پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا از ورود دیجیکالا و کسبوکارهای شناخته شده به بورس دفاع میکنم، ولی از چیزی به نام جریان استارتآپی نه؟
دروغهای قبلی را نمیتوان با دروغهای جدید پنهان کرد!
دیجیکالا، تپسی، کافه بازار و شیپور پرچمداران اکوسیستم استارتآپی ایران در ورود به بورس هستند. مخاطب آگاه هم حتما توجه دارد که این شرکتها در حال حاضر به کسبوکارهای واقعی تبدیل شدهاند و با تصور مرسوم از استارتآپها به کلی متفاوت هستند.
استارتآپ یک واژه پوششی است که تعریف مشخص و دقیقی ندارد. برخلاف کسبوکار، شرکت، سازمان، نهاد و دهها مفهوم مدیریتی دیگر، استارتآپ یک مفهوم دقیق در علم مدیریت نیست. به همین دلیل در سالهای گذشته بسیاری قبای ژنده خود را به این حبل متین آویزان کردند و تلاششان این بود از این نمد کلاهی برای خود بدوزند.
پیش از این مفصل گفتهام که چرا جریان استارتآپی در ایران به پایان رسیده است (پایان استارتآپ) و آن چیزی که به اشتباه جریان استارتآپی خوانده میشود در واقع جریان بهرهبرداری از نوآوری و فناوری، تفکر طراحی و ایدهها برای ساختن کسبوکارهایی است که کار میکنند! استارتآپ یک راه است در میان هزاران راه نرفته!
کارآفرینی مدرن در ایران به سالهای ۱۳۴۰ برمیگردد؛ زمانی که کمپانیهایی مانند ایران خودرو در ایران راهاندازی شد و افرادی مانند حاجی برخوردار ایرانیها را با لوازم خانگی الکترونیکی (مفهوم نوین رفاه) آشنا کردند. جریان کارآفرینی در فضای فناوری اطلاعات سالهای دهه ۶۰ با خلق شرکتهایی مثل پویا و همکاران سیستم شروع شد؛ البته این کسبوکارها اولین شرکتهای فناوری ایرانی نبودند و پیش از آنها حتی کسبوکارهای بزرگی مانند آیبیام ایران و NCR ایران را داشتیم؛ اما در سالهای دهه ۶۰ فارغالتحصیلان رشتههای فنی نوع جدیدی از کسبوکارها را شروع کردند که در سالهای دهه ۷۰ با ورود دولت و دولتیها مسیر آنها جدیتر شد؛ تا این که در سالهای دهه ۸۰ شاهد شکلگیری کسبوکارهای مهمی بودیم که بخش زیادی از کسبوکارهای فناوری حال حاضر بورس در این سالها شکل گرفتهاند.
اکنون از بین حدودو ۶۰۰ شرکت حاضر در بورس تهران و فرابورس حدود ۲۵ شرکت شرکتهای فناوریمحور هستند که عموما در زمینههای پرداخت و مخابرات فعالیت میکنند.
شروع جریان استارتآپی در ایران به شهریورماه ۱۳۹۱ برمیگردد؛ زمانی که اولین استارتآپ ویکندها شروع شد و نسل جدید رویدادهای کارآفرینی در ایران راه افتادند و رسانههای نسل جدید خلق شدند. در این سالها کاربردهای موبایل در بین مردم گسترش یافت و شاهد شکلگیری مدلهای نوین کسبوکار مبتنی بر فناوری و نوآوری بودیم. به اشتباه به کل این جریان جریان استارتآپی گفته میشد که بیشتر تلاشی برای مصادره به مطلوب کردن یک مفهوم بزرگتر در راستای منافع شخصی است. در حالی که جریانی که از سالهای ابتدایی ۹۰ در ایران شروع شد فراتر از مفهوم استارتآپ بود.
درک غلط مفهوم استارتآپ و رسانههایی که این درک غلط را گسترش دادند این موضوع اشتباه را جا انداخت که مفهوم استارتآپ در مقابل مفهوم شرکت قرار دارد. گویی همه تا امروز راه غلط را رفتهاند و به ناگهان جمعی فهمیدهاند چه باید کرد؛ و این در حالی است که جریان استارتآپی و رویدادهای خاصش حتی به اندازه ۱۰ سال هم دوام نیاورد و به همان سرعتی که در سالهای ابتدایی این دهه شروع شد به همان سرعت هم در سالهای پایانی محو شد.
کسانی که در جریان استارتآپی و با دمیدن بر آتش آن نتوانستند از این نمد کلاهی برای خود ببافند حالا داعیهدار ورود جریان موهوم استارتآپی به بورس شدهاند. برخی از این بزرگواران جوری تبلیغ میکنند گویی با نظریهپردازی آنها شاهد رشد و بالندگی اقتصاد در ۱۰ سال گذشته بودهایم و حالا طرحی نو در انداختهاند!
امیدوارم این مقدمه کوتاه از پس این برآمده باشد که آثار سوبرداشت از مفهوم استارتآپ را توضیح دهد. طبیعی است که وقتی یک مفهوم غلط را به شکل دست گرفتهایم و با موضوع پیچیدهای مانند بورس آن را ممزوج میکنیم نتیجه معجونی سمی میشود. جریان استارتآپی در ایران بخش کوچکی از جریان نوآوری و فناوری است. همانطور که گفتم ریشه جریان کارآفرینی به سالهای ۱۳۴۰ برمیگردد. سالهایی که اولین دانشگاههای صنعتی در ایران شروع به کار کردند و اولین کمپانیهای مدرن ایرانی که همین امروز هم مهمترین بازیگران بورس ایران هستند کار خود را شروع کردند.
برای این که بدانیم هنوز هم دود از کنده بلند میشود فقط یک نمونه به کمپانی مثل مادیران اشاره میکنم که نسل من آن را با مانیتورها و تجهیزات کامیپوتر شخصیاش میشناسد. این کمپانی ۵۶ ساله در زمینه لوازم خانگی فعالیت میکند و حدود ۲ سال است که وارد بورس شده است. به کمک فروش سهام این شرکت در بورس سهامداران این کمپانی اخیرا در یک قلم ۸۰۰ میلیارد تومان تامین مالی انجام دادهاند. حالا این را مقایسه کنید با تامین مالیهایی که در اکوسیستم استارتآپی ایران انجام میشود. گاهی وقتها برخی از این استارتآپها برای چند ۱۰۰ میلیون تومان تامین مالی چنان شویی راه میاندازند که تصور میکنی چند هزار میلیارد تومان سرمایه جذب کردهاند!
دقت کنیم که بزرگتر نشان دادن یک پدیده نه تنها ظلم به سرمایهگذاران و مردم است، بلکه در نهایت باعث نابودی زودرس همان پدیده هم میشود. ظرفیت مفهوم مهمی است. تقریبا به جز چند کسبوکاری که در ابتدای این یادداشت نام آنها رفت باقی بازیگران اکوسیستم استارتآپی ایران ظرفیت پذیرش سرمایه را ندارند!
متاسفانه رسانهها و ویسیهای مرتبط با این رسانهها در سالهای گذشته این طور جا انداختند که مسئله اکوسیستم استارتآپی ایران تامین مالی است. این دوستان آگاهانه یا ناآگاهانه این طور تبلیغ کردند که به ماشین معجزهگری دست یافتهاند که در صورت ورود پول به آن این ماشین پولسازی به صورت مداوم این پولها را چند برابر میکند. این در حالی است که حجم استارتآپهای شکست خورده این سالها بسیار زیاد است و حجم استارتآپهایی که در مسیر کسبوکار شدن هستند بسیار بسیار اندک!
بنابراین صحبت از ورود جریان استارتآپی به بورس نه تنها گمرهکننده بلکه تلاشی است برای سرپوش گذاشتن بر عدم موفقیتهای گذشته. بگذاریم مسیر استارتآپی در ایران مسیر منطقی و آرام خودش را طی کند. شاید اگر کسانی سعی نمیکردند در سالهای گذشته به این جریان از طریق کاتالیزورهای سمی شتاب بدهند امروز در جای بهتری بودیم و با اولین بحران جدی شاهد قلع و قمع و نابودی گسترده و پاییز زودرس استارتآپها نبودیم.
جریان استارتآپی در ایران نتوانسته به اهداف خود برسد و صحبت از ورود این جریان به بورس که از سوی رسانههای منتسب به این جریان و ویسیهای مرتبط با آنها در هفتههای اخیر تشدید شده در نهایت منجر به فاجعه بزرگتری نسبت به فاجعههای قبلی میشود؛ برای درک عمق فاجعههای قبلی باید سراغ جوانانی رفت که با سودای استارتآپ جوانیشان هدر رفت!
صحبت از ورود کسبوکارهای مشخص مثل دیجیکالا، تپسی، شیپور و کافه بازار متفاوت از صحبت درباره جریان استارتآپی است و امیدوارم این کسبوکارها از مسیر منطقی و پرسنگلاخ ورود به بورس به سلامت عبور کنند. ورود آنها به بورس باید با در نظر گرفتن چارچوبها و استانداردهای فعلی بورس باشد؛ شاید ورود این کسبوکارها در ادامه ۲۵ کسبوکار فناوری که در بورس حاضر هستند به مرور اتمسفر بورس ایران را تغییر دهد.
دقت کنیم که فناوری، نوآوری و مفاهیمی مانند آن مفاهیم مقدسی نیستند و صرفا قرار است به ما کمک کنند کیفیت زندگی را افزایش دهیم؛ مفهوم دست چندمی مانند استارتآپ که دیگر جای خود را دارد.
در پایان شما را به بحثهای روز آمریکا در زمینه غولهای تکنولوژی یعنی گوگل، فیسبوک، آمازون و اپل ارجاع میدهم. با این که این ۴ کسبوکار در کنار مایکروسافت بزرگترین و مهمترین کسبوکارهای امروز آمریکا هستند و در بورس در بالاترین جایگاهها ایستادهاند، اما همیشه فشار کنگره و نهادهای نظارتی را بر روی خود احساس میکنند. بنابراین با درس گرفتن از تجربههای جهانی خوب است بدانیم قرار است به رشد کسبوکارها کمک کنیم که آنها هم به رشد اقتصاد و جامعه کمک کنند؛ نه این که راههای رفته غلط را یک بار دیگر طی کنیم.
دروغهای قبلی را نمیتوان با دروغهای جدید پنهان کرد!