پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
ساعت صفر / کاستاریکا به روایت اسکناس ۱۰ هزار کولونی
عصر تراکنش ۶۳ / القاب کاستاریکا کم نیستند، اما در میان آنها «سرزمین شگفتیها» و «سرزمین جشنهای بیپایان» از بقیه مشهورترند. بهعلاوه، این کشور را سوئیس آمریکای مرکزی نامیدهاند و مجله تایم، لقب «شانگری-لای استوایی» را برای آن برگزیده است. شانگری-لا، نام آرمانشهری خیالی است که در درهای در کوههای کونلون در تبت واقع شده است. نخستین بار «جیمز هیلتون»، نویسنده بریتانیایی در سال ۱۹۳۳ میلادی، در رمانی به نام افق گمشده از این نام استفاده کرد. در این رمان، مردمی که در شانگری-لا زندگی میکنند، از زندگیشان به بهترین شکل ممکن و در آرامش خیال لذت میبرند.
یکی از امتیازهایی که ساکنان شانگری-لا از آن برخوردار هستند، طول عمر زیاد است. البته این القاب پربیراه نیستند. با وجود درگیری قدیمی این کشور با مشکلات اقتصادی، کاستاریکاییها موفق شدهاند در منطقهای از جهان که مالامال از خشونت، دیکتاتوری، کودتا و کارتلهای کوکائین است، کشوری دموکراتیک با ارزشهای والایی چون رواداری، مدارا، کثرتگرایی و حاکمیت قانون بسازند.
کشوری استثنایی در منطقهای استثنایی
خود کاستاریکاییها عاشق این هستند که کسی کشورشان را «استثنایی» بداند؛ توصیفی که با توجه به ویژگیهای تاریخی، سیاسی و نیز زیستمحیطی این کشور پربیراه نیست. «ریکاردو فرناندز گواردیا»، نویسنده و سیاستمدار مشهور اظهار داشت که فقر و انزوای وحشتناکی که جامعه کاستاریکا در طول دوره استعمار متحمل شد، در نهایت به ویژگی اخلاقی مثبتی منتهی شد؛ زیرا «این بدبختی بزرگ و طولانی باعث تقویت عادت به کارکردن و متانت و رواداری در مردم کاستاریکا شد.»
دو دهه بعد، «کارلوس مونگ»، پزشک مشهور کاستاریکایی، استدلال گواردیا را یک گام فراتر برد و اظهار داشت: «بدبختی مشترک دوران استعمار، منشاء یک «دموکراسی روستایی» در کاستاریکا شد که این کشور را از سایر کشورهای آمریکای لاتین متفاوت کرد.» در واقع، این دموکراسی روستایی گرایش کاستاریکا به سیاستهای مسالمتآمیز را توضیح میدهد. بیگمان، کاستاریکا هرگز با درگیریهای داخلی، نظامیگری و سرکوب قومی-نژادی که مشخصه همسایگانش است، مواجه نبوده است.
شاید شگفتانگیزتر از همه، کاستاریکا تنها کشوری در آمریکای لاتین است که در ۵۰ سال گذشته از دموکراسی سیاسی مستمر و پایدار برخوردار بوده؛ زمانی که حتی سنگرهای دموکراسی آمریکای لاتین مانند شیلی و اروگوئه نیز از کودتاهای خونین نظامی و دیکتاتوریهای طولانی رنج میبردند و آزادیهای مدنی را با ترور دولتی جایگزین کردند.
با این حال، شعار استثناییبودن کاستاریکا میتواند مشکلات و نگرانیهایی بهدنبال داشته باشد. در واقع، این شعار به یک اسطوره مشکوک پر و بال میدهد که هویت ملی کاستاریکا را با میراث نژادی سفیدپوست برابر میداند و آن را از دیگر کشورهای آمریکای لاتین متمایز میکند. این مسئله سبب بیگانههراسی شده و تبعیض را علیه اکثریت قریببهاتفاق کاستاریکاییهای غیرسفیدپوست، بهویژه مردمان بومی که اهل گواناکاست و لیمون هستند و پیشینه مستیزویی و آفریقاییتبار دارند، ترویج میکند.
جمهوریهای موزفروش
وقتی با دقت بیشتری به وضعیت اقتصادی کاستاریکا بپردازیم، تصویر استثنایی این کشور خیلی سریع محو میشود. اقتصاد مبتنی بر قهوه این کشور، نمونهای کلاسیک از توسعه مبتنی بر یک کالای صادراتی است و این بهاصطلاح مسیر تکمحصولی برای ورود به اقتصاد جهانی با چالشهای ریزودرشت زیادی مواجه است.
از دوره استعمار تابهامروز، بخش شمال غربی این کشور میزبان اقتصاد دامداری بوده که شباهت زیادی به سایر کشورهای آمریکای مرکزی دارد. پس از سال ۱۸۸۰، کاستاریکا نیز به «جمهوری موزفروش» تبدیل شد؛ در یک اقتصاد تکمحصولی (که در اقتصاد سیاسی به آن «جمهوری موزفروش» هم گفته میشود)، ناتوانی در صادرات محصول، به معنی پایانیافتن ورودی ارزهای خارجی به اقتصاد است. نتیجه اینکه ارزش پول ملی کشوری با اقتصاد تکمحصولی، خیلی زود ریزش میکند و طبقه حاکم بر این اقتصاد، دیگر نمیتوانند با واردات محصولات خارجی، بازارها را کنترل کنند.
کاستاریکا اخیراً به خاطر ابتکارات خود در زمینه مسائل زیستمحیطی جوایز بینالمللی دریافت کرده و همچنین تلاش کرده برنامههای تعدیل ساختاری را به اجرا درآورد. از جنگ داخلی ۱۹۴۸، ارتش این کشور منحل شد و از آن زمان، کاستاریکا نقش برقرارکننده آشتی در آمریکای مرکزی را اتخاذ کرد. همین یکی از مهمترین سیاستها یا میتوان گفت دستاوردهای کاستاریکاست که هزینه امور نظامی را صرف حفظ منابع طبیعی کرد و هماکنون این کشور بدون ارتش است.
تاریخچه کولون کاستاریکا
کولون کاستاریکا با کد ایزوی CRC، واحد رسمی پول کاستاریکاست. نماد کولون ₡ است. این نام از «کریستف کلمب» که در اسپانیایی به کریستوبال کولون معروف است، گرفته شده است. یک کولون به 100 سانتیمو تقسیم میشود. سانتیمو از واژه لاتین centimus به معنی «یکصدم» گرفته شده است.
کولون در سال ۱۸۹۶ معرفی شد و جایگزین پزوی کاستاریکا شد. در فاصله سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۹۱۴ چهار بانک خصوصی «بانکو انگلو-کاستاریکا»، «بانکو کمرشیال دِ کاستاریکا»، «بانکو دِ کاستاریکا» و «بانکو مرکانتیل دِ کاستاریکا» دست به انتشار اسکناس زدند. این اسکناسها سرنوشت خوبی پیدا نکردند و بعد از ورشکستگی این بانکها آنها نیز عملاً از چرخه اقتصادی خارج شدند.
دولت از اوایل قرن بیستم برای اسکناسهای ۵، ۱۰، ۲۵، ۵۰ و ۱۰۰کولونی «گواهی طلا» و بین سالهای ۱۹۰۲ تا ۱۹۱۷، برای ۱، ۲ و ۵۰کولونی «گواهی نقره» صادر کرد.
از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۹ بانک ملی کاستاریکا مسئولیت انتشار پول کاغذی را بر عهده گرفت و اسکناسهای ۱، ۲، ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰ و ۱۰۰کولونی منتشر کرد. از سال ۱۹۵۰، بانک ملی کاستاریکا به بانک مرکزی تغییر نام داد و از آن به بعد انتشار اسکناس و ضرب سکه منحصراً در اختیار این نهاد قرار گرفت. بزرگترین مشکل کاستاریکا -مانند عمده کشورهای تکمحصولی- تورم بالا و کاهش ارزش پول ملی در دورههای مختلف زمانی است.
در واقع، به محض کاهش قیمت محصولات اصلی صادراتی از جمله قهوه، موز، نیشکر، گوشت گاو، کاکائو و الوار در بازارهای جهانی، تورم افسارگسیخته و همزمان کاهش ارزش پول ملی این کشور نیز آغاز میشود. دولت کاستاریکا اقداماتی در راستای کاهش ارزش کولون انجام داده، از جمله اینکه از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ سیاست قفل خزنده را در مورد دلار ایالات متحده اجرا میکرد. اما از سال ۲۰۱۶ تاکنون، نرخ کولون شناور بوده است.
اسکناس ۱۰.۰۰۰ کولونی و بازتاب کاستاریکا
احتمالاً در بین اسکناسهای مختلف ۱۰۰۰، ۲۰۰۰، ۵۰۰۰، ۱۰.۰۰۰، ۲۰.۰۰۰ و ۵۰.۰۰۰کولونی، اسکناس ۱۰.۰۰۰کولونی بهتر و بیشتر سیاست، تاریخ و ناخودآگاه جمعی مردمان کاستاریکا را بازتاب میدهد. در واقع، این اسکناس منعکسکننده چیزی است که بسیاری از کارشناسان سیاست آمریکای لاتین به آن «ساعت صفر» کاستاریکا میگویند. در اول دسامبر ۱۹۴۸، رأس این ساعت، مردم و نخبگان این کشور تصمیم گرفتند راهبرد «بیطرفی» را انتخاب کنند. بهعلاوه ارتش این کشور نیز بهطور رسمی منحل شد. یکی از مهمترین سیاستها یا میتوان گفت دستاوردهای کاستاریکا، سیاستی است که بر مبنای آن این کشور بودجهای را که قبلاً به ارتش اختصاص داده شده بود، اکنون به امنیت، آموزش و فرهنگ اختصاص میدهد. در حال حاضر، کاستاریکا صرفاً دارای نیروی پلیس است.
در این راستا، روی این اسکناس، به معمار این سیاست؛ یعنی «خوزه مارفا فیگوئرز» اختصاص یافته است. او از حزب آزادی ملی بود و برای سه دوره در سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۴۹، ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۸ و ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۴ رئیسجمهور این کشور شد. او در اول دسامبر ۱۹۴۸، پس از پیروزی در جنگ داخلی کاستاریکا در آن سال، ارتش کاستاریکا را منحل کرد. فیگوئرز در سال ۱۹۸۷ برنده جایزه صلح نوبل شد. بر اساس نظرسنجیها، فیگوئرز محبوبترین سیاستمدار تاریخ کاستاریکاست.
بهعلاوه، این دوران زمینهساز تغییرات دیگری نیز در بینش مردم و سیاستگذاران این کشور بود. تأکید بر تنوع زیستی به جای تخریب جنگلها و صادرات الوار یکی از این تحولات قابل توجه بود. همانگونه که در این اسکناس نیز منعکس شده، جنگل بارانی، تنبل گلوقهوهای، قارچ فنجانی و ارکیده اریوپسیس سرمایههای طبیعی محسوب میشوند که میتوانند گردشگران را به این کشور بکشانند. دولت کاستاریکا برنامه دارد که تا سال ۲۰۳۰، تعداد گردشگران را از سه میلیون نفر کنونی به ۱۰ میلیون برساند.
مصونیت در مقابل دیکتاتورهای گروتسک
بهترین سوگیری در مورد کاستاریکا این است که در برابر این وسوسه که آن را بهعنوان یک استثنا ببینیم، مقاومت کنیم، اما بر متمایزبودن گذشته و حال آن پافشاری کنیم. در طول دوران استعمار، کاستاریکاییها رنج بسیاری متحمل شدند و در بیشتر دوران معاصر به صادرات کشاورزی وابسته بودند. با این حال، آنها یک نظام سیاسی دموکراتیک بنیان نهادهاند و به ملاکهای درستی از عدالت اجتماعی در منطقهای که با دیکتاتوریهای گروتسک پیوند یافته، دست پیدا کردهاند.
جامعه معاصر کاستاریکا برای محافظت از محیط زیست در مقابل موج گسترده کشاورزی صادراتی غیرسنتی و اقتصاد توریستی پررونق تلاش میکند و میکوشد سطوح بالایی از خدمات اجتماعی و انسجام اجتماعی را در مقابل فشارهای ضددولتی تجارت آزاد جهانی حفظ کند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که جهانیشدن، ظرفیت کشورها را برای شکلدادن به سرنوشت خود کاهش داده است. اگر این مسئله در مورد کشورهای بزرگ و قدرتمند صادق باشد، پس با کشورهای کوچک پیرامونی چه خواهد کرد؟ با این حال، کاستاریکاییها توانستهاند جامعهای دموکراتیک و عدالتمحور را در کشوری کوچک با جمعیتی کمتر از چهار میلیون نفر بسازند.