راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

۵۰۰ کلمه تا۵۰۰ درصد / بورس‌باز ۵۰۰ درصدی

یادداشت‌های یک خرده‌پا از بورس تهران

در یادداشت دوم می‌خواهم درباره نام ستون توضیحی بدهم؛ ۵۰۰ کلمه تا ۵۰۰ درصد کلا پیشنهاد من بود و معنای خاصی ندارد. رضا قربانی وقتی با من تماس گرفت و از من خواست که هر روز ۵۰۰ کلمه بنویسم و به مردم بگویم چگونه می‌توانند ۵۰۰ درصد سود کنند من هم نام ستون را گذاشتم ۵۰۰ کلمه تا ۵۰۰ درصد.

خب من وقت زیادی را در بورس گذراندم و البته ناخنکی به بازارهای دیگر مثل بیت‌کوین هم زده‌ام. مدتی در کار طلای آب شده و معامله ماشین و ملک هم بودم. منتها صادقانه بگویم؛ هیچ کجا بورس نمی‌شود. بازارهای دیگر بعد از مدتی به آدم حس بدی می‌دهند ولی بورس چیز دیگری است. مثلا شما چه خیالی درباره آدمی که دلار می‌خرد و می‌فروشد دارید؟ حس خوبی ندارید! درست است؟ فکر می‌کنید دلال است.

ولی کسی که در بورس تهران سهام می‌خرد و می‌فروشد دقیقا چه کار می‌کند؟ شرکت‌های بورسی تهران که درآمد دلاری دارند با بالا رفتن قیمت دلار درآمد ریالی‌شان افزایش پیدا می‌کند. موضوع ساده‌ای است. مثلا شرکتی تجهیزات پتروشیمی می‌فروشد و این شرکت قبلا با دلار ۴ هزار تومانی مثلا یک میلیون دلار درآمد داشته که می‌شده ۴ میلیارد تومان. حالا که دلار نیمایی شده مثلا ۱۲ هزار تومان بدون هیچ تغییری در تولید و فروش درآمد این شرکت شده ۱۲ میلیارد تومان.

بسته به این که چقدر از هزینه این شرکت‌ها ریالی باشد الان سودشان بدون هیچ تلاشی افزایش چهار پنج برابری داشته است. در شرکت هم اولین و آخرین حرف را سود می‌زند و تمام. متوجه شدید؟ ساده نیست؟ در واقع به جای این که من در این سال‌ها بروم چهار راه استانبول دلار بخرم و آخرش هم مثل جمشید بسم‌الله من را بردارند ببرند آنجا که عرب نی انداخت یا مثلا مثل سلطان سکه گرفتار طناب دار شوم در بازار سرمایه فعالیت می‌کنم؛ در بازاری که هم کلاس دارد و هم کسی حس دلال بودن به آدم ندارد و کسی به آدم نمی‌گوید زالو.

تا ۱۰ سال پیش که بازار بورس خیلی کوچک بود و انقدر کم بودیم که همه همدیگر را می‌شناختیم. کلا دور خودمان خوش بودیم. الان هم این بازار خیلی بزرگ نشده و هنوز خیلی راه دارد تا به آن بگوییم یک بازار بزرگ. ولی به هر حال استقبالی که از بورس شده برای ما قدیمی‌ها هم خیلی عجیب است. رشدهای این بازار هم برای ما خیلی جالب است.

من با خیلی از قدیمی‌های بازار نشست و برخاست داشته‌ام. از یک جایی به بعد پول برای آدم به یک عدد تبدیل می‌شود. البته من در برابر گنده‌های این بازار جوجویی بیش نیستم و اگر در یادداشت اول گفتم از گنده‌های بازار بورس تهران هستم صرفا خواستم بگویم که موفق شدم به کمک بازار سرمایه سرمایه قابل قبولی (۵۰ میلیارد تومان) جور کنم. البته پیه این را هم به تنم مالیده‌ام که در اصلاح قیمت‌ها این ۵۰ میلیارد تومان من مثلا بشود ۲۵ میلیارد تومان و حتی تمام آن پودر شود.

نمی‌دانم سریال پیکی بلایندرز را دیدید یا نه؛ ولی یکی از سریال‌های محبوب من است؛ در یکی از اپیزودهای سریال پیکی بلایندرزها به خاطر خطای یک ابله از بورس نیویورک به موقع خارج نمی‌شوند. آنها تا هفته قبل بروبیایی داشتند و با ریزش بزرگ بورس (دوشنبه سیاه) در یک روز همه چیزشان صفر شد و بعد هم آنها صاحب سهام شرکت‌هایی بودند که دیگر وجود خارجی نداشتند.

فردا می‌خواهم درباره ساده‌ترین شیوه‌های پول‌دار شدن با شما صحبت کنم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.