راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

دیجیتال را دوست داریم اما تحول را نه!

مصطفی امینی، مشاور نوآوری و توسعه کسب‌وکار دیجیتال / تصور کنید یک کودک زیبای چشم آبی، لباس یک فرمانده ارشد نظامی را با تمام مدال‌ها و درجاتش به تن کرده است. چه حسی به شما دست می‌دهد؟ بدون شک جذاب است! واقعیت این است که ظاهرا در حال حاضر داستان تحول دیجیتال در ایران شباهت زیادی به داستان این کودک دارد. ظاهرا بسیاری از مدیران، دیجیتال را دوست دارند اما تحول، نه!

تحول دیجیتال نوعی تغییر است اما از جنس همت و اراده مدیران ارشد سازمان. مدیران ارشد سازمان‌ها در مواجهه با همت برای تحول دیجیتال چند دسته می‌شوند:

  • دسته اول مدیرانی هستند که مفهوم تحول دیجیتال را به میزان دانش‌های گذشته خود تقلیل می‌دهند و نهایتا به بهبود دیجیتال و یا نهایتاً توسعه دیجیتال رضایت می‌دهند.
  • دسته دوم مدیرانی هستند که تعریف بومی شده‌ای از تحول دیجیتال برای سازمان خود ارائه می‌دهند و نهایتا به یک مدال رضایت می‌دهند
  • دسته سوم مدیرانی هستند که تعریفی بومی، الهام‌بخش و برخاسته از تجارب موفق و ناموفق تحول دیجیتال در جهان را برای سازمان خود ارائه می‌کنند و تا یاد نگیرند رضایت نمی‌دهند.

 

چالش اصلی در تحول دیجیتال، سرمایه انسانی است و نه فناوری

می‌خواهم از این دسته‌بندی استفاده کنم و بگویم چالش اصلی در تحول دیجیتال، سرمایه انسانی است و نه فناوری. مدیران ارشد سازمان چه بخواهند و چه نخواهند در مسیر دیجیتالی سازی گام خواهند برداشت اما ای کاش چتر راهبردی تحول دیجیتال بر روی جبر دیجیتالی سازی مستقر شود. معمولاً مدیران دسته اول و دوم مفهوم دیجیتالی سازی را به مفهوم تحول دیجیتال تعمیم می‌دهند و با آن عکس یادگاری می‌گیرند اما مدیران دسته سوم، چتر راهبردی تحول دیجیتال را بر روی دیجیتالی سازی می‌گسترانند و برای سازمان خود از واقعیت‌ها داستان‌سرایی می‌کنند.

مدیران دسته اول و دوم فناوری‌ها را می‌خرند و بر روی لباس نظامی خود نصب می‌کنند اما مدیران دسته سوم به میدان پرتلاطم تغییر هجوم می‌برند و از ذینفعان خود مدال افتخار دریافت می‌کنند. مدیران دسته اول و دوم اولویت را به خریدن و مدیران دسته سوم اولویت را به ساختن می‌دهند.

مدیران دسته اول و دوم یا برنده می‌شوند یا شکست می‌خورند اما مدیران دسته سوم یا برنده می‌شوند یا یاد می‌گیرند. مدیران دسته اول و دوم، درخت را و مدیران دسته سوم، گراف را می پسند. مدیران دسته اول و دوم بهبودهای عملیاتی کسب‌وکار را مقدم می‌دانند اما مدیران دسته سوم، اگرچه بهبودهای عملیاتی را مهم می‌دانند اما اولویت را به پیشران‌های رشد کسب‌وکار می‌دهند.

مدیران دسته اول و دوم، تحول را به تغییر تدریجی تفسیر می‌کنند و مدیران دسته سوم، تحول را از جنس انقطاع از گذشته می‌دانند در عین حال که می‌دانند سازمان‌ها معمولاً وارث گذشته خود هستند. مدیران دسته اول و دوم، مدیریت ریسک و مدیران دسته سوم، یادگیری خردمندانه را مقدم می‌دانند.

مدیران دسته اول و دوم، تحول دیجیتال را از سازمان  و مدیران دسته سوم، از خودشان شروع می‌کنند. مدیران دسته اول و دوم جذابیت دیجیتالی لباس نظامی و مدیران دسته سوم، صلابت دیجیتالی فرمانده را دوست دارند.

از تعریف تحول دیجیتال می‌توان سه روایت احتمالی مطرح کرد:

  • تحول دیجیتال به معنای تغییر تدریجیِ چابک مبتنی بر فناوری‌های دیجیتال در کلیه ارکان کسب‌وکار سازمان
  • تحول دیجیتال به معنای تغییر بنیادین مبتنی بر فناوری‌های دیجیتال در کلیه ارکان کسب‌وکار سازمان
  • تحول دیجیتال به معنای هر دو

مدیران دسته سوم به خوبی می‌دانند سفر تحول دیجیتال برای تداوم حرکت خود علاوه بر نقشه راه، به داستان موفقیت نیاز دارد پس صراحتاً منکر تعریف اول نمی‌شوند اما به خوبی می‌دانند که دیجیتالی سازی کسب‌وکار، تحول دیجیتال نیست. پس چتر راهبردی تحول دیجیتال را بر سر دیجیتالی سازی کسب‌وکار می‌گسترانند اما در مسیر ایجاد تغییرات بنیادین، در کلیه ارکان کسب‌وکار سازمان مستمراً «مفاهمه راهبردی» ایجاد می‌کنند.

این مدیران به خوبی می‌دانند که تعریف دوم به صواب نزدیک‌تر است اما یخ به یک‌باره آب نمی‌شود حتی با دستور یخ‌شکن. مدیران دسته سوم به خوبی می‌پذیرند جراحی غیر از درد، خونریزی هم دارد اما هر بیمار و هر پزشکی تحمل آن را ندارد. آنها به خوبی می‌پذیرند هر موجودی وارث خصیصه‌های ژنتیکی گذشتگان خود است اما این به معنای آن نیست که الزاماً شبیه آنها خواهد بود. این مدیران می‌دانند که تحول دیجیتال گذشته‌نگر نیست و در عصر دیجیتال، آینده شبیه به گذشته نیست اما آینده‌نگری بدون یادگیری از گذشته، تکرار جسورانه خطاهاست.

این دسته از مدیران می‌دانند که تحول دیجیتال یک کلیت یکپارچه است بنابراین تحول و دیجیتال آن به تنهایی موضویت ندارند. در واقع تحول دیجیتال یک سرزمین واحد است. تحول دیجیتال، فناوری دیجیتال را ابتدا برای منطق کسب‌وکار و سپس خود کسب‌وکار می‌خواهد. پس در این صورت فناوری دیجیتال، فابریکِ منطق کسب‌وکار می‌شود و نه همسایه آن.

مدیران دسته سوم مستمرا تمرین می‌کنند و از تمرین‌های خود یاد می‌گیرند و به ازای آموختن‌های خود مدال مناسب (فناوری مناسب) می‌گیرند و وقتی لباس نظامیان ارشد را می‌پوشند، علاوه بر مدال‌ها (فناوری‌ها)، صلابت دیجیتالی دارند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.