راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

پرتگاهی که صرافی‌های ارز دیجیتال پس از بانک‌ها آماده پریدن در آن می‌شوند

سهند غلامحسینی، مدیر ارشد دپارتمان بازاریابی و تبلیغات یوبیتکس/ سوء‌استفاده از ناآگاهی کاربران برای جذب مخاطب در صرافی‌های رمزارز جز بی‌ایده بودن تیم تبلیغات و بازاریابی معنای دیگری ندارد.

آیا زمان نوآوری نرسیده است؟ من در این متن ابتدا خود و سپس همکارانم را نشانه می‌گیرم چون هیچ‌کدام مستثنی نیستیم، بلکه تک‌تک مسئول بروز این فاجعه‌ایم.

هر روز از صرافی‌های دوست و همکار پیام‌هایی برایم می‌آید که 100 هزار از فلان ارز را در ازای ثبت‌نام و احراز هویت به شما هدیه می‌دهیم. روزی چند بار چنین پیام‌هایی را دریافت می‌کنیم؟ به عناوین مختلف سعی داریم مشارکت‌هایی بگیریم که می‌دانیم هیچ‌کدام نه منفعتی برای کاربر دارد نه آورده مالی برای شرکت. بعد از نخ‌نما‌شدن جوایزی چون پلی‌استیشن، گوشی موبایل و… حال به دنبال جوایزی جدید و روش‌های گول‌زننده‌تر هستیم تا کمی این ریسمان نخ‌نما را مرمت کنیم و دوباره به بازی خود ادامه دهیم.

بعد از این توضیحات بگویم که رفقا من همچنان پاک از اتهام نیستم و تک‌تک این کمپین‌ها را تست کرده‌ام. ابتدا باورم نمی‌شد که جواب می‌دهند، اما داد.  

با منطق جور درنمی‌آمد که واقعاً هنوز هم بعد از گذشت یک دهه مردم ما به این تبلیغات تن می‌دهند و بنا به روال همیشگی «پس حالا که می‌شود، چرا ما نکنیم؟» و از آنجا که عادت ماست تا سوراخ  یک مسیر حتی غلط، اما جوابگوی انتظارات را کور نکنیم دست‌بردار نیستیم، بی‌توجه به عواقب این سبک از تبلیغات بودجه‌های تعریف‌شده را چپ و راست سرازیر و در آخر هر روز با دیدن نتایج به خود افتخار هم می‌کنیم. اما نمی‌دانیم نتایج چنین تبلیغاتی می‌تواند چه فاجعه‌ای رقم بزند؛ فاجعه‌ای که بانک‌ها امروز به‌عنوان اصلی‌ترین‌ نهادهای مالی در کشور درگیر آن شده‌اند.

من این فاجعه را «بی‌حسی مخاطب» می‌نامم که دهه‌ها شرکت‌های آمریکایی با آن جنگیدند که از دل این تجربیات کتاب‌های «تمایز یا نابودی» و «جایگاه‌سازی در ذهن» از جک تراوت خلق شدند. آیا جز این است که ما باید درس بگیریم؟

کاش سر خلاقیت رقابت باشد نه اینکه چه کسی پول‌پاشی بیشتری می‌کند. ما صرافی‌های ارز دیجیتال که هر کدام به چندصد هزار کاربر خود می‌نازیم شلوغی‌مان بیشتر از جنس صف نذری است تا یک رستوران موفق که جای سوزن انداختن ندارد.

نمی‌دانم این از بی‌حوصلگی ماست یا از بی‌سوادی، اما هرچه هست نه یک مجموعه، بلکه یک اکوسیستم صدمه خواهد دید.

بی‌حسی مخاطب زمانی رخ می‌دهد که با استفاده از استراتژی‌هایی از قبیل سوءاستفاده از ناآگاهی‌اش، کپی‌کاری و با ولع تبلیغ بزن هرچی شد، شد پیش می‌رویم؛ طوری که مردم را نسبت به اطلاعیه‌ها و تبلیغات بی‌حس می‌کنیم که دیگر هرچه بگوییم دیگر کسی گوشش بدهکار نیست. مثال آن قرعه‌کشی‌هایی است که بانک‌ها آنقدر بی‌رویه تکرار کردند که دیگر دیدن کمپین تبلیغاتی یک بانک جز یک پوزخند تأثیری بر عملکردمان ندارد. کاش به جای اینها تیم مارکتینگ بنشیند مزیت رقابتی را پیدا کند، بر اساس آن طراحی کند و سپس کمپین‌ها را طراحی و اجرا کند. (USP)

من راهکاری جز بازگشتن به اصل ارزش‌آفرینی، عرضه و تقاضا، پایه دادوستد اولیه که به اعتقاد من اصلی‌ترین تعریف شاخه مارکتینگ و تبلیغات است ندارم.

در آخر، اینها نه طعنه به مجموعه‌ای، بلکه تلنگری ابتدا به خودم و سپس به هم‌صنفی‌هایم در بازار ارزهای دیجیتال بود. یادمان باشد همه برای غذای مجانی صف می‌کشند. صف به هر قیمتی باارزش نیست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.