پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
درکِ مردم یا درس دادن به مردم
این هفته که میخواستم یادداشت این ستون را بنویسم، با خودم به جمعبندی نرسیدم که این هفته چه چیزی مهم است که میشود درباره آن یادداشت نوشت و ارتباطی هم به بانکداری و پرداخت داشته باشد. اگر خدای نکرده اتفاقی در بخش بانکداری و پرداخت بیفتد، انقدر همهچیز سریع بحرانی میشود که همه دوست دارند صحبت نکنند و یکجوری خودشان را کنار بکشند. در حالی که در مواقع بحران بیشتر از هرزمان دیگری احتیاج به صحبت کردن داریم.
صحبت کردن راهی است برای درک کردن هم. پس در زمانهایی که بحران نیست باید از فرصت استفاده کنیم و با هم صحبت کنیم که بتوانیم همدیگر را درک کنیم. شاید مهمترین موضوعی که قدیمی هم نشود همین درک کردن هم باشد. شاید ماجراهای دکتر اباذری را شنیده باشید. دکتر اباذری از اساتید شناخته شده دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. همایشی در همین دانشکده برگزار شده بود که در آن تجمع انبوه مردم برای تشییع مرتضی پاشایی را تحلیل کردند.
دکتر اباذری از کسانی بوده که در سالن نشسته بود و جزو سخنرانان نبود. اما حرمت سن و سال را برگزارکنندگان برنامه نگه داشتند و از استاد خواستند چندکلامی هم او صحبت کند و جمع را مستفیذ گرداند. بالا رفتن او همانا و تاختن به مردم و ابله خواندن آنها همانا. اباذری حرفهای تندی آن روز زد که بعد از آن در شبکههای اجتماعی مردم را به جان هم انداخت. گروهی طرفدار استاد شدند و گروهی دشمن استاد.
به نظرم این صحبتها زخم کهنهای را باز کرد که مدتها بود بوی تعفنش همه جا را برداشته بود. مدتهاست زخمی داریم به نام ناتوانی دانشمندان در درک مردم. اصرار دارم کلمه روشنفکر را ننویسم و بگویم دانشمندان. تصور میکنم دانشمندان علوم اجتماعی باید بتوانند تصویری دقیق از جامعه بدهند. متاسفانه دانشمندان ما نتوانستهاند تصویری دقیق از جامعهشان بدهند و حالا دارند به آن بدوبیراه میگویند و با خودشان میگویند این مردم هستند که مشکل دارند نه آنها. بیاییم به عالم خودمان. عالم کسب و کار نسبت به عالم دانش، از یک فرصت ارزشمند در شناخت جامعه برخوردار است.
اگر در عالم دانش میتوان ساعتها نشست و درباره ماهیت و واقعیت و حقیقت صحبت بینتیجه کرد، در عالم کسب و کار نتیجه مهم است. شاید داستان آن دزدی که از کرج پاشده بود آمده بود جلوی تالاروحدت در روز تشییع پاشایی و چند گوشی تلفن همراه دزدیده بود را شنیده باشید. بله! آقای دزد جامعهاش را بهتر شناخته تا آقای دکتر. در کشورهای توسعه یافته کسب و کارها دست به دامان دکترها و دانشمندها شدهاند که جامعهشان را بهتر بشناسند و خودشان را برای جامعه آماده کنند. اما دانشمند ما از این که جامعه مطابق استانداردهای او عمل نمیکند برافروخته میشود و زخم کهنه سَرباز میکند.
سالها پیش جلال آلاحمد در دعوایی به محمدعلی جمالزاده گفته بود: «تنها گناه شما در چشم نسل جوان این است كه از مقابل این صف گرگهای گرسنه گریختهاید و میدان را برایشان خالی گذاشتهاید! و تازه در مقابل چنین گناهی، شما پس از اینهمه اقامت در فرنگستان، باید فوائد روحی اعتراف را دریافته باشید. این است قضاوتی كه نسل جدید درباره شما پیرهای استخواندار این مملكت میكنند! پیرهای استخواندار! استخوانهای لای زخم.»
آیا وقت آن نرسیده که برای جامعهای که کار میکنیم وقت بگذاریم و بشناسیمش؟ و چه کسانی میتوانند به ما کمک کنند؟ پیرهای استخواندار؟
رضا قربانی
منبع: هفتهنامه عصرارتباط، شماره 689