پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
خانه ساتوشی کجاست؟ / میزگردی درباره بیتکوین در ایران که میرود همچون بورس در ابتدای سال 1399 همهگیر شود
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۴۵ / بیتکوین پدیدهای ساده نیست، اما دیگر مشهور است و میرود که همهگیر شود. جمع این دو ویژگی با هم شاید متناقضنما باشد، اما نه در بازار و نه در تحلیلهایی که به رفتارهای گلهای بهخصوص در اقتصاد میپردازند. مردم ایران هم در اقبالی که این روزها در جهان نسبت به بازار رمزارزها شده، مستثنی نیستند که هیچ، شاید بیشتر از متوسط حد جهانی هم به این بازار اقبال نشان دادهاند. این وضعیت همه را گیج کرده؛ هم کسانی که سازوکار بلاکچین و رمزارزها را میشناسند و هم آنانی که باید به این وضعیت واکنشی نشان دهند و در بسیاری از جزئیات و حتی کلیات مسئله در ابهام هستند.
رفتارهای شتابزده رگولاتور و مراجع قانونی یکی از شواهد واکنشهای تند به این وضعیت است. اگر از ما بپرسید چاره چیست، میگوییم گفتوگو. تأکید میکنیم گفتوگو. گفتوگوی رگولاتور با کامیونیتی فعال رمزارزها در ایران، گفتوگوهای درونکامیونیتی، گفتوگو با مخاطبان عام و تازه به بازار رسیده و الخ. تابهحال در مجموعه راه پرداخت و در همین ماهنامه عصر تراکنش هم کم بستر گفتوگو میان درگیران این بازار فراهم نکردهایم و باز هم خواهیم کرد.
همین چند وقت پیش از فعالان بازار دعوت کردیم تا بنشینیم درباره کلیات وضعیت اکنون صحبت کنیم. در میزگردی که گذشت مسائل جزئی و ریز زیادی را میشد درباره بازار رمزارزها طرح کرد، اما این روزها فعالان این حوزه، با دو طیف عمده از مخاطبان مواجه هستند، یکی قانونگذار و رگولاتور و دیگری مخاطبان عام. عام از این منظر میگویم که تعداد مخاطبان بسیار زیاد شده و هر لحظه نیز رو به افزایش هستند. هر کدام از این دو گروه عمده، یکسری معضلات در مواجهه با بازار دارند، اما مهمترین معضل را میتوان کژفهمی از موضوع رمزارز دانست؛ چه از سوی قانونگذار و چه کسانی که وارد این اکوسیستم میشوند تا بهاصطلاح تریدر باشند. برای همین تصمیم گرفتیم در میزگرد بر سر بحث بر کلیات بمانیم و گمان میکنیم حالاحالاها باید بر کلیات ماند.
ما از امیر راد، مدیرعامل نوبیتکس؛ احسان قاضیزاده، مدیرعامل و همبنیانگذار اکسیر؛ حسین منتظر، مدیرعامل کویننیک و یاشار راشدی، توسعهدهنده نرمافزار و بلاکچین در میزگردی آنلاین دعوت کردیم تا بهعنوان پیشکسوتان و بازیگران مهم این عرصه در جامعه رمزارز ایران، نظرشان را بگویند، امید که گوش شنوایی برای سخن این کارشناسان باشد.
در نسبت با کریپتوکارنسیها در جهان دو رویکرد یا کارکرد وجود دارد؛ یکی کارکرد مبادلاتی که جایگزین پول فیات شود و دیگری کریپتو به مثابه یک کالای سرمایهای. به نظر شما در این روزها کدامیک از کارکردها بیشتر مورد اقبال است؟
احسان قاضیزاده: اگر منظورتان از مبادله همان بهکارگیری کریپتو به مثابه یک ابزار پرداخت است، همگی میدانیم که در حال حاضر رمزارزها که شاخصترین آنها بیتکوین است، همچنان مسائل و دغدغههای جدی را به همراه دارد؛ مثلاً نوسان قیمت، سختیِ استفاده، چون هنوز بهکارگیری کریپتو برای پرداخت نسبت به پولهای واقعی (FIAT Currencies) چندان آسان نیست و پذیرندگان کمتری دارد، توسعهپذیری سختتر و… که باعث شده استفاده از کریپتو بهعنوان ابزار پرداخت در دنیا به بلوغ نرسیده و نگاه به این حوزه همچنان بهعنوان سرمایهگذاری، ترید و کسب سود از نوسانات مطرح باشد؛ یا سرمایهگذاری بلندمدت.
از طرفی، رگولاتورها هنوز قابلیت پذیرش این مقوله را بهعنوان ابزار پرداخت ندارند. فقط ژاپن است که در چند ماه اخیر، بیتکوین را بهعنوان یک ابزار پرداخت پذیرفته، آن هم نه بهعنوان یک ارز رایج؛ بلکه همچنان به مثابه یک دارایی؛ ولی گفتهاند که میتواند ابزار پرداخت هم باشد. دولتها و رگولاتورها هنوز دغدغههای جدی در حوزه کریپتو دارند، پس به نظر میرسد هنوز حجم اصلی بازار کریپتو مربوط به خریدوفروش، ترید و سرمایهگذاری کوتاه یا بلندمدت باشد.
حسین منتظر: من هم تأیید میکنم که کارکرد مبادلاتی کریپتو بهعنوان جایگزین پول فیات (FIAT) هنوز مورد پذیرش کشورها نیست و هنوز نسبت به آن مقاومت نشان میدهند. کریپتو هنوز نتوانسته جایگزین پول فیات شود و صرفاً بهعنوان یک دارایی و ابزار سرمایهگذاری به کار میرود. به روشهای پرداخت اشاره شد، بسیاری از کشورها به کریپتو بهعنوان ابزار پرداخت نگاه میکنند، ولی جایگزین پول فیات نیست. سرویسهایی در دنیا برای تبادل رمزارز استفاده میشود که معتبرترین آنها «پیپال» است، اما فعلاً دولتها کریپتو را بهعنوان جایگزین پول فیات نمیپذیرند و در مقابلش میایستند؛ زیرا احساس میکنند که ارزش پول ملی آنها را کاهش میدهد. در واقع امروزه رمزارز را صرفاً بهعنوان یک دارایی یا سرمایهگذاری بلندمدت به حساب میآورند.
جناب راد در ادامه سؤال قبل و در ایران وضعیت چگونه است؟ به نظر میرسد نگاه غالب نگاه یک کالای سرمایهای صرف است.
امیر راد: ما از طریق یک شرکت مشاور مدیریتی نظرسنجی تازهای را انجام دادیم و بر اساس نظرسنجی به این نتیجه رسیدیم که در بازار ایران حدود 70 درصد از فعالان به قصد سرمایهگذاری و ترید آمدهاند و 30 درصد مابقی به سایر کاربردهای کریپتو، اعم از نقلوانتقال پول توجه دارند. شاید این آمار در دنیا متفاوت با کشور ما باشد. مردم کشورهایی که با پدیده تورم شدید مواجهاند، به کریپتو بهعنوان وسیلهای برای ذخیره ارزش روی آوردهاند. اگر آمار خریدوفروش کریپتو را بررسی کنید، میبینید در کشورهایی مثل ترکیه، آرژانتین و جاهایی که تورم بیشتری دارند، نسبت به کشورهایی که از اقتصاد باثبات و پایدارتری برخوردارند، استقبال بیشتری از کریپتو میشود.
من آماری در «نشریه فورچون» مطالعه کردم که نشان میداد آمارهای دنیا در سال 2019 نسبت به ایران متفاوت بوده؛ مثلاً اگر در ایران 70 درصد افراد نگاه سرمایهگذاری به کریپتو دارند، این عدد در دنیا کمتر از 50 درصد است و عمده افراد به قصد پرداخت، تجارت الکترونیکی و خردهفروشی به سمت کریپتو میآیند. در کشور ما یکسری قوانین محدودکننده باعث شده که جنبه تریدینگ رمزارزها بیشتر برجسته شود. طبق مصوبات هیئتوزیران و دستورالعمل بانک مرکزی استفاده از کریپتو بهعنوان ابزار پرداخت در داخل کشور ما ممنوع است. همین محدودیت باعث میشود راهکارهای پرداختی کریپتو در کشور ما شکل نگیرد. اگر این محدودیت وجود نداشت، امروز وضعیت متفاوتی را شاهد بودیم.
یاشار راشدی: خوب است سؤال شما را به دو بخش تقسیم کنیم؛ داخل ایران و خارج از ایران. در داخل ایران، طبق قوانین، از رمزارزها نمیتوانیم بهعنوان ابزار پرداخت استفاده کنیم؛ چه پرداخت خرد و چه پرداخت بزرگ و عمده. الان شاید شنیده باشید که بعضیها با پرداخت بیتکوین، خانه و ماشین میخرند، ولی اگر این اتفاق در بازار غیررسمی بیفتد، شامل قوانین حمایت از خریدار و فروشنده نمیشود و در دادگاه مقبولیت ندارد؛ اگر مشکلی پیش بیاید بهسختی میتوان از حقوق افراد دفاع کرد. کاربرد پرداخت رمزارز در ایران خیلی ضعیف است و اگر هم انجام شود، بهصورت غیررسمی و توأم با مشکلات است. در اینجا بهدلیل نبود قوانین مشخص و حمایتهای لازم، همچنان پرداخت با کریپتو دشوار است.
دوستان اعداد و ارقام درستی را درباره خارج از ایران مطرح کردند. در آنجا نیم یا بیش از نیمی از افراد، رمزارز را بهعنوان ابزار سرمایهگذاری استفاده میکنند و دیگران آن را ابزار پرداخت میدانند. امروزه نسبتها در قیاس با یکی، دو سال پیش تغییر کرده و ابزارهای کریپتو پیشرفت زیادی نشان دادهاند. مثلاً «دیفای» (DeFi) یک بحث مطرح و در ابتدای راه است و از عمر آن بیش از یک سال نمیگذرد. استفاده از رمزارز بهعنوان ابزار پرداخت وام و تسهیلات نیز کاربردی تازه است که بیش از یک سال قدمت ندارد. احتمالاً تا چند وقت آینده اغلب افراد به سمت دیفای و خدمات پرداخت میروند. در این رابطه یکسری مشکلات فنی و غیرفنی وجود دارد که از جمله آنها کمبود ابزارهای موجود است. نرمافزارها و اپلیکیشنهایی که با این هدف ساخته شدهاند، یا خیلی کم هستند یا هنوز خیلی پیچیده هستند؛ به نحوی که یک کاربر معمولی قادر به استفاده از آنها نیست. یکسری مشکلات رگولاتوری هم مزید بر علت شده که در همه جای دنیا به استثنای چند کشور مشهود است.
در اغلب کشورها، یا رمزارز ممنوع است، یا قانونی برایش وجود ندارد، یا آن را در «ناحیه خاکستری» و قوانین غیرشفاف گذاشتهاند. علت دیگر عدم گسترش کریپتو بهعنوان ابزار پرداخت مربوط به جنبه فنی آن و سرعت کم تراکنشهاست. بهعنوان مثال اگر بیتکوین را به ابزار پرداخت تبدیل کنیم، هم سرعت تراکنشها کم و هم هزینه تراکنشها زیاد میشود که البته راهکارهای فنی، مثل لایتنینگ هم برای آن پیشبینی شدهاند، ولی هنوز ابزارهای موجود برای کاربران عادی دشوار هستند.
همیشه در مورد فناوریهای جدید با ضعف دانش فنی کاربران مواجه هستیم. تا چند وقت پیش، در کشور خودمان بسیاری از افراد کار کردن با کارت شتاب، رمز دوم یا انجام کارتبهکارت را بلد نبودند، ولی بهتدریج مجبور به استفاده از این ابزارها شدند و از طریق چهرهبهچهره یا رسانهای آموزش دیدند. بعد هم اپلیکیشنهای موبایلی آمدند که دیگر مورد استفاده همه قرار گرفتهاند. امروز در حوزه کریپتو در نقطهای هستیم که فقط یک عده افراد گیک (Geek) میتوانند از آن استفاده کنند و تازهکارها کمتر قادر به استفاده از آن خواهند بود. به نظر من بیشتر افراد برای سرمایهگذاری و سود بردن از بازار به این سمت میآیند، ولی کارکرد مبادلاتی و دیگر کارکردهای آن کمرنگ است، در حالی که در آینده نهچندان دور این شرایط برعکس میشود.
سال گذشته در این اوقات، درگیر بحران ورود افراد تازهوارد به بورس بودیم که هیچ شناختی از بازار سرمایه نداشتند و بنا به دلایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به سمت بورس هجوم آوردند و در نهایت آن چیزی اتفاق افتاد که همه میدانند. دوستان حاضر در اینجا آمارهای دقیقی از حجم افراد تازهوارد به بازار کریپتو دارند و اگر به ما هم بدهند، عالی است، اما پالسی که از سوی جامعه میآید، چنین است که وضعیت امسال نسبت به کریپتوها شبیه وضعیت سال گذشته همین اوقات نسبت به بورس است. بفرمایید چقدر این دو وضعیت را نزدیک به هم میبینید و چه تفاوتها و شباهتهایی میان این دو بازار و ساختار وجود دارد؟
قاضیزاده: مقایسه بازار کریپتو با یک بازار بورس کاملاً محلی مثل بورس ایران به نظرم قیاس معالفارق است. پارادایمها و پارامترهای تأثیرگذار بر این بازارها، همانطور که خودتان هم بهدرستی اشاره کردید، کاملاً متفاوت هستند. بازار کریپتو را تقدیس نمیکنم و آن را کاملاً ارگانیک و سالم به حساب نمیآورم؛ نه، ما شاهد جوسازی بعضی از اینفلوئنسرها و ارائه آمار غیرواقعی از سوی صرافیها هستیم، ولی جنس این کارها با جنس کارهایی که در بورس ایران انجام میگیرد، تفاوت دارد. نمیخواهم یکی از دو بازار را پاک و تمیز بدانم و دیگری را دستخورده و غیرارگانیک؛ ولی اینها مبنای کاملاً متفاوتی دارند. اینکه بگوییم امسال سالی است که همان بلایی که در بازار بورس ایران به سر مردم آمد، در بازار کریپتوی ایران هم تکرار میشود، به نظر من درست نیست.
بیایید به یک ماه قبل از نوروز برگردیم. بعد از اتفاقاتی که همگی در جریانش هستیم، نامه شاپرک و هجمهای که علیه بازار کریپتو اتفاق افتاد، حجم گستردهای از داراییها، از پلتفرمهای داخلی به سمت پلتفرمهای بینالمللی مهاجرت کردند، بهخصوص کوینکس (Coinex) و بایننس (binance). زمین بازی آنها اصلاً داخل ایران نیست. خودم شخصاً در 45 روز اخیر با افرادی مواجه شدهام که حتی سواد ابتدایی کامپیوتر نداشتند، ولی به هر نحو ممکن در بایننس مشغول به فعالیت شده بودند. فارغ از اینکه چه ریسکها و تهدیدهایی متوجه آنها باشد؛ بازار کریپتو خیلی فرّارتر و سیّالتر از بازار بورس است و ابزارهایی که بر بورس ایران تأثیر میگذارند، در اینجا وجود ندارند. حتی نوع آدمهایی که به آن دو حوزه وارد میشوند، متفاوت است.
در یک مقطع بهدلیل افزایش شدید قیمت بیتکوین اقبال عمومی زیادی نسبت به بازار کریپتو صورت گرفت. این مسئله فقط مختص ایران نبود و در تمام دنیا گسترش یافت. همانطور که امیرحسین گفت، در ایران و کشورهایی که حفظ ارزش پول ملی دغدغه اصلی مردم بهشمار میرود و میخواهند سرمایهشان دچار رکود و افت نشود، این اقبال بیشتر میشود. بهعنوان جمعبندی، بورس ایران و بازار کریپتو دو موجود کاملاً متفاوت هستند که نمیتوان آنها را مقایسه کرد. بازار کریپتو در روندهای جهانی میتواند دچار ریزش شود، ولی این ریزش را در ادامه ریزش بورس در سال قبل نمیدانم و ارتباطی بین آنها نمیبینم.
جناب آقای منتظر، فکر میکنم من و بقیه با صحبتهای آقای قاضیزاده موافق باشیم و تفاوتها را بدانیم، اما وقتی به قول جناب قاضیزاده، کسانی که حتی سواد کامپیوتر ندارند وارد صرافیهای بینالمللی میشوند، کار آنها هیچ فرقی با قمار ندارد. شاید تجربه بورس از این بابت در کریپتو نیز برای ایرانیها تکرار شود. آیا به نظر شما چنین اتفاقاتی به خاطر ضعف سواد مالی افراد میتواند برای آنها بیفتد؟ آیا تنها عامل تأثیرگذار بر این حوزه را روند بازار کریپتو میدانید؟
منتظر: متأسفانه مردم ایران بهدلیل سیاستهای غلط و همیشگی، هیچگاه سرمایهگذاری صحیح را یاد نگرفتهاند. یکی از دلایلی که بازار بورس در سال گذشته دستخوش تحولاتی شد، این بود که مردم با دانش بسیار پایین به سمت سرمایهگذاری آمدند؛ زیرا دغدغه شرایط نامساعد و کاهش ارزش پول را داشتند. همه میخواهند ارزش پول خود را حفظ کنند یا به سود برسند و به همین دلیل وارد بازارهای ناشناخته میشوند. بازار بورس دارای مدیریت مشخصی است، در حالی که رمزارزها بهصورت غیرمتمرکز اداره میشوند.
اگر دولت همچنان خود را کنار بکشد و نسبت به رمزارزها رویکرد مقابلهای داشته باشد، سرمایههای بسیار زیادی همچنان از کشور خارج میشوند. به واسطه پروژه مشترکی که داریم انجام میدهیم، شاید آقای راد اعداد و ارقام را بهتر بدانند. از شش ماهه دوم سال گذشته تاکنون، مردم ایران به بازار کریپتو روی آوردهاند و آمارها نسبت به سال قبلتر پنج یا شش برابر شده است. بله، خیلیها در بورس سرمایهگذاری کردند و متضرر شدند، اما الان میخواهند ضرر خود را جبران کنند، ولی اگر بدون دانش و بدون مدیریت نظارتی پیش بروند، همانطور که بازار کریپتو میتواند بسیار سودآور باشد، ضررهای فراوانی را هم در پی دارد.
اگر نوسانات بازار را بهعنوان عامل زیان در نظر نگیریم، یکی از ضررها سرمایهگذاری ایرانیها در صرافیهای خارج از ایران است. افرادی در صرافی بایننس و صرافیهای مشابه حساب باز میکنند و همان اتفاقی که دو، سه سال پیش در صرافی بیترکس (Bittrex) افتاد، برایشان تکرار میشود؛ یک اکانت میسازند و دارایی خود را در آنجا نگه میدارند، ولی بعداً بهدلیل شرایط تحریم یا عدم رعایت مسائل امنیتی در بازارهای مالی، پول خود را از دست میدهند یا سرمایهشان بلوکه میشود و باید هزینه و مخاطرات زیادی را به جان بخرند تا شاید مبلغ سرمایهگذاری را پس بگیرند که گاهی نیز برنمیگردد.
اگر هیچ مدیریت و نظارتی در کار نباشد و سرمایهگذاری بر اساس آموزش اتفاق نیفتد، اگر نتوانیم دانش خوبی را به مردم بدهیم و صرافیهای موجود خدماتی ارائه نکنند که باعث سرمایهگذاری پول کاربران در داخل ایران شود، بله شاید چندین برابر ضررهای بازار بورس تکرار شود. اگر شش ماه قبل در مورد نوسانات بازار رمزارز از من میپرسیدید، میگفتم «الان اگر کسی وارد شود، چندین برابر سود از بازار میگیرد»، چون بازار نشان داده که شرایط کنونی مناسب است و سال 2021 برای بازار کریپتوکارنسی بسیار خوب است و روبهرشد است. خیلیها به این بازار آمدند و طی شش ماه گذشته سرمایهگذاری کردند و سودهای کلانی بردند.
الان میگویم که اگر آن سرمایهگذاری بدون دانش باشد، اگر صرفاً ارزهایی را بخرند که در چند ماه گذشته چندینبرابر سود کرده، شاید ضررهای فراوانی ببینند. به نظر من لازم است حاکمیت در این رابطه شروع به فعالیتهای نظارتی و حمایتی کند تا کسانی که در این بازار فعالیت میکنند، به سمت سرمایهگذاری با دانش حداقلی بروند و خطرات متوجه آنها کاهش یابد.
جناب راد، آیا میتوانید آماری به ما در این رابطه بدهید که تعداد مخاطبان ایرانی صرافیهای داخلی و خارجی در شش ماه گذشته چقدر اضافه شده است؟
راد: من آمار خودمان را دارم، ولی فکر میکنم دیگر دوستان نیز اعداد و ارقام افزایشی مشابهی داشتهاند. کاربران خود ما در سهماهه زمستان تقریباً سهبرابر شده و بیشترین رشد دوران کاری خود را داشتهایم. در زمستان 1399 حدود 200 درصد افزایش تعداد کاربران را شاهد بودیم که در قیاس با فصلهای گذشته، بیش از دوبرابر بود. بخشی از این موضوع به خاطر رشد بازار کریپتو در کل دنیاست و احتمالاً در سایر نقاط دنیا نیز رشد مشابهی را در تعداد کاربران بازار کریپتو میبینیم. به نظر من شکست مردم ایران در بازار بورس، یکی از دلایل فرعی استقبال آنها از بازار رمزارز است که تصادفاً همزمان با رشد بازار جهانی کریپتو شده، اما این دو موضوع ارتباط مستقیمی با هم ندارند و کاملاً مستقل هستند.
از نظر مشابهت بازار کریپتو با بازار سرمایه ایران میگویم که هر دوی آنها بازار مالی هستند و رفتار بازارهای مالی تا حدودی به هم شبیه است. در هر بازار مالی، دورههای صعود و رکود متوالی داریم. این اتفاق در بازار کریپتو هم بهصورت طبیعی میافتد. رشد سرسامآوری که در قیمتها داریم، خیلیها را به سود رسانده، ولی این موضوع همیشگی نیست و شاید تا پایان سال 2021 به فاز بعدی بازار کریپتو برسیم که یکی، دو سال رکود و نزول را بهدنبال آورد. بخشی از اتفاقی که در بازار بورس ایران افتاد، مربوط به چرخههای طبیعی بازارهای مالی بود. یک واقعیت تلخ در مورد این بازارها آن است که همه به سود نمیرسند؛ خیلیها که بدون دانش و آگاهی به بازار مالی ورود میکنند، به قول خودتان، واقعاً قمار میکنند و این ریسک بزرگی است که به جان میخرند. هیچ تضمینی وجود ندارد که سودها دائم باشند، اما مسلم است که روند کلی بازار رمزارز مثبت به نظر میرسد.
در سالی که گذشت، شرکتهای بزرگ و صندوقهای بزرگ سرمایهگذاری دنیا وارد این بازار شدند و هرچه میگذرد، پذیرش بازار کریپتو بیشتر میشود. بیش از 100 میلیون کاربر در کل دنیا در بازار کریپتو فعال هستند. این آمار مربوط به دو، سه ماه قبل میشود. در نتیجه این بازار را روبهرشد میبینیم و طبیعتاً روند کلی بازار را مثبت میدانیم. الان بازار کاملاً صعودی است، ولی قطعاً دورههای نزول را نیز خواهیم داشت؛ همانطور که قبلاً هم اتفاق افتاده است. در سالهای 2017 و 2018 بعد از رشد سنگینی که اتفاق افتاد، حدود دو سال در رکود ماندیم. بیتکوین از سقف 19000 به کف 3000 دلار رسید و بعد بهتدریج دوباره شروع به ترمیم کرد. در مورد سایر ارزها نیز میبینیم که قیمت کنونی آنها خیلی بیشتر از سقف قیمتهای قبلی شده و قیمتهای دوره رکود به خاطره تبدیل شدهاند. صعود و نزول در تمام بازارها وجود دارد؛ مهم این است که چه درصدی از سرمایهمان را کجا و چگونه وارد ریسک کنیم.
نکته دیگر اینکه بازارهایی که کاملاً حالت گاوی (bullish) پیدا میکنند، گاهی باعث میشوند توکنهای بیارزش نیز به سمت نوسانات شدید بروند و قیمت آنها تا چنددهبرابر شود. متأسفانه افرادی که با سواد کم به بازار میآیند، به سراغ آن توکنها میروند که این کار عین قمار است و نهایتاً چیزی جز پشیمانی برایشان بهدنبال نمیآورد. طبق نظرسنجی که ما در یک پروژه مشترک انجام دادهایم، بالغ بر 70 درصد افرادی که در مارکت ایران وارد بازار شدهاند، الان در سود هستند و این نکته خیلی مهم است. بازار دارد بهتدریج بزرگ میشود و اکثریت را در سود قرار میدهد، ولی طبیعتاً به مقطعی خواهیم رسید که ریزش و ضرر و زیان رخ میدهد.
جناب راشدی! پارسال همین اوقات اکثر کسانی که به بورس رفتند، در سود بودند و شاید هیچ ایدهای نداشتند که ذات بازار این است که در آینده به وضعیت متفاوتی میرسد. قبلاً دیدهایم که بازار کریپتو نیز دچار افتهای چندصد درصدی میشود. آیا کسانی که الان درگیر بازار کریپتو هستند و به آنجا هجمه آوردهاند، از لحاظ سواد و فهم نسبت به بازار، قابل قیاس با مخاطبان بورس هستند؟
راشدی: یکی از مشکلات حال حاضر کمبود دانش مخاطبان این حوزه است. حاکمیت هم به این دلیل دغدغه دارد که تصور میکند هر مشکلی برای هر کس در بازار مالی رخ دهد، حاکمیت مسئول است. در مورد بازار بورس دیدیم که مردم جلوی سازمان بورس رفتند و تظاهرات کردند. یکی از دوستان بهشوخی میگفت: «اگر بیتکوین فرو بریزد، مردم دنبال خانه ساتوشی میگردند که آنجا تظاهرات کنند.» این حاکی از کمبود دانش است.
یکسری برخوردهای قهری نیز از سوی حاکمیت نسبت به کریپتو وجود دارد که البته کمی بهتر شده است. دوستان حاضر در جلسه بارها دیدهاند که همایشهای مرتبط با کریپتوکارنسی بعد از اینکه مجوز گرفته، دوباره ملغی شده یا صداوسیما و سایر رسانهها شروع به تخریب این حوزه کردهاند. اگر حاکمیت به جای برخوردهای قهری، انرژی خود را صرف آموزش کند، به نظر من با بالا بردن دانش افراد، به آنها کمک میکند. در این حوزه ریسکهای مختلفی وجود دارد که یکی از آنها از دست رفتن سرمایههای مردم بهدلیل تحریم است.
بازار کریپتوکارنسی و بازار بورس ایران با هم متفاوت هستند و مستقیماً قابل قیاس نخواهند بود. شاید بازار بورس ایران را با بازار مالی کشورهای بزرگ هم نتوان قیاس کرد. نمیگویم در کشورهای دیگر دستکاری قیمت وجود ندارد، ولی در آنجا بهمراتب کمتر است و افراد دارای دانش فنی بالاتر، بررسی میکنند که روی چه فناوری سرمایهگذاری کنند و به سمت چه زیرساختهایی بروند. در ایران ارزش سهام بعضی شرکتها که اصلاً وجود خارجی نداشتند یا کاملاً تعطیل بودند، هر روز بالا میرفت. همچنان که دوستان گفتند، یکسری کریپتوکارنسیهای کمکاربرد یا بدون کاربرد هم هستند که در این بازار تبلیغ و استفاده میشوند، ولی به نظر من با آموزش افراد میتوان جلوی برخی اشتباهات آنها را گرفت.
منتظر: طبق آمارهای موجود، تعداد کاربران پلتفرمهای داخلی در سال 1399 تقریباً 13 برابر شده است. میزان خریدوفروش کاربران ایرانی در حوزه رمزارز در سال 1399 حداقل به 45 برابر رسیده است. هر بازاری که سودآور باشد، قطعاً اقبال عمومی به سمت آن افزایش مییابد؛ سال گذشته بورس بوده و امسال کریپتو. خود ما بهعنوان فعالان بازار، همانطور که آقای راشدی فرمودند، از حاکمیت انتظار داریم به جای صرف انرژی روی برخوردهای قهری، انرژی خود را صرف آموزش، حمایت و نظارت کند؛ همان چیزی که رهبری در نامگذاری امسال بهعنوان «مانعزدایی» خواندند. مانعزدایی باعث کمک به هدفمندسازی سامانه پژوهشیار خواهد شد.
رویکرد رگولاتوری نسبت به کریپتوکارنسی و فعالیت در این حوزه تابهحال رویکرد شفاف، مشخص و گرهگشایی نبوده است. به نظر شما این ضعف ناشی از چیست؟ چگونه میتوان به فهم مشترکی با قانونگذار رسید؟ آینده را از این بابت چگونه میبینید.
منتظر: به نظر من فضای بازارهای مالی بهراحتی قابل آلودهشدن است. هر بازاری که پول در آن باشد، تخلف هم بهدنبال دارد. ما چندین سال است در این بازار فعال هستیم و انتظاراتی از حاکمیت داریم. حاکمیت همیشه بهدنبال فیلترینگ و پلمب دفاتر ما بوده؛ یک روز میبینیم دفتر فلان همکار بسته شده و یک روز سایت فلان همکار را میبندند. بارها در جلسه با بانک مرکزی و دستگاههای ذیربط از آنها خواستهایم که بهعنوان رگولاتور به سمت رویکرد نظارتی و حمایتی بروند. دغدغه حاکمیت این است که اگر از کریپتو حمایت کند، شاید مثل بازار بورس، مردم بروند و دنبال خانه «ساتوشی ناکاموتو» بگردند. مدیریت درست یعنی اینکه از فعالان بازار دعوت به تشریک مساعی و تبادل تجارب کنند. عدم دانش مدیران حاکمیتی نیز یک دغدغه است.
من که در این بازار چند سال فعالیت کردهام، امثال آقای راد و آقای قاضیزاده و آقای راشدی که چند سال در این بازار بودهاند، دانش و تجربهای به دست آوردهایم که مدیران دستگاههای حاکمیتی و دولتی از آن بیبهره هستند؛ پس باید از فعالان بازار کمک بخواهند. مسئله، «خودرگولاتوری» است، یعنی باید از ما بخواهند که مسائل را دستهبندی و پیشنهاد کنیم. بارها در جلسات و پروژههایمان از آنها به شکل مکتوب درخواستهایی کردهایم. تمام حاضران این جلسه و فعالانی که در جلسه نیستند، ولی چندین سال سابقه فعالیت داشتهاند، دغدغهها را کنار هم گذاشتند و مشکلات امنیتی، قوانین ضدپولشویی، احراز هویت و… را مطرح و راهکار پیشنهاد دادند، اما بهطور مثال، بانک مرکزی بهعنوان متولی اصلی این حوزه، همواره گفته: «این مسئله به دستور بالادستی و رویکرد بالادستی نیاز دارد، ما نمیتوانیم دنبال کنیم.» پس چه کسی باید به میدان بیاید؟
خود من که چند سال در بازار بودهام، هنوز نمیتوانم نظر بدهم که قانونگذار کریپتو چه کسی است؛ آیا مجلس شورای اسلامی است، آیا قوه قضائیه است، یا بانک مرکزی؟ چه کسی بهعنوان قانونگذار میتواند نظر بدهد؟ اگر حاکمیت میخواهد جلوی آلودگی بازار را بگیرد، به نحوی که سوءاستفاده از بازار رخ ندهد، باید رویکردهای قهری را کنار و با فعالان بازار نشستهای متعدد تبادل نظر برگزار کند تا بازار را به بهترین شکل جهتدهی و حمایت کند؛ در غیر این صورت به بازارهای زیرزمینی تبدیل میشود. هرچه برخوردهای قهرآمیز بیشتر افزایش یابد، هرچه پلتفرمها بسته شوند، هرچه به شاپرک دستورالعمل بستن پرداختیاریها را بدهند و…، بازار زیرزمینیتر میشود. این تصور اشتباه است که ممنوعیت باعث جلوگیری استفاده مردم از بازار میشود، نه، فقط پولهایشان را از ایران و از پلتفرمهای داخلی بیرون میکشند و همان سوءاستفادهگران و کانالهای تلگرامی و سیگنالفروشها 10 برابر میشوند که شروع به خریدوفروشهای ناسالم میکنند.
جناب قاضیزاده، به قول آقای منتظر باید قبل از هر چیز رگولاتور بفهمد که با چه پدیدهای مواجه است. آیا اساساً ارادهای به فهم این پدیده وجود دارد؟
قاضیزاده: بله، اراده هست، ما این اراده را در سال 1399 حس کردیم. بخشهای مختلف حاکمیت، قوه قضائیه، بانک مرکزی و چند نهاد دیگر نشان دادند که اراده وجود دارد، ولی برخورد و رویکردها متفاوت است. یک دیدگاه شخصی را به صحبت امیرحسین منتظر عزیز میافزایم. نگاه ما باید منصفانه باشد. این بازار، پدیدهای کاملاً منحصربهفرد و اتفاقی شگرف و نو در کل دنیاست. نهفقط رگولاتور و حاکمیت ایران؛ بلکه رگولاتورهای بهشدت منسجمتر و منظمتر و شفافتر از ایران هم هنوز که هنوز است، نتوانستهاند ابعاد ماجرا را روشن کنند. «یاشار» عزیز به «دیفای» اشاره کردند. رگولاتور میخواهد با دیفای چه کار کند؟
نهفقط رگولاتور ایران، رگولاتور آمریکا چه تصمیمی میگیرد؟ پسفردا NFTها به فصل شکوفایی میرسند. با آنها میخواهند چه کار کنند؟ موضوع خیلی پیچیده است؛ رگولیشن این حوزه به اندازه خودِ بلاکچین پیچیده است؛ پس من از رگولاتور ایران توقع ندارم که خیلی سریع و پیشتاز باشد و تصمیم نهایی را بگیرد؛ اما احتمالاً دوستان تأیید میکنند که ارادهای وجود دارد. ما جلسات متعددی داشتیم، البته به استثنای 40 روز یا دو ماه آخر سال که اتفاق عجیب و تأسفآوری رخ داد و همه ارتباطها را قطع کردند و مجاری گفتمان را بستند تا فضا را به سمت هیجان و تخریب بکشانند. تا قبل از آن، جلسات متعددی با نهادهای گوناگون داشتیم و اراده را بهخوبی میدیدیم؛ نظر و دیدگاه دوستان با استقبال مواجه میشد، ولی در آخر سال یک اتفاق ناشناخته افتاد که هنوز هم دلیلش برایمان ناشناخته است.
جناب راد، در کنار موضوع رگولهکردن، این دغدغه هم مطرح است که حاکمیت باید برای بالا بردن سواد مردم و تنظیم بازار قدم بردارد. فعالانی مثل شما و حاضران جلسه، چه نقشی باید ایفا کنید؟ حاکمیت چه جایگاهی دارد؟ آیا موافق خودتنظیمی بازار هستید یا ورود رگولاتور؟
راد: از جلسات متعدد با نهادهای گوناگون اینطور متوجه شدهام که برآیند عملکرد حاکمیت نشان میدهد این دوستان، هم به سودمندی بازار کریپتو برای ایران اشراف دارند و هم دچار واهمه هستند که اگر به آن حوزه مجوز بدهند و رگولاتوری کنند، احتمال دارد پدیدهای ناشناخته و جدید، مردم را دچار زیان کند. به همین دلیل، حاکمیت از تعریف مجوز بیم دارد و نمیخواهد حمایتکننده این صنعت در کشور باشد.
یکی از دلایلی که رگولاتوری رمزارزها را در کشور ما به بنبست رسانده، همین است که در کنار آگاهی از جنبههای مثبت و اینکه میدانند امکان منع آن را نخواهند داشت، از پدیدههای ناشناخته میهراسند و بیم دارند که اگر ریزش یا نزولی در کیف پولها اتفاق بیفتد، مردم به دستگاه حاکمیت اشکال بگیرند که «تو چرا مجوز فعالیت چنین صنعتی را دادهای؟» به نظر من، این دوگانگی نوعی بنبست را در کشور ما ایجاد کرده؛ به نحوی که از سه سال گذشته تا امروز، هیچ اتفاق خاصی در حوزه «رگولاتوری تبادل» نیفتاده و در زمینه ماینینگ هم که به نتایجی رسیدهایم، شاهد وضعیت مطلوبی نیستیم. الان قیمت برق را برای ماینرها دو یا سهبرابر، حتی نسبت به قیمت صادراتی، محاسبه میکنند؛ انگار ماینرها تافته جدابافته یا دشمن خارجی هستند که دولت باید از آنها حق حساب و خراج بگیرد.
پرسیدید که فعالان این حوزه چقدر میتوانند به خودتنظیمی کمک کنند؟ ما در این رابطه دغدغههای جدی داریم. وقتی یک بازار کوچک است، نیاز چندانی به رگولاتوری پیش نمیآید، ولی وقتی بازار بزرگ میشود و تعداد کاربران و حجم مبادلات بالا میرود، طبیعتاً کسبوکارها بیم دارند که فعالیت در فضای بدون نظارت و بدون قانون، محملی برای ایجاد هر نوع اتهام نسبت به آنها شود. خود ما از سال گذشته بهطور جدی پیگیر رگولاتوری بودیم و جلسات متعددی با نهادهایی مثل بانک مرکزی گذاشتیم. ما به شکل فعالانه پیشنهادهایی روی میز رگولاتور گذاشتیم؛ زیرا در این کسبوکار صاحب تجربه و سرمایه هستیم و میخواهیم بهصورت سالم کار کنیم. شناختی که ما از ریسکها و نحوه عملیات این حوزه داریم، از هر کس دیگری بیشتر است. به همین دلیل، خودمان را در مقاطعی به جای رگولاتور گذاشتیم و از دید رگولاتور به ریسکها و چالشهای این حوزه نگریستیم تا برایشان راهکارهایی مشابه سایر دنیا بیابیم و پیاده کنیم.
ما این کار را وظیفه خود میدانیم و تمامقد برای انجام آن ایستادهایم و هر نوع همکاری که لازم باشد، با نهادهای تصمیمگیر انجام میدهیم؛ گرچه هنوز نمیدانیم با چه ارگانی طرف هستیم؛ آیا باید با مجلس سروکله بزنیم یا با بانک مرکزی جلسه بگذاریم یا به سراغ سایر نهادها برویم. هنوز هیچ نهاد واحدی برای تصمیمگیری وجود ندارد. ما حاضریم با هر نهاد تصمیمگیر، پای مذاکره بنشینیم و برای دغدغهها و چالشها راهحل بیابیم؛ زیرا میدانیم اگر یک فضای باز بدون نظارت گذاشته شود، به بحران میانجامد. خودمان این بیم را داریم که بازیگرانی با عملکرد نامناسب وارد عرصه شوند.
بازیگران نامناسب به مال و سرمایه مردم خسارت میزنند. از سوی دیگر میدانیم چنانچه بازار با ممنوعیت و محدودیت مواجه شود، فقط ما نیستیم که آسیب میبینیم؛ بلکه خود قانونگذار و حکومت نیز متضرر میشود، چون بعد از زیرزمینیشدن بازار، قادر به جمعکردن آن نیست. این پدیده به هر حال در کشور ما وجود دارد و به حیات خود ادامه میدهد. اگر قانونگذار بهصورت هوشمندانه عمل و نظارت کند، حداقل بخشی از مدیریت را در دست میگیرد، ولی وقتی چنین اتفاقی نیفتد، فقط ما نیستیم که آسیب میبینیم؛ بلکه خود حکومت و دولت نیز از تبعات زیرزمینیشدن و غیررسمیشدن بازار آسیب میبیند.
جناب راشدی، همانطور که جناب راد بهدرستی اشاره کردند، رگولاتوری این بازار بسیار ظریف و حساس است؛ از یک طرف اگر فشار نامعقول و زیاد بیاورند، مردم در بهترین حالت به پلتفرمهای خارجی روی میآورند و در حالت بد هم پلتفرمها و بازارهای سیاه زیرزمینی شکل میگیرد و از سویی اگر هیچ نظارتی در کار نباشد، بسیاری مالباخته را میبینیم که وضعیت برایشان نابسامان میشود. به نظر شما رگولاتوری چطور میتواند این مرز و لبه تیغ را بشناسد؟ آیا باید از جامعه فعال کریپتو در ایران مطالبهگری داشته باشند، آیا باید ارادهای از سمت رگولاتور به وجود آید؟ و… .
راشدی: من شخصاً در سالهای 1397 و 1398 در جلسات زیادی مشاوره دادم و واقعاً بابت تمام وقتهایی که در این رابطه تلف کردم، متأسفم. بعضی دوستان میگفتند: «بله، اراده و تلاشی برای فهم و هضم موضوع وجود دارد»، ولی به نظر من اتفاقاً اینرسی شدیدی برای نفهمیدن در این حوزه وجود دارد. من داستان را طور دیگری میبینم. به اعتقاد من رگولاتور از برگزاری جلسه با فعالان این حوزه بهدنبال کمک به تسهیل مسیر آنها نیست؛ بلکه برعکس، میخواهد اطلاعاتی از افراد فعال که سواد خوبی دارند، به دست آورد تا بفهمد کجا میتواند جلوی مسیرشان را بگیرد. احساس شخصی من این است.
اما یک سؤال را میخواهم مطرح کنم؛ واقعاً حاکمیت چرا همیشه میخواهد خود را مسئول بداند؟ بسیاری از کشورهای دیگر؛ از کشورهای پیشرفته تا کشورهای عقبمانده و جهانسومی نیز همین مسیرها را رفتهاند. موضوع خیلی ساده است. بازارهای مالی بهصورت کلی دارای ریسک زیاد هستند و بازار کریپتوکارنسی در بین بازارهای مالی بیشترین ریسک را دارد. مسئله خیلی ساده است. حاکمیت و رگولاتور میتواند برای هر کسی که کسبوکاری در این زمینه راه میاندازد، چارچوبی را در نظر بگیرد. کسبوکارها باید چارچوب را رعایت کنند؛ اولین چارچوب این است که هر کس ثبتنام انجام میدهد، باید بهصورت کاملاً واضح و شفاف بپذیرد که شرایط را خوانده و میداند بازارهای مالی و بهخصوص کریپتوکارنسی ریسک زیادی دارد.
هر کس برای ثبتنام به بایننس برود، هر چند وقت یک بار، پیامهایی دریافت میکند که به او میگویند «این بازار ریسک دارد و ممکن است دارایی خود را از دست بدهید». این مسئله را خیلی واضح و شفاف به پلتفرمها و کسبوکارها یادآوری میکنند. بیش از این نیازی نیست که دولت یا حکومت مسئولیت از دست رفتن دارایی افراد را بر عهده بگیرد؛ فقط خوب است که به شکل واضح به آنها گوشزد کند و نقش حمایتی و آموزشی نیز داشته باشد. به نظر من بازار باید نوعی خودتنظیمی نیز داشته باشد؛ به قول معروف «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان». دولت باید بگذارد که بازار کار خودش را بکند؛ ولی نظارتهایی هم انجام دهد تا اتفاقات خیلی ناگوار نیفتد. یکی از مفاد چارچوبهای موجود باید این باشد که «کسبوکار باید ریسکهای احتمالی را بهصورت واضح به کاربران گوشزد کند». در این صورت وضعیت خیلی بهتر میشود.
جناب راشدی، از همین نکته ادامه میدهیم که به نظر شما، فعالان بازار کریپتو، لیدرها و صرافیها و اینفلوئنسرهای این بازار در راستای مسئولیت اجتماعی برای ارتقای سواد مالی مخاطبان چه کاری میتوانند انجام دهند؟ باید از چه پلتفرمها و راهکارهایی کمک بگیرند؟
راشد: وقتی صحبت از مسئولیت اجتماعی میشود، وقتی مسئولیت اجتماعی آلوده به کسبوکار میشود، از مفهوم مسئولیت اجتماعی فاصله میگیرد. این موضوع لزوماً منفی نیست. کسبوکارها خواهناخواه برای افزایش سود خودشان دست به کارهایی میزنند که اتفاقاً اثرات مفیدی برای بالا بردن دانش افراد و همچنین برای کسبوکار خودشان دارد؛ یعنی در عین حال که بازار خودشان را بزرگ میکنند، آموزش میدهند تا از ضرر افراد جلوگیری شود. به اعتقاد من مهمترین کاری که کسبوکارها و افراد در این حوزه باید انجام دهند؛ چه بابت مسئولیت اجتماعی باشد و چه بزرگکردن بازار خودشان؛ تولید محتوای قابل درک برای عموم است. محتوا میتواند شامل تکست، ویدئو، صوت یا انواع و اقسام تولید برنامه باشد. این کار کمک زیادی به ارتقای دانش عمومی و پیشگیری از زیان آنها میکند.
جناب قاضیزاده، تا جایی که میدانم اکسیر کموبیش برای بالا بردن سواد مخاطبان در این حوزه تلاش میکند. همانطور که آقای راشدی هم فرمودند، شاید بحث مسئولیت اجتماعی در اینجا با نگاه اخلاقی و ارزشانگارانه دنبال نشود؛ زیرا هرگاه بازار متزلزل شود، اتفاقاً کسانی که میخواهند یک کسبوکار تمیز و سالم داشته باشند، با مشکل مواجه میشوند و حتی اگر از دید کسبوکاری به مسئله بنگریم، ارتقای سواد مخاطبان ضرورت دارد. آیا شما برنامه مشخصی در اکسیر برای این مسئله داشتهاید یا دارید؟ از چه پلتفرمهایی استفاده میکنید؟
قاضیزاده: تجربه شخصی خودم را در مورد اکسیر میگویم. ما در سال 1398 بیش از 70 پرونده پلیس فتا داشتیم که قریب به اتفاق آنها مربوط به حسابهای اجاری بودند که همه دوستان با این موضوع آشنایی دارند. ما سال 1399 فرایند احراز هویت را مشروط به یک مصاحبه کردیم. ابتدا جذب نیرو انجام دادیم و یک واحد «احراز هویت» به بخشهای کاری خودمان اضافه کردیم که با تکتک کاربران مصاحبهای بین 10 تا 15 دقیقه انجام میدادند تا میزان آگاهی شخص را بفهمند.
نتایج خیلی جالبی به دست آوردیم. در پایان سال 1399 کمتر از پنج پرونده پلیس فتا داشتیم، در حالی که تعداد کاربران ما بیش از چهاربرابر شد و اقبال عمومی جامعه بینالمللی و داخلی به کریپتو افزایش زیادی یافت. این یک توصیه برای دیگر عزیزان نیست، چون همانطور که یاشار عزیز گفت، کسبوکار خیلی بیرحم است و کسبوکارها اولین اولویتشان را سر پا ماندن و سهمگرفتن از بازار میدانند.
اکسیر با استفاده از ظرفیت رسانهای خود و بهخصوص مجموعه محترم «راه پرداخت» همواره سعی کرده اطلاعات دستاول و سالم را در اختیار عموم بگذارد. ما در سایتمان همواره یک متن و منشور را نصبالعین کاربران کردهایم که «این بازار پرریسک و نوسانی است و فقط با دانش و آگاهی وارد شوید». از هر روش ممکن بهره بردیم و از افراد تأثیرگذار این حوزه نیز پیشنهادهای خوبی گرفتیم و به گرمی پذیرفتیم؛ در این راستا نیز، هم هزینه مالی و هم هزینه معنوی بابت اجرای پیشنهادها پرداختیم. به اعتقاد من اگر بین کسبوکارهای بزرگ این حوزه اتحاد و همبستگی شکل بگیرد، اثرات مثبتی خواهد داشت، ولی همراهی حاکمیت باز هم ضروری است. چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید؛ رسانه اصلی در دست حاکمیت قرار گرفته است.
در استاندارد 99 یک گفتوگوی ویژه خبری داشتیم که فتیله اتفاقات ناگواری را بالا کشید. همه ما فکر میکردیم صداوسیمای ایران مخاطب ندارد، ولی بعد فهمیدیم که بهموقع مخاطب هم پیدا میکند. مکمل تمام تلاشهای ما حمایت حاکمیت و در اختیار قرار دادن ظرفیتهای رسانه ملی است. رسانه ملی با وجود قدرتی که دارد، بد بازی میکند. تکلیف بازیگر بد با خودش مشخص است؛ بهخصوص که پول دارد، وقت دارد، دغدغه فنی هم ندارد و دغدغه پاسخگویی به نهادهای مالی و مالیاتی و امنیتی هم ندارد. حاکمیت میتواند در اینجا از ما کمک بگیرد، البته اگر نیازی به کمک و حمایت ببیند.
منتظر: کاری که مجموعه «کویننیک» از سال گذشته در پیش گرفته، تولید محتوای آموزشی است. همانطور که آقای راشدی فرمودند، ما از سال گذشته در وبلاگ خودمان شروع به تولید محتوا و مطالب آموزنده کردهایم. این کوچکترین اقدام بوده است. در میان رسانههای تخصصی نیز که مهمترین آنها «راه پرداخت» است، موضوعاتی را دنبال میکنیم که عموم کاربران آن را نمیبینند. شاید بسیاری از کاربران عام با راه پرداخت آشنایی نداشته باشند. همانطور که آقای قاضیزاده عزیز فرمودند، رسانه در دست حاکمیت است.
ما در حد خودمان سواد کاربران را بالا میبریم. ما هم مثل آقای قاضیزاده روی سایتمان مصاحبه فنی میگذاریم و دانش فنی کاربر را میسنجیم تا ببینیم که آیا به آن کاربر میتوان خدماتی ارائه داد یا نه. برای بسیاری از کاربران ویدئوهای آموزشی جهت کار با مارکت و تریدینگ آماده کردهایم. این ویدئوها برای عده زیادی از کاربران ارسال میشود تا اگر ترید و خریدوفروش انجام میدهند، دانش لازم را داشته باشند. بالا بردن فهم و سواد عمومی جامعه صرفاً از طریق رسانه ملی امکانپذیر است.
جناب راد، نظر شما چیست؟ آیا باید به قول آقای منتظر از مجرای رسانه ملی جلو رفت؟ شاید هماهنگی با چارچوب و سلیقه آنها سخت باشد. بدیل رسانه ملی برای بالا بردن سواد عمومی چیست؟
راد: واقعیت این است که مخاطب رسانه ملی، اعم از رادیو و تلویزیون، اصلاً قابل قیاس با سایر رسانهها نیست. هر کدام از ما در حد بضاعت خودمان تلاشهایی کردهایم. ما هم مشابه احسان عزیز و مشابه حسین، محتواهایی را آماده کردیم و در اختیار کاربران قرار دادیم، ولی این آموزشها به قدر کافی دیده نمیشود. محتوای رسانههای عمومیتر مخاطب گسترده دارد. با توجه به محدودیتهای کنونی، حاکمیت باید شروع به ایفای نقش کند و اجازه انتشار دانش و آگاهی عمومی از طریق رسانه را بدهد. بدین ترتیب به مردم کمک میکنیم که زیان آنها در چنین بازارهایی به حداقل برسد. آیا جایگزینی برای رسانه ملی وجود دارد؟
به نظرم تنها جایگزین آن را میتوان شبکههای اینترنتی پخش فیلم و سریال دانست که اخیراً برنامههای آموزشی نیز در آنها تولید میشود و ظرفیتهای خوبی به وجود آوردهاند. شبکههای اجتماعی مثل تلگرام نیز ظرفیت بالایی دارند و میتوانند بخشی از محتواها و برنامههای آموزشی از قبیل لایوهای آموزشی را منتشر سازند؛ گرچه هنوز از حیث تعداد مخاطب قابل قیاس با رسانههای همگانی نیستند. فعلاً مجبوریم به ابزارهای در دسترس بسنده کنیم.
سختگیری پلتفرمهای موجود در ورود کاربران به بازار پرریسک نیز مؤثر خواهد بود. ما با مصاحبه با کاربران، سنجیدن سطح اطلاعات آنها، آزمونهای آنلاین و الزام کاربران به حضور در دورههای آموزشی رایگان میتوانیم به کمک آنها بیاییم؛ بهخصوص کسانی که سرمایه زیادی میآورند تا بهصورت جدی ترید انجام دهند. این راهحلها کاربر را مجبور به ارتقای سطح آگاهی میکند. عامه مردم در برابر آموزش، بهخصوص آموزشهای تخصصی، مقاومت نشان میدهند. همه دنبال آن هستند که خیلی سریع و بهصورت میانبر به سرمنزل مقصود برسند و کسب سود کنند؛ بهخصوص در بازار کنونی که سود فراوانی دارد.
در شرایط فعلی، تنها راهی که باقی میماند که کاربر را مجبور به آموزش کنیم، راهکارهایی از قبیل آزمون و مصاحبه تخصصی و سطحبندی کاربران بر اساس میزان دانش آنهاست. کاربرانی که در سطح پایینتری قرار دارند، نباید بتوانند سرمایه زیادی به بازار بیاورند.
دوستان میدانند که عمده کسانی که درگیر بازار هستند، فرصت ترید حرفهای ندارند. تریدر بودن یک شغل تماموقت است. خیلیها نمیتوانند تریدر تماموقت باشند. لطفاً بفرمایید کسانی که نمیتوانند تریدر تماموقت باشند و سرمایهای دارند که به هر دلیل میخواهند در کریپتوکارنسی بگذارند، چه توصیه مهمی به آنها دارید؟
راشدی: توصیه من این است که میزان سرمایهای که میآورند، به قدری باشد که قادر به ریسک روی آن هستند و تحمل از دست دادنش را دارند؛ با سرمایهای که تمام زندگی آنهاست یا تأثیر جدی روی زندگیشان میگذارد، وارد نشوند. بارها دیدهایم که افراد ماشین یا خانه خود را میفروشند و به بازار میآورند. افراد هرگز نباید چنین کارهایی انجام دهند؛ بلکه باید به سراغ پولهایی بروند که میتوانند روی آن ریسک کنند و اگر از دست بدهند، متحمل فشار زیاد نمیشوند؛ دوم آنکه سوادشان را در این زمینه بالا ببرند.
قاضیزاده: توصیه من همیشه به دوستان فعال این است که فقط سرمایه راکد خود را بیاورند؛ سرمایه راکد یعنی سرمایهای که اگر نباشد، هیچ خللی در زندگی روزمره شما پیش نمیآید. همیشه میگویم سرمایه راکد را تقسیم بر دو کنید و نصف آن را به بازار کریپتوکارنسی بیاورید. اما اینکه چه زمانی بیایید، چگونه ورود کنید و روی چه داراییهایی خرید انجام دهید که نگهداری یا ترید کنید، باید با آگاهی و دانش باشد. سنگ بنای تمام داستان، تعریف سرمایه راکد است که همان را هم باید تقسیم بر دو کرد، نه اینکه تمام تخممرغها را در سبد کریپتوکارنسی بچینیم.
منتظر: من هم مثل دیگر دوستان توصیه میکنم صرفاً بخشی از سرمایه را بیاورند که اگر خدای ناکرده کم شود یا به هر دلیل از بین برود، توان ادامه زندگی را از دست ندهند. نکته دوم اینکه در بازار باید صبور باشند. تجربه نشان داده که صبوری برای خیلیها موفقیتآمیز بوده. سومین نکته حائز اهمیت، بالا بردن دانش فنی است؛ افراد باید حتماً با دانش وارد بازار شوند.
راد: ورود به این بازار باید با مدیریت ریسک باشد؛ نه با پول قرضی یا پولی که در کوتاهمدت به آن نیاز دارند. در انتخاب ارزها نیز باید بررسی لازم را انجام دهند و حداقل نظر چند خبره را بپرسند تا گرفتار پروژههای کلاهبرداری یا پروژههای بیسرانجام و توکنهای بیارزش نشوند که سرمایه آنها را بر باد میدهد؛ البته همیشه یک حد ضرری برای خود بگذارند.