پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
اینشورتکها؛ خریدنی یا فروختی
بهتر است سؤال را اینگونه مطرح کنیم که مسئولیت اشاعه فرهنگ بیمهای به عهده کدام قشر فعالان بیمه است. بیمه مرکزی و دولت، بیمهگران، فروشندگان و یا بازیگران جدید اینشورتکی
آرش فروزان، مشاور توسعه ديجيتال بیمه سامان / به راستی قرارگرفتن بیمه در سبد خرید مردم در طول سال، در گرو کدام پارامترها است؟ گروهی وضع اقتصاد و درآمد پایین در طول سالهای اخیر را موثر دانسته، گروهی محصولات بیمهای و پیچیدگی در تفهیم محصول در بین مشتریان، گروهی فرهنگ غلط به جا مانده از جمله «بیمهگرها سخت خسارت میدهند» و گروه آخر نیز جای خالی تولید محتوا و فرهنگسازی مبتنی بر رفع نیاز و تقاضا را علت این موضوع میدانند.
درطول سالهای اخیر اقیانوس سرخ بیمهنامههای ضررده ثالث، مسیری را برای شرکتهای بیمهای نوآفرین ایجاد کرده است که به سمت قلههای محصولات جدید حرکت کنند و هر یک از شرکتهای بیمهای به نوعی در یک اقیانوس و یا چند شرکت در یک اقیانوس آبی درحال حرکت هستند. این موضوع همزمان با موج تحول دیجیتال صنعت بیمه با مفهوم اینشورتک همراه شده است و توانسته نوآوری را به عرصه بازار بیمه در کشور تزریق کند.
اما به راستی در اشاعه فرهنگ بیمهای در بین مردم، تحولی ایجاد شده است؟ اگر نمودار J curve رشد کسبوکارهای نوآورانه را همسو با توسعه بازار هم معنا در نظر بگیریم، میبایست اشاعه فرهنگ بیمهای را نیز با آن توامان دانست اما سهم بازار 1% اینشورتکهای فروش محور نمیتواند دلیل محکمی برای اطمینان داشتن از تأثیر اینشورتکها به توسعه فرهنگ بیمه در ایران باشد.
با تحلیلی بهتر از اینشورتکها، میبایست بعد دیگری از این مفهوم را به عرصه رقابتی بازار وارد کرد، دیدگاهی که بتواند جای خالی و کاستیهای سالهای اخیر صنعت بیمه در حوزه فرهنگسازی را بهبود بخشد. نقش تولید محتوا آن هم به صورت منظم و نه مقطعی و موضوعی (همچون موج فروش پس از سوانح طبیعی سالهای اخیر) را میبایست به یکی دیگر از کارکردهای اجتماعی و اقتصادی اینشورتکها اضافه کرد.
این نقش را نه تنها بیمه مرکزی و دولت، بلکه اکوسیستم بیمهگران نیز میبایست بهطور جدی در جریان برنامههای حوزه تبلیغات، بازاریابی و روابط عمومی خود قراردهند و اینشورتکیها نیز میتوانند با توجه به طیف سنی و جغرافیایی مخاطبین خود، به این مهم، تأثیرگذار و عضوی از بدنه اجرایی این اقدام باشند.
دربرخی موارد دولت نیز میتواند در کنار اکوسیستم بیمهای کشور ایفای نقش کند، این بدان معناست که محتوای تولید شده مبتنی بر محصولات نوآورانه و یا حتی محصولات کهنه را، در قالب فرهنگسازی به روی تابلوهای شهر برده، رسانههای ملی را همراه کرده و در آخر در سیاستگذاریهای آموزشی دوران متوسطه و دانشگاهی را همراه کنند.
شاید هم نیز جای خالی ماراتنهای تولید محتوا نیز در مواردی همچون فرهنگ بیمه در کشور، امروز حس میشود.
میتوان رقابت ابنشورتکها با اکوسیستم سنتی صنعت بیمه را به مفهوم قوهای سیاه کسبوکارهای فینتکی قرابت داد، این بدان معناست که نسل جوان کشور که همراه با تکنولوژی رشد کردهاند، بستری مناسب در فضای دیجیتال و دنیای مجازی فراهم کردهاند که میتوان با الگوهای صحیح تولید محتوا و اشاعه مفهومی نیاز بیمه در سبد زندگی مردم، حجم قابل توجهی را به مرور زمان به پرتفوی بیمهای کشور اضافه و کوچ قابل لمسی را از سیستم فروش و خدمت خسارت سنتی به جریان نوپای اینشورتک و بیمهگران دیجیتال شاهد بود و در کلامی ساده قوهای سیاه تولید محتوا صحنه رقابت فروش و توسعه بازار سیستم سنتی و مدرن بیمه در کشور است.
در پایان میتوان اینگونه مطرح کرد که اگر اینشورتکها نیز به قالب کهنه موضوع «بیمه فروختنی است» تکیه کنند، هیچ ارزش نوآفرینانهای به ارمغان نخواهد آمد چرا که مدل ذهنی این جریان هنوز به بلوغ نرسیده است. از همینرو ابتدا باید خشت را به درستی بنا نهاد و با تولید محتوای مناسب و تفهیم نیاز و تقاضا، صحنه عرضه را شفافتر و قابل دیدن کند تا «بیمه خریدنی شود».
این همان مفهوم عرضه و تقاضاست، بیمه امروز نیاز به اهرم فرهنگسازی برای القاء نیاز دارد و نه پارادایمی همچون بیمههای اجباری مدنی؛ این مهم محقق نمیشود مگر اینکه تولید محتوایی نوآورانه انجام شود.