پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
غیر از قمار کاری نمیتوان کرد
به آینده اقتصادی گمراهکننده غیرقابل معاوضه و میمشده که تحت سلطه رمزنگاری است، خوش آمدید
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۴۵ / بیچاره آنهایی که سواد اقتصادی دارند! تصور کنید در چند ماه گذشته دوستان و اقوام دورشان برای راهنماییگرفتن از آنها در مورد یک مشت سرواژهای(Acronym) که معرف اقتصاد عصر کووید هستند، به صندوق ایمیل و پیامک گوشی این باسوادهای اقتصادی هجوم بردهاند. پدرش میخواهد بداند: «میتوانم NFT بخرم؟» (NFT اساساً دارایی دیجیتالی است که منحصربهفرد است و در نتیجه ارزش آن، بهصورت رمزنگاری در دفترکل دیجیتالی که با نام بلاکچین میشناسیم، ذخیره میشود.) برای پسرعمویش این سؤال پیش آمده بود که «باید در جیامای یا ایامسی سرمایهگذاری کنم؟» (اینها نماد شرکت گیماستاپ و سینماهای زنجیرهای ایامسی هستند، دو «سهام میم»ی که اوایل امسال عدهای سرمایهگذار بیمنطق ردیت (Reddit) قیمت آنها را بهطوری که توضیحی نمیشد برایش پیدا کرد، بالا بردند.)
دوستی که در استارتآپی رسانهای کار میکند، میپرسد: «SPAC چیست و چرا دارد با شرکت کارفرمای من ادغام میشود؟» (منظور از SPAC «شرکت اکتسابی تکمنظوره» است، یعنی شرکتی کاغذی که برای خرید شرکتی خصوصی ایجاد شده تا به این صورت بتواند بدون بررسی دقیق عرضه اولیه سهامِ سنتی، عمومی شود.) عمو در ایمیلهایش پرسیده است: «میتوانم گیماستاپ را با NFTهایم SPAC کنم؟» (بهتر است این یکی را نادیده بگیرید.)
هر روز عجایب دنیای پول سر از اخبار نرمافزارهای گوشیمان درمیآورند؛ ستارههای نوجوان تیکتاک برای معرفی رمزارزی که نشان «جنگ ستارگان» روی آن حک شده و در نهایت معلوم شده کلاهبرداری بوده، معذرتخواهی میکنند؛ تاجری موبلند که بیشتر با نامهای «دیپفاکینگولیو» و «رورینگ کیتی» شناخته میشود، در مقابل اعضای کنگره شهادت میدهد؛ اِیکان، خواننده سبک آر اند بی، اعلام میکند در حال ساخت شهری جدید در سنگال است که تمام کسبوکارهایش بر اساس رمزارز اختصاصی او فعالیت میکنند. طبعاً «جک باگل» (از مشهورترین سرمایهگذاران آمریکایی) این دوره و زمانه همبنیانگذار بارستول اسپورتس، دیو پورتنی است که اوایل امسال صندوق سهام میم قابل معاملهاش را راه انداخت و اخیراً لو رفتن فیلم غیراخلاقیاش باعث پایینآمدن ارزش سهام یک شرکت قمار که رقم هنگفتی را در آنجا سرمایهگذاری کرده بود، شد.
قدرترین رقیبش که قدرت تأثیرگذاری بر اقتصاد میم دارد، ایلان ماسک است؛ کسی که این توانایی را دارد که یک عبارت خشکوخالی ـ برای مثال «از سیگنال استفاده کن» ـ را توییت کند و باعث شود یک سهام راکد تا شش هزار درصد رشد کند. البته، اینها تنها ستارههای این عصر نیستند. Beeple هم هست، هنرمند 20سالهای که گیف متحرکِ رمزهای غیر قابل معاوضهاش دهها میلیون دلار فروش میکنند. «شکیل اونیل» با پیروی از منطق یکجور شعر کودکانه که اصلاً نمیتواند ربطی به اقتصاد داشته باشد، با پسران مارتین لوترکینگ جونیور SPAC راه انداخته است.
چه خبر شده است؟ بدمان نمیآید تقصیر تغییر و تحولات پول را در سال گذشته به گردن ویروس کرونا بیندازیم و شرطبندیهایی که در رابینهود میشد، و قیمتهای تصاعدی رمزهای غیر قابل معاوضه را عصیان آدمهای کسلشده و در قرنطینهای بدانیم که انگیزهای برای درک لذت ندارند؛ انسانهایی که احتمالاً قبلاً به جای این کارها روی جتهایی شرطبندی میکردند که مسابقه را میبردند.
از بسیاری جهات این دوره خاص از تاریخِ بازارها، حس غریب آیندهپژوهی را به انسان میدهد؛ دلارهای کامپیوتری در نمایشگاهی دیجیتالی آثار هنری سایبری میخرند! نیروی محرکه اصلی در اینجا قابل شناسایی است. تعداد احمقهایی که میخواهند یکشبه و بدون زحمت پولدار شوند، بسیار زیاد است. اقتصاد همیشه از عجایب بوده است؛ در واقع مجموعهای از کردار انسانی است و خود انسان از عجایب است.
اما اگر روی این سطح آشنا را کنار بزنیم، بازتاب تغییری بزرگ و اساسی را میبینیم؛ موضوعی در نحوه تفکر ما نسبت به پول در حال تغییر است. شاید سؤالی که باید از دوستانِ باسوادِ اقتصادی بپرسیم این نیست که «رمز غیرقابل معاوضه چیست؟» بلکه باید بپرسیم: «الان به چه چیزی میگویند پول؟»
برای اغلب ما، دستکم تا این اواخر، پول چیزی بود که میشد با آن سبک زندگی را عوض کرد. کجا ساکن شوی، خوراک و تغذیهات چه باشد، اوقات فراغتات چقدر باشد و… . این موارد کارکردهایی است که میزان مقدار پولی را که داشتید، تعیین میکرد. پول منبعی کمیاب و گرانبهاست؛ حتماً این ضربالمثل را به شما گفتهاند: هر که بامش بیش، برفش بیشتر. پیشبینی نوسانات اقتصادی بسیار دشوار بود و برای کاهش آسیبدیدن کسبوکارها باید پول را کارشناسان غیرسیاسیای که بر اساس ضوابط علمی عمل میکنند، اداره کنند؛ مثل محیطبانانی که سروکارشان با گونههای در حال انقراض است. آشوبطلبها هشدار میدهند که در غیر این صورت با تورم مواجه میشوید که در نتیجه آن باید یک سبد خرید را پر از پول نقد کنی و از فروشگاهی به فروشگاهی دیگر بروی تا برای بچههای گرسنهات پودر پیدا کنی و حریره بخری.
البته این اواخر پول قالب دیگری به خود گرفته است. برخی پول زیاد دارند (مثلاً ۱۵۰ میلیارد دلار) و حتی کسانی که پول کمتری نسبت به این افراد دارند، از آن برای کارهای احمقانهای از جمله ساخت سرواژه و نرمافزار استفاده میکنند و جالب است که در این روند باز هم پول بیشتری درمیآورند. با اینکه ممکن است داستان گیماستاپ، هم احساس سرخوشی بهتان بدهد و هم حالتان را به هم بزند (کمی شبیه به اوایل شروع به کار کارزار انتخاباتی ترامپ)، ظاهراً بهصورت گسترده روی اقتصاد تأثیرگذار نیست.
در همین اوضاع و احوال، از زمانی که بایدن سر کار آمد، ۱۵۶ میلیون آمریکایی از وزارت خزانهداری مبلغ چشمگیری دریافت کردهاند. در مجموع، حوالههای بانکی (کارتهای نقدی و پرداختهای مستقیم) نشان میدهند ۳۷۲ میلیارد دلار به نیمی از جمعیت کشوری داده شده که وضعیت بسامانی ندارد. طی همهگیری کرونا حدود ۲۲ میلیون نفر شغلشان را از دست دادند؛ در نتیجه زندگی میلیونها نفر به خطر افتاد. برای این افراد دریافت این مبلغ چیزی مثل معجزه بود؛ بسیار خوب و بسیار غریب: پول بدون کار؟ از دولت؟ واقعاً پول را میدهند؟ چرا همیشه این پول را نمیدادند؟ میتوانید خواربار بخرید، اجارهخانهتان را بپردازید، قرضهایتان را تسویه کنید و البته بسیاری این کار را کردند. همچنین میتوانید، در بازار سهام کمی معامله کنید.
اگر میخواهید لحظهای را انتخاب کنید که مردم دیگر، آن ذهنیت محبوب را نسبت به پول ندارند؛ زمانی که دیگر پول، مقولهای جدی نیست و دستکم به چیزی بامزه تبدیل شده، میتوانید به مصاحبهای بدتر از برن برنانکی، رئیس سابق فدرالرزرو (بانک مرکزی آمریکا)، که در سال ۲۰۰۹ با برنامه ۶۰ دقیقه داشت، فکر کنید. از او پرسیدند آیا پولی را که بانک مرکزی در آستانه بحران اقتصادی جهانی به بانکها تزریق میکند «پول مالیاتپردازها» است؟ که برنانکی سرش را به نشانه نفی تکان داد و خندهای از روی دستپاچگی کرد. او گفت: «برای اینکه به بانکی وام بدهیم، خیلی ساده با کامپیوتر [سود وام را] بر اساس مبلغ حسابی که آن بانک در بانک مرکزی دارد، افزایش میدهیم.»
بنابراین اگر پول، واحد محاسبهای خنثی و شبهطبیعی نبود که بهنوعی با کلمهای واقعی مطابقت دارد، پس چه بود؟ در سالهای پس از بحران جهانی اقتصادی، نظریههای جدید و احیاکننده پول از حاشیه گفتمانها به مرکز آمدهاند. بیتکوین و رمزارزهایی که بعد از آن آمدند، وعده پولی را دادند که نه به بانک وابستگی دارد، نه به دولتها؛ بلکه در عوض به رژیمهای متعدد همپوشان خصوصی وابستهاند که همگی آنها را سیستمهای امانت رمزنگاریشده پشتیبانی میکنند؛ در حقیقت از طریق آینده مزرعه سرور شدیداً کربنزا بازگشتی به عصر پیشامدرن و عصر آهن خواهیم داشت.
جایی دیگر در گستره سیاسی، تلفیق نظریه اقتصادی جدید به نام نظریه پولی مدرن ـ کمی شبیه به مسائل اقتصادی کینزیگراست که مورفیوس در فیلم ماتریکس توضیح داد («اگر بهت بگویم… که مالیاتها برای خرجشدن پرداخت نمیشوند، چی؟»)ـ اهمیت پیدا کرده که نوید آیندهای را میدهد که در آن سخاوتمندانه خرج میکنیم و بیکاری ریشهکن میشود. لیبرالها و محافظهکاران، هر دو، شیفته ایده درآمد پایه جهانی یا پرداختهای نقدی مستقیم از طریق سیستمهای بهرهگیرِ پیچیده و اغلب بیرحم شدند. حتی مارکسیستها سراغ کتاب سرمایه رفتند تا آن را متنی مبنا برای پول و ارزش قرار دهند.
آنچه باعث واکنش این مکتبهای پولی شد که اختلاف گستردهای با هم دارند، این بود که پول در حال احیاشدن است. با توجه به بحران اقتصادی جهانی و «استفاده بانک مرکزی آمریکا از کامپیوتر برای [افزایش سود وام] حسابی که آن بانک دارد»، پول در حال خارجشدن از تعلیق سیاست اجماع است و جان دوباره خواهد گرفت. پس از ۳۰ سال توافق گسترده سیاسی و دانشگاهی بر سر مسیر صحیح سیاست پولی، بحران سازمانی بانکها و دولتها در سال ۲۰۰۸ (دیگر لازم نیست به وضعیت افتضاح دروازهبانی اخبار رسانه اشاره کنم) فضا را برای یک نظریه جدید پولی ـ یا دهها نظریه ـ مهیا کرد.
اگر بحران، در را برای یک طرز تفکر جدید در مورد پول میگشود، حوالهها درها را به روی تفکرات قدیمی بستند؛ آن دوره گذشت که فکر میکردیم پول منبعی کمیاب و شبهطبیعی است و کارشناسان غیرسیاسی بیغرض و طمع آن را مدیریت میکنند. سؤال این بود: چه چیزی داشت جای آن را میگرفت؟ آیا نمودارگرایی نظریه پولی مدرن، پول را ابزاری برای تسلطیافتن قدرت دولت میبیند؟ (ظاهراً موفقیت انکارنشدنی سپردهگذاری در دوره همهگیری امتیازی برای دولت بود.) یا ممکن است دیدگاه هرجومرجطلبِ رمزنگاری هزارهگرایانه به پول که مورد حمایت سایبرمتال است، دست بالا را بگیرد؟ (رمزارز سال پرثمری را پشت سر گذاشت، شاید ترس هستیگرایانهای که با همهگیری کرونا همراه بود، موجب رونق رمزارز شد.) شاید بالأخره مارکسیستها به راهی برای از بین بردن قالب ارزش رسیدهاند؟ (لطفاً نفس بکشید.)
وقتی برای این سؤال که پول برای ما چیست، پاسخی هژمونیک نداریم، بیگانگی حکمفرما میشود. همزمان که حیات سیاسی جدیدی به پول تزریق میشود، زندگی حقیقیاش عجیبوغریبتر میشود. رمزهای غیرقابل معاوضه و سهام میم و جوامع رمزنگاریشده فقط محصول جنون فناوریهای جدید نیستند، یا اینکه بگوییم پویایی اقتصادی قدیمی لباس جدیدی به تن کرده است؛ علائم ناسالم دوره حکومت موقتی هستند که طی آن نقش و هویت پول در زندگیهایمان و سیاست در حال تغییر و دگرگونی است.
فعالان، خودرأیها و فرقهگراها، احتمالاً نبردهای تنبهتنی را بر سر سیاست پولی راه بیندازند، اما تا این زمان در قرن بیستویکم، سیلیکونولی معنای «پول» را، برای اغلب آدمها، تعریف کرده است: سیلیکونولی جایی است که کامیون کامیون پول به صف شدهاند و به آتش کشیده میشوند تا عرضه سهام اولیه بعدی چند میلیارد دلاری معرفی شود. فرضیه پنهانی این صنعت نرمافزاری این است که همهچیز پول است، یا ممکن است پول باشد؛ منتها اگر آن را از تلفنهایمان نگاه کنیم: پلتفرمهای «اقتصاد اشتراکی» «داراییها»یی همچون آپارتمان و ماشین را به پول بیزحمت تبدیل میکنند؛ پلتفرمهای شبکههای اجتماعی همین کار را با «چشمها»، «تجربهها»، بچههای بانمک و زندگیهای دلخواه همه انجام میدهند. هرچند در عمل، این جهانِ فارغ از ارزش، در بهترین حالت از ریخت افتاده و در بدترین حالت مصیبتبار است. مثلاً وقتی مردم تاکسیهای شخصی بسیار ارزان میگیرند، دستمزد رانندگان نرمافزار گیگ کم و کمتر میشود.
در این جهان بود که سال گذشته حوالههای بانکی دوران همهگیری سررسیدند؛ جهانی که سوداگران کاپیتالیست با دستهدسته اسکناس، بنایی بر اساس معیارهای مبهم و دلبخواهی ساختند و روی توجه و پاداش تمرکز کردند. تعجبی نیست که این حوالهها هم از یک لحاظ گرانبهاتر از همیشه بودند و بهنوعی ساختگی به نظر میرسیدند. از یکطرف، پرداختهای دوران همهگیری رو به اتمام است و موعد اجاره شما نزدیک؛ از سوی دیگر، سال گذشته دولت ایالات متحده 13 میلیون نفر را با چند میلیون امضا از فقر نجات داد.
در عصری که رشد کُند و بازدهی، خطی مستقیم دارد (اگر رکود اقتصادی کامل نباشد) و نشانهاش نابرابری رو به افزایش و بیکاری است، «پول»، هم مقولهای بهشدت جدی و هم شدیداً احمقانه است. اگر این دیدگاه را داشته باشیم، اقتصاد همهگیری خلاف قاعده نیست؛ بلکه نسخهای از آینده محتمل است؛ جهانی که در آن پول فراوان است، اما سرمایهگذاریهای بلندمدت امن بسیار نادر است و جایی که «یکشبه پولدار شدن» کمتر به نابهنجاری زندگی آمریکایی مربوط است و بیشتر بهترین راه برای داشتن زندگیای باثبات است؛ فرض بر این است که شما فکر میکنید چنین چیزی با رویدادن فاجعهای بومشناختی امکانپذیر است. اگر قرار است برای شرطبندی روی آینده کسبوکاری سهام بخرید، چرا باید وارد تجارت خشت و ملات شوید و در خردهفروشی بازی ویدئویی سهام بخرید؟ یا اینکه اصلاً به آینده اعتقادی ندارید. بازار سهام چه تفاوتی با شرطبندی روی نتیجه مسابقه فوتبال دارد؟ هدف از سرمایهگذاری ایمن چیست؛ وقتی ایلان ماسک میتواند با چند توییت میلیونها دلار درآمد کسب کند و از دست بدهد؟
شاید برنانکی عالم به غیب است و حتی خودش هم از این موضوع خبر ندارد؛ برای بسیاری از فلسفهپردازهای رمزی امامتی و رمزنگاری، برای پولهای کلانی که برای محصولات اقتصادی جدید اندوخته میشود و قبضهای مصرفیای که اعلام میشوند و برای بسیاری از ما، پول فقط از طریق گوشیمان تجربه میشود، آن هم به شکل ارقامی روی صفحه نمایش. اجارهتان را با یک نرمافزار میپردازید، قرارداد اختیار فروش را در نرمافزار دیگری میخرید. تعداد این نرمافزارها زیاد میشود، کم میشود، اما پول همچنان در دریچه کوچکی که در دستمان داریم، زندگی میکند.