پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
آیا بانک مرکزی روی خرید و فروش تتر صرافیهای میدان فردوسی نظارتی دارد؟
گزارش میدانی راه پرداخت از خریدوفروش رمزارز در صرافیها و دلالان میدان فردوسی و سبزهمیدان
در اوقات فراغتم گشتی در پیامرسان ایکس میزدم که پستی نظرم را جلب کرد: «کدوم صرافی ایرانی واریز ریال آنی داره؟ من با فلان صرافی کار میکردم؛ اما دیگه در لحظه واریز نداره.» چون روی واژه صرافی ایرانی حساس شدم جوابها را باز کردم و با این پاسخ مواجه شدم:
ذهنم درگیر شد که مگر پای تتر به بازار سیاه و دلالان باز شده که ما خبر نداریم؟! سریعاً به صاحب این توییت پیام دادم و فهمیدم خودش از همین دلالان آپدیت شده است.
عزمم را جزم کردم که حضوری به مراکز خرید و فروش ارز بروم تا مشاهده کنم خریدوفروش تتر چطور در بازار سیاه، حضوری و بدون واسطه انجام میشود. آیا صرافیهایی که کانون صرافان ایران 7 سال پیش اعلام کرد که «در دستورالعمل صرافیها معاملات غیرفیزیکی که خریدوفروشهای مجازی را شامل میشود، غیرقانونی دانسته شده است و از آن منظر صرافان نمیتوانند ارزهای الکترونیکی را معامله کنند.» آزادانه به خریدوفروش تتر میپردازند یا خیر.
سفر یکروزه به دل بازار سیاه
نزدیک فردوسی بودم گفتم اول به صرافیهای فردوسی سری بزنم و اگر چیزی عایدم نشد به سبزهمیدان و میرداماد بروم. با خود گفتم که کاری سختی در پیش دارم؛ تابهحال برای خریدوفروش ارز هم به صرافیها نرفته بودم و در راه استرس داشتم که نکند پلیس مرا بگیرد؟ چطور ثابت کنم خبرنگارم؟ نکند گوشی یا حتی خودم را بدزدند؟ نکند بفهمند اینکاره نیستم و به هدفم نرسم؟
تقریباً مطمئن بودم معاملات رمزارزها در بازار سیاه این قدری در خفا و پشت پرده انجام میشود که جواب یک دختر بدون آشنایی با کسی را ندهند و به نتیجه دلخواهم نخواهم رسید. حتی ممکن است در صرافی را برایم باز نکنند؛ اما اوضاع کاملاً برخلاف تصوراتم پیش رفت.
تا از ماشین در خیابان فردوسی پیاده شدم و به سمت پیادهرو رفتم، پیشنهادها شروع شد: «خانم چی میخواین؟ دلار؟ درهم؟ گفتم تتر. آقایی چشم رنگی را که به در یک مغازه تکیه داده بود صدا کردند. مرد با ژستی که ایلان ماسک هم تابهحال نگرفته، گفت: «چقدر میخوای؟ زیر 10، 20 تا کار نمیکنیم اصلاً.»
با خودم گفتم الان بگویم 1000 تتر خوشحال میشود. گفتم: «هزار تا میخوام بفروشم» پاسخ داد: «گفتم زیر 10، 20 هزار تتر کار نمیکنم.» مرد کنارش گفت: «داداش حالا کارشو راه بنداز دیگه زنه.» نمیدانم به زن بودنم چه ربطی داشت؛ اما بههرحال مرا راهی همان مغازهای کردند که جلوی آن قبلا ایستاده بودیم. داخل مغازه شبیه به صرافی نبود. کلاً 2 تا صندلی داشت و یک شیشه میان ارباب رجوع و کارمند، اسم و مجوز درستی هم ندیدم.»
خانمی با آرامش زنگ زد به آقایی تا قیمت بپرسد. رو به من گفت: «مهندس میگه هر تترو 69.300 برمیداره (دلار آنروز 69.800) ولی پولو چند ساعت دیگه میزنیم کارمزدم نداره.» گفتم که چطور اعتماد کنم که پول واریز میشود گفتند که ما به هر حال صرافیم میبینید که مغازه داریم. گفتم که مشورت کنم برگردم و از مغازه بیرون آمدم. خیلی سعی کردم عکس بگیرم اما موفق نشدم و چند نفر تذکر دادند که از ما عکس نگیر.
یکی از دلالان وقتی فهمید تتر میخواهم مرا به پاساژی سر خیابان فردوسی هدایت کرد که بازارش داغ است. وارد پاساژ شدم با دیدن چند نگهبان و مأمور کمی از استرسم کاسته شد. در همان بدو ورود با دلالی دیگر وارد مذاکره شدم. او کمی روراستتر از بقیه به نظر میرسید و 8 اکانت خود در تراست ولتش را نشانم داد که هر کدام دارایی قابلتوجهی داشتند.
او گفت که اصل کارش ارز دیجیتال است و اینجا هر چه مردم بخواهند برایشان واریز میکند؛ از تتر و بیتکوین گرفته تا شتکوینهایی مثل پهپه. همچنین درباره کارمزد گفت که روی 1000 تتر حدود 50 تتر فقط کارمزد میگیرد و ازای آن یا دلار آبی تحویل میدهد یا آنی ریال را ساتنا میکند.
از دو دلال دیگر نیز در پاساژ سؤال کردم و شبیه به همین آقا کار میکردند و 50 تتر به عنوان دستمزد میخواستند. نکته جالب این بود که مبالغ پایین را زیاد تحویل نمیگرفتند و وقتی میگفتم که تا چقدر میتوانم بفروشم همه گفتند که سقف ندارد!
در آن پاساژ به مغازهای رجوع کردم که دو پیرمرد شبیه به پدربزرگم نشسته بودند. صرافی بود شبیه به همان چیزی که از یک صرافی ارز و سکه انتظار میرود مجوز را در کنار یک ونیکاد آویزان کرده بود. گفتم ببخشید شما تتر هم خریدوفروش میکنید که در پاسخ گفتند: «نه دخترم ما از این چیزا نداریم؛ ولی اگه ارز کاغذی بخوای داریم.» فکر کنم آن مغازه تنها جایی بود که دست رد به سینهام زد.
صرافی دیگری رفتم که باز از مغازههای دیگر سروشکل بهتری داشت. خانم جوانی نشسته بود ابتدا گفت که خریدوفروش تتر و ارز دیجیتال ندارد. کمی که با او حرف زدم و اعتمادش جلب شد کارتی از جیبش درآورد و با یک لحن صمیمی گفت: «ببین این کارت منه اگه کسیو پیدا نکردی که بفروشی به خودم زنگ بزن هر کاری بخوای میتونم انجام بدم.» در صحبتهایش سعی میکرد اسم تتر یا رمزارز نیاورد؛ اما منظورش را کامل رساند.
فکر کردم حداقل دیگر اگر صرافی رمزارز خریدوفروش میکند نهایتاً مثل این صرافی باشد و رک و راست این کار را انجام ندهند؛ اما صرافی بعدی که رفتم نظرم کاملاً تغییر کرد.
خواستم از پاساژ خارج شوم؛ چند نگهبان جلو در با آقایی صحبت میکردند. کمی ترسیدم و سعی کردم که چشم تو چشم نشوم و طبیعی رفتار کنم؛ زیرا دیده بودند که من در پاساژ با دلالان مختلفی صحبت کردم و اسم تتر را از زبانم شنیدند. داشتم رد میشدم که آقایی که با آنها صحبت میکرد صدایم زد: «خانم چی میخوای؟ ما مغازه داریم مطمئن هر چی بخوای» نگاهی به مأموران انداختم و با اکراه گفتم: «تتر دارم میخوام بفروشم.»
مرد مرا به صرافی شیکی راهنمایی کرد که نسبت به مغازههای دیگر شلوغ بود. صحبتهای اولیه را کردیم و گفت که 30 تتر روی 1000 تا کارمزد میگیرد و آنی ریال واریز میکند. اصرار داشت که ولتم را ببینید تا از موجودی خیالش راحت شود من که ولتی ۱۰۰۰تایی نداشتم گفتم: «تترامو اوردم صرافی ایرانی؛ میخواستم اونجا بفروشم ولی میگن صرافی ایرانی خوب نیست.» میخواستم نظرش را بدانم که گفت: «بابا صرافی ایرانی که آشغاله؛ من شنیدم که میخوان کلاً ببندنشون پس فردام که برات مالیات میبرن چون همه اطلاعاتتو دارن. زرنگی کردی» اینجا بود که دلم بیشتر برای این کسبوکارها سوخت. دیگر کامل ترسم ریخته بود و بیشتر ناراحت بودم. تا سوار ماشین شوم هم چند دلال دیگر جلوی من را گرفتند و هیچکس نبود که تتر کار نکند. انگار که تتر در کل رمزارزها دیگر جزئی از بازار سیاه شدند و فقط ما و بانک مرکزی خبر نداریم.
حتی موقع سوارشدنم هم دلال دیگری جلوی من را گرفت که همزمان با چند عراقی داشت درباره دینار صحبت میکرد. بعد از آنکه با آنها به توافق نرسید رو به من گفت: «این چه مملکتیه ما داریم! پولمون در برابر پول اینا هیچه.»شنیدن این حرف از یک دلال واقعاً عجیب بود. اینجاست که باید گفت از ماست که برماست.
دیوار کوتاه صرافیهای رمزارز
موقع برگشت ذهنم پر از سؤال بود. به صحبتهایی فکر کردم که از رگولاتورهای مختلف در حوزه رمزارز مینویسم؛ واریز 25 میلیون تومانی که حدود 350 تتر میشود و در این بازار یک شوخی بود؛ بسته شدن درگاهای رمزارزی که رگولاتور موقع بالا رفتن نرخ ارز انجام میدهد که فقط بیکار نباشد؛ جمعشدن واریز آنی صرافیها و غیره.
به کسبوکارهایی که همه از آنها ناراضیاند؛ هم از رگولاتور میکشند هم از کاربرانشان. بههرحال صرافیهای رمزارز ایرانی حدود هشت سالی است که بدون مجوز رسمی اما قانونمند و شفاف در حال فعالیت هستند. این کسبوکارها در طول این سالها ثابت کردند که گردنشان از مو باریکتر است و با وجود اینکه دستشان به دلیل عدم قانونگذاری، باز است اما از مسیر درستی که خودشان چارچوببندی کردند خارج نشدند.
باید به گوش رگولاتور برسد که اگر 1 درصد قیمت تتر بر روی قیمت ارز تاثیرگذار باشد بازار سیاه که بدون نظارت، بدون ساماندهی، بدون شفافیت و کاملا غیر قانونی اما عیان رمزارز خریدوفروش میکند مقصر است نه صرافی رمزارز که با هر ساز رگولاتور باید برقصد تا خدایی نکرده دلالان به آرزوی خود برسند و کسبوکارهای رمزارزی جمع شود.
از دفاع از کسبوکارهای رمزارزی که بگذریم میرسیم به موضوع کانون صرافان ایران که به بانک مرکزی پیشنهاد میدهد از رمزارزها برای تسهیل مبادلات ارز استفاده کند و اعلام آمادگی کرده تا بخش خصوصی رمزارز کشور را گردن بگیرد.
قطعا صرافی که فقط مجاز به خریدوفروش ارز و سکههای بانکی صرفاً در چارچوب دستورالعمل مذکور است نباید تبدیل به مکانی برای خریدوفروش ارزهای دیجیتال شود. این صرافیها نه صلاحیت و نه اجازهاش را دارند که ازاینقبیل کارها بکنند. بنابراین نظارت برای جلوگیری از این اتفاق باید بیشتر شود و کسی در یک صرافی ارز و سکه نباید رمزارز بخرد.
این اتفاق که کاملاً فراگیر و عیان شده اما اگر ادامهدار شود و مردم عادی وارد این بازار شوند کنترل آن تقریباً غیرممکن است. رمزارزها موضوع پیچیدهای است که نباید مردم عادی را بدون پشتیبان در آن رها کرد وگرنه مطمعنا غرق خواهند شد.
اگر من واقعاً قصد فروش تترهایم را در فردوسی داشتم احتمالاً در ازای انتقال تترهایم چیزی دریافت نمیکردم و در حال حاضر یک مالباخته بودم. چه تضمینی حتی در همان صرافی که مغازه دارد وجود دارد که بعد از انتقال تتر به کیف پولش وجه نقد بدهد؟ واقعاً هیچی. حتی اگر شخص از همان صرافی هم شکایت کند نه مدرک دندانگیری دارد و نه قانون درستی برای آن هست.
در آخر باید بگویم که یک مسئول دلسوز بهجای راهی کردن مردم عادی و ناآگاه در دام بازار سیاه، باید آن را به سمت کسبوکارهای شفاف و قانونمند هدایت کند نه اینکه تا ارز کمی بالا و پایین شد دیواری کوتاهتر از صرافی رمزارز ایرانی پیدا نکند.