پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
شهامت پرسش داشته باشیم
اینکه امروز بزرگترین مشکلِ ما ارتباطات است، همانقدر کلیشهای و بیمعنی است که بکر و پُرمعنی است. نمیدانم از کِی مشکل ما ارتباطات بوده، اما از هرزمانی که مشکل ما ارتباطات بوده، تلاش کردیم بهگونهای این مشکل را رفع کنیم و به نظرم اگر به اجداد غارنشینمان نگاه کنیم و مسیری که تاکنون طی کردیم، احتمالاً تا حدودی موفق هم بودهایم. اگر بخواهیم تاریخِ دنیا را در چند کلمه خلاصه کنیم میشود، گفت همهاش جنگ بوده و یکفاصلههای تنفس بین جنگها که نامش را گذاشتهایم صلح. وقتی بچههای کوچک هم باهم بازی میکنند، در اوج درگیری ممکن است کسی بگوید «من موچم». این من موچم یعنی فعلاً دست نگهدار؛ چون میخواهم تنفس کنم؛ بعد دوباره ادامه میدهیم. جنگ چنان جدی است که بهمرور برای جنگهایمان آدابورسومی پیداکردهایم و اینطور نبوده که جنگ هرکیهرکی باشد و قواعدی دارد که بهمرور بیشتر و بیشتر شده است. امروز جنگها زیر نظر سازمان ملل انجام میشود و ترکیبی به نام جنایت جنگی همانقدر بیمعنی است که پرمعنی هم هست. جنگ کلاً جنایت است، چه برسد به اینکه در دل یک جنایت به دنبال جنایتی دیگر باشیم. درهرحال، زمانی باقدرت کلمه، فردی ملتی را برانگیخت و همه آنها علیه دنیا شدند. بیشتر دنیا هم علیه آنها شدند. مثل بازی بچهها، دنیا به هم یورش بردند و سر آخر، گویی، جهان عرصه بازی کال آو دیوتی (ندای وظیفه) شده باشد، بهیکباره همه هرچه داشتند رو کردند و به هم پریدند. آخرسر، صاحب آن کلمههای نفرتانگیز انگیزاننده مردم برای انتشار نفرت، معلوم نشد چه بر سر خودش آورد؛ اما میراث او و پیروانش در دنیا باقیمانده و به حیات خودش ادامه میدهد. همینکه تفکری مانند داعش و طالبان در اطراف ما رشد میکند، نشان از این دارد که کلمههای نفرتانگیز و انگیزاننده در دنیا هست و آدمهای هیجانطلب را دور خودش جمع میکند که شاید بتوانند هیجان بازیهای کامپیوتری مثل مدال افتخار را در واقعیت تجربه کنند. گفتم که مشکل ما ارتباطات است و به شکلهای مختلف هم گفتهام و بارها هم شنیدهایم که مشکل ما ارتباطات است و هنوز هم مشکل ما ارتباطات است و بارها هم تلاش کردهایم که این مشکل را تعمیر کنیم و هر بار موفقیت اندکی یافتهایم و باز دستبهکار شدهایم و باز موفقیت اندکی یافتهایم و هنوز از پا نیفتادهایم.
درهرحال نمیشود ایستاد و خراب شدن را نگاه کرد و هرکدام از ما هر کاری میتوانیم باید انجام دهیم شاید اندک تغییری ایجاد شود. خب ممکن است عاقله مردی بگوید چگونه. پاسخها خیلی سخت نیست. این اجرای آنهاست که سخت و دشوار است.
.
یک: قدرت کلمه را دستکم نگیریم
کلمه مهمترین اتفاق دنیاست. ارتباطات بهشدت متکی بر کلمه است. چه در ارتباطات شفاهی و چه غیرشفاهی، چه ارتباطات فردی و چه جمعی، چه رسمی و غیررسمی، چه تصویری و غیر تصویری، چه همراه با اضافاتی مانند بادیلنگویج و چه بدون آن، ارتباطات بهشدت متکی بر کلمه است. کلمهها مهماند و انتخاب آنها هم اهمیت بسیاری دارد. معمولاً بیشتر ما در انتخاب کلمهها دقت نمیکنیم و با کمدقتی آنها را انتخاب میکنیم؛ اما لازم است که در انتخاب کلمهها بیسار دقیق عمل کنیم. کلمهها میتوانند روح را به پرواز درآورند و میتوانند جسم را بیمار کنند. کلمهها میتوانند به انسان شادی بدهند و میتوانند حیات را از انسان بگیرند. کلمه، اساس زندگی است و همهچیز کلمه است. همانقدر که کلمه مهم است باید از کلمهبازی و لفاظی دوری کرد. کلمههای انسان دنیای او هستند و دنیای انسانهای بهاندازه دامنه کلمههای آنهاست. اگر میخواهیم دنیای ما تغییر کند باید کلمههای ما تغییر کند.
.
دو: قدرت کلمه را دستکم بگیریم
برخلاف گفته قبلی مهم است که بدانیم کلمه باد هواست. هیچکس تاکنون با گفتن کلمه کسی را نکشته است؛ بنابراین همانقدر که در به کار بردن کلمهها باید دقیق باشیم در کلمههای پرشمار و فراوانی که هرروز به گوشمان میخورد باید آرامش خودمان را حفظ کنیم و همه کلمهها را به خودمان نگیریم. در بهترین حالت باید از تأثیر کلمهها بر خودمان مطلع باشیم و تا حد ممکن کاری کنیم کلمهها بر ما تأثیر نگذارند. میگویند روزانه بیش از هزار پیام تبلیغاتی مستقیم و غیرمستقیم دریافت میکنیم. طبیعی است که اگر میخواستیم به همه آنها دقت کنیم دنیا بهشدت غیرقابلتحمل میشد. ما بهصورت طبیعی به بسیاری از واژهها بیتوجه هستیم؛ اما در حد فردی و سازمانی لازم است سعهصدر و تحملمان را بالا ببریم و به خاطر یکتکه دستمال قیصریهای را به آتش نکشیم.
.
سه: شهامت پرسش داشته باشیم، بهجای تصور و خیال
ارتباطات انسانی بسیار پیچیده است و یکی از پیچیدهترین انواع آن ارتباطات درون فردی است. نجواهای درونی و گفتوگوی با خود در همه انسانها وجود دارد. همه ما از جهل فراری هستیم و معمولاً به روش مناسب رسیدن به دانایی هم دسترسی نداریم. نتیجه این میشود که در درون خودمان شروع به مکاشفه و گفتوگو میکنیم و برای بسیاری از پرسشها پاسخهایی قطعی مییابیم. ما در درون خودمان شروع به تأویل و تعبیر و تفسیر رفتارها و گفتارها میکنیم و آرامآرام دنیا را آنگونه که میپسندیم مدل میکنیم. همه ما ازنظر خودمان همهچیز را میدانیم و دنیا دقیقاً همانطوری است که ما میاندیشیم و هر چیزی که در مدل ذهنی ما نخواند، طبیعی است که یک امر غیرطبیعی باشد. چون ما میفهمیم و میدانیم که همهچیز چطور است بنابراین این دیگران هستند که نمیدانند و کارشان اشتباه است. در اقتصادی بیمارگونه، این وضعیت بغرنجتر هم میشود و آن نقاطی که بهرهمندتر هستند بیشتر مستعد پذیرش خودشان بهعنوان مرکز دنیا هستند. آرامآرام به نقطهای میرسیم که تصور میکنیم این ما هستیم که مرکز دنیاییم و دیگران باید با ما هماهنگ شوند.
.
چهارم: تلاش کنیم که تغییر کنیم
آیا برای تغییر 99 درصدِ توان کفایت میکند؟ پاسخ صد در صد نه است! اگر از ما بپرسند که دوست دارید شرکتی مانند فیسبوک راهاندازی کنید پاسخ بیشتر ما بله است. اگر بپرسند گوگل چطور. بازهم آری. اگر بپرسند توییتر چطور، بازهم آری. اگر بگویند استخدام در گوگل چطور، بازهم آری. واقعیت این است که ما درآنواحد تعداد بسیار زیادی هدفداریم و علاقهمندیم که بر روی همه آنها تمرکز کنیم و تصور میکنیم با خواستن همهچیز میتوانیم به حداقل یکی از آنها برسیم. واقعیت این است که تعبیر اشتباهی وجود دارد که علمای بورس در ذهن مردم جا انداختهاند و آن این است که همه تخممرغهایتان را در یک سبد نگذارید. این اشتباه است. همه تخممرغهایتان را در یک سبد نگذارید یعنی اینکه شما به کاری که میکنید اعتقاد ندارید. اگر شما به کاری اعتقاد داشته باشید همه تخممرغهایتان را در یک سبد میگذارید. مثل این میماند که بازیکن فوتبال درآنواحد در چند تیم بازی کند چون عاقلانه نیست همه تخممرغهایش را در یک سبد بگذارد! معلوم است که در پایان فصل و لیگ و جام، درنهایت یک تیم قهرمان میشود و باقی بازیکنان تیمهای دیگر تخممرغهایشان را در سبد اشتباهی گذاشتهاند. همیشه کسانی میبرند و کسانی میبازند، اما آنهایی که از اعماق وجودشان به این اعتقاددارند که میتوانند، درنهایت یک روزی، یکجایی خواهند توانست.
.
پس به این میرسیم که مهمترین مسئله تغییر است. ما قرار است همه تلاشمان را بگذاریم که تغییر کنیم. کلمههایمان تغییر کند. کلمههایی که میشنویم تغییر کند. شهامت پرسش داشته باشیم. دنیای ما میتواند محدودتر از اتاقی باشد که در آن مدیریت میکنیم و میتواند بزرگتر از کشوری باشد که در آن زندگی میکنیم. انتخاب با ماست.
رضا قربانی
منبع: ویژهنامه بانکداری الکترونیک عصر ارتباط؛ شماره 14