پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
نبرد نابرابر: فینتکهای تنها _ بانکهای عزیزدردانه
رضا قربانی / آیا قانون بد بهتر از قانون نداشتن است؟ مگر قانون خوب هم داریم؟ آیا قانون یک امر قدسی است؟ قانون مشروعیتش را از کجا به دست میآورد؟ متر و معیار ما برای تشخیص قانون خوب چیست؟ چرا برخی به قانون احترام میگذارند و برخی آن را میشکنند؟ در مقابل کسانی که قانون را بهصورت قانونی دور میزنند چه باید کرد؟ اگر مجری قانون خودش بیقانونی کند چه باید کرد؟ اگر تصور کردید قرار است بپردازیم به این پرسشهای بیپاسخ که از ازل تا ابد مطرح خواهند بود و جرقه فکری اهل نظر هستند، باید بگویم تصورتان درست نیست. نخیر! ما را چه به کار این حرفهای گنده و بیپاسخ.
منتها بهعنوان کسی که نزدیک به ۱۰ سال است در حال فعالیت حرفهای در فضای کسبوکارهای ایرانی است باید بگویم روزی نیست که این پرسشها در ذهنم نقش نبندد. روزی نیست که در مقابل افراد مختلف از گوشههای مختلف این کشور این فکرها به سرم نیاید. راستش را بخواهید اینجور وقتها آدم دوست دارد یک شمشیر «هاتوری هانزو» شبیه همانکه عروس فیلم «کیل بیل» داشت، همراهش داشته و با آن بزند همه این مزاحمها را شقهشقه کند! برای آدمهایی که «ضدضربه» نیستند هرروز که میگذرد بیشتر با مسائلی سروکله میزنیم که ما را از هدف اصلی دور میکند. ماهیت کسبوکارهای کوچک و همینطور استارآپها این است که چابک باشند و وقتی همه ما یعنی استارتآپها، کسبوکارهای کوچک و کسبوکارهای متوسط و بزرگ باهم در یک صف ایستادهایم، خب معلوم است که بازنده کیست! کسبوکارهای بزرگ تازه از این مزیت برخوردار هستند که قدرت چانهزنی بالایی دارند و قانون در برابر آنها منعطفتر هم هست. چه بشود که یک بانک توقیف یا تعطیل شود. بانکی که تخلف میکند نهایتاً یکی دو مدیرش عوض میشود و تمام. انگار فقط همان مدیر خلافکار بوده و بس. اما وقتی استارتآپی کوچک خطا میکند همه استارتآپهایی که شبیه آن هستند را یکباره زیر گیوتین میبرند. نمونهاش فیلترینگ گسترده وبسایتهای تجمیع کننده پرداخت در آخرین روزهای سال گذشته که گفته میشود یکی دو تا از آنها به ویپیان فروشها سرویس میدادند. حالا اگر بانکهای بزرگ محملی شوند برای نقلوانتقال مالی خلافکاران آیا کسی میتواند آنها را توقیف کند؟ در آمریکا تا چند سال پیش درباره بانکها میگفتند بانکها برای شکست خوردن بیشازحد بزرگ هستند! اما بحران اقتصادی نشان داد که جمله درستتر این است که این بانکها آنقدر بزرگ هستند که اگر شکست بخورند همه ما را به خاک سیاه مینشانند! آخر این چه منطقی است که جایی آنقدر بزرگ شود که اگر خواست نابود شود همه را با خودش نابود کند؟ چرا همهچیز باید آنقدر بزرگ شود؟ مگر گستردگی چه عیب و ایرادی در برابر تمرکز دارد؟ چرا همهچیز باید بهصورت متمرکز تصمیمگیری شود؟ چرا باید گلوگاه داشته باشیم؟
استارتآپهای فینتک در برابر بانکهای بزرگ مثل کوچه و خیابان در برابر اتوبان و بزرگراه میمانند. قوانین کوچه و خیابان با اتوبان خیلی تفاوت دارد و اگر بزرگراه قفل نشده باشد، حتماً جای بهتری برای رانندگی است؛ اما خدا نکند که اتوبانها و بزرگراهها قفل شوند. دیگر باید در راه زندگی کرد!
.
ترکیبِ شفابخشِ مکانیک سیالات با ترافیک!
در چنین اوقاتی مکانیک سیالات به درد من مهندسی شیمی خوانده میخورد و برای کسانی که مثل من دو سالی از عمرشان را در سربازی درجایی مثل راهور تلف کردند این توفیق اجباری فراهم شده که هرروز و هرروز ترافیک را از نزدیک ببینند و زمینه سیالاتی باعث میشود ذهن خسته این دو را به هم وصل کند و خیلی خوب شیرفهم شویم که اگر تعداد لاینهای خیابان انقلاب ۱۰ تا هم شود باز ترافیک از بین نمیرود و حتی با داشتن دو لاین میتوان از ترافیکی روان برخوردار بود، فقط اگر و اگر «باتلنک» یا گلوگاهها را کاهش دهیم. تهران پر از گلوگاه است. مثلاً پلِ فردیس کرج یا تونل کندوان یک گلوگاه است که اتفاقاً در همین تعطیلات عید فطر بسیاری در راه ماندند و دیدیم که چطور این گلوگاهها مردم را در راه گذاشتند. برخی میگویند تهران به دلیل داشتن اینهمه اتوبان دچار مشکلات غیرقابلحل ترافیکی شده است. این عده تهران را با لندن مقایسه میکنند که فاقد اتوبان است و مثل تهران ترافیک ندارد. برخلاف تصور بزرگراههای تهران باعث میشوند سرعت جابجایی در برخی جاها زیاد شود و همین موضوع تمایل مردم به استفاده بیشتر و بیشتر را افزایش میدهند و وقتی به گلوگاه میرسیم توقف در آنها به پس زدن ترافیک و گسترش آن در کل شبکه راههای تهران منجر میشود.
مشابه همین وضعیت را در صنعت پرداخت امروزمان داریم و صنعت پرداخت را پر از اتوبان و بزرگراه کردهایم. شاید اگر بهاندازه کافی راههای کوچک داشته باشیم صنعت پرداخت ما مثل ترافیک تهران نباشد. حالا یکبار دیگر سؤالهای ابتدای متن را بخوانید!
استارتآپهای فینتک در برابر بانکهای بزرگ مثل کوچه و خیابان در برابر اتوبان و بزرگراه میمانند. قوانین کوچه و خیابان با اتوبان خیلی تفاوت دارد و اگر بزرگراه قفل نشده باشد، حتماً جای بهتری برای رانندگی است؛ اما خدا نکند که اتوبانها و بزرگراهها قفل شوند. دیگر باید در راه زندگی کرد!
منبع: هفتهنامه شنبه