پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
بانکداری ایرانی یا داستان یک انقراض!
چند روز پیش یکی از مدیران وزارت آموزش و پرورش گفت که دستگاههای کارتخوان از مدارس جمع میشود. ماجرا از این قرار است که سالهاست مدارس ما از کمبود بودجه نالانند و از مردم پول توجیبی میگیرند شاید اموراتشان بگذرد. طبیعی است که حجم پولها انقدر زیاد شده که مدارس مجبور شدهاند دستگاه کارتخوان نصب کنند. حالا آموزش و پرورش میخواهد با معلول و نه علت مقابله کند. همین ماجرا تصور ما از فناوری را به خوبی روی سینی میریزد. ما با تصوراتی اشتباه در حال عبور از مسیری هستیم که معلوم نیست به کجا میرسد.
اگر مهمترین تیترهای رسانهها درباره بانکداری را در یک ماه گذشته بررسی کنید میبینید که بیشتر چیزهایی که درباره بانکها مطرح میشود آمیخته به اندکی هیجان و التهاب است. پیدا کردن واژه مناسب کمی سخت است. چیزی که به دور از محافظهکاری میتواند این فضا را توصیف کند واژه عصبانیت است. اما به کار بردن این واژه ما را وارد بحثهای ناتمامی خواهد کرد که نمیخواهیم وارد این بحثهای زمینگیرکننده شویم.
واقعیت این است که بانکهای ایرانی در روزهای عجیبی به سر میبرند. بانکهای ایرانی هر کدام مسائل خودشان را دارند و در کنار هم نیز مسائلی فراوان دارند. بانکهای ایرانی که عطش سیریناپذیری به پول دارند، در روزهای گذشته درگیر تعیین سود بانکی توسط شورای پول و اعتبار بودند. اگر رسانههای منتقد دولت را هم بررسی کنید به خوبی این خط خبری قابل مشاهده است که گویی بانکها هدفی آسان برای آتش توپچیها هستند. احساس مردم به بانکها ایرانی بین عشق و نفرت بیشتر متمایل به دومی است. ایرانیها بانکها را دوست دارند که وام با بهره کم بگیرند و در مقابل با نگاهی به تبلیغات گسترده بانکها متوجه میشویم که آنها هم تمایل دارند پولهای مردم را بگیرند. با این حال رابطه مردم و بانکها یک رابطه عجیب است که هنوز دوام آورده است.
حالا داستان کارتخوان و ماجرای نفرت از بانکها کجا به هم میرسند؟جای خوبی به هم نمیرسند. در روزهای گذشته که زمزمههای برداشته شدن تحریمها شنیده شده، تهران شاهد حضور نمایندههای مختلفی از کشورهای گوناگون بوده است. بین این افرادی که برای روزهای بعد از تحریم قدم به ایران میگذارند، افرادی هم از فضای بانکی وجود دارند. تحریمها اگر کمر کشور را شکسته اما حداقل برای بانکها و فضای فناوریهای بانکی این حسن را داشته که شرایط گلخانهای برای آنها فراهم کرده که بتوانند با خیال آسوده در کنار هم فعالیت کنند.
تعیین سودهای بانکی نشان داد که بانکها هم تمایلی به رقابت با هم ندارند. بانکی در ایران ورشکست نمیشوند و هر بانکی هرچقدر هم که ضعیف باشد، به حیات خود ادامه میدهد. حتی وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی هم چندباری از ورشکسته بودن چند بانک گفتهاند. اما در عمل هیچ بانکی در ایران ورشکست نمیشود. داستان بانکداری در ایران اگر در اوایل انقلاب دچار سکته نمیشد شاید تا امروز مسیر منطقیتری را طی میکرد. اما امروز ما شاهد معجونی هستیم که علت و معلول فضای ناسالم اقتصادی است.
در این مسیر بانکهای ایرانی تمایلی به رقابت ندارند و بهترین حالت برای آنها ادامه وضع موجود است. بانکهای ایرانی دچار رخوتی شدهاند که با دو چیز این خواب و چرت پاره میشود: حضور خارجیها در فضای بانکی ایران و حضور نسل جدیدی از جوانان که خدمات بانکی را به کمک فناوری به مردم ارائه خواهند کرد. آرزوی شکست آرزوی خوبی نیست، اما امیدوارم روزی برسد که شاهد ورشکست شدن بانکهای ایرانی باشیم که به خواب زمستانی فرو رفتهاند. چرا؟ چون حداقل از زندگی گیاهی دست برداشتهایم و بیماری که امیدی به ادامه زندگیاش نیست را به زور دستگاه زنده نگه نداشتهایم.بانکهای ایران در بحران سختی فرورفتهاند و خودشان هم متوجه وخامت اوضاع نیستند. این دو جریانی که گفتم برای کلان کشور خوب و خجستهاند اما برای بانکدارهای پیر و خسته، تیر خلاصاند.
رضا قربانی
منبع: هفته نامه عصر ارتباط؛ شماره 707