه به صورت Security Management System داشته باشد که چه کاربری در چه محدوده زمانی اجازه استفاده از چه خدماتی را از سیستم داراست و هر گونه تلاش غیرمجاز و غیرمرتبط به اجزا را بتواند شناسایی کند، هشدار بدهد، متوقف و راهبری کند. اگر اینها را تواناییهای اصلی یک سیستم Core Banking ببینیم با ارائه آن میتوانیم ادعای یک سیستم متمرکز یکپارچه و جامع از Core Banking را داشته باشیم.
حکیمی:
این چیزی که شما میفرماییدمجموعهای از سامانههای بانک است و با تعریفی که انتظار داریم فرق میکند. به طور مشخص نظر شما این است که تا زمانی که نتوانیم ERP، سامانه مدیریت حساب،CRM و مباحث زیرساختی و خدمترسانی را با همه داشته باشیم Core Banking نداریم؟
صحبت دکتر فاطمی دراین مورد بود که باید با هسته مرکزی اتصالات وجود داشته باشد، یعنی تجمیع وجود داشته باشد. با اینکه CRM سامانه بیرون از Core Banking است ولی اتصالات باید با Core Banking یکپارچگی داشته باشد و هرکسی ساز خودش را نزند، اما به نظرم رسید آنچه شما فرمودید این است که مجموعه تغییرات را باید به صورت Core Banking در نظر بگیریم.
معینزاد:
البته مستحضرید اگر بگوییم امروز Core Banking نداریم حرف درستی نیست. چون در حال حاضرمیتوانیم خدمات متمرکز را در موقعیتهای جغرافیایی متفاوت ارائه کنیم، اما اینکه این توانایی چقدر با انتظارات و رضایت ذینفعان تطبیق دارد، بحثی است که در توسعه و تکمیل Core موجود با Core مطلوب،نقشه راهی را در مقابل ما میگذارد. اگر این هشت توانایی را داشته باشیم میتوانیم ادعا کنیم Core Banking را در حالت پایه و ثابتش خواهیم داشت.
حکیمی:
انتظار این بود که صحبتها همگرا باشد، اما بیشتر سمت واگرایی رفتیم. در حال حاضر تعریف Core Banking جمع شدن در مجموعهای است که مدیریت ساختاری بانک را با تاکید بر انسجام و یکپارچگی انجام میدهد و بحث تعامل و تجمیع Core است و اگرمجموعه نقصی داشته باشد Core Banking ناقص است.ولی شما آقای نجاتی سالها تجربه دارید و فکر میکنم موضوعات مربوط به بهینهسازی Core، سیستم یکپارچه بانکهای ملی و صادرات و بقیه بانکها را دنبال میکردید. نظر شما چیست؟الان به دنبال این هستید که تعریف مشخصی داشته باشید که این Core که داریم راجع به آن صحبت میکنیم سامانه مدیریت حسابها برای مدیریت عملیات بانکداری است؟ سامانه مدیریت به علاوه شاخههایی که انسجام سیستم و ارتباطاتمستقیم برقرار میکند؟ یا کل مجموعه هر سیستمی که یک بانک برای ارائه خدمات لازم دارد؟
سیستممیتواند Decenteralized باشد، ولی خوب باشد
نجاتی:
اگر به این واژههایی که شما فرمودید Core مخفف چند کلمه دیگر است که به معنی یک سیستم مرکزی است یک معنی میگیرد و Core به معنی کلمه هسته معنی دیگری میگیرد. درباره سیستم بانکی در این جلسه و سمینار، منظور ما سیستم بانک تجاری است یعنی Retail Banking یا Commercial Banking. منظور از سیستم بانکی سیستم Retail Banking است، اشارهای به نوع دیگر بانکداری نداریم. از اصطلاح Core Banking چند برداشت میشوداگر بگوییم Centralized Banking منظورمان این است که تمام عملیات بانک در یک محدوده فیزیکی یا سیستمی انجام شود؛ یعنی تمام اطلاعات در این مرکز جمع و پردازش شود. Decenteralized Banking مخالف Centralized Banking است. منظور این است که اطلاعات بانکبرای سیستمهای مختلف در چند جا و چند نقطه پردازش میشود و نهایتا به دست مشتری میرسد. در این تعاریف، آقای حکیمی به ما بگویند منظور چیست تا ما بگوییم آیا Core Banking که معادل این را شما به سیستم یکپارچه ترجمه کردید میتواند یک Core Banking باشد،ولی یکپارچه نباشد. منظور از یکپارچگی Integrated System است. اگر منظور از Core Banking را C.O.R.E بگوییم یعنی عملیات اصلی بانکداری، یعنی ضرب و تقسیم بانکداری،سپردهها و حساب جاری،هیچ عملیات دیگری جز Core Banking نیست. اگر بخواهیم اعتبار اسنادی را در این مورد لحاظ کنیم اینها جزوCore Banking نیستند،عملیات اصلی بانکداری نیستند، ولی سیستم دارند ومیتوانند به صورت یکپارچه خدمات را به مشتری ارائه کنند. تجربه خودم در ایران و سایر کشورها، این است که جایی را ندیدهام که تمام این سیستمهایی که برای مشتریان خدمات ارائه میکنیم، در یک سیستم ارائه شود. تقریبا در کشورهایی که از نظر عملیات بانکی پیشرفتهترهستند، تخصص این امور مختلف است. بنابراین تعاریف این سیستمها مختلف میشود.هنربانکدار،IT بانک وشرکت در این است که آنها را جمع کند و به عنوان محصول به مشتری ارائه دهد. در پاسخ مستقیم شما تعریفی که اینجا از Core Banking میبینیم به معادلات و صحبتهایی که ما میکنیم نمیخورد.
اینکه تعریفی که اینجا هست چیست، منظورم این چیزی است که اینجا نوشته شده بود که کلمه عینا ترجمه نشده است. آن سیستمهایی که در ایران ارائه میشود، سیستمی که شرکت خدمات ارائه میکند، سیستمی که شرکت دکتر فاطمی ارائه میکند و شرکت دیگری که در حال حاضر با بانک پاساگارد کار میکند، این شرکتهاعملیات بانکداری خرد ارائه میکنند و اکثرا به صورت CenteralizedSystem عمل میکنند و هیچ کدام گسترده (distributed) نیستند، بنابراین اگر به این بگوییم Core Banking، تعریف خیلی درستی نیست، ولی اگر همین را قبول کنیم بد نیست.
حکیمی:
بحث بر سر اینکه هر کسی چه تعریفی دارد نیست. اینکه ما حسگرا باشیم یعنی بگوییم هر آنچه که Core را تشکیل میدهد باید دارای این مشخصات باشد و سه ویژگی داشته باشد. نکته اینجاست که موضوعی که به عنوان Core Banking در داخل کشور مصطلح است و اینکه بانکها باید Core Banking داشته باشند مشخص شود. اینکه وقتی اصطلاح بانکداری متمرکز یا اصطلاح انگلیسی Core Banking در هیات وزیران مطرح میشود انتظاراتی که ازCore Banking وجود دارد روشن باشد. اگر میخواهیم برای یک بانک Core Banking راه بیندازیم باید چه چیزی را راهاندازی کنیم؟ باز برمیگردید به سوال اصلی. از نظر شما به عنوان کسی که سالها در راهاندازی شبیهسازی اتوماسیون بانکی فعال بودید،وقتی بانکی میخواهد Core Banking با توجه به استاندارد بینالمللی داشته باشد چه چیزی را راه بیندازد، ما به عنوان Core Banking قبول میکنیم؟
نجاتی:
عرض من این بودکه اصطلاح Core Banking که درمصوبه هیات وزیران مطرح میشود، اشتباه است. شما نمیتوانید بگویید یک بانک برود Centeralizedon real time راه بیندازد،این سیستم میتواند Decenteralized باشد، ولی خوب باشد. من البته خودم Decenteralized را نمیپسندم، ولی Centeralized یا Decenteralized بودن در real time retail banking مدنظر نیست. منظور این است که بتواند خدمات بانکی را به صورت لحظهای ارائه کند. این میتواند Centeralized یا Decenteralized باشد. این تعریف میشود full functional retail banking.
تاثیر بانکهای خصوصی
حکیمی:
به عنوان جمعبندی مثل بقیه مفاهیمی که معمولا در کشور استفاده میشود خصوصا آنچه در نشریات و مطبوعات میشود، به نظر میرسد Core Banking ترجمه اصطلاحی از یک نوع پیادهسازی است.سیستمهای متمرکزی که با استفاده از آن میتوانیداز تمام خدمات مربوط به بانکداری استفاده کرده و پول از بانک دریافت کنید. آنچه در مصوبات آمده میتواند معنی دیگری داشته باشد و در داخل کشور معنی دیگری پیدا کرده باشد. منظور ما از Core Banking در داخل کشور آن چیزی که مصطلح است و آنهم وجود سامانه یا سامانههایی اعم از متمرکز یا غیرمتمرکز در یک بانک است که بتواند فارغ از محدودیتهای جغرافیایی، جا و مکان، خدمات بانک را به صورت یکسان در تمام نقاطی که دسترسی به بانک به صورت فیزیکی یا مجازی وجود دارد، ارائه کند. اگر دوستان با این تعریف موافق هستند به سوال و بحث بعدی بپردازیم.
نکتهای که با بحث Core Banking موضوعی باز در نظام بانکی به وجود آورد این است که امیدوار باشیم مقامات سیاستگذار و مقاماتی که قوانین را تنظیم میکنند، کمی بیشتر در مورد اصطلاحاتی که در داخل ساختار مقرراتی و قانونی استفاده میشود دقت کنند. گاهی اوقات بعضی از واژگان انگلیسی، باری دارد وممکن است انتظارات بیشتری با آن ایجاد شود. به نظر میرسد لازم است باز تعریف یا مرور مجددی بر تمام مفاهیمی که در کشور تکرار میشودو تا حد زیادی مبهم هستند، داشته باشیم تا ساختار منسجمی شکل بگیرد و ادبیات آن را به صورت یکسان در بیاوریم. در این میزگرد در مورد اینکه Core Banking را چه تعریف میکنیم بحث شد.فرض میکنیممراد ما در واقع ارائه خدمات متمرکز بدون محدودیتهای فیزیکی یا ارتباط با نقطهای خاص است؛ یعنی بانک را به عنوان یک Core میشناسیم که مشتریان از طریق ارتباطات اینترنتی یا شعب یا نقاط مختلف جغرافیایی به تمام خدمات عمده و خرد دسترسی داشته باشند.
سال 80 در موقعیتی بودیم که کمتر ازیکسال بود که بانکهای غیردولتی فعالیتشان را شروع کرده بودند و خیلی کوچک بودند. در طول دهه 80 اتفاقات مهمی افتاد. بانکداری غیردولتی رشد بسیار خوبی داشت و خودش را به عنوان وزنهای در بانکداری معرفی کرد. همزمان بانکهای دولتی ما به سمت خصوصیسازی پیش رفتند و در حال حاضر از نظر ساختار، خصوصی محسوب میشوند. ورودبانکهای خصوصی با توجه به پاسخگویی که به سهامداران داشتند، باعث فشار زیادی برای ارتقای کاربری شد و از روز اول بانکهای خصوصی با سامانههای متمرکز شروع به کار کردند. بخشی از این به خاطر سایز کوچکتر و فشار سهامدار برای بازدهی بیشتر و بخشی دیگر به اینکه این بانکها اطلاعات قدیمی نداشتند برمیگرددد. اگر بانک ملی سابقه شصت هفتاد ساله دارد، زمانی که بحثCore Banking شروع شد، شصت هفتاد سال هم اطلاعات و داده داشت، که در سامانههای مختلفآن بانک، گردآوری شده بود و این مشکل اساسی بوده است. اگر بانک ملی میخواست از صفر شروع کند، شاید با این همه مشکل روبهرو نمیشد. خواهش من این بود که نظر خود را درباره اتفاقاتی که در سال 80 اتفاق افتاد، یعنی زمانی که بانکداری غیردولتی به عنوان یک شاخه از لحاظ مالی جداگانه به بانکداری، معرفی شد،بگویید روی Core Banking چه اثری داشت؟
همتی:
این دوستان فنی هستندو کسانی که کار فنی میکنند اختلاف نظرشان خیلی بیشتر است. میخواستم بگویم اگر میخواهیم تعریف خوبی از Core Banking داشته باشیم،بگوییم این سیستم بانکداری که در حال حاضر در بانک سینا اجرا میشود، بهترین تعریف است و خیال همه راحت میشود و میتوانند از آن الگوبرداری کنند.
دهه 80 دهه مهمی برای سیستم بانکی است. ورود بانکهای خصوصی فشار سرویسدهی خوب به مردم را به بانکهای دولتی وارد کرد و واقعیت هم همین بود. لازم میدانم از اینجا از خدمات مرحوم دکتر نوربخش تشکر کنم، ایشان سهم جدی و اساسی در این زمینه داشتند و حرکتی اساسی در کشور ایجاد کردند. بگذریم از اینکه الان مشکلاتی بر سیستم بانکداری خصوصی وارد شده و بعضی از مانمیدانیم چگونه باید بانک خصوصی را اداره کنیم یا چگونه رقابت کنیم. مشکل دوم رقابت است. اما به هر حال بانکداری خصوصی نقش خودش را در بانکداری الکترونیک داشت و فکر میکنم بعد از شروع این تحول بانکهای جدیدی که شعب کمتری داشتند توانستند خیلی سریع Core Banking را اجرا کنند. بعضی از بانکها مثل بانک سینا حالت خاصی بود. وقتی بانک سینا اجرای Core Banking را شروع کرد و از خدمات شرکت توسن برای اجرایش استفاده کرد، آنها هم آببندی نشده بودند و ما هم اطلاعات کمتری داشتیم و به همدیگر کمک کردیم و توانستیم سیستم خوبی را پیش ببریم. وقتی بانک سینا میخواست اجرای Core Banking را شروع کند، یک موسسه 20 ساله بود و بیش از سه میلیون سپردهگذار داشت و حدود پانصد ششصد هزار نفری که تسهیلات گرفته بودند. ما با حجم عظیمی از اطلاعات روبهرو بودیم و نگران از اینکه آیا میتوانیم این سیستم را اجرا کنیم یا نه. چون بانک 270 شعبه داشت، ولی خوشبختانه با بومی کردن سیستمی که دوستان ارائه کردند و به تدریج تطبیق سیستم بانک سینا با نرمافزارهای جدیدی که ارائه شده بود، توانستیم آن را با موفقیت انجام دهیم. این کار تقریبا دو سال طول کشید و به راحتی افتاق نیفتاد. ولی ثمرهاش را گرفتیم و فکر میکنم یکی از مهمترین اتفاقاتی که در دهه 80 بعد از خصوصیسازی سیستم بانکی افتاد، بحث Core Banking است. اینکه چه مسیر طولانی طی شده و چه تمهیداتی اندیشیده شد که این مهم محقق شود در حوصله این جلسه نیست. چند نکته را عرض کنم، چون موسسه مالی اعتباری زیاد است، خیلی از بانکهای جدید میخواهند این سیستمها را اجرا کنند و سیستمهایشان را تبدیل کنند و هنوز خیلی از بانکهای دولتیما نتوانستهاند این مراحل را کامل طی کنند. میگویند سیستم یکپارچه دارند ولی سیستمشان هنوز به آن Core Banking تعریف شده نرسیده است. ولی چند نکته مهم است. اول بحث بومیسازی. باید از شرکت کارفرمایی که کار میکرد تشکر کنم. چون باید باسیستم بانکی که میخواهنداین تغییرات را اعمال کندخیلی همراه باشند. رفت و برگشتهای متعددی که داشتیم کمک کرد خیلی از مشکلاتی که در سیستم وجود داشت رفع شود.میشود گفت این تجربه یک دهه رفت و برگشت بین بانک و سیستمی است که دارند این خدمت را ارائه میکنند. این نیست که الان بگوییم به Core Banking مسلط هستیم. نکته دوم مقاومت جدی در بدنه سیستم بانکی است که در مقابل این تغییر وجود دارد و هنوز هم نمیتوانم بگویم این مقاومت تمام شده است. به خاطر اینکه این سیستم شفافیت زیادی ایجاد میکند. نکتهای را آقای دکتر نجاتی اشاره کردند ولی زود از آن گذشتند. به نظر من در مهمترین تعاریفی که باید Core Banking وجود داشته باشد مسئله بازرسی و کنترل است. شما به راحتی اگر در بازرسی نشسته باشید، به صورت آنلاین میتوانید تمام تراکنشها را کنترل کنید و این مهمترین ویژگی Core Banking است. یعنی وقتی شعبهای بخواهد اقدامی بکند و به محض اینکه رقمی جابهجامیشود به راحتی میتوانیم از تهران بگوییم چه اتفاقی افتاده است. این خیلی مهم است، بیشتر از اینکه مشتری بگوید من هر شعبهای بروم میتوانم سرویس مورد نظرم را بگیرم، هر چند این هم مهم است، ولی نظارت و کنترل در سیستم بانکی اهمیت خاصی دارد.
همراه بودن کانورت اطلاعات (مهاجرت بانکی) با سیستم اجرایی هم اهمیت خاصی دارد. این کار سختی بود و یکی از تجربیات ارزشمندی بود که در بانک سینا انجام شد. اینطور که شعبه در حال انجام دادن کارش بود و ما داشتیم کانورتاش را انجام میدادیم. یعنی از ساعت 12 شب تا 8 صبح که سیستم باید دوباره باز شود، این کارها انجام میشد و دوباره صبح سیستم میتوانست کار خودش را انجام دهد. یا پنجشنبه جمعه این کار را به صورت فشرده انجام میدادیم. به هر حال تجربه خیلی خوبی بود. میتوانم بگویم از نظر کنترل سیستمهای مدیریتی، کنترل تسهیلات، منابع و مصارف بانک، از نظرگزارشهای بانکی، همه تجمیع شده است و به سودآوری بانک کمک جدی کرده است، هرچند که این در Core Banking نیست.
به این وسیله تمام بانکهای مالی، جریانهای نقدی را آنلاین میتوانند کنترل کنند. بانکهای خصوصی به خاطر اینکه شعب کمتری داشتند، دیتاهای قبلی نداشتند که مشکل کانورت داشته باشند و کمک خوبی به آغاز Core Banking کرد. ورود موسساتی مثل بانک سینا که حجم عملیاتشان مثل بانک ملی نبودو توانستند خودشان را به همپایی بانکهای جدید برسانند، نشان میدهد که سیستم و مردم به این تغییر نیاز داشتند. از زمانی که ما Core Banking را اجرا کردیم یعنی ظرف یکی دو سال گذشته که بهخصوص استفاده از سیستم مجازی در جامعه رایج شده،حضور مشتریان در شعبه 23 درصد شده است. یعنی هفتاد و هفت درصد از تراکنشهای بانک سینا مربوط به خارج از شعبه است و این روند علاوه بر اینکه این سیستم را ایجاد کرده، تراکنشها را هم افزایش داده است.
ظرف یک سال گذشته تراکنش ما از دو میلیون به هشت میلیون رسیده است. یعنی مردم احساس کردندمیتوانندراحتتر از این سیستم استفاده کنند. بنابراین به نظر من همه اینها زاییده حرکت خصوصیسازی در سیستم بانکی و اقداماتی است که صورت گرفته و کنترلی است که بانک مرکزی انجام میدهد.
هر دو ماه یکبار رئیس کل بانک مرکزی، گزارش بانکداری الکترونیکی را به رئیسجمهور ارائه میدهد. این نشان میدهد در بالاترین سطح کشوری توجه کاملی نسبت به این موضوع وجود داردو با برگزاری این سمینارها میتوانیم وارد فاز سوم شویم. فاز سوم یعنی توسعه این سیستم به شکلی که بتوانیم از آنها خدمات بیشتر و فراتری از آنچه الان در سیستم بانکی وجود دارد بگیریم.
چرا بانک ملی هنوز متمرکز نشده است
حکیمی:
مقاومت در برابر تغییر موضوع مهمی است، با توجه به اینکه بخشی از سازمان را لاجرم متاثر میکند. وقتی تراکنشها و کارایی سازمان بالا میرود، باعث میشود یک سری از فعالیتها و وظایف را اصلاح یا حذف شود، این اصلاح و حذف از نظرسازمانی بیهزینه نیست. سوالم از دکتر معینزاد که در بانک ملی هستند، این است که بانک ملی، بانکی قدیمی و دارای سازمانی بسیار پیچیده است که شکل سازمانی، ارتباطات غیررسمی و فرهنگ سازمانی که در آن وجود دارد تغییر را پیچیده میکند. آقای دکتر معینزاد، تا آنجا که خاطرم هست بانک ملی سال هفتاد و چهار هفتاد و پنج بانکداری متمرکز را شروع کرد. از نظر شما چه اتفاقی باعث شد در حالی که اکثر بانکها سامانههای موازیشان را کنار گذاشتند و برای مدیریت عملیات بانکیشان از سامانه واحدی استفاده کردند ولی هنوز شاهدیم بانک ملی از سامانههای موازی و جایگزین استفاده میکند؟ مهمترین عامل این مقاومت چه بوده و چرا اینقدر طول کشیده و سخت شده است؟
معینزاد:
قبل از اینکه به شما پاسخ بدهم اجازه دهید شبکه بانکیمان را مرور کنیم. ما در شبکه بانکیمان28 بانک داریم که با هم فعالیت میکنند. در این شبکه حدود 10 نوع Core و حدود شش نوع سوئیچ استفاده میشود. اگر اینطور به موضوع نگاه کنیم و عارضهیابی را در بستر بانک ملی که حدود 42 میلیون حساب دارد و هر روز حدود هجده بیست میلیون حساب فعال و اینکه در سه روز پایان و ابتدای ماه به مرز حدود 28 میلیون تراکنش در روز میرسد، باید کلیت را به این صورت ببینیم که در دنیا مجموعههایی که Core Banking داشتند و Core Bankingشان زود به نتیجه رسیده چه ویژگیهایی داشتند که مجریان ما در طول این ده دوازده سالی که Core شروع کردند نتوانستند به این تمرکز برسند!؟ما جایگاه گروههای تحقیق و توسعه را در سطح مجری خیلی فعال میبینیم. شرکتهایی که نامآور هستند برای مشتری و ذینفعان انتظار بهوجود میآورند،پکیج تولید میکنند،پیشبینیمیکنند و محصول و optionمیدهند. ولی در مجموع این 12 سال عمده تغییراتی که در حوزه Core Bankingبهوجود آمدهیا حاکمیتی بوده، یعنی دستگاه بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و دستگاه پولی و مالی دستور دادند و Core Banking تغییر کرد و یا اینکه مشتری خود را داشته و براساس خواسته مشتری تغییراتی ایجاد شده است.ما عمدتا دو بار تغییرات در سال داریم. اردیبهشت ماه یا دی و بهمن. یعنی ذینفع اینجا تاثیرگذار نبودهاند. عمده بحث من در نداشتن بخش تحقیق و توسعه در مجریان است. مجریان اصلی Core Banking را ایجاد کردند، چون هیچ وقت نتوانستند انتظارات به موقع ذینفعان را برآورده کنند. بانک همیشه با دستور حاکمیتی مواجه بود که ظرف مدت چهار روز نرخ جدید سود را ایجاد کند. این نرخ جدید وقتی میخواهددر Core Banking ایجاد شود شش ماه دیگر جواب میدهد. بانک باید سریعا یک سیستم غیرمتمرکزی را ایجاد کند و شروع کند به سرویس دهی به دستگاههای بهرهبردار، تا این در Core Banking اصلی نهادینه شود و به جواب برسد. اگر این حرکت قطعی وسریع شود خواهناخواه، مجریان، شرکت خدمات انفورماتیک و سایر گروههایی که در این حوزه هستند باید نقش گروههای تحقیق و توسعه را در شرکت تقویت کنند. به صورتی که بتوانند این پلتفرم را به وجود آورند که به روزرسانی نرمافزارها و سیستمCore به سهولت انجام شود که بانکها در شاکله مجبور نشوند به سیستمهای غیرمتمرکز روی آورند. اگر آن چابکی را داشته باشیم از این موضوع هم میتوانیم جلوگیری کنیم. ضمن اینکه حضرتعالی حضور ذهن دارید هر آنچه به صورت غیرمتمرکز انجام میشود به این سمت است که پایان بپذیرد و به سمت سیستم متمرکز برود.
تاثیر فرهنگ سازمانی بر بانکداری متمرکز
حکیمی:
در این باره مورد بانک سپه و تجارت را داریم. بانک صادرات حرکتی تهاجمی کرد و قسمت بزرگی از سازمانش را به سمت سیستم متمرکز برد. فرض کنیم که اگر متغیر مربوط به پیمانکار و شرکتی که دارد کار میکند را ثابت در نظر بگیریم، این استنباط وجود دارد اینکه برای پردازش متمرکزسامانههای قدیم راکنار بگذاریم و از سامانههای جدید استفاده کنیم، انعطاف و چابکی سازمان باعث شد که Core Banking را با همان تعریفی که ارائه کردیم،مظروفی بزرگتر از ظرف سازمان بانک باشد.
آقای دکتر همتی! اگر بخواهیم در مورد خود بانک صحبت کنیم و این پرونده را ببندیم وCore Banking را به عنوان یک امر مسلم در شبکه بانکداری در نظر بگیریم چقدر سازمان، فرهنگ و بافت آن را موثر میدانید و چقدر توان فنی یا توان اجرایی پیمانکاران را؟
همتی:
با توجه به تجربهای که من داشتم، ساختار و فرهنگ سازمانی به اضافه ثبات مدیریت؛ در بانک سینا که در مقایسه با بانک ملی بانک کوچکی است کانورت دادهها دو سال طول کشید و بسیار سنگین بود و بنده به عنوان مدیرعامل حداقل هر روز درگیر بودم. البته دوستان واقعا وقت گذاشتند، ولی مقاومتها آنقدر زیاد بود که اگر خودم پشتیبانی نمیکردم ممکن بود نیمه کاره رها شود.شاهدم بانک ملی از پنج سال گذشته که قرار است این کار را بکند چهار مدیرعامل عوض کرده است. چگونه میتواند چنین سیستمی را پشتیبانی کند، تداوم دهد و به جایی برساند که قابلیت عرضه داشته باشد؟ فکر میکنم در بانک بزرگی مثل بانک ملی مقاومت طبیعی است. وقتی مقاومت باشد و فرهنگش جا نیفتد یکی باید اعمال نفوذ کند، بیثباتی در مدیریت که نتوانست این جریان را پیش ببرد موثر بود. از شرایط پیمانکارانشان اطلاع ندارم ولی در تجربه خودم ارائه مدیریتی، ساختاری که وجود دارد و ثبات مهمترین دلیل است و حرف اول و آخر را میزند.
حکیمی:
آقای دکتر فاطمی! شما به لحاظ تنوع مشتری، انواع موسسه و بانک را در فهرست خودتان برای راهکارهای بانکی دارید. این طیف متنوع، رفتار و مدیریتهای متنوعی را خواهد داشت. پرسشام این است که چقدر ساختارهای موجود مقامتمیکنند و طبق فرمایشات دکتر همتی با فشار از بالا باید این مسئله را حل کرد، یعنیوقتی سازمان به خشکی و عدم انعطاف میرسد شایدلازم باشد قاطعیت مدیریتی وجود داشته باشد تا تغییر را اعمال کند و چقدر فکر میکنید عملکرد واحدهای اجرایی داخل بانک ضعیف هستنند و یا پیمانکاران نمیتوانند ارتباط برقرار کنند؟
فاطمی:
قبل از این که به سوال شما پاسخ بدهم اجازه دهید، سوال قبلی را جواب بدهم.با توجه به نگاهی که از صنعت نرمافراز در این حوزه وجود دارد و رشدی که 10 سال یا حرکتی که از 20 سال گذشته شروع شده، میخواهیم تعریفی از Core Banking داشته باشیم و انتظارمان این است که الان چقدر توانستیم اهدافی که در این راستا داشتیم پاسخ دهیم. وقتی صنعت نرمافزاری میخواهد شکل بگیرد، اولین موضوع این است که دستورالعملها و قوانین این محصول باید چه چیزهایی باشد. سوال اصلی این است، در حوزه تثبیت قوانین آقای حکیمی صبح ارائهای داشتند که جای آن 10 سال قبل بود، اگر میخواستند این شاخص را به عنوان بلوغ Core Banking محک بزنند. درست است که خیلی از این سرویسها، سرویسهای حاشیهای هستند و در اصل Core نیستند ولی سابقه 10 ساله حداقل جریاناتی که در حوزه الزام که در حوزه Core Bankingهای کشور بود را مثال کوچکی بزنم و ذهن همه را تازه کنم
فرق بانک خصوصی و دولتی چیست؟ فرق قانون تجارت تاریخ سی و یک چهارچیست و اینکه اختیاراتی به یک شرکت تجاری در مقایسه با یک بانک دولتی میدهندتعریفکاملا متفاوتی دارد.
دو سال طول کشیدن نه تنها برای ما که برای حاکمیت، برای مجریان قانون که برای این مسیر فکر و تصمیمسازی میکردند که یک بانک خصوصی چه اختیاراتی دارد، تا کجا میتواندپیش رود؟حالا درمجموعهایCore آماده شده، شوکی که یک تصمیم در مورد قوانین وارد کرد، باعث شد این جریان به روز اول خود باز گردد. یا بانک مرکزی سال 76 تازه به این نتیجه رسید که خودش چگونه این موضوع را اجرا کند.
بحثی که اکنون وجود دارد پیادهسازی فرآیندهایی است که بانک مرکزی تحمیل میکند. حدود دو سال است که به یک تثبت قوانین در حوزه زیرساخت رسیدیم و حالا این ابزارهای پرداخت را جمع میکنیم.این جای امیدواری دارد. پس دو سال است که برای سیستم خوب داشتن دیگر بهانهای نداریم. بانکداری اسلامی هم در این سالهاخیلی رشد کرده است.
این تغییرات را چه سطحی و عمقی از طرف بانک مرکزی و مشتریان داشتیم و نه حتی از طرف بازار، نه از طرف تنوع مشتری. قطعا تنوع بازار را می شود مدیریت کرد، ولی طبقهبندی را اجرا کردیم، زیر ساخت طبقهبندی سیستمها به طورکلی عوض شد. Coreهای موجود مجبور شدند بازبینی داشته باشند. ما در سالهای اخیر به این بلوغ رسیدیم که قوانین و پروتکلها را تصویب کنیم.
خوشبختانه بحث محدودیت پرداخت سود بانکها را به این سمت برد که در محصول و سرویس رقابت کنند و این نگاه جدیدی را به وجود آورد. زمانبر شدن پروژهها نقطه اصلی شکست ما شده است که متاسفانه دارد به یک فرهنگ تبدیل میشود. نظارت مستمر، عدم تحویل در روزهای اولیه، اطلاعات حاشیهای، بزرگترین چالشهایی است که پروژههای ما را تهدید میکند و اثر تهدیدیاش به حوزه تکنولوژی بر میگردد. در صورتی که مدیریت استقرار یک پروژه کماهمیتتر از تکنولوژی آن محصول نیست. ما نتوانستهایم موضوع استقرار و بهینهسازی را درست مدیریت کنیم.
میخواهیم در زمان استقرار بهینهسازی انجام بدهیم و مطمئنا با مقاومتهای بیشتری روبهرو میشویم. میتوانیم استقرار را در حوزه فرآیندهای موجود داشته باشیم و بعد از آن بهینهسازی را انجام دهیم و یا برعکس. این شیوه میتواند موفقیتآمیز باشد.
نسل قدیم نرمافزارهای Core Banking به همراه خودش فرآیند داشت و این الزام را به وجود میآورد که آن فرآیند را بپذیرد، نه اینکه فرآیند خودش را مستقر کند. از فعالیتهای اجرایی گرفته تا نظام coding و مالی. این تغییرات ناخودآگاه به مقاومت تبدیل میشود. بحث من به عنوان یک نما یا تعریف از Core Banking این بود که در تعریف جدید بانک تمام فعالیتهای جاری و نظام مالی و همه مسیر جاری خودش راباید بتواند حفظ کند، در عین حال باید به این ابزار جدید مجهز شود. استقرار Core Banking جدید مهمترین چالشی بوده که ما در دهه گذشته داشتیم که یعنی تحول در همه نظامهای جاری بانک.
در تعریف و ابزارهای جدیداین انتظار وجود دارد که هر مسئلهای را به جای خودش تعریف کنیم. با توجه به تنوع مشتری و نیازها شاید تغییر نگرشی که در دهه 70 به دانش بانکی اضافه شد. آن وقت محصولات خارجی را باید چندین ماه پایلوت میکردیم. جواب شما را اینطور بدهم، الان قطعا مشکلاتی وجود دارد، ولی این مشکلات خوشبختانه توانسته اثربخشی مثبتی داشته باشد و ما را به جایی که دنیا دارد میرود ببرد. فرایندهای کسب و کار مشتری در اختیار مشتری است. مشتری اطلاع داشته باشد چه رسد به اینکه متفاوت باشد. امیدواریم یک تغییر نگرش تحولی در این شاخه از صنعت به زودی رخ دهد و ما هم بتوانیم از این تجربه و این فشارهایی که در این یک دهه گذشته تحمل کردیم، استفاده کنیم و در این حوزه بتوانیم شاخصهای بسیار مثبت را در حوزه صنعت نرمافزار به بقیه حوزههای نرمافزار صادر کنیم.
حکیمی:
به نکته خوبی اشاره کردید چون بحث اصلی ما این است که مقررات و قوانین تغییر میکند. بحث اصلی این است که یک پویایی پیرامونی قابل توجه داریم. طبیعتا مقررات ما در اثر تغییرات مختلف سرعت تغییراتش زیاد است ولی این را در نظر بگیریم که خودتکنولوژی تغییراتش در سالهای اخیر فوقالعاده زیاد بوده است. یعنی این را نباید گردن مقام سیاستگذار گذاشت و به هرحال هر چهار سال یکبار مجلس و دولت ممکن است تغییراتی بکنند و سیاستهای کلی عوض شود و طبیعتا دنباله آن مقررات و قوانین تغییرات قابل توجهی بکنند. نکته اصلی اینجاست و این سوال را مطرح میکنم که به نظر میرسد اشکالی در نحوه اداره و پیشبردپروژههای ما وجود دارد. یعنی به نظر میرسد ما منتظریم پروژهای شروع شود بعد از چند سال تبدیل به یک درخت گردوی 15 ساله شود که گردوهای خوبی هم میدهد.
در واقع ما سعی میکنیم بگوییم اگر این پروژه بیاید تمام مشکلات ماحلمیشود ولی تا زمانی که آن پروژه بیاید مدیریت عوض میشود،اعتقادات و مقررات عوض میشود و کل پروژه با شکست روبهرو میشود. نمونههای این دست هم زیاد هستند، به نظر میرسد در بحث توسعه فناوری Core Bankingیک نوعی حالت قرص خوردن وجود دارد و ما فکر میکنیم اگر این قرص را بخوریم بعد همه مشکلات حل میشود. هیچ وقت فکر نکردیم وقتی میخواهیم یک سیستم در داخل بانک راه بیندازیم افرادی هستند که مقابلش مقاومت میکنند و از مقاومتساده در مقابل تغییر تا مقاومت پیچیده در مقابل از دستدادن جایگاه سازمانی. این سوال مطرح است که این مقاومت چقدر با نگرش سازمانی پیوند دارد؟ اینکه سازمان نتیجهگرا باشد یعنی بگوید اگر من یک محصول کوچک هم از سیستم در بیاید حمایتش میکنم تا رشد کند و منتظر درخت گردو نمیمانم.
از طرفی اشاره کردیم که قوانین تغییر میکند و از طرف دیگر در تحول سازمانی گذشته فناوری به سمت و سویی حرکت کرده که بتواند پویاییهای محیط را بهتر جواب دهد.الان شرایط به شکلی است که کسب و کارهای بزرگ میتوانند از بین بروند و کسب و کارهای کوچک مثل فیسبوک رشد کنند.
دکتر نجاتی!از یک طرف ما تغییر رویکرد در فناوری داشتیم. یک پروژه ملی به این شکل قابل انجام نیست و سطح رقابت آنقدر بالا هست که طبیعتا خود فناوری خودش را به این سطح میرساند که بتواند با این تغییرات همگام شود.ما این طرف یک تغییر رویکرد در فناوری داشتیم. یعنی فناوری از اینکه که کل سیستم را تطبیق بدهد به اینکه Core Banking یا سیستمهایی که به بانکها داده میشود، یک ابزار در اختیار بانکدار است، تبدیل شدهاست. ابزاری که بتواند با آن محصولات و فرآیندهای درونی که برای ارائه این محصولات به مشتریانش لازم استرا توسعه بدهد. یعنی بخشی از فکری که تولیدکننده نرمافزاری یا ارائهدهندگان خدمات فناوری باید انجام دهند با ابزار مناسب به بانک منتقل شدهتا به وسیله آن بتواند محصولات و فرایندهای مربوط به خودش را شکل دهد.
بحث دیگر اینکه چقدر این فناوری به بافت موجود سازمانی کمک میکندتا بتوانیم آن سازمانهایی را که در بحث Core Banking با کندی، توقف یا اصطکاک زیاد سازمانی مواجه هستند را درمان کند؛ یعنی اصطکاکی که ناشی از عدم تطبیق فرآیندهای داخلی یک نرمافزار با فرایندهای پذیرفته شده سازمانی است را برطرف کند و چقدر مدیریت در بانک تاثیرگذار است؟ اینکه نتیجهگرا باشد یا وظیفهگرا؟ مسوولیت این کار را خودش بپذیرد و یا منتظر باشد درختش میوه بدهد؟
تغییرات فناوری چه اثری روی وضع موجود ما میگذارد؟ و چه تغییراتی اتفاق میافتد و چه فرصتهایی ایجاد میشود؟
نجاتی:
وقتی اولین پروژه نرمافزاری در ایران انجام شد، بحثهای زیادی در مورد نحوه پیادهسازی سیستم میشد که آیا ما باید دستورالعملی از بانکها بگیریم که ببینیم چه نیازی دارند و طبق آن نیازها سیستمی را طراحی کنیم، یا سیستمی را از خارج از ایران وارد کنیم و این سیستم را عوض کنیم.
در آخر بانکهای ما به این نتیجه رسیدند که سیستمی را میآوریم و از بانکهامیخواهیم خودشان را با آن تطبق بدهند. به این نتیجه رسیدیم که اگر در جای دیگر جواب داده است اینجا هم جواب میدهد ونیازهای بانکهای ما با نیازهای بانکی سایر بانکها آنقدر متفاوت نیست.
نحوه پیادهسازی سیستم اولیه است. برای اینکه یک سیستم بانکی طبق نیاز مشتریها کار کند مشتری باید نیاز خودرا بشناسد و دستور کار داشته باشد. اگر این دستور کار مشخص بود،شخص فنی میتواندزمانبندی بدهد و کار اجرا شود. اگر این دستور کار کلی باشد مثل اینکه پام درد میکند، ولی نمیدانم چرا. لازم است شش ماه آزمایش انجام بدهد، ببینید چرا پایش درد میکند. دکتر میتواند یک نسخه کلی آسپرین برایش بنویسد و دردش خوب شود، بنابراین اگر ما آن نظام نرمافزاری که 12 سال پیش در ایران پیاده شد را با تکنولوژی امروز بسنجیم، میبینیم تکنولوژی امروز بسیار سادهتر قابل تغییر است. هزینه نگهداریاش پایینتر است و کارشناسهایی که در سیستمهای مدرن کار میکنند، بیشتر هستند. بنابراین انعطاف بیشتری ایجاد میشود. این سیستمی که با آن کار میکنیم برای 10 سال پیش است. سوالم برای سیستم نظارتی بانک مرکزی دراین مقطع باید این باشد که اکنون که در این مقطع زمانی این نیاز را تا حدی برطرف کردیم، از این به بعد میخواهیم چه کار کنیم؟ آیا بانکها و سازمانهای مالی نیازهای خودشان را میشناسند و میدانند چه چیزی میخواهند؟ اگر میشود با تکنولوژی جدید، سیستمهای خیلی بهتر و چابکتر طراحی شود و اگر نمیتوانند بانک مرکزی و سیستم پرداخت باید دنبال راه جدیدی باشند. و دنبال ابزار جدیدی بگردند و آنها را پیدا کنند، جمع کنند و به بانکهای جدید ارائه کنند، تا تحول ایجاد کنیم. این سیستمها جوابگو هستند، ولی شرکت خدمات اینقدر بزرگ شده که نمیتواندآنطور که مورد انتظار است تحول ایجاد کند.
حکیمی:
به نظر میرسد داریم به موضوع آسیبشناسی برمیگردیم.اینکه چرا Core جا نمیافتد و اگر جا میافتد دیگر قابل تغییر نیست. دکتر معینزاد اشاره کردند یک گروه تحقیق و توسعهای باید وجود داشته باشد که به بانک بگوید چه کار بکند. این به نظر من حداقل در نظر آنان که کسب و کار خواندند چیز عجیبی است که پیمانکار به صاحب یک کسب و کار بگوید شما این کار را بکنید. بالاخره انتظار از بانک میرود که بتواند یک ساختار مناسبی داشته باشد که از بازار، نیازها را دریافت کند و اگر این کار را هم این سازمان انجام ندهد پس کارش فقط مسائل اجرایی داده و فعالیتهای هر روز سازمانش میشود.
در طول دهه 80 این انتظار از بانکها ایجاد شده که بازاریابی قوی داشته باشند که نیازهای بازار، محصولات جدید یا انتظارات بازار از نحوه ارائه خدمات بانک را بسنجند و بر این اساس در یک ساختار سازمانی به بانک گزارش کنند که انتظارات و نیازمندیها چیست.
آقای دکتر معینزادسوالام این است که آیا این ساختار باید در بانک وجود داشته باشد، یا اینکه بانکهای ماظرف چنین ساختاری را ندارند؟ بانکهای ما یک اداره هستند و یک سری وظایفی که یک سری پدران بنیانگذار و آدمهای خردمند هفتاد هشتاد سال پیش مشخص کردند را انجام میدهند و بعد هم همین کار را انجام خواهند داد.
آیا تلقی ما این است که سازمان بانکها قابل تحول نیست و از بیرون باید یک گروه تحقیق و توسعه داشته باشیم که سازمان به بانک بگوید چه بکند و چه محصولی ارائه بدهد و بعد بانک پیمانکار را مطابق با آن انتخاب بکند. دیدگاه شما چیست؟
معینزاد:
من موضوعی را اصلاح کنم؛ در بحث قبلی تاکیدم به مجریان بود، البته وقتی یک مجموعهای مثل بانک ملی است، تیم تحقیقات و برنامهریزی دارد و خودش به بحث پژوهشی میپردازد، ولی چرا در مدت 14 سال Core Banking بانک ملی آن توسعه و رشدی که مطلوب بود به دست نیاورد؟ من این را بیشتر از سمت مجریاش میدانم و مجری به هیچ وجه در بحث تحقیق و توسعه ابزاری نوینی نیاورد. همیشه بانک بود که نیاز داشت و نیازشرا به مجری میگفت و مجری موظف بود آن را اصلاح کند یا دستوراتی حاکمیتی ابلاغ شد، که باعث شد Core تغییر کند. قطعا بانک ملی با دایره گستردهای که دارد به بحث تحقیق و پژوهش میپردازد و امروز مدعی طرح تحول نظام بانکی است و با 36 محور این بحث را در دستور کار خودش دارد.
آنچه که به ذهن منمهم میآید، در بحث سامانه جامع متمرکز یکپارچه یا Core Banking سه بازیگر اصلی در کشورمان وجود دارند: یکی بانک مرکزی و یکی بانکها و موسسات مالی و اعتباری و دیگری مجریان، پیمانکاران مشاوران؛ مجریانی که در عمل باید این کار را انجام دهند. اگر ما میبینیم هر بانکی کنار خودش شرکتی را یدک میکشد که مشکلات ناشی از سیستم Core Bankingرا پوشش دهد، در حقیقت به خاطر این است که هیچ کدام از این سه بازیگر نتوانستند وظایف خودشان را به درستی انجام دهند، همان شرکتهایی که کنار دست بانکها به وجود آمدند و مشاهده میکنید تمام بانکهای بزرگ و کوچک ما هم شرکتهای اقماریIT Baseدارند. چون مجری اصلی نمیتواند انتظارات و نیاز ذینفعان و مشتریان را در جامعه سریع و بدون وقفه پاسخ دهد، سیستمهایی را بهصورت جزیرهای تولید میکند تا مشتریان خودش را از دست ندهد. اگر بخواهیم به این مقوله به عنوان یک چالش بپردازیم، اگر یک سیستم Core Banking خوب داشته باشیم که این ملزم به داشتن زیرساختهای قوی است و در حال حاضر 40 درصد مشکلات را مسایل زیرساختی یا مخابرات تشکیل میدهد.مسایلی مثل مشکلات دسترسی به شبکه بانکی. وقتی ما در این مسائل زیرساختی ارتباطی ناموفق باشیم، چطور میتوانیم به ذینفعان خود اطمینان بدهیم که یک Coreبسیار خوب داریم؟ و در یک طبقهبندی میخواهم این حوزهها را معرفی کنم که برای یک سامانه متمرکزجامع یکپارچه Core Banking موثر در حوزه بانک مرکزی، چه انتظارات، توقعات و چالشهایی داریم؟ در حوزه مجریان و بانکها با چه چالشهایی مواجه هستیم؟
این موارد شاید کمی دایره تحقیق و توسعه را مفهوم ببخشد، خیلی از واحدهای R&D میتوانند به صورت مشترک کار کنند. بحث تامین زیرساخت، تسویه حساب آنی، تامین زیرساخت احراز هویت، تامین زیرساخت تبادلات مالی- الکترونیک، تامین ردیابی معاملات مشکوک و سو استفاده، تامین زیرساخت اعتبارسنجی، تامین زیرساخت شناسایی ذینفع واحد که الان برای سیستم بانکی به معضل تبدیل شده است، تامین زیرساخت نظارت و بازرسی بلادرنگ موسسات مالی و بانکی و در نهایت ایجاد بورسارز با قابلیت تعاملات آنی و تسریع چند ارزی، اینها مواردی هستند که بانک مرکزی باید تامین کند. اگر بانکها به این مسائل بپردازند راهی به اشتباه رفتهاند. در حوزه مسئولیت بانکها و موسسات مالی و اعتباری ایجاد Core Bankingو حسابداری GL بدون درنگ و وقفه،یعنی آنچه که خود ما در سیستم بانکیمان در پایان روز داریم. این نشان میدهد Coreما ظرف 14 سال نتوانسته به این مساله جامه عمل بپوشاند. ایجاد محیط اطلاعات کامل شفاف هویتی و حسابهای مشتریان، ایجاد محیط اتصال به دستگاه نظارتی و بازرسی بلادرنگ بانک مرکزی، ایجاد محیط آنی تسویه حساب آنی معاملاتارزی و آنچه پیمانکاران، مشاوران و مجریاناشخاص حقیقی و حقوقی و سرمایهگذار در حوزه خدمات بانکی باید انجام دهند، از مسئولیتهای بانکهاست و وظیفه بانکهابانکداری است، نه اینکه خودشان Core Banking ایجاد کنند. بانک باید به بانکداریاش بپردازد؛ مجریان، پیمانکاران و مشاوران هم باید به این امور بپردازند. ایجاد محیطها و ابزراهای مورد نیاز بانکی، اعم از مخابراتی، اینترنتی، سختافزاری، نرمافزاری، ایجاد سوئیچهای رقابتی در محیطهای تعامل بانکی، ایجاد سوئیچهای رقابتی با ساتنا،ایجاد سوئیچهایکانالهای مبادله موبایل، انواع سیستمهای Payment، ATM و پایانه فروش، ایجاد PSPهای رقابتی، خدمات متنوع در محیط ATM، ایجاد واحدهای تسریع بورس و کالا و سهام، ایجاد صرافی الکترونیکی، بورس ارز و …که شاید موارد زیاد دیگری را هم در بر بگیرد و اگر همه این موارد با هم بخواهد محقق شود، میتوانیم آنها را در بحث سامانههای متمرکز بانکی داشته باشیم.
در بهترین حالت در شاکله بانکداری، آنچه امروز به عنوان توسعه و تکمیل دستورات وزارت اقتصاد در بحث ایجاد این نظام وجود دارد، راهی دو سال و نیمه را در بر میگیرد. بنابراین بحث توسعه و تکمیل Core جز در نظر گرفتن همزمانی نباید موضوع دیگری باشد و اگر این مقولات با هم جامه عمل بپوشند میتوانیم ظرف دو سال آتی با عزم و جزمی که داریم به این مهم برسیم.
حکیمی:
آقای همتی! به نظر میرسد که حداقل یک مشکل اساسی در اینجا خودش را نشان میدهد، اینکه چه کسی فکر کند و چه کسی در پی کار باشد؟ نکته اینجاست که بانکدار باید بانکداری بکند، پیمانکار هم Core Bankingرا راه بیندازد، درست است؛ اما وقتی وارد عمل میشویم این حد و مرزها خیلی روشن و شفاف نیست. اینکه تعدادی از کارها مربوط به بانکداری است و تعدادی مربوط به پیمانکار. نکته اینجاست بانک چقدر باید خط بدهد؟ طرحش را بخواهد و پیگیری کند؟ بانکها چه انتظاری از پیمانکاران باید داشته باشند تا آن را انجامدهد؟ واقعا چه انتظاری از پیمانکار میرود که براساس نیازمندیهایی که بانکها اعلام میکنند بتواند محصول مورد نظر بانک را توسعه دهد؟ آیا این نقطه کلیدی در بانک نباید وجود داشته باشد که موتور محرکه راهاندازی Core باید خود بانک باشد؟
همتی:
نکتهای که آقای دکتر فرمودند را اینطور تلقی میکنم. بانک مرکزی بایدکمک کند اما در این حد که آقای دکتر اشاره کردند،دخالت یا نفوذ بانک مرکزی را قبول ندارم. یعنی به هر حال برای سیتسم بانکی به اندازه کافی مشکل ایجاد خواهد کرد. هر چه بانک مرکزی کمتر در این زمینهها وارد شود برای ایجاد زمینه ساختارهادخالت کندبهتر است. مثل اینکه اگر مخابرات مشکل دارد، بانک مرکزی این مسایل را رفع کند. البته فکر نمیکنمCore Banking مشکل مخابرات داشته باشد. یعنی الان بستر مخابراتیمان خیلی مشکل اساسی نیست، ولی میتواند توسعه پیدا کند تا بهتر شود همان نکتهای که ایشان اشاره کردند.البته تاکید میکنم بانک مرکزی میتواند نقش بهتری با دخالت کمتر بازی کند، ولی معتقدم خود بانک باید این کار را انجام دهد.
الان در کشور ما این اتفاق افتاده که یک بانک میگوید بانک دیگری دارد سرویسی میدهد که ما نداریم، همه میروند تا آن سرویس را ایجاد کنند. وقتی این کار انجام شد دوباره چرخه از نو شروع میشود.
حکیمی:
یعنی به نظر شما در نظام بانکداری مشکل نقصان خلاقیت وجود دارد؟
همتی:
اگر بخواهیم شفاف نگاه کنیم بعضی از بانکها شرکت کامپیوتری زدهاند، شرکتی که نرمافزاری است. این شرکت نرمافزاری هر دو سال یک بار به پوسته تبدیل میشود و نیروهایش میروند. دوباره نیروهای جدید میگیرد، این نیروها هم میروند و این پوسته میماند. چیزی برای بانکهانمیماند. تجربه نشان داده حتی شرکتهایی که به صورت مستقل فقط کار نرمافزار انجام میدهند وربطی هم به بانک ندارند، این مشکل را دارند. بنابراین هر چقدر هم بماند نمیتواند یک شرکت قوی را در کنار خودش نگه دارد و نیروهایش دوباره میروند و مجبور میشود نیروی جدید بگیرد و از اول شروع کند.
آنچه مهم است این است که بانک با وجود داشتن گروه تحقیق و توسعه باید مشاوران قوی داشته باشد. قبول ندارم پیمانکار را به عنوان مشاور خود انتخاب کند. پیمانکار باید به بانک سرویس دهد. وقتی بانک مشاوران قوی داشته باشد این مشاوران هستند که باید نیازهای بانک را به روزرسانی کنند و احساسم این است که در حال حاضر این شرایط وجود ندارد البته در بعضی بانکها ممکن است باشد.نمیگویم اصلا وجود ندارد، ولی باید آنقدر قوی باشد که بتواند بانک را دنبال خودش بکشاند و بانک نیازهای جدید را احساس کند و پیمانکار را مجبور کند که این نیازها را برآورده کند که این طور نیست. الان Core Banking در همه بانکها اجرا شده ولی یک دفعه میگویند اوراق مشارکت منتشر کنید. بعد میگویند پیمانکار برای این اوراق مشارکت باید نسخه جدیدی ارائه بدهد. دوباره باید سه چهار ماه منتظر باشید تا نسخه جدید بدهند.
الان شرایط این است که منتظر میشویم و می بینیم در بحث سیاستی، نحوه تاثیر اشخاص مرتبط را چگونه باید در سیستم ببینیم. بعد باید برای یک نسخه جدید فکر کنیم تا طراحی شود. فکر میکنم همه مشکلاتی که ما با Core Banking داریم بر مبنای نیاز روزمره برونزاست و به هیچ وجه درونزا نیست. نیازی در جامعه احساس میشود، یک مصوبهای بانک مرکزی و دولت ابلاغ میکنند و سیستم بانکی مجبور میشود دنبال آن برود و به پیمانکار بگوید که آن را انجام دهد. این کاملا مشهود است. به نظر من بانکها باید مشاوران قوی نرمافزاری داشته باشند که با طرح و توسعه و بازاریابی بانک ارتباط جدی و لینک قوی داشته باشند. محصولی که میخواهند ارائه دهند و شیوه ارائه آن اول باید در گروه مشاوران دیده شود بعد از طریق مشاور نرمافزاری یا بتواند آن را پرورش بدهند و بعد از پیمانکار بخواهند.
اگر این شرایط در بانکهای ما وجود دارد ضعیف است. متاسفانه با بانکهای زیادی ارتباط دارم و میدانم همه یک شرکت در کنار خودشان به عناوین مختلف زدهاند. این شرکتها هر دو سال یکبار به پوسته تبدیل میشوند و دوباره از اول نیرو میگیرند و باز اتفاقی نمیافتد در حالی که میتوانند مشاورین را از نیروهای زبده بیرونی بگیرند، از آنها بخواهند برای محصولاتی که خودشان طراحی کردند و فکر میکنند مشتریهایشان نیاز دارند به زبان IT برنامه بدهند و آن را از پیمانکارشان بخواهند. این تنها راهحل مشکلات سیستم بانکی است.
حکیمی:
برای اینکه این بحث آسیبشناسی، مشکلات سازمانی و اینکه چه کسی تصمیمگیرنده است و بانکها در چه وضعی قرار دارند و برای اینکه این وضع را تغییر بدهیم چه کارهایی باید انجام شود صحبت شد. نکتهای که میخواهم از دکتر نجاتی بپرسم این است که چقدر از راهاندازی یک Core باید زوری جلو برود، یعنی با فشار دولت و وزارتخانه و بانک مرکزی و غیره و چقدرش برگرفته از این است که بانک میخواست چنین کاری را انجام دهد؟ آیا این مشهود بود از جایی دارد اعمال میشود و این اعمال باعث میشود بدنه کند جلو برود؟ و یا از نیازی برگرفته از الزامات کسب و کارآن سازمان است که به شما ابلاغ میشود که انجام دهید؟
نجاتی:
هیچ کاری که در شرکت خدمات انجام شده،از روی فشار بانک مرکزی و وزارت دارایی نبوده است. اولین کسی که موافقت کرد آقای اصلانی بود. درایت، شجاعت و دید خوب ایشان که به ما اعتماد کردند و گفتند این کار امکانپذیر است. فقط به اعتماد ایشان بود که این سیستم در شرکت خدمات پیاده شد. در یکی دو سالی که این سیستم پیاده شد، بانک کارآفرین و بانکهای خصوصی و بانک پارسیان کمک بسیار زیادی به پیادهسازی کردند.
اکثرما در ایران با روند ساخت یک آپارتمان آشنا هستیم. از یک مهندس میخواهیم یک آپارتمان برای ما بسازد، یا براساس نیازهای شما این را میسازد،یا شما میخواهید یک ساختمان چهار طبقه برایتان بسازد و زمانبندی میکنید. در ساخت ساختمان، آهن، رنگ و مهندس و کارگر لازم داریم. ولی شما هیچ پروژهای در بانکهانمیبینید که طبق زمانبندی و هزینه انجام شده باشد. 50درصد کمترین است. از طرف دیگر شما پروژههای IT بانکها را ببینید. 20 سال است که ما از نظر تکنولوژی، سختافزار، نرمافزار، سیستم عامل، آموزش و ارسال افراد به خارج از کشور، آوردن کارشناس به داخل کشور تحریم هستیم و مشکلات بسیار زیاد است. اما اگر پروژههای بانکها را ببینید، تنها پروژههایی هستند که زمانبندی دارند، یعنی زمانبندی ارائه میکنند و تقریبابیشتر این پروژههای بانکها با زمانبندی حدود 30 درصد در حال انجام است. این طرف قضیه را ببینید پروژههایی که همه چیزش موجود است و هیچ مشکل تکنولوژی ندارد، 50 درصد بیشتر است. پروژههای فنی در مملکت با خطای 30 درصد دارد انجام میشود.
تصویری که الان در ذهن دارید این است که اگر 10 سال پیش وارد بانک میشدید همه دور تحویلدار جمع شده بودند و فقط در شعبهای که حساب داشتید میتوانستید کارتان را انجام دهید. طی 10 سال صنعت بانکداری خصوصا تکنولوژی IT در ایران پیشرفت بسیار زیادی داشته است و البته نقایصی هم داشته که اشاره شد. ولی اگر بانک نیاز خود را بشناسد از نظر فنی خیلی با مشکل روبهرو نخواهیم شد.
حکیمی:
دکتر فاطمی! مسیری را طی کردیم تا به نقطهای که هستیم رسیدیم. در مرحلهای که الان هستیم بانک برای سه یا پنج سال بعد در چه جهتی باید حرکت کند تا مسیر رشد مناسبی برای بانکداری در کشور فراهم شود؟ و دیگر اینکه شما به عنوان شرکتی که تولیدکننده تکنولوژی بانکها هستید چگونه باید خودتان را بااین روند تطبیق دهید؟ در حال حاضر رابطه بانک و پیمانکار رابطه ناراضی-ناراضی است، چطور باید بانک در مسیری که طی میکند پیش رود تا این رابطه نارضایتی- نارضایتی به رابطه منافع متقابل تبدیل شود؟
فاطمی:
اجازه بدهید این موردی که دکتر نجاتی گفتند، پیشنهاد خودم را در زمان آیندهاش را بگویم و بعد سوال شما را جواب بدهم. دکتر گفتند اگر شما 10 سال پیش وارد شعبهای میشدید با شرایطی مواجه میشدید که با شرایط امروزاز نظر سرویسدهی تفاوت بنیادی دارد. امروز یعنی سال 90 درنقطه عطفی هستیم که شتاب زیادی را برای یکی دو سال آینده خواهیم داشت. تعریف من این است که طی دو یا سه سال دیگر وقتی وارد شعبه بانکی میشوید، از این متحیر خواهیم شد که همه من را میشناسند. هوشمندی وجود دارد که به محض ورود شخص به شعبه میدانم چه کسی هستم و برای چه چیزی آمدهام و بلافاصله همه زمینههای خدمت به من آماده است.نگاهها به سمت ورود من است و با آنچه که 10 سال پیش وجود داشت، فرق میکند. قطعا در دو سال آینده به تحول در حوزه تکنولوژی میرسیم، که هوشمندسازی در ارائه سرویس به نقطهای خواهد رسید که بلافاصله بعد از ورود به شعبه کل شخصیت، نیاز و حساب بانکی به اطلاع فرد سرویسدهنده میرسد. احساس میکنم این اتفاق سه سال بیشتر طول نخواهد کشید و میتوانیم از آن شتاب بسیار زیادی که ناشی از حرکتخوب دهه 70 و 80 داشتیم در این زمینه نتیجه بگیریم. البته مسایل زیادی هم میتواند دراین زمینه تاثیرگذار باشد و با توجه به تحریمهایی که در زمینه تکنولوژی داشتیم در این مسیر خوب رشد کردیم.
اگر بخواهم به عنوان شرکت پیمانکار تولیدکننده نرمافزاردر این حوزه از صنعت توضیح مختصری ارائه بدهم تشکر عمدهام از اعتمادی است که صنعت به تولیدکننده کرد. ما دهه 70 با چالشهای تحریم مواجه بودیم ولی آن تحریمها باعث شد صنعت داخلیمان پا بگیرد و امروز به اینجا رسیدیم که به جرات میتوانیم ادعا کنیم نیازی نیست در این صنعت همه نگاهمان به تغییرات حوزه خدمات دنیا باشد. نکته اساسی این است که صنعت نرمافزار در دنیا دارد تغییر میکند و نگاهها در این حوزه در حال تغییر است. بسیاری از شرکتها دارند محصولاتشان را میفروشند و این تغییر نگاه کار را برای سیستمهای بسته راحتتر خواهد کرد. این تغییر نگرش به سمت معماری سرویسگراست.همان نگاه صفر و یکی که شما فرمودید که وقتی یک محصول را میگیرید اصرار داشته باشید که همان را برای همه نیازها و توسعهها داشته باشید، که این ناخودآگاه جوابگو نیست. در ایران صنعت نرمافزار با مشکل مواجه است چرا که قانون کپی رایت نداریم و آنها را به راحتی کپی و استفاده میکنیم. هزینه نرمافزار و سخت افزار در ایران برعکس همه دنیاست. ولی با این همه اتفاقاتی که دارد میافتد نویدبخش آینده است.
حکیمی:
آقای دکتر نجاتی! در یک دقیقه بفرمایید افقی که پیش روی صنعت بانکداری و پیمانکاران در زمینه Core Banking است را چه میبینید؟
نجاتی:
من شرایط آینده صنعت بانکداری را خوب میبینم. شرکتهای نرمافزاری دیگری هم دارند در این حوزه فعال میشوند. همانطور که قبلا اشاره کردم بانک مرکزی مسئولیتهایی به عنوان شرکت ملی انفورماتیک و کسی که این امکانات مالی در اختیارش است، دارد؛ همان طور که قبلاهم داشت. پیشنهاد و امیدم این است که گروهی تشکیل شود و افق ده سالهای را ترسیم کند.
معین زاد:
ما به مجریان خرده گرفتیم که شما واحد R&D ندارید که اگر این واحد را داشتید میتوانستید به ما محصول ارائه دهید و میتوانستیم بیشتر به رفع نیاز مشتریهایمان بپردازیم. ولی اینجا خسته نباشید میگوییم به این دوستان که با کمال صداقت و سختکوشی به تحقق این مهم پرداختند و این بسترها را به وجود آوردند. این انتظار را هم داشته باشیم که همان قدر که در هر شعبهای آخرین سیستم، پرینتر و تجهیزات را داریم و در بانکهای اصلی آخرین MainFrameها استفاده میشود و در حوزه سختافزار از چیزی دریغ نمیکنیم،سیستم بانکیمان هم باید در تمرکز سفارشدهی صنعت نرمافزار تاکید کند و صورتحسابهای مشتری را به موقع بدهد. چون صنعت نرمافزار صنعتی است که اگر مورد توجه کارفرما قرار نگیرد به شدت شکننده و ناپایدار میشود و نیروها مهاجرت میکنند و ثبات خود را از دست میدهند. اگر این هم در دستور کار سیستم بانکی به عنوان کارفرما قرار بگیرد میتوانیمیک پایداری و نوآوری را در حوزه صنعت نرمافزار داشته باشیم که همه اینها به توسعه حوزهCore Bankingمیانجامد.
همتی:
من فکر میکنم اتفاقی که باید در صنعت بانکداری بیفتد، افتاده است ودیگر در اختیار بانکها هم نیست. مردم طعم امکانات و سرویسهای جدید و پیشرفته را چشیدهاند و انتظارتشان از سیستم بانکی بالا رفته است و این روند قابل توقف نیست. همانطور که آقای دکتر اشاره کردند بانک مرکزی میتواند در پیشرفت و هدایت این روند نقش جدی داشته باشد. البته ممکن است دوستان بانک مرکزی خوششان نیاید، ولی برای من هنوز حل نشده که چرا بانک مرکزی با وجود این شرایطباید شرکت کامپیوتری داشته باشد. یعنی به نظر من بانک مرکزی به عنوان یک سازمان نظارتی در امور بانکی باید از جنبه بالاتری به مسایل نگاه کند. شاید همین موضوع به شفافسازی مقررات در ایجاد فضا برای بقیه شرکتهای نرم افزاری کمک کند تا بتوانند رشد کنند. ولی آینده بسیار خوبی پیشروست. البته من مثل دکتر فاطمی خوشبین نیستم که سه سال دیگر وقتی شما وارد شعبه شوید سیستم هوشمند باشد. سه سال شاید زود باشد ولی این روند غیر قابل بازگشت است.
حکیمی:
مثل جدایی نادر از سیمین جمعبندی و استنباط را به خودتان واگذار میکنم و من استنباط نمیکنم. فقط یک جمله و آن اینکه Core Banking با همه افت وخیزهایی که داشته نیازی است که جامعه، بازار و مشتری از بانکها میخواهند و موتور محرک خدمات بانکی است.