پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
فرهنگسازی یا فرهنگبازی؟
چرا فرهنگسازی یک ترکیب بیمعنا و پوچ است؟ اگر حوصله دارید اول از همه این متن دوست خوبم خشایار را بخوانید که یک سال پیش با دغدغهای مشابه من نوشته است:
فرهنگسازی! آیا سازمانهای ما بیفرهنگ هستند؟ در همین متن خشایار نوشته است:
چنین واژهای ازنظر آکادمیک و همینطور عملی، در دنیا به آن شکل که در کشور ما برداشت میشود، اصلاً جایگاهی ندارد؛ تغییر فرهنگی (Cultural Change)، توسعه و تحول فرهنگی (Cultural Development) و جهتدهی فرهنگی (Cultural Orientation) ترکیباتی هستند که مفهوم اصیل تلاشهای فرهنگی در یک سازمان را برای پذیرایی بهتر مدیریت دانش منتقل میکنند. حتی ترکیباتی مانند (Building Culture)، (Creating Culture) و (Cultural Architecture) بر ارزیابی وضعیت فعلی فرهنگ سازمان، طراحی وضعیت بهینه و ایجاد طرح تحول به سمت وضعیت بهینه نسبی تأکید دارند.
یا مثلا ترکیب دیگری داریم به نام ظرفیتسازی (Capacity building) که ظرفیتسازی جامعه اکثر اوقات به تقویت مهارتها، شایستگیها و تواناییهای افراد و جوامع در توسعه جوامع اشاره دارد تا آنها بتوانند بر علل محرومیتها و رنجها غلبه کنند. ظرفیتسازی سازمانی توسط سازمانهای غیردولتی (NGO) برای هدایت توسعه داخلی و فعالیتهایشان به کار میرود. احتمالا بسیاری ترکیب Building Culture را به معنای فرهنگسازی ترجمه کردهاند درحالی که این معنا را ندارد. مثلا این موضوع درباره واژه entrepreneurship هم اتفاق افتاده و برخی از آن تعبیر به کارآفرینی کردهاند. در حالی که entrepreneurship لزوما به معنای کار آفریدن نیست. گاهی وقتها کم کردن از تعداد کسانی که کار میکنند یعنی کارآفرینی! در همین طیف از واژهها culturalization هم حسابی گمراهکننده است.
واژهای به نام فرهنگسازی معادل انگلیسی ندارد و حداقل تا جایی که من میدانم در ادبیات مدیریت و رفتار سازمانی، در ادبیات ارتباطات و رسانه و علم سیاست جایی اشارهای به این مفهوم نشده است. ما با واژهای بیپدر و مادر مواجه هستیم که در ادبیات علمی غرب جایی ندارد و شاید در ادبیات بومی بتوان چیزی پیدا کرد.
فرهنگ در مدیریت دانش، بیش ازآنکه به آموزشهای بیهدف، پوسترهای نمادین، پاداشهای مخرب اعتماد و پروپاگاندای تبلیغاتی غیرواقعگرایانه نیاز داشته باشد، به دانش و روشهای مؤثر مدیریت و ایجاد تغییر پایدار در سازمان نیاز دارد. اگر به مسئله، علمی نگاه شود، سازمان از لحظه شکلگیری بهطور پیوسته در مسیر تحول فرهنگی گام بر میدارد و زمانی که بهصورت منسجم به مفهومی به نام مدیریت دانش میرسد، مجموعهای از باورها و انگارههای ذهنی، ارزشها و هنجارها و در آخرین لایه رفتارها و نشانههای قابل حس را در کولهبار خود دارد.
همین را میتوان به جامعه هم تعمیم داد. هر چقدر که مدیران یک سازمان دوست دارند فرهنگسازی کنند تا کارکنان همانگونه رفتار کنند که آنها میخواهند رهبران یک جامعه هم علاقمند هستند که با چکش فرهنگسازی مردم را به راه راست هدایت کنند.
متاسفانه فرهنگسازی از منظر بسیاری یعنی آموزش، پوستر، پاداش و تبلیغات! نه برادر من! حتی به یک بچه سه ساله هم نمیتوان به زور تبلیغات چیزی را قبولاند! پس چرا مدیران دولتی ما اصرار دارند به پروژه فرهنگسازی؟
فرهنگسازی پوششی است برای اقدامات تجاری کاسبان شکستخوردهای که راه و رسم تجارت را بلد نیستند.