پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
بخشی از کتاب اقتصاد اشتراکی / پایان عصر استخدام و ظهور سرمایهداری مبتنی بر جمعیت
ماهنامه عصرتراکنش شماره ۲۵ / کتاب اقتصاد اشتراکی ترجمه مهدی دریایی و دکتر رضا رادفر است که برای اولین بار در ایران با مضمون اقتصاداشتراکی در انتشارات راه پرداخت بهتازگی منتشر شده است. این کتاب که توسط MIT منتشر شده است به تفاوت های میان اقتصاد اشتراکی، اقتصاد هدیه و اقتصاد بازار می پردازد و تعاریف دقیقی از آنها ارائه می کند. در ادامه بخشی از این کتاب را بخوانید.
آن چيزهایی که در زندگی اهميت دارند، اشيا نيستند. ساير مردم هستند. روابط است. تجربه است.
برایان چسکی؛ مدیرعامل ایربیاندبی
من در منهتن زندگی میکنم. ماشين ندارم که چندان هم غيرمعمول نيست. کمتر از يکچهارم ساکنان منهتن صاحب ماشين هستند، ولی در بعضي مواقع، من هم به ماشين نياز پيدا میکنم و يافتن ماشين اجارهای مقرونبهصرفه در منهتن کار راحتی نيست. غالبا بايد چند مايل تا محله کوئينز يا نيوجرسی سفر کنيد تا بتوانيد ماشينی پيدا کنيد که اجاره روزانه آن کمتر از صد دلار باشد.
ضمنا، خيابانهای اطراف آپارتمان من با صدها و صدها ماشين پارکشده، اشغال شده است. از تويوتا کرولاهاي دربوداغان قديمیگرفته تا بیامدبليوهای دلربا. (اگرچه تا به حال در اين اطراف تسلا نديدهام؛ ماشينی که واقعا دلم میخواهد روزی با آن رانندگی کنم.) زمانی که دخترم کلاس دوم بود، گاهی برای رساندن او به مدرسه دير میکردم. در بسياری از صبحهای سرد زمستان که سراسيمه سعی میکردم تاکسی بگيرم، هميشه با خودم فکر میکردم چقدر خوب میشد اگر میتوانستم يکی از اين ماشينهای پارکشده را بیدرنگ قرض بگيرم، دخترم را به مدرسه برسانم و ماشين را شايد به همراه يک 10 دلاری به جای خود برگردانم و يادداشتی روی داشبورد: «سپاسگزارم!»
امروزه شرکتی وجود دارد که به شما اجازه میدهد با گوشی تلفن همراه اين کار را انجام دهيد؛ ماشين پارکشده فرد ديگری را به مدت يک ساعت، فوری، به مبلغ حدودا 10 دلار در ساعت قرض بگيريد. اسم اين شرکت گتاروند است. (بهصورت خيلي اتفاقی در سال 2011 با گتاروند آشنا شدم که البته اين آشنايی با صبح زود و پيدا کردن وسيله نقليه برای مدرسه ارتباطی ندارد. در ادامه به اين موضوع خواهم پرداخت.)
وقتی گزارش سالانه ترندهای اينترنت که در دسامبر 2012، توسط خانم ماری ميکر تهيه شده بود را میخواندم، موضوع گتاروند و ديدگاهی که در مورد قرضگرفتن همتابههمتای ماشين در منهتن پهناور داشتم را به خاطر آوردم. ميکر که بهعنوان تحليلگر پيشگام تکنولوژی در دوره رشد سريع «داتکام»ها از اواخر دهه 1990 فعال بوده است، از سال 1995 اين گزارش تاثيرگذار ساليانه را منتشر میکرد.
گزارش او بر اين نکته تاکيد داشت که چگونه امروزه همه چيزمان را، از تعاملاتمان با يکديگر گرفته تا قرضدادنها را به شيوهای نوين بازنگری کردهايم؛ بهنحوی که موجب ظهور نسل جديدی از جامعه به نام «دارايی کمحجم» شده است. ميکر مدلهای شغلی ديجيتالمحور و تجربيات مصرفکنندگان را در دامنه بزرگی؛ از موضوعات مربوط به املاک و مستغلات و نيروی کارگری شرکتی گرفته تا بانکداری شخصی، مسافرت، تفريح و حملونقل را توصيف میکند که افول ساختارهای عصر صنعتی را سرعت میبخشند.
در اسلايدهای پاورپوينت او مجموعهای از تصاوير متضاد در کنار هم را میتوان مشاهده کرد که تفاوتهای شديد ميان نسلهای بهاصطلاح دارايی حجيم و دارايی کمحجم را به تصوير کشيده است؛ تصويری از يک فرد مسن علاقهمند به صفحات قديمی موسيقی و جعبههای نوار کاست قديمی را در مقابل تصاويری از نرمافزارهای پخش موسيقی اسپاتيفای، پاندورا و آیتيونز؛ هتل بلندمرتبه راماداايندر برابر يک خانه درختی برای اجاره در پلتفرم همتابههمتا در ايربیانبی؛ کارمندان تماموقتی که گوش تا گوش در رديفها و صفهای طولانی در حال کارند، در مقابل تصويری از بازارهای فريلنسری مبتنی بر اينترنت.
پيامی که اسلايدهای ميکر منتقل میکرد، به اندازه کتابهای تصويری کودکان ساده و واضح بود؛ فلسفه مالکيت دارايیها برای استفاده شخصی، دوره موسسات سنتی و فيزيکی، دوران ارز مقاوم در برابر نوسانات، شغل و حقوق دائمی در حال از بين رفتن بودند و در عوض دسترسی اشتراکی، تبادلات مجازی، پول ديجيتالی و نيروی کار انعطافپذير تقاضا محور در حال ظهور بودند.
زمانی که اسلايدهای ميکر را مرور میکردم، میدانستم که پيشبينی او از يک نسل «دارایی کمحجم» تنها بخشی از يک تغيير اقتصادی و اجتماعی دامنهدار است که قبلا به وقوع پيوسته است؛ تغييری اساسی به سمت روشهای جديد سازماندهی فعاليتهای اقتصادی در حال وقوع است که در قرن حاضر بهسرعت حکمفرما خواهد شد. دستهبندی رفتارها (و سازمانهای) که بسياری از ما خوشبينانه آن را «اقتصاد اشتراکی» نام نهادهايم، نمونههایی ابتدایی از آيندهای هستند که در آن تبادلات همتابههمتا بهسرعت فراگير شده و در مرکز اين سرمايهداری، «جمعيت»، جايگزين شرکتها خواهد شد.
تغييرات بنيادين در حال وقوعاند. جملاتی شبيه به اين در طول دو دهه اخير بسيار معمولی و پيشپاافتاده شدهاند. ظاهرا مديران اجرایی در برابر وقوع اين تغييرات پیدرپی، بهويژه تغييراتی که توسط تکنولوژیهای ديجيتالی ايجاد شده است، بهنوعی سر تسليم فرود آوردهاند. تغييرات بنيادين و برانداز، سلسلهکلماتی که شايد میتوانند در بيشتر مواقع قابلچشمپوشی باشند، قاصد فعاليتهای خلق ثروتی هستند که مخترعان سيليکونولی بهطور فعال بهدنبال آنها هستند.
درباره نويسنده کتاب
آرون ساندار راجان استاد دانشگاه نيويورک و نويسنده کتاب اقتصاد اشتراکی است. او اين کتاب را در سال 2016 به نگارش در آورده است و انتشارات دانشگاه امآیتی آن را منتشر کرده است.
همواره شاهد يک ريتم ثابت از سخنرانیهای تد بودهايم و ادعاهای بزرگی در مورد اينکه تکنولوژیهای ديجيتال، نقش کاتاليزوری برای وقوع تغييرات انقلابی دارند و اکسير همه مشکلات بزرگ جهان هستند، شنيدهايم. بنابراين اگر برخی خوانندگان، ادعای من در مورد دگرگونیهای قريبالوقوع را همراه با بدبينی و شکاکيت ببينند، تعجب نخواهم کرد.
پس يک قدم به عقب برمیگرديم و با تعمق در نمونههای کوچک از اين رفتارهای «جديد»، به درک اقتصاد اشتراکي میپردازيم. بسياري از ما (تقريبا 70 ميليون نفر از سال 2016) براي اسکان در شهر يا روستايي که براي چند روز از آن ديدن میکنيم، از طريق پلتفرم ايربیانبی در اتاق اضافه يک نفر ديگر ماندهايم يا کل خانه را اجاره کردهايم. بسياری از افراد ديگر هم از طريق پلتفرمی که بر مبنای حق عضويت توسط خانم دبی واسکو با عنوان لاوهومسواپراهاندازی شده است، خانههای خود را معاوضه کردند که من در فوريه 2012، زمانی که اريکا سوالو از سايت مشایبل (کارآفرين حوزه تکنولوژی و يکی از دانشجويان سابق و مورد علاقهام در دانشگاه نيويورک) مقاله خود در مورد اقتصاد اشتراکی را در کلاس دوره ليسانس ارائه داد، با آن آشنا شدم.
میتوانيد مسافتهای کوتاه را با استفاده از اپليکيشنهايی مثل ليفت و اوبر سفر کنيد، اينها پلتفرمهايی هستند که رانندههای صاحب ماشين و علاقهمند به رساندن افرادی که به ماشين نياز دارند را به هم ارتباط میدهند. اگر تاکسي دربستی يا تاکسی درخواستی، مناسب سفر شما نبود، ميتوانيد با استفاده از اپليکيشن ديديکوادی در چين داخل اتوبوس صندلي بگيريد يا با استفاده از پلتفرم اولا در هند اتوريکشا بگيريد. قادر خواهيد بود از طريق پلتفرمهای اجاره همتابههمتا گتاروند و تورو (ريليرايدز سابق) در ايالات متحده، درايوی در فرانسه و آلمان، اسنپکار در هلند، ايزیکارکلابدر انگلستان و يوردرايوردر نيوزيلند، به ماشين افراد ديگر دستری پيدا کنيد.
میتوانيد از طريق پلتفرمهای غذاخوری اجتماعی، مثل ايتويت در بارسلونا، فيستليدر نيويورک، يا ويزايت در پاريس که به افراد علاقهمند به آشپزی اجازه میدهند تا سايرين به خانه آنها سر زده و شام يا ناهارشان را با ديگران صرف کنند، سر ميز يک نفر ديگر غذا بخوريد. با داشتن دارايی نقدی ناچيز 100 پوند میتوانيد وامی با بهره 20 پوند يا بيشتر را از طريق پلتفرم وامدهی همتابههمتای فاندينگسرکلبه کسبوکارهای کوچکی که دوست داريد قرض بدهيد. میتوانيد از طريق بازارهای کار هندی، تسکربيت و تامتک خدمات خود را بهعنوان يک نظافتچی منزل، تاسيسات کار، لولهکش، برقکار، يا نقاش عرضه کنيد. (يا يک نفر فريلنسر استخدام کنيد که چنين مهارتهایی را دارد.)
دريافت اين خدمات بهصورت مستقيم از ديگران بسيار ساده است و معمولا فقط نصب يک اپليکيشن و احراز هويت با دسترسی به حساب کاربری فيسبوکتان را شامل میشود. تبديلشدن به يک تامينکننده ـ کسی که اين خدمات اشتراکی را ارائه میدهد ـ نيز بسيار ساده است.
جول استاين، روزنامهنگار، در مقاله پر از نکته و جالب خود که در فوريه 2015 در مجله تايم با عنوان «حکايتهای اقتصاد اشتراکی» به نگارش درآورده است، از تجربيات خود بهعنوان تامينکننده خدمات در نقشهای متفاوت در اقتصاد اشتراکی میگويد. او توصيف میکند: «علاوه بر اجارهدادن حرفهای ماشين، فعاليت بهعنوان راننده تاکسی، رستوراندار و معاملهگر پاياپای هم شدم»، در ادامه نيز اشاره میکند که اگر مخالفتهای «همسر عزيزم کاساندرا» نبود، نگهدارنده سگ و هتلدار نيز میشدم.
اگر اين فعاليتها ـ قرضگرفتن خانه کسی، سوار ماشين کسی شدن، قرضگرفتن ماشين، سهيمشدن در يک وعده غذا، وامگرفتن، کمک به تعميرات خانه و… ـ برای شما چندان جديد به نظر نمیرسند، شايد بهدليل اين است که واقعا جديد نيستند. پس احتمالا نکته جديد در اين است که اين تبادلات از نوع «اقتصاد هديه» نيست و پای پول در ميان است. استفاده از عنوان خاص اشتراکی که استاين آن را تجربه کرد، بر اين نکته تاکيد دارد که در تمام اين مثالها، اشتراک موضوع اصلی است؛ اشتراک فضا، ماشين، غذا، پول، زمان. هيچيک از اين خدمات رايگان ارائه نمیشوند. اگر به شخصی خدمت ارائه میکنيد، در ازای آن به شما پول پرداخت میکند. شما نيز به تامينکنندهای که چيزی را با شما به اشتراک میگذارد، پول پرداخت میکنيد.
پس بياييد فرض را بر اين قرار دهيم که تبادلات همتابههمتا يک موضوع جديد است. چه مدت اقتصاد جهان تحت سلطه شرکتهای بزرگ بوده است؟ چگونه توانستهايم شيوه سازماندهی فعاليتهای اقتصادی در طول تاريخ بشر و در اين ساليان طولاني را توسعه دهيم؟ انقلاب صنعتی که بارقه ظهور توليد انبوه، توزيع انبوه و شرکتهای مدرن بود، تقريبا 200 سال پيش آغاز شد. آلفرد چندلر، تاريخدان اقتصادی در بازگویی داستان سرمايهداری مدرن آمريکايی، با عنوان دست مرئی، تصوير واضحی را از اقتصاد ايالات متحده در آن دوران ترسيم میکند:
در سال 1790 هنوز تجار معمولی بر اقتصاد حکمرانی میکردند. در اين اقتصاد، خانواده واحد تجاری پايه بود. عامترين اين واحدها نيز مزرعه خانوادگی بودند. همان اندک ميزان توليدی که در بيرون از خانه انجام میشد، حاصل کار صنعتگران در کارگاههای کوچک بود. سمباسوارنر در آستانه انقلاب آمريکا در مورد فيلادلفيا مینويسد: «عنصر اصلی اقتصاد شهر، مغازههايی بودند که تکنفره اداره میشدند. بيشتر اهالی فيلادلفيا بهتنهايی و برخی با يک يا دو نفر نيروی کمکی کار میکردند.»
نگاهی اجمالی به تغييرات تدريجی در فعاليتهای اقتصادی نشان میدهد که پيش از انقلاب صنعتی، درصد قابل توجهی از تبادلات اقتصادی به روش همتابههمتا بوده که در دل جامعه و به شيوههای مختلفی با روابط اجتماعی درهمتنيده بود. اعتماد لازم برای انجام تبادلات اقتصادی اساسا از انواع متنوع پيوندهای اجتماعی سرچشمه میگرفت. بنابراين فعاليتهايی مانند ميزبانی از بازديدکنندگانی که به شهر میآيند، سهيمشدن غذا با بازديدکنندگان، همسفری، يا قرضگرفتن پول از يک همنوع؛ فعاليتهای چندان جديدی نيستند و پذيرفتن آن ساده است.
در کنار آن مشغولشدن به برخی از کارآفرينیهای اقتصادی خرد، خريدوفروش يا «ساخت» صنايعدستی بهعنوان تامينکننده مستقل هم اساسا موضوع جديدی نيستند. در حقيقت، در آستانه قرن بيستم، نزديک به نيمی از نيروی کار با حقوق و مزايا در ايالات متحده دارای شغل مستقل بودند. تا سال 1960 اين رقم به کمتر از 15 درصد رسيد. (شکل 0.1 را ببينيد.) همچنين احتمال اينکه اين افراد دارای شغل مستقل تا قبل از سال 1990 بيش از نيمی از نيروی کار با حقوق و مزايا را تشکيل دهند، بسيار زياد است.
يکی از دلايل اين تغيير قابل توجه در طول چند دهه اول قرن بيستم در ترکيب نيروی کار، جدايی و دور شدن بسيار زياد اقتصاد از کشاورزی (که در آن زمان، عمدتا توسط کشاورزان مستقل انجام میشد) و حرکت به سمت ساير سبکهای زندگی بود. اما حتی خارج از محدوده کشاورزی، در همان دوره، درصد نيروهای کار آمريکايی که دارای شغل مستقل (و به ثبت نرسيده) بودند، از نزديک به 30 درصد در سال 1900 تا حدود 10 درصد در سال 1960 کاهش داشته و در 50 سال بعدی، دورهای که طی آن شرکتهای بزرگ بر اقتصاد ايالات متحده حاکم بودند، تقريبا به همان ميزان باقی ماند.
درباره برايان چسکی
برايان جوزف چسکی همبنيانگذار پلتفرم ايربیاندبی و ميلياردر آمريکايی است. وی در حال حاضر مديرعامل اين شرکت است. چسکی به عنوان يکی از 100 چهره برجسته سال 2015 از سوی مجله تايم انتخاب شده است.
بنابراين نمیخواهم بگويم که عصر صنعتی يک پلک بر هم زدن در تاريخ بشر است، بلکه برعکس، منظورم اين است که شيوه و شکلهای تبادلات، تجارت و استخدامهای مرتبط با اقتصاد اشتراکی جديد نيستند. به نظر میرسند تکنولوژیهای ديجيتال امروزی ما را به رفتارهای اشتراکی آشنای آن دوران، شغل مستقل و انواع تبادلات مبتنی بر جامعه که درگذشته وجود داشتند، برمیگردانند. اين جنبه «کاملا جديد نبودن» هم از نظر ماهيت فعاليتها و هم شيوه کار، به اين خاطر اهميت دارد که اين حالت بهبوديافته از يک موضوع آشنا، بسيار سريعتر مورد پذيرش گسترده قرار خواهد گرفت و تاثيرات اقتصادی بيشتری در مقايسه با خلق تجربيات مصرفی کاملا جديد يا الگوهای استخدامی نوين خواهد داشت.
نویسنده: آرون ساندار راجان