پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
تاریخ زر و سیم و خاستگاه پول
همه دادهها نشان میدهند که نخستین سکههای طلا در عصر هخامنشی و در زمان کوروش بزرگ ضرب شدهاند. اما جالب است که این سکهها در همه منابع به اشتباه سکه طلای «کرزوسی» خوانده میشوند و به شاهدولت کوچک و جوانمرگِ لودیه منسوب میشوند. بازبینی تاریخ ضرب این سکهها و بازاندیشی درباره اینکه چرا به کرزوس منسوب شدهاند، کاری سودمند و روشنگر است، چون همزمان روندی کلیدی در تحول تمدنها را شناسایی میکند و شیوههای کتمان و فراموشسازیاش در دوران مدرن را هم نشان میدهد.
شروین وکیلی، جامعهشناس و پژوهشگر تاریخ / ۱. زر و سیم در تاریخ بسیار زود استخراج شدند و برای ساخت اشیای تجملی مورد استفاده قرار گرفتند. از ابتدای هزاره اول پیش از میلاد، نقره بهصورت میلهها یا پارههایی با وزنهای متفاوت برای تبادل کالا در ایران غربی به کار گرفته میشد و یکی از کهنترین واسطههای نمادین ارزش کالا محسوب میشود. هرچند در این دوران، نه درجه خلوص این فلز استانده شده بود و نه توسط نظامی دیوانسالارانه پشتیبانی میشد؛ بنابراین نام پول را نمیتوان برایش به کار گرفت. معتبرترین این پاره نقرهها با واسطه معبدها به گردش درمیآمد و بهویژه پرستشگاههای ایزدبانوی باروری (ایشتار/ عشتاروت/ آستارته) در ایران غربی (میانرودان، عیلام، آسورستان و آناتولی) اهمیت داشت و به همین خاطر بعدتر یونانیها سکه را «استاتر» نامیدند که تحریفی از نام ایشتار است.
در میان این دو فلز قیمتی، طلا تاریخی طولانیتر دارد، چون به شکل آزاد و در دسترس در پوسته زمین یافت میشود. از ابتدای هزاره چهارم پیش از میلاد، این فلز همزمان در ایران و مصر ذوب شد و مورد استفاده قرار گرفت. با این حال این نکته قابل توجه است که طلا تا دیرزمانی بهعنوان واسطه تبادل کالا کاربرد نداشت. در واقع طلا به خاطر کمیاب بودنش در تمدنهای باستانی، فقط برای ساختن زیور و بهویژه اشیای آیینی و مذهبی کاربرد داشته است.
این کاربرد طلا در سراسر عمر نیمی از تمدنهای زمین (مصر و دو تمدن آمریکایی) تداوم یافت. وقتی در پایان قرن پانزدهم میلادی اروپاییان به آمریکا قدم گذاشتند، سرخپوستانی را دیدند که حجم زیادی طلا استخراج کرده و با آن آثار هنری چشمگیر ساخته بودند که هیچیک ارزش اقتصادی و تبادلی نداشتند و تنها برای آراستن معبدها به کار گرفته میشدند.
عجیب آنکه مصریان که در جهان باستان بزرگترین معادن طلا را در سودان در اختیار داشتند نیز هرگز پول را ابداع نکردند و از طلا برای ارزشگذاری کالاها استفاده نکردند. واحد اصلی تبادل کالا در مصر جو بود که محصول کشاورزی اصلی دره نیل به حساب میآمد. فرعونها البته از طلا برای ساخت آثار هنری بهره میبردند، اما این اشیا در دربارها و معبدها انباشته میشد و در دسترس توده مردم نبود.
نخستین اشاره متنی به طلا را در مصرِ دودمان دوازدهم (حدود سال ۱۹۰۰ پیش از میلاد) میبینیم و این 1500 سال پس از آن است که نخستین اشیای زرین در بایگانی آثار باستانی پدیدار میشود. اولین اسناد درباره معادن طلا و بهرهبرداری منظم از آنها هم به مصر مربوط میشود و در دودمان نوزدهم (۱۳۲۰-۱۲۰۰ پیش از میلاد) نقشههایی در این مورد کشیده میشد (Pohl, 2011: 208). اولین شهر زرگران در وادی «حماماه» در صحرای سینا نیز در همین دوران شکل گرفت که صنعتگران آن عمدتاً مصری بودند. یعنی هرچند طلا خیلی زود شناسایی و به کار گرفته شد، اما بسیار دیر در زبان تبلور یافت و چند قرن دیرتر با سازوکاری منظم مورد استخراج قرار گرفت.
در قرون پانزدهم تا سیزدهم پیش از میلاد که دولتهای ایران غربی با نخستین حضور سیاسی آریاییها شبکهای از روابط دوستانه بین دربارها پدید آوردند و ازدواجهایی درباری میانشان شکل گرفت، مصریان در مقام شریک ثروتمندتر، اغلب اشیای زرین را بهعنوان هدیه به دربار بابل و میتانی و هیتی میفرستادند. به همین خاطر در اسناد «العمرنه» نام طلا بی میزان زیادی تکرار میشود، هرچند باز به تجارت و تبادل کالا ارتباطی ندارد و موضوعش هدایایی است که از طرف دربار مصر برای شاهان بابل و میتانی و هیتی ارسال میشده است.
طلا احتمالاً در ایرانزمین هم کارکرد تبادلی نداشته و مانند مصر برای ساخت آرایهها یا اشیای آیینی به کار گرفته میشده است. هرچند ایران مانند مصر به منابع طلای سرشار دسترسی نداشت، اما بسیار جالب است که پول زرین و اصولاً پول نخست در ایرانزمین پدیدار میشود. ابداع پول و برابر دانستناش با طلا و نقره که نوآوریهایی بسیار مهم و تأثیرگذار در سطح جهانی بود، یکسره در درون حوزه تمدن ایرانی و به شکلی درونزاد به انجام رسید و زمان تحققاش با شکلگیری اولین دولت ملی فراگیر در پهنه ایرانزمین همزمان بود. با توجه به سرنوشتساز بودن این تحول و پیوند آشکار و روشناش با شکلگیری دولت ایران، این نکته جای تأمل دارد که در انبوهی از متون که درباره تاریخ پول نوشته شده، نه اشارهای بارز به نام ایران و نقش دولت هخامنشی شده و نه سیر پیدایش پول فلزی بادقت واکاوی شده است.
همه دادهها نشان میدهند که نخستین سکههای طلا در عصر هخامنشی و در زمان کوروش بزرگ ضرب شدهاند. اما جالب است که این سکهها در همه منابع به اشتباه سکه طلای «کرزوسی» خوانده میشوند و به شاهدولت کوچک و جوانمرگِ لودیه منسوب میشوند. بازبینی تاریخ ضرب این سکهها و بازاندیشی درباره اینکه چرا به کرزوس منسوب شدهاند، کاری سودمند و روشنگر است، چون همزمان روندی کلیدی در تحول تمدنها را شناسایی میکند و شیوههای کتمان و فراموشسازیاش در دوران مدرن را هم نشان میدهد.
۲. سکههایی که به کرزوسی شهرت یافتهاند، در میانه قرن ششم پیش از میلاد ضرب شدهاند و این دقیقاً همان زمانی است که کوروش لودیه را فتح میکند. سکههایی مشابه با نقشهایی نزدیک به این نمونهها از جنس الکتروم (آلیاژ طلا) در همان حدود زمانی ضرب شدهاند که آنها را به «آلواتس» که شاه پیشین دولت لودیه بوده، منسوب کردهاند. در بیشتر منابع میبینیم که تاریخ ضرب سکههای «کرزوسی» را در حدود سال ۵۵۰ پیش از میلاد دانستهاند و این در حالی است که هیچیک از این سکهها عدد و تاریخی بر خود ندارند و هیچ نشانهای از دولت لودیه یا کرزوس در آنها دیده نمیشود. این تاریخگذاری، بهویژه از آن رو مشکوک مینماید که تنها تاریخ دقیقی که از دوران سلطنت کرزوس داریم، به سال ۵۴۷ یا ۵۴۶ پیش از میلاد مربوط میشود و این زمانی است که کرزوس شاه لودیه با کوروش بزرگ میجنگد و بهآسانی شکست میخورد و قلمروش بهسرعت به پهنه زیر فرمان کوروش منضم میشود. یعنی تاریخی که برای سکهها قید کردهاند، هیچ سند تاریخیای ندارد و گویا فقط برای این ذکر شده که آن را از دوران استیلای کوروش بر قلمرو لودیه جدا کند و به دورانی پیش از آن اشاره کند.
برای اینکه بتوانیم درباره زمینه ضرب نخستین سکههای کره زمین داوری درستی داشته باشیم، باید نخست روایت رسمیای را که فراوان تکرار شده، نقادانه بررسی کنیم. بر اساس این نظر، آلواتس، پدر کرزوس برای نخستینبار سکه ضرب کرد، پس از او هم کرزوس آمد و سکههای «کرزوسی»اش را ضرب کرد. شاهدی که درباره ضرب سکه توسط آلواتس داریم، بسیار ضعیف است. نمونه کمیابی از سکههایی شیرنشان داریم که در کنارش به خط لودیایی عبارت «والوِت» نوشته شده که همان نام آلواتس است. این سکهها بسیار کمیاب هستند و درباره اصالتشان جای چون و چرا هست و بعید نیست جعلی و ساختگی باشند. حتی اگر اصل هم باشند، به احتمال فراوان در دوران آلواتس ضرب نشدهاند، چون هیچ شاهدی درباره فناوری ضرب سکه یا حتی فلزکاری پیشرفته در دوران آلواتس ـ و همچنین کرزوس ـ وجود ندارد.
اما درباره کرزوس و آلواتس در واقع هیچ سند تاریخی معتبری جز گزارش نویسندگان یونانی چند قرن بعد در دست نداریم. این را البته میدانیم که پس از فروپاشی پادشاهی بزرگ هیتی که سراسر آناتولی را در اختیار داشت، دولتهایی محلی در این منطقه شکل گرفت که یکی از آنها لودیه نام داشت و در شمال غربی فلات آناتولی مستقر بود. این را هم میدانیم که این دولت در زمان پیشروی مادها به سمت غرب با ایشان سرشاخ شد. در کتاب «کوروش رهاییبخش» نشان دادهام که آلواتس شاه لودیه وقتی در سال ۵۸۴ پیش از میلاد با «هووخشتره» شاه ماد جنگید، به خاطر بیخبری از زمان خورشیدگرفتگی و احاطه مادها بر این ماجرا ناگزیر شد با او کنار بیاید و وضعیتی فرودست را در برابرش بپذیرد. به همین خاطر هم دخترش را همچون عروسی به دربار ماد فرستاد تا با پسر هووخشتره ازدواج کند و این کار در دنیای قدیم و در میدان جنگ به معنای ابراز تبعید و فرستادن گروگان به درباری پیروزمند بوده است.
پس از آلواتس، پسرش کرزوس به قدرت رسید و از او هم اثر تاریخی خاصی به جای نمانده، جز آنکه نویسندگان آتنی بعدها او را به خاطر غرورش در حمله به کوروش نکوهش کرده و داستانهایی از گفتوگوهایش با سولون خردمند بازگو کردهاند. درباره تاریخ زمامداری این افراد هم هیچ اطلاع دقیقی نداریم و هر آنچه میدانیم به لحظاتی مربوط میشود که با نیروهای ماد و پارس میجنگیدهاند. یعنی خاندان کرزوس یک خاندان محلی در دولتی مقیم آناتولی بودهاند که نامشان در تاریخ تنها به خاطر مقاومت زودگذرشان در برابر مادها و شکستشان از پارسها باقی مانده و این دو شکست هم 40 سال با هم فاصله داشته است. دودمان این شاهان محلی بهطور کلی چهار شاه را دربر میگیرد که همهشان روی هم رفته، احتمالاً 60 یا 70 سال سلطنت میکنند. یعنی نه در این شاهان و نه در دودمانشان نشانهای مستند نمایان نیست که پیوندشان با اقتداری سلطنتی، مرکزیتی تجاری، ابتکاری اقتصادی یا چیزی شبیه به این را نشان دهد که بتواند بر رابطهشان با سکهزنی دلالت کند.
داستان ثروت افسانهای شاهان لودیه روایتی دیرآیند است که در دوران هخامنشی شکل گرفته و بازتابی بوده از شکوفایی اقتصادی این ناحیه در چشم همسایگان یونانیشان. دادههای باستانشناختی نشان میدهد که شهرهایی مثل گوردیون و سارد در دوران هخامنشی به رونق و رفاه مالیای دست یافتند که تا آن هنگام بیسابقه بود. این الگو از گسترش نظام اقتصادی پارسیان به آناتولی ناشی میشد که رونق تجارت و شکلگیری طبقه بازرگانی نیرومند و شهرنشین را بهدنبال داشت. چنین مینماید که همین شکوفایی مالی باعث شده معاصرانشان در بالکان و بهویژه در آتن که اسنادش برای ما باقی مانده، این ثروت و شکوه را به شاهان باستانی این منطقه نیز تعمیم دهند. یکی از این تعمیمها که اتفاقاً چندان مورد تأکید هم نیست، به کرزوس مربوط میشود که هرودوت تنها در جایی میگوید که او ثروتمند بوده و هنگام دیدار با «سولون» گنجهایش را به او نشان داده است، اما شخصیت اصلیای که زاده این منطقه بود و نزد یونانیان به خاطر ثروت و شکوه خیرهکنندهاش نامبردار بود، «میداس» نام داشت که هرودوت میگوید دوست لودیاییها بوده و ارسطو این داستان را دربارهاش نقل کرده که با لمس انگشتانش هر چیزی به طلا تبدیل میشده است.
میداس، شاه فریگیای بود که درست پیش از خاندان کرزوس در شهر گوردیون سلطنت میکرد. نامش در اسناد آشوری بهصورت «میتا» شاه موشکی باقی مانده و گوری هم که در سال ۱۹۵۷ میلادی کشف شده، احتمالاً به او تعلق دارد. بنابراین تردیدی نیست که شخصیتی تاریخی بوده است. در سال ۶۹۸ پیش از میلاد کیمریها که قومی ایرانی و جنگاور بودند، به قلمرو فریگیها تاختند و گوردیون را ویران کردند و به روایت هرودوت، میداس در این میان با نوشیدن خون گاو نر خودکشی کرد. پس از آن بود که لودیاییها بر این منطقه چیره شدند و گرانیگاه قدرت در آناتولی مرکزی از گوردیون به سارد چرخش کرد.
در میانه قرن بیستم گورتپه میداس در آناتولی کشف شد و امروز ما با دقت تمام میدانیم که داستانهای منسوب به میداس افسانه و غیرواقعی بوده است. در گور میداس اسکلت او یافت شد که به پیرمردی 65-۶0 ساله با قد ۱۵۹ سانتیمتر تعلق داشت و با توجه به سلامت دندانهایش معلوم است در زمان حیات مردی تندرست و نیرومند بوده است.
در گور او که دستنخورده کشف شد، ۱۶۶ هدیه تدفینی و ۱۴۵ سنجاق (فیبولا) کشف شد، اما اینها همه از جنس مفرغ بود و حتی یک شیء طلا هم در این مقبره پیدا نکردند. بنابراین چنین مینماید که میداس نهتنها چندان ثروتمند نبوده؛ بلکه اصولاً در قلمروش استفاده از اشیای طلا، رواج چندانی نداشته است. چون آشکارا در گور او گرانبهاترین چیزهایی که در دسترسشان بوده را نهادهاند.
۳. برای دقیقتر اندیشیدن در این مورد، باید به موقعیت دولت لودیه هم نگریست. این واحد سیاسی در میان دولتهای بزرگ دوران خود (ماد، مصر، بابل) هم جوانترین و هم فقیرترین واحد حکومتی بوده و در جغرافیای سیاسی آن روزگار موقعیتی حاشیهای داشته است. نه اقتصاد این قلمرو چندان پیچیده بوده که ضرب سکه برای نخستینبار در تاریخ را ضروری سازد و نه عمر این دولت کافی بوده که دیوانسالاری مالی پیچیده و فناوری سکهزنی را برای نخستینبار ابداع کرده باشد. در قلمرو لودیه که وارث سنتنویسایی پیچیده هیتی محسوب میشود، خط و نویسایی بسیار کم به کار گرفته میشده و تا حدودی میتوان این جامعه را نانویسا فرض کرد. بنابراین قدری عجیب است که همه منابع مدرن با این قاطعیت و اصرار ضرب سکه را به لودیاییها نسبت میدهند.
در واقع تا دوران کوروش هیچ نشانی از پول و سکه یا هر علامت دیگری از اقتصادی شکوفا و برتر در لودیه وجود نداشته است. از سوی دیگر این را بهروشنی میدانیم که ضرابخانه اصلی هخامنشیان در آناتولی و قلمرو لودیه قرار داشته و باز به شکلی مستند میدانیم که دولت هخامنشی اولین نظام سیاسیای است که سکههای استانده ضرب میکند و برنامه منظم و بلندمدتی برای تثبیت اقتصاد پولی بر قلمرو جهانیاش طرحریزی و با موفقیت هم اجرایش میکند.
با این شواهد روشن است که آن سکههای مشهور به کرزوسی هم قاعدتاً باید مثل سکههای بعدی توسط دولتی ضرب شده باشد که پدیدآورنده اولین نظام پولی دنیا بوده، نه دولتی محلی و زودگذر که بلافاصله قبلش در مکان ضرابخانههای پارسی وجود داشته است. با این دادهها چنین مینماید که رسمِ گسترده منسوبکردن اولین سکه به کرزوس دلایلی غیرعلمی و تخیلی داشته و احتمالاً از اشتیاق مورخان اروپایی برای یونانی پنداشتن خاستگاه پول ناشی میشود، بیآنکه در نظر بگیرند که این پول لودیایی نیست و کرزوس هم اصولاً یونانی نبوده است. با این شرح، جالب است که ترکیب این خطاها ـ یونانیشمردن کرزوس و لودیه، باشکوه فرضکردن اقتصاد این دولت، ضرب اولین سکه در عصر او ـ اینطور پربسامد در کتابهای تاریخ تکرار میشود.
درباره دولت لودیه البته دادههای دیگری هم داریم که همگی تفسیرِ کوروشیبودن این سکهها و کرزوسینبودنشان را تقویت میکنند. نخستین نکته آنکه دولت لودیه و طبقه بالای آن اصولاً یونانی نبوده و بیشتر به ایرانیها نزدیک بودهاند. لودیه قلمرویی با بافت نژادی پیچیده بوده که هوریها، لوویاییها، آرامیها، فینیقیها، یونانیها و قبایل ایرانی نوآمده مثل کیمریها و کاپادوکیها و سکاها همگی در آن حضور داشتهاند. فرهنگ غالب این منطقه با آریاییهای موج نخست، پیوند دارد و یونانی نیست. اما شواهد نشان میدهد که زبان لودیایی با زبانهای هیتی ـ لوویایی قدیمی پیوند خانوادگی نداشته باشد و احتمالاً به قوم کاریه در جنوب آناتولی مربوط باشد.
دوران حضور دولت لودیه با یک موج تازه از ورود قبایل آریایی به آناتولی همراه بود، چندان که پایتخت این دولت ـ «اسپَردَه» که بهصورت سارد ساده شده ـ نام خود را از یک قبیله کوچگرد ایرانی گرفته که بخش نخستاش همان «اسب» است. دربار لودیه با ایرانیان پیوند داشته و چنان که گفتیم خواهر کرزوس همسر آخرین شاه ماد بوده است. این پیوند در حدی بوده که پس از غلبه کوروش بر لودیه، این روایت شکل گرفت که کوروش هم با خاندان سلطنتی لودیه خویشاوند بوده است. روایتی که احتمالاً خود مردم لودیه آن را برساختهاند و یونانیان روایتش کردهاند، اما واقعیتی ندارد.
اما گذشته از اینها، مهمترین شاهدی که تبارنامه نخستین سکههای جهان را فاش میسازد، نقش روی سکههاست و بسیار شگفتانگیز است که سکههایی که در دوران کوروش با این نقش ضرب شدهاند، چنین با موفقیت مشمول صنعت ایرانیزدایی مورخان فرنگی قرار گرفته است. چون این سکهها نقش شیری را بر خود دارند که دایره خورشید بر فراز سرش دیده میشود. در سراسر ایرانزمین از هزاره سوم د.م این دو نشان با هم پیوند داشتهاند و بعدتر هم همینها به علامت ملی کشور ایران تبدیل میشوند. یعنی نخستین سکههای دنیا در زمان کوروش، در استانی ایرانی که معدن فلزات قیمتی بوده، ضرب شدهاند و رویشان هم نقش شیر و خورشید وجودد دارد. دشوار است بتوان شواهدی محکمتر و دادههایی سرراستتر از این برای پیوند یک عنصر تاریخی با ایران و سیاست ایرانشهری پیدا کرد. به همین ترتیب جعل و تحریفی چنین مبرهن و واضح را سخت بتوان با چنین بسامدی چشمگیر در محافل دانشگاهی سراغ گرفت.
مورخان البته داستانهایی درباره این سکهها سرودهاند که گواه و سندی ندارد. مثلاً گفتهاند که شیر (لابد) علامت دولت لودیه بوده است. در حالی که شاهدی در این مورد در دست نیست. شیر اصولاً در سراسر ایرانزمین علامت اقتدار جنگاورانه و (بهویژه در آن دوران) نماد ایزدمهر بوده است. رواج این نقشمایه در آثار هنری را از هم از جیرفت و هنر بلخ و مرو و خوارزم تا عیلام و سومر باستان میبینیم و اتفاقاً در آناتولی این نقش بهنسبت دیر رایج میشود و تازه از دوران هیتیها به بعد حضورش را میبینیم که در ضمن آریایی بودهاند و پرستنده ایزدمهر.
اسناد دیگر هم نشان میدهد که تنها تمدن همزمان دیگر ـ یعنی مصر ـ هم شیر را نماد دولت ایران میدانسته و نه جایی دیگر. 15 سال پس از غلبه کوروش بر لودیه، پسرش کمبوجیه مصر را فتح کرد و آن را هم به پهنه دولت هخامنشی متصل ساخت. در این هنگام مصریان یک علامت نو به خط هیروگلیف خود افزودند که واکبر «ر» را نمایندگی میکرد و برای نوشتن اسم استانهای ایرانی (مثل خوارزم، باختر/ بلخ) یا نامهای شخصی ایرانیان کاربرد داشت. این علامت دو بار برای نوشتن اسم کوروش، ۴۵ بار برای داریوش و ۴۳ بار برای خشایارشا و 8 بار برای اردشیر در اسناد هیروگلیف ثبت شده و بهصورت شیری نشسته است. این نماد کاربرد دیگری جز همین اسمهای ایرانی ندارد و با علائم پیشین مربوط به «ر» هم مربوط نیست. یعنی روشن است که مصریان هنگام نمایش چیزهای ایرانی در خط تصویریشان نماد شیر را مناسب دانستهاند.
این نکته البته دلپذیر است که فرض کنیم دولتی باستانی در گوشه آناتولی چندان در نمادپردازیهای ملی ایرانی غرقه بوده که حتی پیش از ظهور کوروش سکههایی با نقش مهر گاوکش و شیر و خورشید ضرب میکرده است، اما اسناد تاریخی چنین فرضی را تأیید نمیکنند. یعنی با توجه به ساختار سیاسی و اقتصادی این دولت، قدری بعید است که آنجا خاستگاه ضرب سکه بوده باشد. به همین ترتیب سکه بحثبرانگیزی که نام آلواتس را بر خود دارد، احتمالاً در عصر هخامنشی ضرب شده است. چون ضرب سکه و حتی ساخت مجسمه برای بزرگداشت شاهان قدیمی محلی در دوران هخامنشی رواج داشته و هم در مصر و هم در سایر نقاط آثاری را میبینیم که بر اساس نگاره شاهان قدیمی ساخته شدهاند. این ماجرا بخشی از گفتمان سیاسی هخامنشیان بوده که خود را جامع و خاتم همه نظمهای سیاسی پیش از خود میدانستهاند. بهویژه در لودیه این امر محتمل است، چون هویت لودیایی در دوران هخامنشی دستنخورده باقی میماند و استان لودیه با همین نام و نشان و پایتخت پیشین یکی از بخشهای مهم و پررونق شاهنشاهی پارس محسوب میشده است.
۴. به این ترتیب آشکار است که تاریخ پول به معنای دقیق کلمه در میانه قرن ششم پیش از میلاد با سکههای طلا و نقرهای آغاز میشود که رویش نقش شیر و خورشید یا شیر گاوکش نمایان است. این دوران با عصر زندگی کوروش بزرگ و نوآوریهای چشمگیر اقتصادی و سیاسیاش مصادف است و پس از آن هم تا سه قرن بعد دولت هخامنشی تنها واحد سیاسیای است که سکه ضرب میکند. سکههای زر کوروشی البته خالص نیستند و جنسشان الکتروم، یعنی آلیاژی از طلاست.
نخستین سکه زر استانده دنیا همان دریک (شکل پارسی باستان کلمه زریک/ زرین) است که داریوش بزرگ ضرب میکرد و تقریباً از زر خالص ساخته شده بود و بر آن پارسی کماندار نقش شده بود. پس از آن تاریخ سکه زر تا حدود زیادی با تاریخ اقتصاد ایران پیوند خورده و تا سه قرن بعد تنها در جغرافیای ایران است که سکه طلا ضرب میشود. پس از آن ضرب سکههای طلا به شکل پیوسته در ایران تداوم پیدا میکند و قلمرو سیاسی ایران طولانیترین تاریخ ضرب سکه زر در کل کره زمین را دارد.
برای آنکه تمایز میان تمدن ایرانی و تمدنهای دیگر روشن شود و جایگیری بیچون و چرای سکههای شیر و خورشید در عصر کوروشی تثبیت شود، خوب است به تاریخ تحول طلا و سکه زر در سایر تمدنها بنگریم و به این ترتیب هم تصویری از سیر تکامل اقتصاد پولی در این مناطق به دست آوریم و هم رونق بازرگانی سازمانیافته پولی را دریابیم.
نهتنها ضرب سکه طلا؛ بلکه اصولاً استخراج طلا از معدن و فلزکاری پیشرفته، بسیار دیر در تمدنهای دیگر پدیدار شد. در اروپا این ماجرا بسیار دیرآیند بود. یونانیان روشهای استخراج طلا را نیاموختند و تنها فلز گرانبهایی که میشناختند، نقره بود. رومیان هم تازه شش قرن بعد از داریوش بزرگ در سال ۱۰۶ میلادی پس از فتح رومانی که مردمی ایرانیتبار (داسیها) در آن مستقر بودند، روش استخراج طلا از معدن را از ایشان آموختند.
اهالی ایتالیا تا پایان عصر هخامنشی از تکههای برنز (aes rude) که وزن و شکلی نامساوی داشت، برای تبادلاتشان بهره میبردند و این شیوه را مهاجران فینیقیای باب کرده بودند که فرهنگ اتروسکی داشتند و در شمال ایتالیا مستقر بودند. بهدنبال فروپاشی دولت هخامنشی و شکلگیری دولتهای پیرامونی مانند روم و کارتاژ، فنون ضرب سکه هم بهتدریج در این مناطق رواج یافت و در حدود سال ۳۰۰ پیش از میلاد، برنزِ نشاندار (aes signatum) پدید آمد که شکلی اولیه از پول مفرغی بود. حدود یکصد سال بعد و در حدود سال ۲۰۰ پیش از میلاد، ضرب پول در روم نظم پیدا کرد و گروهی سهنفره بر آن نظارت میکردند. با این حال چنین مینماید که ضرب سکه طلا در روم معمول نبوده باشد و دلیل آن احتمالاً کمبود این فلز در قلمرو سیاسی روم بوده است. کاربرد طلا در این دوران به باج زری که بطلمیوسیهای مصر به رومیان میدادند، منحصر میشد.
در سال ۸۲ پیش از میلاد ـ پانصد سال پس از کوروش ـ بود که «سولا» ضرب سکه زر را آغاز کرد و آن هم در تقابل با قلمرو پونت در آناتولی انجام میشد که مهرداد ششم شاه نیرومند و هراسانگیزش در آنجا رومیان را قلع و قمع میکرد و دستمزد سپاهیانش را با سکههای طلا و نقره میپرداخت. این پولی بود که برای نخستینبار کلمه دینار (دِناریوس) دربارهاش به کار رفته است. موج بعدی ضرب سکه طلا هم باز به جنگ با قلمرو ایران مربوط میشود و چند سال بعد رخ داد، زمانی که جولیوس سزار برای لشکرکشی به قلمرو اشکانی سربازگیری میکرد و میخواست دستمزدشان را با سکه طلا بپردازد. ضرب سکه طلا به شکل انبوه در واقع در سالهای نزدیک به دوران مسیح در روم آغاز شد و کارکرد آن بهطور خاص برای پرداخت دستمزد سربازان بود.
در تمدن چینی هم استخراج طلا از معدن بسیار دیر آغاز شد. اصولاً فلزکاری در چین دیرآیند است و تازه در ابتدای هزاره دوم پیش از میلاد و آن هم در مناطق آریایینشین غربی ـ استانهای گانسو و چینگهای و شینجیان امروزین (یعنی کاشغر و ترکستان و مناطق پیرامونش) ـ متمرکز است. در چین نخستین نشانههای استفاده از طلا بهصورت ورقههای چکشکاریشده تزئینی به دوران شانگ (۱۶۰۰-۱۲۰۰ پیش از میلاد) بازمیگردد و بسیار محدود است. چنین مینماید که در دوران بهار و پاییز (۷۷۰-۴۷۶ پیش از میلاد) همچنان طلا نزد چینیان از فلزهای دیگر متمایز نبوده باشد. چون کلمه مستقلی برایش نداشتهاند و واژه جین (金) که اغلب طلا ترجمه میشود، در این دوران بهطور عام مفهوم «فلز» را میرسانده است. تازه در دوران دولتهای جنگاور (۴۷۵-۲۲۱ پیش از میلاد) و همزمان با عصر آشوب اسکندری است که نخستین اشارهها به (黄金) را میبینیم که «فلز زرد» معنی میدهد و احتمالاً نخستین اشاره زبانی دقیق به طلا در فرهنگ چینی است. تا میانه عصر هخامنشی، تمام اشیای طلایی یافتشده در چین به سبک هنر سکایی ساخته شدهاند که یا وامگیریای از فنون فلزکاری آریاییهای غربی بودهاند، یا بهطور مستقیم در دادوستد از ایشان به دست آمدهاند.
نخستین نشانههای پول فلزی در چین در اواخر دوران هخامنشی و در قلمرو دولت محلی «چو» در مرکز چین نمایان میشود و عبارت است از تکههایی از برنز که رویش علامتی حک شده است. این پولهای آغازین به احتمال زیاد خاستگاهی ایرانی دارند، چون منطقه یادشده نقطه تماس فرهنگ چینی با سرزمینهای غربیای است که در این هنگام زیر فرمان قبایل ایرانیتبار «سکا» قرار داشتهاند و راههای تجاری ایران مرکزی تا آن ادامه مییافته است. اشارههای متنی مبهمی هم به پول طلا در این سرزمین کشف شده که با توجه به غیاب فنون طلاکاری بومی، احتمالاً به گردش پولهای ضرب ایران تا این قلمرو دوردست اشاره میکند، البته اگر اصولاً اشتباه ترجمه نشده باشد و بر همین پولهای برنزی دلالت نکند.
در سرزمین «چو» در دورانهای بعدی ورقههای طلایی با اندازههای متفاوت ساخته میشده که علائمی بر خود داشته و آن را هم به مثابه پول زر تفسیر کردهاند. هرچند اطلاق کلمه پول به این اشیا نادرست است، چون بین مردم گردش نمیکرده و تنها در دربارهای قلمرو چو و مناطق همسایهاش متمرکز بوده است. با این حال در غیاب پول طلا و نقره، پولهایی برنزی از میانه عصر هخامنشی (حدود ۴۰۰ پیش از میلاد) در سرزمین «ژو» نمایان شد که به شکل قطعه هلالیشکل و زایدهداری از این فلز ساخته میشد.
تخمین زدهاند که تولید طلای زمین در فاصله سالهای ۳۹۰۰ تا ۲۰۰۰ پیش از میلاد به ۹۲۰ تن بالغ بوده که بخش عمده این طلا در مصر استخراج میشده است. در فاصله سالهای ۲۱۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد، استخراج طلای زمین به ۲۶۴۵ تن جهش کرد. محققان چینی تخمین زدهاند که در این دوران استخراج طلا در چین هم آغاز شده باشد، اما مقدار آن تنها 20 تن بوده است.
در سراسر این دوران تولید طلا در ایران و مصر متمرکز بود و ظریفترین نمونههای فلزکاری را بهویژه در عیلام میبینیم. مقدار طلای استخراجشده در چین با توجه به تولید کل آن دوران بسیار اندک مینماید و قاعدتاً با روش ماسهشویی و نه معدنکاری به دست میآمده است. در کتاب «هان پیشین» میخوانیم که در عصر هان ـ که تقریباً با دوران اشکانی همزمان است ـ ذخیره «جین» در گنجینههای امپراتوری به ۳۷۲ تن بالغ میشده است. برخی پژوهشگران چینی معاصر این کلمه را طلا ترجمه کردهاند و چنین وزن گزافی از زر را پشتوانه ثروت امپراتور چین دانستهاند که با توجه به اندوخته طلای امروزین کشور چین (۶۰۰ تن) چشمگیر به نظر میرسد. با این حال حدس محتملتر آن است که کلمه جین در اینجا همان معنای اصلیاش یعنی فلز را میدهد و عدد یادشده به وزن کلی اشیای فلزی اعم از برنزی و آهنین و زرین و سیمین اشاره میکند.
۵. در مقابل طلا، نقره از ابتدای کار در مقادیری بیشتر، ولی با روشهایی پیچیدهتر به دست میآمد. یعنی فناوری تولید آن بر شیمی تکیه میکرد، به جای آنکه مثل طلا مبتنی بر «یافتن»اش در رگههای کوارتز یا ماسههای زرخیز باشد. از آنجا که نقره سریعتر اکسید میشود، به شکل خالص در پوسته زمین دشوارتر یافت میشود. به همین خاطر تا قرن پانزدهم پیش از میلاد در مصر نقره فلزی کمیابتر و گرانبهاتر از طلا محسوب میشده است. حتی پس از آن هم نسبت ارزش نقره به طلا ـ که اغلب سیزده به یک است ـ در مصر حدود دو به یک باقی ماند.
به همان ترتیبی که منابع طلای جهان باستان در نوبه و جنوب مصر متمرکز بود، معادن اصلی نقره هم در ایران مرکزی و قفقاز و آناتولی قرار داشت. استخراج و استفاده از نقره بر خلاف طلا، در ایران و مصر وضعیتی متقارن نداشت. یعنی در شرایطی که طلا از هزاره چهارم پیش از میلاد در هردو تمدن شناخته شده بود و برای ساخت زیور مورد استفاده قرار میگرفت، نقره که همزمان در اسناد تاریخی پدیدار شد، تنها در ایران متمرکز بود. در جهان باستان عیلامیها ماهرترین و چیرهدستترین فلزکاران بودند و بهویژه اشیایی نقرهای که در حدود ۳۰۰۰ پیش از میلاد ساختهاند (مثل تندیس گاو ـ زنی در حال پیشکش هدیه)، خیرهکننده و بسیار چشمگیر مینمایند. از این رو طبیعی است که نخستین سکههای نقره هم ضرب ایرانزمین باشد.
در واقع اولین سکههای جهان که گفتیم کوروش بزرگ ضرب کرده بود و به غلط به کرزوس منسوب شده، در دو شکل زر و سیم ضرب میشدند و نهتنها برای نخستینبار وزن و ترکیب فلز یکدستی داشتند، بلکه به خاطر ضرب نقشی یکسان بر رویشان هم اهمیت زیادی داشتند. جالب آنکه نقش سکههای نقره هم مثل سکههای زر، مهر در جلوه شیرِ گاوکُش را نشان میداده است. نقشی که از ابتدای تاریخ در سراسر قلمرو ایرانزمین رواج داشته و بهویژه در عصر هخامنشی بر نگارهها و نقشهای سیاسی فراوان دیده میشود. این نکته جای تأمل دارد که نویسندگانی که این سکهها را بدون گواهی مستند به کرزوس منسوب میکنند، چگونه موفق شدهاند نقش روی آن و شمایلشناسی این علامت ـ شیر و خورشید و شیر گاوکُش ـ را بهطور کل نادیده بگیرند.
چنان که گفتیم، سکههای زرین عصر کوروش هنوز ناخالصیهایی داشت و در واقع از آلیاژ الکتروم ساخته میشد. با این حال این سکهها اولین نمونه از رمزگذاری نمادین ارزش کالا با فلزِ استانده بود و مهم است که از همان ابتدا با دو نظام متفاوت ارزشی و دو فلز متفاوت برای ارزشهای کم و زیاد مجهز بوده است. ارزش هر سکه زر با 10 سکه سیم (هردو 10.7 گرمی) برابر بود و این نظام دَهدَهی شمارش هم چارچوبی عیلامی بود که در لودیه رواج چندانی نداشت، اما شیوه رسمی محاسبه در دربار کوروش بود. چنان که مالیاتها را هم اغلب بهصورت یکدهم میگرفت و ارتشها را برای نخستینبار در رستههای 10 و 100 و 1000 و 10.000 نفره سازمان میداد.
تاریخ آغازین پول نقره هم مانند سکه زر بهشدت در قلمرو تمدن ایرانی متمرکز است. چندان که تا پایان دوران هخامنشی تنها سکههای نقره در شهربانیها و مراکز سیاسی وابسته به دولت هخامنشی ضرب میشد. در دوران شاهان کوروشی (کوروش، کمبوجیه و بردیا: ۵۴۵-۵۲۲ پیش از میلاد) استانده عمومی ضرب سکه در دولت پهناور هخامنشی تثبیت شد. سکهها به دو صورت زر و سیم با وزن 10.7 گرم ضرب میشد که نسبت ارزششان 10 برابر بود و هر رده در وزن نیم (5.4 گرم) هم در دسترس بود.
با به قدرت رسیدن داریوش بازبینی و تجدیدنظری در نظام پولی انجام پذیرفت. این روند تا حدود سال ۵۱۰ پیش از میلاد به نتیجه رسید و سکههایی نو را به جای سکههای کوروشی قدیمی برنشاند. چنان که بر لوحی در تخت جمشید که به سال ۲۲ سلطنت داریوش (۵۰۰ پیش از میلاد) مربوط میشود، نقش سکههایی با نقش پارسی کماندار را میبینیم.
سکههای زر و سیم بهنسبت سنگین عصر کوروش که 10.7 گرم وزن داشت، در دوران داریوش در قالب 8.1 گرم ضرب میشد. جالب اینکه روند کاستن از وزن سکه با روند خالصکردن فلز درونش همزمان بود. یعنی سکههای زر 8.1 گرمی دوران داریوش دقیقاً به اندازه الکترومهای 10.7 گرمی کوروش طلا داشت. از اینجا معلوم میشود که استانده اقتصادی روشنی برای رمزگذاری قیمتها با فلز وجود داشته که همزمان با تحول فناوری و بالا رفتن خلوص سکه، وزن آن را کاهش میداده است.
از همین جا پیوند میان سکههای «مهری» کوروش با نقش شیر و خورشید یا گاو، با سکههای «پارسی» داریوشی مشخص میشود و بیربط بودن اولی به دولت لودیه را میتوان نتیجه گرفت. چون در دوران حاکمیت دولت لودیه نه فناوری خاصی برای خالصسازی فلز تحول وجود داشته و نه نشانی از استاندهسازی قیمتها با فلز را میتوان در اسناد بازمانده ردیابی کرد. تمام فناوریها و اسناد مربوط به این موارد در این منطقه به دوران هخامنشی بازمیگردد، نه پیشتر.
این نکته البته جای توجه دارد که منطقه آناتولی به خاطر غنیبودناش از نظر منابع طلا و نقره، مرکز ضرب سکه هخامنشیان بوده و چنین به نظر میرسد که ضرابخانه اصلی ایران در سراسر این دوران در استان لودیه مستقر بوده باشد. احتمالاً همین نکته در کنار اشتیاق مورخان اروپایی برای یونانیشمردن خاستگاه همهچیز، در ترکیب با خطای یونانیشمردن دولتمردان لودیه قدیم باعث شده که تاریخ سکه را به گذشته مبهم و نامستند پیشاهخامنشی در قلمرو لودیه تعمیم دهند.
این در حالی است که مفهوم پول و اقتصاد پولی در اسناد تاریخی بهروشنی با دربار هخامنشی و سیاست پارسی پیوند بخورد. نخستین پولهای مصر در دوران داریوش بزرگ و بلافاصله پس از ورود پارسیان به این قلمرو در شهر ممفیس ضرب شد و اولین پولهای یونان هم در عصر خشایارشا و بلافاصله پس از فتح آتن به دست قوای مردونیه در اسناد تاریخی نمایان شد. با ضریب اطمینان خوبی میتوان فرض کرد که تا پایان دوران هخامنشی، هر جایی که سکه ضرب میکند، بخشی از قلمرو سیاسی و اقتصادی دولت هخامنشی است و تازه سه قرن بعد و چند دهه پس از فروپاشی دولت هخامنشی و در حدود سال ۳۰۰ پیش از میلاد است که یونانیان و رومیان و بطلمیوسیهای مصری نخستین سکههای خود را ضرب میکنند.
۶. در دوران هخامنشی سکههای نقره را بنا به سنت میانرودانی «شِقِل» مینامیدند که در «اکدی» بهصورت «شیقْلو/ سیگلو» خوانده میشده و همان واژه ثقل در عربی است و «وزن» معنی میدهد که در پارسی امروز بهصورت وامواژههای ثقیل و مثقال هم بازمانده است. یونانیان از همین کلمه وام گرفتند و پول را «سیگلوس» نامیدند. «شیقلو» در بابل قدیم در اصل واحد وزن بوده و با واحد سومری کهن «گین» برابر بوده است. اولین اشاره به این واحد وزن را در اسناد اکدی دوران «نَرام سین» (۲۱۵۰ پیش از میلاد) میبینیم و در قانوننامه حمورابی هم این کلمه در معنای واحد وزن به کار گرفته شده است.
پس از اصلاحات اقتصادی داریوش و بازتعریف نظام پولی، با جایگزینشدن دریک (که ۹۹ درصد طلا بود) به جای سکههای الکتروم کوروشی، نرخ برابری تازهای تعریف شد و هر دریک با 20 شقل نقره (با خلوص 98-97 درصد) برابر شد. چنین مینماید که دریک را یک ضرابخانه یکتا ضرب میکرده و کاربردش بسیار محدود و سیاسی بوده، یعنی برای هدیهدادن به شاهان محلی تابع و پرداختهای سیاسی دربار به کار گرفته میشده است. در حالی که شقل نقره کارکردی عام داشته و به همین خاطر ضرابخانههای متفاوتی در سراسر شاهنشاهی آن را ضرب میکردهاند. استانده وزنی البته در همه جا یکسان بوده و نرخ برابری با دریک ثابت بوده است. با این حال در هر منطقه نقش روی سکه بنا به نشانههای هویتبخش محلی انتخاب میشده و در کنار آن علامتهای ملی ایران (شیر و خورشید یا گاو، پارسی کماندار یا نیزهدار) هم تکرار میشده است. وزن شقل حدود 5.5 گرم بوده که با وزن سکههای نیمکوروشی برابر بوده است.
به این ترتیب در دوران هخامنشی همزمان با پیدایش پول، با تکامل موازی دو شاخه واگرا از فلزهای قیمتی روبهرو هستیم. از سویی سکههای طلای دریک را داریم که به شکلی متمرکز و احتمالاً در یک ضرابخانه ساخته میشده و علاوه بر اندرون قلمرو شاهنشاهی پارس، در سراسر قلمرو جهان باستان، از چین تا اروپای غربی به گردش درمیآید. اما ارزش این سکه به قدری زیاد است که برای کارکردهای روزمره چندان کارگشا نیست و اغلب در روابط درباری و سیاسی کاربرد پیدا میکند.
در مقابل سکههای نقرهشکل را داریم که واسطه اصلی تبادل کالا محسوب میشود و پولیشدن اقتصاد قلمرو ایران در عصر هخامنشی را ممکن میسازد. ایران در دوران هخامنشی اولین قلمرو تمدنی بود که اقتصادی پولی بر آن حاکم بود. این با ابداع مفهوم پول در عصر کوروش و سازماندهی دیوانیاش در عصر داریوش متفاوت است. یعنی علاوه بر پیدایش پول و استانده کردن آن، به چرخش افتادن آن به شکلی مدیریت شده بود که تا دوران اردشیر اول تقریباً همه تبادلات اقتصادی اصلی با واسطه پول انجام میپذیرفت.
این نکته که سیاست مالی هخامنشیان بر تثبیت ارزش کالاها بر مبنای پول فلزی استوار بوده را میتوان با مراجعه به بیش از دو هزار لوح بهدستآمده از تختجمشيد دریافت. مثلاً این را میدانیم که سازمانهای دولتی در ابتدای دوران داریوش تمام دستمزد کارگران و کارمندان خود را به شکل کالایی پرداخت میکردند. در پایان عصر داریوش و ابتدای حکومت خشایارشا، حدود یکسوم از دستمزدها به شکل نقدی و دوسوم همچنان کالایی پرداخت میشد. در پایان دوران خشایارشا این نسبت معکوس شده بود. یعنی یکسوم بهای دستمزدها کالایی و دوسوم دیگر نقدی بود. پس از 50 سال در پایان دوران اردشیر، تمام دستمزدها به شکل نقدی پرداخت میشد. این بدان معناست که هخامنشیان در زمانی به درازای 70 سال، یک گذار عمومی از اقتصادی پایاپای به نظام پولی استانده را تجربه کردند. هسته مرکزی این تجربه و گرانیگاه پیشبرنده این تغییر، دربار و ديوانسالاري هخامنشی بود که مالیاتها و دستمزدها را بر مبنای دریک و شِکِل تبادل میکرد. این بدان معناست که شاهان هخامنشی در طول دورانی نزدیک به یک قرن، یک سیاست پولی یگانه و هدفمند را با پیگیری و تداومی چشمگیر دنبال کردهاند.
نکته جالب در این میان آن است که فلزی که در معنای اخیر اقتصاد را پولی کرد، نقره بوده است. یعنی نقره بود که در دامنهای وسیع به کار گرفته میشد و کاربردی روزمره داشت. به همین خاطر ضرابخانههایش در سراسر قلمرو شاهنشاهی پراکنده بود و ساتراپ هر منطقهای سکههای نقره محلی خود را ضرب میکرد، با رعایت این قاعده که ارزش وزنی و خلوص فلزی استانده دربار را حفظ کند. به این ترتیب سکهها هم از مناطق گوناگون به اطراف منتشر میشدند و چون وزنی کموبیش یکسان داشتند، با اصلاحاتی اندک همارز فرض میشدند و میشد به جای هم از آنها استفاده کرد. پراکندگی شگفتانگیز سکههای گوناگون در پهنههای جغرافیایی متفاوت در این عصر بدان معناست که تجارت با این نظام پولی گره خورده بود و این نیرویی بود که راههای تجاری را که شاهرگهای آبادانی ایرانزمین بودند، به سیستمی نظاممند و عقلانی و سراسری برای دادوستد مجهز ساخت.
جهش ناگهانی و خیرهکننده فرهنگی و اجتماعی در عصر هخامنشی پیامدی از این زیربنای عقلانی انتشار منابع بوده است. نوآوریِ ابداع پول بدان معنا بود که مرکزیت سیاسی نهتنها مثل دولتهای قدیمی کاسی و هیتی و میتانی و عیلامی امنیت راهها را برقرار میساخت، بلکه اعتبار پول و صحت تبادل کالا را هم پشتیبانی میکرد. به این شکل به حرکت افتادن کاروانها در دامنههای مکانی بسیار دوردست و اندرکنش بازرگانانی که بهکلی با هم بیگانه بودند، ممکن شد. چون سودِ ترابری کالا پیشاپیش به شکلی عقلانی محاسبهپذیر بود و ارزش کالاها با نمادی یکپارچه و ثابت و تغییرناپذیر رمزگذاری میشد که به سلیقه خریدار و فروشنده یا سنتهای محلی وابستگی نداشت.
به این شکل واگرایی مهمی را میبینیم که در سراسر تاریخ پول تداوم پیدا میکند. تا 500 سال پس از هخامنشیان و در حدود قرن اول میلادی، هم تمدن اروپایی و هم تمدن چینی به شکلهایی اولیه از پول مجهز شده بود. این پول در چین همچنان ابتدایی بود و بهصورت پارههای نشاندار آهن یا مفرغ به کار گرفته میشد. رومیان هم با آنکه در سطح توده مردم، هرگز اقتصاد پولی مستقر نساختند، اما سکههای زر و سیم ضرب میکردند. این سکهها اما کارکردهایی متفاوت داشتند. سکههای زر همچنان برای پرداختهای سیاسی و نظامی کارکرد داشتند و به سپاهیان مزدور، سربازان حرفهای و متحدان نظامی داده میشدند. در مقابل پول نقره کارکردی تجاری و مردمی داشت و در میان خود مردم دست به دست میشد. به همین خاطر است که میبینیم در قلمرو روم و چین در غیاب نظام پولی گسترده در سطح مردمی، همچنان ضرب سکه زرین یا همتاهای آن رواج دارد و اسناد تاریخی انباشته از اشارههایی است که دریافت دستمزد سربازان، پرداخت رشوه به متحدان، یا انباشت ثروت در خزانه شاهان را با سکه زر مربوط میداند. این بدان معناست که سکههای زر همچنان در انحصار مراکز اقتدار سیاسی و نظامی باقی ماند و به ارتشهای جنگاور وابسته ماند. در حالی که سکه سیم از این دایره بیرون زد و با کاروانهای تجاری پیوند خورد.
یونانیان از ابتدای عصر هخامنشی، در مناطق تحت نفوذ ایران، مثل شهرهای آسورستان و آناتولی ضرب سکه نقره را آغاز کردند و آن را دراخما مینامیدند. نامی که بعدتر در ایران به درهم تبدیل و بومی شد. این اسم از «دراسّومای» (δράσσομαι) به معنای «گرفتن، در دست داشتن» مشتق شده و نامی سزاوار برای پول نقره است. چون بر خلاف پول طلا در دسترس مردم است و ابزاری است که با ردوبدل شدن، کارکرد خود را برآورده میسازد.
گستردگی ضرب سکه نقره در حوزه تمدن ایرانی و کمیاببودن طلا در این قلمرو به این ترتیب معنادار میشود. به همین ترتیب کمیاببودن نقره در قلمرو اروپا و در مقابل رواج سکه طلا نشانگر اهمیت ارتشها و نیروهای نظامی مزدور در آن سرزمین است، همچنان که الگوی واژگونهاش در ایران برتری کاروانها بر ارتشها را نشان میدهد. در قرون میانه، عملاً اقتصاد پولی اروپا ـ که از آغاز هم سست و شکننده بود ـ بهکلی فرو ریخت. تازه در فاصله سالهای ۷۳۰ تا ۸۳۰ خورشیدی (۱۳۵۰-۱۴۵۰میلادی) بود که استخراج معادن نقره در صربستان و بوسنی آغاز شد و آغاز معدنکاوی گسترده در اروپای مرکزی هم که با فناوریهای پیشرفته همراه بود، در حدود سال ۸۲۰ (۱۴۶۰ میلادی)، صورت پذیرفت؛ طوری که تا 60 سال بعد تولید نقره در اروپای مرکزی پنج برابر شد. اینها همه همزمان بود با ادغام این سرزمینها در قلمرو دولت عثمانی که بافت فرهنگی و اجتماعیاش ایرانی بود و بازارها و کاروانهای تجاری و تبادل پولی بر محور نقره در آن اهمیت داشت.
در واقع تأسیس اقتصاد پولی در اروپا و فراگیر شدناش یک خاستگاه متمدنانه (غلبه عثمانی بر اروپای شرقی) و یک مرجع وحشیانه (فتح آمریکا و غارت گنجهای جهان نو) داشت. در سالهای ۸۸۲ تا ۸۸۴ (۱۵۰۳-۱۵۰۵ میلادی) اولین محموله زر و سیم غارتشده از آمریکا به اسپانیا رسید و پس از آن تا سال ۹۷۴ (۱۵۹۵ میلادی) قیمتها در اروپا به شکلی مستمر افزایش یافت. این افزایش اما به خاطر تورم در پولی پیشاپیش موجود، رخ نداد و اصولاً فراتر از حجم فلز قیمتی وارد شده بود. ریزش قیمتها در اروپا تا حدود زیادی از آنجا برمیخاست که اقتصاد توده مردم اروپا تا این هنگام پایاپای و مبتنی بر تبادل کالابهکالا بود و تازه با تبدیل گنجهای آمریکا به سکههای اروپایی، در حال چرخش به نظام پولی بود. اجارههای کالایی هم در این دوران به حالت نقدی درآمد و دستمزدها هم از حالت پایاپای فاصله گرفتند و پولی شدند.