راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

معرفی و ویژگی‌های سه مدل جایگزین جذب سرمایه برای استارت‌آپ‌ها

سیمین عزیزمحمدی؛ دنیای اقتصاد / تأمین مالی از طریق سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر (VC) یک فرآیند کاملاً رقابتی است که تنها برای یک تا 2 درصد استارت‌آپ‌ها نه‌تنها تأمین منابع مالی کرده، بلکه برای آن‌ها امکاناتی مانند مشاوره استراتژی، بازاریابی، استخدام مدیران، حسابدار و… که برای رشد استارت‌آپ لازم است فراهم می‌کند.

با توجه به روند رقابتی، شرکت‌های VC معمولاً به دنبال سرمایه‌گذاری روی استارت‌آپ با پتانسیل تبدیل‌شدن به استارت‌آپ با رشد بالا و ارزش بالای یک میلیارد دلار (unicorn) هستند و از آن‌هایی حمایت می‌کنند که یک نرخ بازگشت سرمایه (ROI) سریع (کمتر از پنج سال) داشته تا از طریق مالکیت یا عرضه اولیه عمومی (IPO) ارائه کنند.

مدل VC یک فرآیند چندمرحله‌ای با مراحل کوتاه‌مدت تأمین مالی بوده و به‌طورمعمول یک سرمایه‌گذاری اولیه کشت ایده (حدود یک‌میلیون دلار) و به دنبال آن چند مرحله از تأمین سرمایه حدود 10 میلیون دلار به نام سری A، B، C و … است.

هنگامی‌که این مراحل تکمیل شد، مدیران صندوق VC در مراحل واپسین سرمایه‌گذاری که بعضاً 10 میلیون دلار بوده و ممکن است تا صدها میلیون دلار برسد، وارد می‌شوند.

علاوه بر سرمایه، اکثریت صندوق‌های VC برای کمک به استارت‌آپ جهت دستیابی به ظرفیت‌هایشان، شرکت‌های پرتفوی با خدماتی مانند مشاوره مدیریت، طراحی تیمی و شبکه‌ای تشکیل می‌دهند.

بسیاری از صندوق‌های VC معمولاً به‌عنوان یک همکاری 10 ساله شکل می‌گیرد که در آن سرمایه‌گذاران خارج از تیم ایده پردازان یا شرکای محدود، منابع مالی لازم برای سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ با رشد بالا فراهم می‌کنند.

در طول پنج سال اول این صندوق، شرکای عمومی صندوق VC درصددند روی 10 تا 20 استارت‌آپ با پنج سال مانده برای رسیدن به ROI موردنظر سرمایه‌گذاری کنند.

با توجه به ریسک بالای سرمایه‌گذاری استارت‌آپ، بیشتر VCها انتظار ندارند که اکثریت استارت‌آپ‌ها به ROI موردنظر برسند. ممکن است حتی برخی از آن‌ها شکست خورده یا نهایتاً 2 تا 4 درصد از ROI را تأمین کنند، تنها یک یا دو استارت‌آپ موفق می‌شود، به 10 درصد ROI دست یابد.

یک یا دو موفقیت چشمگیر باید برای سرمایه‌گذاری در تمام شرکت‌های شکست خورده کافی و راضی‌کننده باشد. به‌جای سرمایه‌گذاری و خدمات مالی، شرکت VC سهمی از شرکت (معمولاً حدود 20 درصد) اتخاذ می‌کنند. به‌محض خروج موفقیت‌آمیز (فروش مالکیت ایده یا IPO از سوی استارت‌آپ تحت حمایت) VC، ROI مالی VC حاصل می‌شود.

 

محدودیت‌های مدل VC

ازآنجاکه صندوق‌های VC عمدتاً نیازمند تمرکز روی استارت‌آپ با پتانسیل ROI قابل‌توجه (10 درصد کل سرمایه‌گذاری یا بیشتر) هستند، بسیاری از استارت‌آپ‌ها به‌ویژه استارت‌آپ‌هایی مانند فناوری پاک که برای رسیدگی به مشکلات واقعی برای هر دو جهان توسعه‌یافته و درحال‌توسعه موردنظر است، پتانسیلی برای ایجاد این درجه از بازدهی ندارد، نمی‌توانند در رقابت برای جذب سرمایه موفق باشد.

با توجه به محدودیت‌های زمانی، صندوق‌های VC نیز کمتر به دنبال استارت‌آپ‌هایی در زمینه‌ای مانند محصولات دارویی هستند چراکه با توجه به مقررات و عوامل دیگر، بیش از 10 سال زمان طول می‌کشد تا نرخ بازگشت سرمایه این استارت‌آپ‌ها محقق شود.

علاوه بر این عوامل دیگری وجود دارد که تعداد استارت‌آپ‌های مناسب برای تأمین مالی VC را محدود می‌کند. یکی از این عوامل مرحله سرمایه‌گذاری است به‌طوری‌که شرکت‌های VC درصدد حرکت به سمت مراحل بعدی یا پایانی سرمایه‌گذاری هستند.

عامل بعدی به تخصص برمی‌گردد یعنی VCها به‌طورمعمول در استارت‌آپ‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنند که تجربه و تخصص داشته باشند. درنهایت، بخشی از محدودیت نیز مربوط به مرحله توسعه فناوری است که نیاز به زمان و تعهدات مالی قابل‌توجهی برای توسعه یک محصول تجاری داشته و بر این اساس برای اکثر VCها جذاب نیست.

VC مدل مناسبی برای برخی فن‌آوری در زمینه‌هایی مانند ابزار و نرم‌افزار پزشکی است، اما در مقابل، برای بسیاری از استارت‌آپ‌ها مدل VC نیز مشکلات بسیاری دارد که قادر به موفق کردن آن استارت‌آپ نیست.

مهم‌ترین مشکل تأکید شرکت‌های VC و اعمال فشار به استارت‌آپ برای دستیابی به نقطه خروج است. این رفتار سخت‌گیرانه نسبت به استارت‌آپ ها، آن‌ها را مجبور می‌کند به فرآیند تحقیق و توسعه سرعت ببخشند و در این میان ممکن است گاهی اوقات ایده پرداز فرصت رسیدن به یک مدل کسب‌وکار که به او اجازه می‌دهد به پتانسیل خود دست یابد را از دست بدهد.

در بسیاری از موارد، این بی‌صبری سرمایه‌گذاران منجر به اعمال فشار از سوی VCها به تیم مدیریت استارت‌آپ می‌شود تا به‌جای یک IPO یا تشکیل شرکت سهامی خاص ماندن که برای ذی‌نفعان درآمد قابل‌توجهی را ایجاد می‌کند، تصمیم نادرست مانند فروش مالکیت ایده اتخاذ شود.

محدودیت‌های در مدل VC برای برخی استارت‌آپ‌ها، نیازمند آن است مدل‌های جایگزینی برای جذب سرمایه ایده معرفی کرد. که در ادامه ویژگی‌های آن تشریح می‌شود.

 

تأمین مالی بر مبنای درآمد

تأمین مالی بر مبنای درآمد یا تأمین مالی مبتنی بر حق امتیاز (Royalty-based financing)، یک نوع ساختار تأمین مالی انعطاف‌پذیر است که در آن یک شرکت درصدی از درآمدهای آتی خود را در ازای سرمایه‌گذاری به سرمایه‌گذار می‌فروشد.

در اصل، این شیوه ترکیبی از بدهی و ارائه بخشی از سهام برای شرکت‌ها بدون دارایی‌های محدود است. برخلاف وام بانکی با نرخ بهره ثابت، مقدار بازپرداخت ماهانه بر مبنای درصدی از درآمد است که به شرکت اجازه می‌دهد بازپرداخت وام از یک هزینه ثابت ماهانه را به یک هزینه متغیر تبدیل کند.

بسیاری از سرمایه‌گذاران این شیوه انتظار دارند وام در عرض چهار تا پنج سال بعد از سرمایه‌گذاری اولیه بازپرداخت شود. مدل مذکور برای شرکت‌هایی مؤثر است که در حال درآمدزایی بوده، اما فاقد دارایی لازم برای وثیقه وام‌های بانکی سنتی هستند.

همچنین این مدل می‌تواند برای شرکت‌های دارای پتانسیل درآمدزایی یک تا سه سال مؤثر باشد. یکی دیگر از مزایای مدل تأمین مالی بر مبنای درآمد این است که سهامداران موجود حقوق صاحبان سهام زیادی ندارند.

ازآنجاکه هیچ سهامی ردوبدل نمی‌شود، استارت‌آپ به دور آتی سرمایه‌گذاران وابسته خواهد ماند و می‌تواند از حمایت‌های مالی آن‌ها بهره‌مند شود.

 

بدهی ریسک‌پذیر

در طول 20 سال گذشته یا بیشتر، مدل بدهی ریسک‌پذیر مهم بوده، اما کسی آن را برای تأمین مالی استارت‌آپ به رسمیت نمی‌شناخت.

این مدل یک شکل از تأمین مالی بدهی برای شرکت‌هایی تحت حمایت سهام است که دارایی یا جریان نقدی لازم را برای تأمین مالی سنتی ندارند یا انعطاف‌پذیری بیشتر می‌خواهند.

درحالی‌که تعدادی از مدل‌های بدهی ریسک‌پذیر وجود دارد، اما سه مدل آن رایج است. نخست سرمایه رشد قابل‌استفاده برای سرمایه در گردش یا هر هدف دیگر کسب‌وکار، دوم تأمین مالی حساب‌های دریافتنی برای شرکت‌هایی که در حال تولید درآمد و دارایی در قالب این حساب‌ها هستند و سوم تأمین مالی تجهیزات به‌طور خاص برای خرید تجهیزات مورداستفاده است.

طرفداران این مدل ادعا می‌کنند که مدل مذکور شکلی از سرمایه ریسکی بوده و زمانی که به‌صورت مناسبی ساخته شده باشد، از مدل حقوق صاحبان سهام (دریافت سرمایه در ازای بخشی از سهام شرکت) کم‌هزینه‌تر است.

مزیت مشترک این روش برای استارت‌آپ‌ها و سرمایه‌گذاران شامل کاهش مالکیت سهام شرکت، گسترش مسیر شرکت برای رسیدن به نقاط عطف اهداف و سرعت بخشیدن به رشد با هزینه محدود برای کسب‌وکار است.

بدهی ریسک‌پذیر برای استارت‌آپ، مزایای دیگری مثل اجتناب از ارزیابی به‌ویژه در مراحل ابتدایی و مدیریت یک دوره سخت را بدون ارسال سیگنال منفی به سرمایه‌گذاران موجود و آتی به همراه دارد و در شرایطی که بیشتر از زمان مورد انتظار طول بکشد و مراحل برجسته را تضعیف کند، به‌عنوان بیمه عمل می‌کند.

 

سرمایه‌گذاری جمعی

در ابتدایی‌ترین سطح سرمایه‌گذاری روی استارت‌آپ‌ها، سرمایه‌گذاری جمعی روی اتصال استارت‌آپ‌ها با سرمایه‌گذاران بالقوه، مصرف‌کنندگان و سایر ذی‌نفعان کلیدی برای پشتیبانی از رشد کسب‌وکار از طریق برخی پلتفرم آنلاین تمرکز دارد.

در کل چهار شکل مشترک از سرمایه‌گذاری جمعی وجود دارد. نخست، مبتنی بر دریافت سهام است که سرمایه‌گذاری در ازای دریافت مقدار کمی از سهام شرکت از سوی حامیان مالی انجام می‌گیرد که با توجه به تعداد بالای سرمایه‌گذاران بالقوه برای مشارکت نقطه قوت خوبی است.

دوم، سرمایه حمایتی به‌صورت هدیه‌ای از سوی سرمایه‌گذار یا سازمان خیریه است و حامی مالی می‌تواند در ازای این کمک، از معافیت یا کسری مالیاتی بهره‌مند شود.

سوم، سرمایه‌گذاری به شکل وام است که حامی مالی، سرمایه را به ایده پرداز وام داده و بازپرداخت آن (معمولاً با بهره پایین) طی یک دوره زمانی از پیش تعیین شده است؛ در این روش استارت‌آپ می‌تواند یک سرمایه مهم را بدون کاهش حقوق صاحبان سهام دریافت کند.

چهارم، مبتنی بر پاداش است، به این معنا که سرمایه‌گذار خدمات ملموس مثل پیش‌خرید محصول در ازای پرداخت وجوه خود را دریافت می‌کند، مزیت این روش وجود کمپینی برای ایجاد بازار برای محصول استارت‌آپ است.

درباره محدودیت‌های سرمایه‌گذاری جمعی می‌توان گفت، در این نوع جذب سرمایه به‌ویژه در روش مبتنی بر دریافت سهام، اگر سند توافق بین سرمایه‌گذار و صاحب ایده به‌درستی ساخته نشده باشد، روی کاهش سرمایه متمرکز می‌شود. در روش مبتنی بر پاداش، موضوع اصلی پیرامون پیش سفارش محصولات و دیگر امتیازات می‌چرخد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.