پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا استارتآپهای فینتک شکست میخورند؟
بسیاری از استارتاپهای فینتک موفق نمیشوند. در واقع، بر اساس برآوردهای صورت گرفته، قریب به دو سوم از مجموع استارتاپهای فینتکی که جذب سرمایه میکنند، هرگز به بازدهی مثبت برای سرمایهگذاران خود دست پیدا نمیکنند. اما حقیقتا چرا بسیاری از این استارتاپها، با وجود ایدههای خوبی که دارند – حتما ایده خوبی داشتهاند که توانستهاند جذب سرمایه کنند – پایانی تا این حد ناامید کننده دارند؟
متخصصین و کارشناسان بسیاری در صنعت خدمات مالی، سعی کردهاند بر اساس یافتهها، مشاهدات و تجربیات خود، دلایل این شکستها را توضیح داده و حتی راهکارهایی را نیز برای مقابله با آنها پیش روی کارآفرینان آینده قرار دهند. نکته نظراتی که به شکلی عجیب، اکثریت قریب به اتفاق آنها در تضاد کامل با مفروضات تند بسیاری از سرمایهگذاران خطرپذیر است. در اغلب موارد، در صورتی که به سراغ سرمایهگذاران جسور رفته و دلایل شکست استارتاپهای مورد سرمایهگذاری آنها را جویا شوید، در این موضوع که مقصر اصلی بنیانگذاران این استارتاپ بودهاند (بهویژه فقدان خرد، زیرکی صنعتی یا توانایی رهبری آنها) اتفاق نظر دارند. اما حقیقت این است که انداختن کل تقصیرها بر دوش یک نفر – هرچند که آن یک نفر بنیانگذار استارتاپ بوده باشد – در واقع مسالهای به این پیچیدگی و مهمی را بیش از حد ساده میکند. در این بین، کمتر کسانی پیدا میشوند که بتوانند بر اساس دادههای دقیق، عمیق و قابل تعمیم، اظهار نظر کرده و الگوهای شکست درست را ارائه دهند.
دادهها و اعداد و ارقام حاکی از آن هستند که به لحاظ آماری، متاسفانه باید خدمت کارآفرینان و بنیانگذاران جدید فینتکی عرض کنیم که موفقیت، تا حدودی بعید به نظر میرسد. بر اساس دادههای منتشر شده از سوی سازمان آمار کار (Bureau of Labor Statistics (BLS)) ایالات متحده آمریکا، وابسته به وزارت کار ایالات متحده، تقریبا یک پنجم از کسبوکارهای نوپا، در همان سال نخست راهاندازی خود تعطیل میشوند. همین آمار نشان میدهند که حتی در صورت داشتن پشتوانه سرمایهگذاری غنی نیز بالغ بر سه چهارم از استارتاپها محکوم به شکست هستند. با این حال، نباید هیچکس را از راهاندازی یک کسبوکار جدید، به ویژه کسبوکاری مبتنی بر فناوری منع کرد. پس چاره چیست؟!
یکی از بهترین راهکارها برای موفقیت یک استارتاپ فینتکی یا هر کسبوکار دیگری، بررسی علتهای شکست دیگر کسبوکارها و در عین حال، بررسی عوامل موفقیت نمونههایی است که نه تنها توانستهاند جان سالم به در ببرند، بلکه برای خود و سرمایهگذارانشان نیز به سودآوری رسیدهاند.
ویلبر لبز (Wilbur Labs)، با هدف شناسایی عوامل شکست استارتاپهای فینتکی و در عین حال، عوامل موفقیت کسبوکارهایی که توانستهاند سرپا مانده و رشد کنند، بیش از 150 بنیانگذار استارتاپی را مورد بررسی قرار داده است. این در حالی است که رکوردهای بیش از 350 شکست استارتاپی، از طریق سیبی اینسایس (CB Insights) و اتوپسی (Autopsy) نیز استخراج شده و سپس، به منظور برآورد الگوها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بینشهای به دست آمده در نتیجه این تجزیه و تحلیلها، میتواند به کارآفرینان و بنیانگذاران نسل جدید کمک کند تا در آیندهای نه چندان دور، استارتاپ فینتک مورد نظر خود را با کمترین ریسک، و در عین حال بیشترین شانس برای موفقیت راهاندازی کنند.
چرا استارتاپهای فینتک شکست میخورند؟
بر اساس نظرسنجیهای صورت گرفته از 150 بنیانگذار فینتکی، حدود 70 درصد از کارآفرینان عرصه فناوریهای مالی با شکست تجاری احتمالی مواجه خواهند شد. تقریباً 66 درصد از این استارتاپها، در عرض 25 ماه نخست پس از راهاندازی، با این شکست احتمالی روبهرو خواهند شد. البته، ناگفته نماند که در دادههای مورد تحلیل، همهگیری کووید 19 نیز بیتاثیر نبوده است. با توجه به اینکه بسیاری از استارتاپهای فینتک طی چند سال اخیر، تحت تاثیر همهگیری با شکست مواجه شدهاند، این فاکتور را نیز باید در نتیجهگیریها – دست کم تا حدی – دخیل کرد.
بر اساس تجزیه و تحلیلهای صورت گرفته روی دادههای به دست آمده از سیبی اینسایس و اتوپسی، مجموعهای از دلایل که باعث میشوند یک استارتاپ فینتکی شکست بخورد به شرح زیر شناسایی شده است.
بر اساس این نمودار، دلایل عمده شکست استارتاپها – به تریتب تاثیرگذاری – عبارتند از:
- تمام شدن پول (37.0 درصد)
- فقدان منافع مالی یا سرمایهگذاری (31.0 درصد)
- فقدان طرح یا مدل کسب و کار (25.5 درصد)
- فقدان تمرکز (23.9 درصد)
- فقدان تیم مناسب (22.8 درصد)
- غلبه رقبا (21.7 درصد)
- عدم نیاز بازار (20.1 درصد)
- مسائل مربوط به قیمت و هزینه (19.8 درصد)
- بازاریابی ضعیف (19.8 درصد)
- عدم چرخش (19.3 درصد)
- تجربه کاربری ضعیف (18.8 درصد)
- نادیده گرفتن مشتریان (17.9 درصد)
- گسترش جغرافیایی ناموفق (17.7 درصد)
- چالشهای حقوقی (16.0 درصد)
- ناهماهنگی بین تیم یا سرمایهگذاران (16.0 درصد)
- چرخش ناموفق (13.9 درصد)
- عدم اشتیاق (12.8 درصد)
- عدم استفاده از شبکه (12.8 درصد)
- عدم زمانبندی درست محصولات (12.2 درصد)
- و فرسودگی (10.3 درصد)
بیش از یک سوم بنیانگذاران استارتاپهای فینتکی – در واقع 37.0 درصد آنها – بر این عقیدهاند که تمام شدن پول در میانه یا حتی اوایل مسیر، از مهمترین دلایل شکست یک استارتاپ است. دومین دلیل نیز مالی است و قریب به 31.0 درصد از بنیانگذاران استارتاپهای فینتکی، عدم تامین مالی یا عدم تمایل سرمایهگذاران به سرمایهگذاری روی پروژه را دلیل دیگر شکست استارتاپها معرفی میکنند. به عبارت بهتر، در صورتی که یک بنیانگذار استارتاپ فینتکی بتواند به درستی تامین سرمایه کند، پول کمتری خرج کرده و در عین حال درآمد بیشتری کسب کند و یا سرمایه خود را از طریق کانالهای جایگزین افزایش دهد، این شانس را خواهد داشت که زنده مانده و استارتاپش را به جلو ببرد.
به نظر میرسد که دلیل مهم و نخست، تمام شدن پول، با دلیل سوم، فقدان طرح یا مدل کسبوکار ارتباطی تنگاتنگ داشته باشد. این نکته را باید مد نظر داشت که بر خلاف تصور بنیانگذاران، که فکر میکنند طرحهای کسبوکار و مدلهای عملیاتی دست و پا گیر هستند و از سرعت و چابکی آنها میکاهند، اتفاقا مدلهای کسبوکار، در صورتی که درست طراحی شده و در عمل نیز به درستی پیاده سازی شده باشند، این قدرت را دارند تا چابکی سیستم را ارتقا بخشیده و به سودآوری و دوام حیات آن کمک کنند. بنیانگذارانی که به سرعت سعی دارند از یک مدل کوتاه مدت استفاده کرده و بلافاصله به سودآوری برسند، در صورت بروز مشکل، پلن بی ندارند و همین بنیانگذاران، مستعد فروپاشی و محکوم به شکست در صنعت فینتک خواهند بود. چنین بنیانگذارانی، بلافاصله بعد از نخستین سودآوری به دنبال دور بعدی سرمایهگذاری میروند و در صورت عدم جذب سرمایه مورد نیاز، راهی جز تسلیم شدن ندارند.
اگرچه هیچ استارتاپی نمیتواند از همان ابتدای به ساکن انتظار سودآوری کلان داشته باشد، اما هر استارتاپی باید یک نقطه سر به سر و برنامهای مدون برای رسیدن به این نقطه داشته باشد. همانطور که اریک اشمیت (Eric Schmidt)، مدیرعامل اسبق گوگل بارها گفته است «درآمد همه مشکلات شناخته شده را حل میکند». البته، همهگیری ویروس کووید 19 طی چند سال اخیر و اتفاقاتی که رقم زد، نشان داد که درآمد حتی مشکلات ناشناخته را نیز حل میکند!
نکته قابل توجه برای هر بنیانگذاری این است که هیچ معیاری بهتر از درآمد برای تناسب محصول با بازار و رقابت وجود ندارد. بله… به همین سادگی! درآمدزایی یک استارتاپ حاکی از آن است که این شرکت، در مسیری درست در حرکت است، محصول درستی را انتخاب کرده که بازار برای آن تقاضا دارد و در عین حال، رویکرد شرکت تا حد قابل قبولی پایدار است. در صورتی که استارتاپ شمای نوعی نتواند به درآمدزایی برسد، حتی تامین بودجه بیشتر نیز نخواهد توانست فقدان نقدینگی آن را جبران کند و در بلند مدت، نهایتا مغلوب خواهید شد.
بر اساس دادههای به دست آمده و تجزیه و تحلیلهای صورت گرفته، برنامهریزی قوی کسبوکار، با چشماندازی به سمت سودآوری، مطمئنترین راه برای جلوگیری از شکست است. هنگامی که ویلبر لبز بیش از 150 بنیانگذار را در مورد توصیههای آنها برای جلوگیری از شکست مورد بررسی قرار داد، آنها تمایلات خود را در قالب هفت توصیه راهبردی مطرح کردند.
توصیههای بنیانگذاران استارتاپهای فینتکی برای جلوگیری از شکست استارتاپها عبارتند از:
- تحقیقات بیشتر قبل از راهاندازی استارتاپ (29.5 درصد)
- طرح یا مدل کسبوکار قوی (22.4 درصد)
- حمایت مالی یا سرمایهگذاران بیشتر (13.5 درصد)
- بازاریابی بهتر (13.5 درصد)
- ارائه محصول بهتر (5.1 درصد)
- استراتژی چرخش موفقیتآمیز (3.2 درصد)
- ایجاد تیم بهتر (1.9 درصد)
- و موارد دیگر … (1.3 درصد)
قریب به 30 درصد از بنیانگذاران اسبق پاسخ دهنده به نظرسنجی، از کارآفرینان و بنیانگذاران بالقوه جدید خواستهاند تا قبل از راهاندازی استارتاپ خود، تحقیقات بیشتری انجام دهند. این در حالی است که تقریبا 22 درصد از پاسخدهندگان به نظرسنجی، داشتن طرح و مدل کسبوکار قوی را عامل موفقیت برای یک استارتاپ فینتکی معرفی کردهاند. با وجود اینکه در قسمت قبل، کمبود پول عمدهترین دلیل شکست استارتاپها معرفی شده بود، اما در این بخش، تامین مالی و سرمایهگذاری به اولویت سوم بدل شده است که تنها قریب به 13 درصد از شرکت کنندگان در نظرسنجی به آن اشاره کردهاند.
نکته جالب توجه این است که اکثریت قریب به اتفاق افراد شرکت کننده در این پژوهش، که خود بنیانگذاران استارتاپی بوده و صاحبنظر در این حیطه هستند، صرفا روی تحقیق، پژوهش و برنامه ریزی تاکید کردهاند و عده بسیار معدودی از آنها توصیههایی مبنی بر «این کار را انجام بده …» یا «به دنبال این چیز برو …» داشتهاند.
دلایل شکست استارتاپها در طول زمان
اگرچه مجموعه دلایل شکست استارتاپها را در بالا ذکر کرده و میزان تاثیرگذاری آنها را نیز بر اساس درصد عنوان کردیم، اما این نکته را نباید فراموش کرد که هر یک از این دلایل، بسته به موقعیت زمانی که استارتاپ در آن قرار گرفته است تاثیرگذاری متفاوتی نشان میدهند. به عبارت سادهتر، برخی از این دلایل، بیشتر در کنار عوامل خارجی دیگر نظیر شرایط دموگرافیکی، محیطی، سیاسی، اجتماعی و غیره نمود پیدا میکنند. درست مثل جریان همهگیری کووید 19، که ارتباطی به موقعیت استارتاپها نداشت و به عنوان یک عامل بیرونی، موجبات تضعیف و یا حتی شکست بسیاری از استارتاپهای فینتکی را فراهم کرد.
اگرچه دلایل شکست استارتاپها در عرض شش سال – از سال 2014 میلادی لغایت 2020 میلادی – بهطور قابلتوجهی تغییر کرده است، اما چالشهای مربوط به پول و تامین مالی همچنان مهمترین دلایل شکست استارتاپهای فینتک هستند. درواقع، تاثیر این عوامل از سال 2014 میلادی تا کنون، همه ساله افزایش نیز یافته است، آن هم در شرایطی که نرخ سرمایهگذاریهای جسورانه، هر سال رکوردهای جدیدی میزند.
برای توضیح این پارادوکس آشکار، این نکته را باید متذکر شد که بودجه این سرمایهگذاریها، به طور مساوی توزیع نمیشود. انجمن ملی سرمایهگذاری مخاطرهآمیز (National Venture Capital Association (NVCA)) و شرکت داده پیچبوک (PitchBook)، هر دو خاطر نشان میکنند که معاملات مگا – سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز 100 میلیون دلار یا بیشتر – سهم رو به رشدی از کل سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز جهان را تشکیل میدهند (بالغ بر 45 درصد از کل سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز سال 2020 و قریب به 40 درصد از کل سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز سال 2019 میلادی مربوط به سرمایهگذاریهای مگا بوده است). در حقیقت، منتظر ماندن برای تامین مالی از سوی سرمایهگذاران جسور، یک استراتژی بقای پرخطرتر برای استارتاپها است.
برخی از دلایل شکست استارتاپهای فینتک، از سال 2014 شیوع بیشتری یافته است. به عنوان مثال، کمبود نیاز یا تقاضای بازار، در پایان سال 2020 میلادی – آخرین سال مورد بررسی در این پژوهش – به بالاترین حد خود طی شش سال رسیده است. این بدان معنا نیست که جهان از ایدههای استارتاپی رو به اشباع است. خیر… اتفاقا دنیای مدرن امروز، بیش از هر زمان دیگری تشنه نوآوریهای فینتکی است و این عطش، روز به روز نیز در حال شدت گرفتن است. این افزایش تند و تیز ممکن است منعکس کننده فقدان تنوع فرهنگی، جغرافیایی و اجتماعی – اقتصادی در بین بنیانگذاران و سرمایهگذاران باشد. احساس رقابت فزاینده، ممکن است باعث انباشته شدن خیل عظیمی از بنیانگذاران، بدون تمایز کافی، در اقیانوسهای سرخ فینتکی شده باشد. این مهم را فراموش نکنید که در سال 2020، اتفاقا با همهگیری کووید 19، نیاز بازار به فینتک بیش از پیش نیز افزایش یافت و شرکتهای سنتی، که نمیتوانستند دوری را تحمل و جایگزین کنند، به سرعت جای خود را به استارتاپهایی دادند که خلق شده بودند برای دوری و دورکاری و ارتباط از راه دور.
به هر ترتیب، روزهایی که بنیانگذاران میتوانستند اپلیکیشن یا محصولی را راهاندازی کنند و کاربران برای امتحان کردن آن صف بکشند و ازدحام کنند، گذشته است. عرصه فینتک، این سالها بسیار پر سر و صدا شده است. با توجه به خیل عظیم محصولاتی که روزانه برای جلب توجه مردم راهی بازارها میشوند و عرصه رقابت را برای من و شما تنگ میکنند، اکنون حیاتیترین کار، طراحی و عرضه راهکارهایی است که بتوانند به معنای واقعی کلمه، گرهی از کار مردم بگشایند.
از دیگر سو، چالشهای حقوقی با گذر زمان در حال بیشتر شدن هستند، به این دلیل که پیچیدگیهای فناوری روز، باعث شده است دولتمردان هر روز بیشتر از قبل به دنبال افزایش مقررات پیرامون شرکتهای مبتنی بر فناوریهای دیجیتال باشند تا شاهد حداقل افشای اطلاعات، تهدیدات سایبری، اقدامات مجرمانه و نظایر آن باشیم. قبل از اجرایی شدن مقررات عمومی حفاظت از داده اتحادیه اروپا (Europe’s General Data Protection Regulation (GDPR)) در سال 2018،کسبوکارهای کوچک بریتانیایی هر کدام به طور متوسط 600 ساعت برای آمادهسازی وقت صرف میکردند در حالی که این رقم، در حال حاضر بسیار افزایش پیدا کرده است و یک شرکت، برای اینکه بتواند با الزامات قانونی جدید تطابق یافته و آماده فعالیت شود، زمان زیادی نیاز دارد (محاسبه این زمان به دلیل تنوع و شدت و حدت مقررات جدید میتواند دشوار باشد).
نکته دلگرم کننده در مورد این نظرسنجی آن است که، تعداد کمتری از بنیانگذاران اعتقاد داشتهاند که شبکه، مقیاس، تیم، تجربه کاربری، بازاریابی یا عدم تمرکز، در مقایسه با شش سال پیش، اکنون موانع موفقیت قویتری هستند. این عوامل، به مرور زمان بهبود یافتهاند و در کل، میتوان امیدوار بود که استارتاپهای امروز، دست کم در بحث ارتباط با مشتری و تجربه کاربری، یا مباحث بازاریابی و شبکه، به بلوغ لازم رسیدهاند. شاید در آیندهای نه چندان دور، توسعه استارتاپها حرفهایتر و سیستماتیکتر شود.
شکست در چرخش (pivot) – تغییر یا چرخش در استراتژی بدون تغییر در چشمانداز – نیز یکی دیگر از موانع کاهش شانس موفقیت برای استارتاپهای فینتک است. نزدیک به 30 درصد از بنیانگذاران استارتاپها، این مورد را دلیل شکست خود در سال 2014 گزارش کردهاند، در حالی که شش سال بعد، فقط کمتر از 15 درصد از افراد همین گزارش را داشتهاند. بنیانگذارانی که مایل به چرخش هستند، همانطور که مجموعه دادههای بعدی نشان میدهد، شانس بیشتری برای زنده ماندن، سودآوری و دستیابی به موفقیت دارند. برای این مورد، مثالهای بسیاری را میتوان عنوان کرد. شرکتها و استارتاپهایی که در ابتدای راهاندازی از طرح و مدلی بهره گرفته بودند که پس از مدت زمانی مشخص، به نتیجه نرسید، استارتاپ مجبور به چرخش شد و همین چرخش، موفقیت آن را ضمانت کرد. اینستاگرام، اپلیکیشن محبوب کل مردم دنیا، موفقیت امروز خود را مرهون چرخشی است که وقتی بور بیانبی (Burbnb) جواب نداد انتخاب کرد.
بنیانگذاران استارتاپها و استراتژی چرخش
در نظرسنجی صورت گرفته از بیش از 150 بنیانگذار استارتاپ فینتک، بالغ بر 55 درصد گزارش کردهاند که برای جلوگیری از شکست، استراتژی چرخش را انتخاب کرده و میکنند. این در حالی است که کمتر از نیمی از آنها از احتمال موفقیت خود در زمان انجام چرخش مطمئن بودهاند. با این حال، نزدیک به 75 درصد از بنیانگذارانی که در معرض چرخش قرار گرفتهاند، آن را موفقیتآمیز عنوان میکنند.
اما نکته قابل تامل این است که هنگام چرخش، امکان توقف نیست. شما به عنوان یک بنیانگذار استارتاپی باید بتوانید این هواپیما را همانطور که در پرواز است بازسازی کنید! تیم باید – خیلی کم ولی خوب اشتباه در یک تیم اجتنابناپذیر است – اشتباه کند، از اشتباهاتش درس بگیرد، تکرار کند و در صورت نیاز، چرخش کند؛ قبل از اینکه خیلی دیر شده باشد و کفگیر به ته دیگ بخورد! به احتمال زیاد، بنیانگذارانی که روی شناسایی و کاهش ریسکهای آینده سرمایهگذاری میکنند، شانس بیشتری نه تنها برای ادامه روند، بلکه برای زنده ماندن و رشد دارند.
اما کدام چرخشها جوابگو هستند و کار میکنند و چرا؟ کدام استراتژیها این قدرت را دارند تا شرکتها را از منجلاب مرگ نجات دهند؟
رایجترین استراتژیهای چرخش که توسط بنیانگذاران استارتاپها استفاده شده است عبارتند از:
- بهبود یا تغییر مدل کسبوکار (59.3 درصد)
- بهبود محصول موجود (40.7 درصد)
- راهاندازی محصول جدید (39.5 درصد)
- تغییر نام تجاری (22.1 درصد)
- تغییر تیم عملیاتی (16.3 درصد)
- تضمین وجوه یا سرمایهگذاران اضافی (12.8 درصد)
- و موارد دیگر … (5.8 درصد)
اکثریت – بیش از نیمی – از بنیانگذاران برای چرخش، استراتژی بهبود یا تغییر مدل کسبوکار را انتخاب کردهاند. همانطور که در علل شکست استارتاپها نیز مطرح شد، یک مدل کسبوکار بد میتواند سومین عامل شایع برای زمین خوردن استارتاپ فینتک باشد. عاملی که با تمام شدن پول – علت نخست و اصلی شکست – نیز ارتباط تنگاتنگ دارد و اغلب، در صورت ناکارآمدی میتواند تیم و شرکت را به نابودی بکشاند.
تعداد بسیار اندکی از استارتاپها با یک طرح ضد گلوله و تغییرناپذیر راهاندازی میشوند. در عوض، بنیانگذاران موفق، با توجه به شرایط بازار و تقاضای بازخورد مشتری، یک طرح اولیه و منعطف را ایجاد میکنند و آن را به طور مداوم بهبود میبخشند. تغییر مدل کسبوکار میتواند به دومین و سومین استراتژی محبوب منجر شود:
- بهبود محصول موجود
- یا راهاندازی یک محصول جدید.
تقریبا فقط 13 درصد از بنیانگذاران اذعان داشتهاند که تلاش کردهاند با تأمین منابع مالی اضافی یا سرمایهگذاران جدید و بیشتر، چرخش خود را عملی کنند. این استراتژی، نسبت به دیگر استراتژیهای چرخش نادرتر است، اما با توجه به اینکه استارتاپها، عموما در اغلب موارد به دلیل تمام شدن پول یا عدم تامین بودجه شکست میخورند، استراتژی فوقالعاده مهمی است. در حالی که کسبوکارهای سرمایهبر (مثلا فناوریهای صنعتی پاک) ممکن است برای مدت طولانیتر از حد متوسط به تامین مالی خارجی وابسته باشند، اکثر استارتاپها میتوانند با تمرکز بر مدل کسبوکار و درآمد خود، تا جایی که امکان دارد از این چرخش هولناک اجتناب کنند.
دریافت مشاوره از دیگر بنیانگذاران
شانس استارتاپها برای موفقیت، به اصطلاح در اقیانوس سرخ امروز اشباع شده است و همانطور که دادهها نیز نشان میدهند، تنها عده معدودی از بنیانگذاران استارتاپی این شانس را پیدا میکنند که شاهد موفقیت و سودآوری شرکت نوپای خود باشند. اما با مطالعه اشتباهات سایر بنیانگذاران، کارآفرینان مشتاق و تازهوارد این فرصت را پیدا میکنند که شکستهای قابل پیشگیری را پیشبینی کرده و مدیریت کنند. با اشراف به این موضوع، ویلبر لبز از بنیانگذاران استارتاپها خواسته است تا توصیههایی که به کارآفرینان دیگر دارند را ارائه کنند.
توصیههای بنیانگذاران قدیم به بنیانگذاران تازهوارد به این شرح است:
- از اشتباهاتی که مرتکب میشوید درس بگیرید (58.3 درصد)
- به مشتریان خود گوش دهید (53.8 درصد)
- اطمینان حاصل کنید که بازاری برای محصول – یا خدمات – شما وجود دارد (53.8 درصد)
- یک مدل کسب و کار قوی ایجاد کنید (53.2 درصد)
- در مورد محصول خود مشتاق باشید (51.9 درصد)
- در صورت لزوم از تغییر محصول خود نترسید (42.9 درصد)
- از فرسودگی شغلی خودداری کنید (38.5 درصد)
- قبل از گسترش، روی محصول اصلی خود تمرکز کنید (32.1 درصد)
- برای کسب اطمینان از اینکه همهچیز به درستی تنظیم شده است، مشاوره حقوقی دریافت کنید (29.5 درصد)
- اهدافی را انتخاب کنید که با چشمانداز کسبوکار شما هماهنگ باشند (28.2 درصد)
- برای راهاندازی استارتاپ شبکه و اتصالات داشته باشید (28.2 درصد)
- مطمئن شوید که با مشاورین در ارتباط هستید (28.2 درصد)
- یک تیم با مهارتهایی متفاوت از مهارت خودتان استخدام کنید (21.8 درصد)
- اطمینان حاصل کنید که چرخش شما – حداقل تا حدودی – فرصتهای رشد را فراهم میکند (15.4 درصد)
- با سرمایهگذاران در مورد مسائل و نگرانیهای بالقوه گفتگو کنید (12.8 درصد)
پیشنهادات اصلی قوانین اساسی بقای استارتاپ هستند: از اشتباهات درس بگیرید، به مشتریان گوش دهید و اطمینان حاصل کنید که بازاری برای محصول شما وجود دارد.
اگرچه رواج کمتری دارد، اما برخی از بنیانگذاران، استفاده از رهنمودها و کمکهای خارجی را نیز برای پیادهسازی یک استراتژی چرخش درست موثر میدانند. به عنوان مثال، دریافت کمکهای خارجی در قالب مشاوره حقوقی (29 درصد)، شبکهسازی (28 درصد)، دریافت مشاوره و همفکری با مشاوران (28 درصد) و کمک گرفتن از تیمی با مهارتهای متنوع (22 درصد)، در زمره توصیههایی است که به بیرون از استارتاپ برمیگردد و میتواند تا حدودی در چرخش به شما کمک کند.
علیرغم همه کلیشههای موجود، بنیانگذاران موفق، افراد فردگرا و غیردوستداشتنی نیستند که در کنار دریاچه والدن زندگی کنند (اصطلاحی در اشاره به افرادی که تنها و خودرای هستند و همهچیزشان را خودشان، با دستان خود ساختهاند). آنها اطراف خود را با متخصصان و مربیانی پر کردهاند که پیشتر، با چالشهایی که در مسیر ساختن هر استارتاپی وجود دارد، مواجه شده و آنها را حل کردهاند. بنیانگذارانی که از این مشاوران یاد میگیرند، میتوانند به جای اختراع مجدد چرخ (reinventing the wheel)، روی دیدگاه خود تمرکز کنند.
حمایت از موفقیت استارتاپ
اگرچه شکست ناامید کننده است، اما دو سوم از بنیانگذارانی که با شکست احتمالی مواجه شدهاند، مایل به راهاندازی یک سرمایهگذاری دیگر هستند.
اما در نهایت، پس از بررسی عوامل منتهی به شکست استارتاپهای فینتک، رویکردهای بنیانگذاران برای جلوگیری از شکست بالقوه و در قلب آن، نحوه پیادهسازی استراتژی چرخش به بهترین شکل ممکن، و در نهایت توصیههایی که بنیانگذاران اسبق استارتاپی برای تازه واردین عرصه فینتک دارند، میتوان چند توصیه برای بنیانگذاران نسل جدید ارائه کرد، تا این کارآفرینان مشتاق، کمترین ریسک شکست را تجربه کنند.
- تحقیق، برنامهریزی و آمادگی بیشتر
با نگاهی به آمار و ارقام منتشر شده از سوی استارتاپهای پیشین و بنیانگذاران آنها، میتوان به این نتیجه رسید که بالغ بر 51.3 درصد از بنیانگذاران شرکت کننده در نظرسنجی، در ابتدای مسیر فکر میکردهاند که آمادگی لازم برای راهاندازی استارتاپ خود را دارند. اما اعداد و ارقام استارتاپهای شکست خورده نشان میدهد که، جای تعجب نیست اگر بسیاری از کارشناسان، بنیانگذاران اسبق و تحلیلگران، توصیه موکد روی برنامهریزی، پژوهش و آمادگی بیشتر دارند.
این مساله، به قدری اهمیت دارد که یکی از بنیانگذاران مورد سوال در این پروژه تحقیقاتی میگوید «تحقیق… تحقیق… تحقیق… روی بازاری که قرار است واردش شوید حسابی تحقیق کنید». اما ما نیز یک ضمیمه به آن اضافه میکنیم. حسابی تحقیق کنید، برنامهریزی کنید و آماده شوید، و در نهایت، همه آن تحقیقات را به یک مدل تجاری تبدیل کنید.
- پول را به دست بخت و اقبال نسپارید
پول یک بنیانگذار استارتاپی به هر حال در یک جایی از مسیر تمام میشود. بخش قابل توجهی از این پول صرف نیروی کار میشود، بخشی صرف راهاندازی نرمافزاری و سختافزاری سیستم میشود، بخشی صرف هزینههای اشتباه میشود و در نهایت، بنیانگذار به مرحلهای میرسد که یا باید سودآوری و درآمد از مجموعه داشته باشد، یا از یک سرمایهگذار خارجی تامین بودجه کند. اما در صورتی که این سرمایهگذار پیدا نشود چه اتفاقی میافتد؟ به همین سادگی باید شکست را پذیرا شد؟
کسبوکارها قادر به ادامه حیات خواهند بود، تنها در صورتی که بتوانند خودحامی باند. به این مفهوم که برای رشد، برای زنده ماندن و تامین مالی، به سرمایهگذاران خارجی وابسته نباشند. درست است که تامین مالی از سوی سرمایهگذاران جسور، به شکل قابل ملاحظهای میتواند رشد یک استارتاپ فینتک را تضمین کند، اما شما به عنوان یک بنیانگذار، نباید همهچیز را به تامین بودجه از بیرون موکول کنید. اینکه شما پروژه را راهاندازی کنید، سرمایه را خدا میرساند! به هیچ عنوان نمیتواند ضمانت خوبی برای بقای سیستم باشد. برای زنده ماندن، چارهای ندارید جز اینکه همان نقطه سر به سر که قبلا گفته شد را در نظر داشته و به آن دست پیدا کنید. درآمدزایی، بخش غیرقابل اجتناب از یک مجموعه است و اگر نمیخواهید همانند 37 درصد از استارتاپها، صرفا به خاطر نداشتن پول کافی از میدان به در شوید، باید مجموعه را به درآمد برسانید. مطمئنترین راه برای جلوگیری از شکست مالی، توسعه یک مدل کسبوکار با مسیری قابل پیشبینی برای درآمد و سودآوری است.
- چرخشها شانس موفقیت را افزایش میدهند
نظرسنجیها حاکی از آن هستند که قریب به نیمی از بنیانگذاران، از اینکه استراتژی چرخش را برای رهایی از شکست انتخاب کردهاند، از عملکرد خود خوشنود هستند. اغلب استراتژیهای چرخش، به ویژه زمانی که استمرار داشته باشند – دست کم دو سوم از آنها – موفقیتآمیز هستند. به عبارت بهتر، از میان آن حدودا 50 درصدی که استارتژی چرخش را انتخاب کردهاند، 75 درصدشان موفق شدهاند و این یعنی استراتژی چرخش، حقیقتا یکی از بهترین راهکارها برای استارتاپی است که به بنبست خورده و با مدل کسبوکار کنونی قدرت ادامه حیات ندارد.
- از اشتباهات مشترک عبرت بگیرید
هدف از مطالعه اشتباهات بنیانگذاران دیگر و دلایل عمده شکست استارتاپهای فینتک، صرفا این بوده است که شما، به عنوان یک بنیانگذار بالقوه در صنعت خدمات مالی، از آنها درس بگیرید. عجیبترین نکته در مورد پاسخهای ارائه شده از سوی بنیانگذاران شرکت کننده در این نظرسنجی، این است که اکثریت قریب به اتفاق آنها توصیه میکنند روند استارتاپهای سابق را – چه شکست خورده و چه موفق – مطالعه کنید و به ویژه از اشتباهات آنها بیاموزید. یکی از بنیانگذاران اظهارنظر بسیار جالبی در این خصوص دارد؛ اینکه «اشتباهات مشکل نیستند… مشکل اصلاح نکردن این اشتباهات است».
اگرچه ممکن است شما، برای یک مشکل خاص، راهکاری داشته باشید که دریچههای جدیدی را باز و مسیرهای فراختری را ایجاد کند، اما این نکته را هرگز فراموش نکنید که سایر بنیانگذاران نیز پیش از شما، همین مسیر را برای راهاندازی استارتاپهای خود پیمودهاند و به اصطلاح، یک پیراهن بیشتر از شما پاره کردهاند.
در کل میتوان ادعا کرد که همه بنیانگذارهای استارتاپی چالشهای مشترکی دارند. با مطالعه موفقیتها و شکستهای گذشته، بنیانگذاران تازهوارد این فرصت را پیدا میکنند که شانس موفقیت استارتاپ خود را بهبود بخشیده و در عین حال، از برداشت گامهای اشتباهی که اغلب به نابودی میانجامد نیز اجتناب کنند. بنیانگذارانی که به این دانش جمعی توجه میکنند، تمرکز بیشتری روی حل و فصل مشکلات منحصربهفرد موجود در بازار و محصول دارند و کمتر شکست میخورند.
کارآفرینان، به دنیا نمیآیند، بلکه ساخته میشوند. تنها سخت کوشی، انگیزه و عزم مطلق است که میتواند شکاف موجود در میان مهارت و تجربه را جبران کند. بقیه چیزها با تمرین و تکرار، اشتباه کردن و سازگاری در طول مسیر آموخته میشوند.
متدولوژی یا روششناسی
منبع اصلی این مطالعه، یک نظرسنجی اختصاصی از 156 بنیانگذار استارتاپی در نوامبر 2020 میلادی بوده است. 81 تن از این بنیانگذاران استارتپی مرد و 75 نفرشان زن بودهاند. رده سنی افراد شرکت کننده در نظرسنجی، 22 الی 78 سال بوده و میانگین سن آنها نیز 43.5 سال گزارش شده است.