پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
فرصتها و تهدیدهای تولید دستگاه کارتخوان در کشور
رسول قربانی / آمارهای رسمی بانک مرکزی از وجود ۴ میلیون دستگاه کارتخوان فعال در ایران خبر میدهد و بنا بر آمارهای کارشناسان صنعت پرداخت با در نظر گرفتن دستگاههای غیرفعال میتوان یک میلیون دیگر بر این تعداد اضافه کرد. علاوه بر این، شنیدههای رسمی و غیررسمی خبر از این دارد که صنعت پرداخت ایران دیر یا زود حداکثر در پنج سال آینده به سمت سازگاری با استاندارد جهانی EMV میرود. استانداردی که اگر به سمتش برویم طبق تخمینهایی که زده میشود حداقل 80 درصد از دستگاههای کارتخوان فعلی کشور، یعنی چیزی حدود سه میلیون دستگاه باید با دستگاههای جدیدتر که با این استاندارد مطابقت دارند تعویض شوند.
.
آشِ خاله
رفتن صنعت پرداخت به سمت سازگاری با استاندارد EMV منتقدین و موافقین خودش را دارد؛ برخی آن را لازم و حیاتی میدانند و معتقدند بدون پذیرش استاندارد EMV نمیتوانیم درراه بینالمللی شدن قدم برداریم و هر کاری که بکنیم به در بسته میخوریم؛ از طرف دیگر برخی هم رفتن به سمت پذیرش EMV را یک اشتباه بزرگ میدانند و معتقدند پذیرش EMV نهتنها تجربه کاربری را برای مشتریان کمی سختتر میکند بلکه مسئولیت امنیت اطلاعات کارتهای بانکی را تا حد زیادی بر گردن دارنده کارت و پذیرنده میاندازد؛ اما آن چیزی که روشن و واضح است این است که بعد از رفع تحریمها علیه ایران، اگر صنعت پرداخت کشور قصد بینالمللی شدن داشته باشد راهی جز پذیرش و همراهی با این استاندارد ندارد چراکه هیچکدام از بازیگران بینالمللی صنعت پرداخت خارج از این استاندارد عمل نمیکنند و بدون وصل شدن به این بازیگران نمیتوان ادعای بینالمللی شدن داشت. این کلاف سردرگم بانک مرکزی و شاپرک بهعنوان نهاد رگولاتور صنعت پرداخت را به اغما برده است و هنوز به دنبال راه چارهای برای آن هستند. داستانی که آدم را یاد این ضربالمثل «آش خالته؛ بخوری پاته نخوری پاته» میاندازد.
.
راه فراری نداریم
هرچند بحث ما اینجا بر سر چرایی پذیرش EMV نیست اما نکته مهم این است که رفتن به سمت EMV هزینه سنگینی را در لایههای مختلف به صنعت بانکی و پرداخت کشور وارد میکند؛ از هزینههای تحقیق و توسعهای در بانک مرکزی و شرکتهای پرداخت گرفته تا هزینه بهروزرسانی تمام سامانههای نرمافزاری صنعت پرداخت؛ اما دراینبین یکی از بزرگترین هزینهها، هزینهای است که صرف تعویض سه میلیون دستگاه کارتخوان میشود.
.
فقط یک قلم هزینه: 2 هزار و 250 میلیارد تومان
بنا بر تحقیقات میدانی، قیمت دستگاههای کارتخوان بین 500 تا یک میلیون تومان است که میتوان بهطور میانگین مبلغ 750 هزار تومان را برای آنها در نظر گرفت. با این اوصاف فقط با یک حساب سرانگشتی با عدد 2 هزار و 250 میلیارد تومان برای خرید دستگاههای کارتخوان مواجه میشویم. هزینهای که با توجه به ناقص بودن چرخه کارمزد و صنعت پرداخت در ایران، بهناچار توسط بانکها پرداخت خواهد شد و بانکها نیز برای جبران این هزینه این مبلغ را روی سود تسهیلاتشان میکشند و 80 میلیون نفر ایرانی این هزینه را میپردازند. آن هم هزینهای که از کشور خارج میشود و این فقط بخشی از هزینههای مهاجرت صنعت پرداخت کشور به پذیرش EMV است. البته ناگفته نماند با پذیرش استاندارد EMV در کشور، بسترهای کسبوکار ایران با دیگر کشورها تا حد خیلی زیادی جلو میافتد که این خودش میتواند باعث ورود ارز به کشور شود؛ سادهترین آنها افزایش ورود گردشگر به کشور و هزینههایی که به دلار و دیگر ارزهای رایج دنیا در کشور انجام میدهند. یا فروش اینترنتی محصولات دستی و سنتی ایران و یا حتی فروش محصولات صنعتی و تولیدی ایران از بستر اینترنت به دیگر کشورهای دنیا که بهنوعی بازار خیلی بزرگی برای بسیاری از کسبوکارهای ایرانی باز میکند.
.
پیشروهای تولید دستگاه کارتخوان
برگردیم سر صحبت اصلیمان که در بخشی از هزینههای بالاجبار مهاجرت به EMV جایگزینی 3 میلیون دستگاه بود که هزینه سنگینی دارد، هزینهای که چارهای جز پرداختش نیست.
از طرفی هم قویترین برندهای دنیا در زمینه تولید دستگاه کارتخوان و نرمافزارهای آنها به ترتیب اینجنیکو فرانسوی و وریفون آمریکایی هستند. وریفون به دلیل تحریمها حضور یک خط در میانی در ایران دارد اما اینجنیکو در سالهای گذشته در بازار ایران وجود داشته و احتمالاً بعد از تحریمها هم شاهد حضور جدیتر این برند در بازار ایران باشیم. در سالهای گذشته کارتخوانها پکس چینی هم در ایران گسترش قابلتوجهی داشتهاند.
حالا که پی بردیم ایران بازار فوقالعاده جذابی برای تولیدکنندههای کارتخوان است این سؤال پیش میآید که چرا ما خودمان دستگاه کارتخوان را در کشور تولید نمیکنیم تا از خروج چنین مبلغ هنگفتی در کشور جلوگیری شود؟ آیا توان و دانش فنی تولید آن را نداریم؟ یا بحثهای کسبوکاری پشت این ماجراست؟
یک مدیر ارشد در صنعت بانک و پرداخت کشور، قیمت بیشتر یک محصول خارجی را به کیفیت کمتر یک محصول داخلی ترجیح میدهد؛ مگر اینکه داخلیها ثابت کنند که با همان کیفیت محصولی را به آنها ارائه میکنند و آنوقت حتی با همان قیمت خارجی هم از آنها استقبال میشود.
.
چرا خودمان کارتخوان تولید نمیکنیم؟
بگذارید پاسخ را با یک خبر شروع کنیم. هفته پیش اعلامیه خبری از طرف یکی از شرکتهای فناوری اطلاعات کشور منتشر شده بود که این شرکت با هدف تحقیق، توسعه و تولید در یکی از مناطق آزاد کشور تأسیس شده و در فاز اول فعالیتی قرار است 200 هزار دستگاه کارتخوان را تحت یک برند تایوانی و منطبق با استانداردهای PCI تولید کند (+). البته موضوع مونتاژ دستگاه کارتخوان در ایران تا پیش از این به خاطر تحریمها ممکن نبود و حالا با رفع تحریمها اینها اولین نشانههای تعامل کسبوکارهای ایرانی با شرکتهای خارجی است. با این وجود پیشازاین در عرصههای مختلف دیگری مثل تولید تلفن همراه، لپتاپ و ابزارهای مختلف دیجیتال ایرانیها شانس خود را آزموده بودند؛ اما آیا این بار شانس با ایرانیها بیشتر یار خواهد بود؟
.
خوب یا بد؟
برخی از کارشناسان این خبر را خبر نیکویی میدانند و معتقدند باید بزرگان صنعت پرداخت و بانکداری کشور را متوجه کرد که بازارهای داخل را بهراحتی در اختیار خارجیها قرار ندهند و برای همراهی همه شبکه بانکی برای استفاده از توانمندیهای داخلی باید طرحی داشت. برخی دیگر اما نگاه متفاوتی دارند و میگویند مونتاژ کردن نهتنها که هنر نیست، بلکه بزرگترین خیانت به شبکه پرداخت کشور است. خب این هم برای خودش نظری است؛ اما اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم مونتاژ کردن نهتنها خیانت نیست بلکه یک اقدام حداقلی است که میتواند دروازه ورود به تولید محصولات فناورانه شود. چراکه ما از ابتدا در مسیر تولید دستگاه کارتخوان نبودیم و از همین رو از دانش کافی برای تولید آن هم برخوردار نیستیم. از طرفی هم اگر بخواهیم چرخ را از اول اختراع کنیم باعث میشود سالهای سال از دنیا عقب باشیم و همچنان نتوانیم به استانداردهای بینالمللی پاسخ دهیم. از همین رو برخی حتی مونتاژ را تا حد زیادی راهی برای انتقال تدریجی این دانش به داخل کشور میدانند و به عبارتی معتقدند در شهر کورها یکچشم پادشاه است.
.
چرخ را اول اختراع کنیم؟
این را هم باید بپذیریم که خیلی از کشورهایی که اکنون از آنها بهعنوان کشورهای صنعتی یاد میکنیم کار را از مونتاژ شروع کردند ولی امروز به نقطهای رسیدهاند که ما باید محصولات آنها را مونتاژ کنیم و عدم پذیرش و ورود به این چرخه نهایتاً چیزی نصیب ما نمیکند.
ناگفته هم نماند که انتخاب صحیح شریک در این مسیر چیز دیگری است که در هر نوع سرمایهگذاری باید مدنظر قرار گیرد؛ فرق میکند که مثلاً ما در صنعت خودروسازی برویم مرسدس بنز مونتاژ کنیم یا هیوندای. کدام یکی میتواند دانش غنیتر و بهروزتری را به ما منتقل کند؟ این سؤالی است که هر سرمایهگذار با توجه به هدفهای کسبوکاری که دارد دنبال میکند. چراکه هرکدام مزایا و معایب خود را دارند. ولی یادمان نرود که اکنون 25 درصد بازار واردات خودرو در ایران در دست هیوندای کرهای است؛ کشوری که صنعت خودروسازیاش با مونتاژ برندهای آمریکایی شروع شد و اکنون رقیبی برای همان بزرگان شده است؛ اما آیا ما هم میتوانیم همان مسیر را برویم؟
.
چالشهای تولید دستگاه کارتخوان در کشور
از نمونههای موفق مونتاژ کشورهای خارجی که بگذریم باید اعتراف کنیم که تاکنون در ایران در صنایع بزرگ و تأثیرگذار، نمونه موفقی در مونتاژ نداشتهایم؛ همین صنعت خودروسازی ما. هنوز درگیر مونتاژ خودروهایی هستیم که بعضاً 15 یا 20 سال پیش طراحی و تولید شدهاند و دیگر امروز با استانداردهای روز دنیا سازگاری ندارند. در همین خصوص دوستی میگفت: «مابهالتفاوت مصرف سوخت خودرو داخلی و خارجی میشود حقوق کارگران این صنعت.» حرفی که درعینحال دو حقیقت در خودش دارد؛ اولی اینکه اگر حتی به سمت مونتاژ هم برویم برای تعداد زیادی از مردم ایجاد اشتغال میشود ولی از طرف دیگر آیا این ایجاد اشتغال در مقابل کیفیت خروجی ارزشش را دارد؟ یا صرفاً به بهانه اینکه داریم ایجاد اشتغال میکنیم به دنبال مونتاژ برویم؟ فراموش نکنیم که حتی در حالت مونتاژ هم بخش زیادی از هزینهها که صرف خرید قطعات حساس میشود هم در قالب ارز از کشور خارج میشود و فقط آن بخش از هزینهها که صرف تولید میشود را میتوان در کشور حفظ کرد. درهرصورت اگر واقعاً به دنبال نجات صنعت پرداخت کشور هستیم شاید رفتن به سمت تولید داخلی یکی از بهترین راهها باشد ولی به شرطی که تمام تلاشمان را بکنیم که این دانش را بهسرعت به داخل منتقل کنیم.
در کنار اینها یکی دیگر از چالشهای تولید در داخل این است که متأسفانه در کشور مردم به برندهای خارجی تمایل بیشتری دارند تا برندهای داخلی که البته این تمایل و عدم تمایل هم از کیفیت محصولات داخلی و خارجی سرچشمه میگیرد. همین رویکرد و نگاه در لایه مدیریتی هم نفوذ پیدا کرده است و یک مدیر ارشد در صنعت بانک و پرداخت کشور، قیمت بیشتر یک محصول خارجی را به کیفیت کمتر یک محصول داخلی ترجیح میدهد؛ مگر اینکه داخلیها ثابت کنند که با همان کیفیت محصولی را به آنها ارائه میکنند و آنوقت حتی با همان قیمت خارجی هم از آنها استقبال میشود.
بااینوجود، اگر بخواهیم در صنعت پرداخت به سمت بینالمللی شدن قدم برداریم یکی از کارهایی که باید انجام دهیم پذیرش استاندارد EMV است؛ فراموش نکنید که پذیرش EMV فقط یکی از این قدمهاست و در دل پذیرش EMV فقط یکی از کارهایی که باید انجام شود جایگزینی 3 میلیون دستگاه کارتخوان است که چنین هزینهای در بر خواهد داشت. پس اگر مسئولین کشور و مدیران نظام بانکی کشور دم از بینالمللی شدن و تعامل با جهان میزنند باید بدانند که راه دراز است و قلندر بیدار و نمیتوان با وعدهووعید خودمان را گول بزنیم. باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم و اگر قرار است حرکتی بکنیم با تمام قوا به سمتش برویم. با توجه به حرفهایی که گفته شد اگر باور داریم که تولید دستگاه کارتخوان در کشور میتواند راه تازهای را برای صنعت پرداخت کشور باز کند، با آغوشی باز آن را بپذیریم و راه را برای دیگران هم باز کنیم و دولت از این حرکت حمایت کند. از طرف دیگر اگر فکر میکنیم تولید دستگاه کارتخوان در کشور کار درستی نیست، به دنبال راههای جایگزین بگردیم تا در عین رفتن به سمت استانداردهای بینالمللی کمترین هزینه را متحمل شویم.
منبع: هفتهنامه عصر ارتباط