راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

پابه‌پای تحولات دیجیتال، با یک مدیر خوب! / سونیا ودریچویکز از تحولات دیجیتال می‌گوید

سونیا ودریچویکز (Sonia Wedrychowicz)، در سال 2018 میلادی، زمانی به جی‌پی مورگان چیس پیوست که سابق بر آن، به‌عنوان مدیر ارشد فناوری در دی‌بی‌اس بانک (DBS Bank) مشغول فعالیت بود. جایی که می‌توان او را یکی از کلیدی‌ترین مهره‌های پیاده‌سازی دیجی‌بانک توسط دی‌بی‌اس در اندونزی و مالزی دانست.

حیطه‌ی مسئولیتی ودریچویکز در دی‌بی‌اس شامل توسعه‌ی محصولات دیجیتال و مدیریت، طراحی تجربه کاربری، ریسک و کنترل آن می‌شد. ضمن این‌که اغلب، سونیا ودریچویکز را به‌عنوان رئیس سابق شعبه استاندارد بانک مرکزی مالزی می‌شناسند که مسئولیت خطیر استراتژی، توسعه و مدیریت این سیستم بزرگ را عهده‌دار بوده است.

البته، این مدیر زن سرشناس را می‌توان یکی از پیشگامان برنامه‌های نوآورانه آموزش بانکداری و عضو شبکه ابتکار زنان در حیطه بانکداری نیز قلمداد کرد.

فعالیت بانکی سونیا ودریچویکز در سال 1994 میلادی و در خلال استخدام در سیتی‌بانک (Citibank) شکل گرفت. اگرچه در ابتدای امر، به‌عنوان یک نیروی کار ساده وارد این حیطه شده بود، اما دیری نپایید که توانست پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی کرده و با عبور از مسئولیت‌ها و نقش‌های مختلف در این سیستم بانکداری معتبر، خود را به جایگاه معاون ارشد هیات مدیره و مدیر بخش مشتریان سیتی‌بانک برساند.

سونیا ودریچویکز دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته اقتصاد بین‌الملل از دانشکده اقتصاد دانشگاه ورشوی لهستان و مدرک بی.ای (BA) در رشته مطالعات کسب‌وکار اروپا از دانشگاه برونل (Brunel) لندن است.

در باب زندگی شخصی وی نیز می‌توان گفت که این مدیر خلاق و تاثیرگذار در حیطه تحولات دیجیتال بانکداری، دو فرزند دارد و سال‌ها است که محل سکونت سابق خود، سنگاپور را به قصد ترقی بیشتر، به همراه همسر و فرزندان‌اش به سمت ایالات متحده آمریکا ترک کرد. در این مقاله، پرسش و پاسخی با این مدیر زن برجسته صورت گرفته است، که مطالعه آن خالی از لطف نخواهد بود.

 

آیا تبدیل شدن به سیستمی‌ صرفا بانکی، تنها راه پیوستن به تحولات بانکی دیجیتالی است که سازمان‌ها به دنبال آن هستند؟

سونیا ودریچویکز: گزینه‌های زیادی وجود دارند که یک بانک می‌تواند دنبال‌شان کند. من قبلا سرپرست تیمی‌ بودم که بانک دیجیتال چالش‌برانگیزی را در خلال یک بانک سنتی راه‌اندازی می‌کرد. هدف ما از این پروژه، ورود به بازاری جدید و تسخیر آن بود. ما آن را به نحوی طراحی کردیم که نیاز به شعب بانکی و مراکز تماس ستنی را از میان برداشت.

با به کارگیری فناوری، بانک‌های دیجیتال قادر شده‌اند تا به راحتی و در امنیت تمام، با تکیه بر رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال، میلیون‌ها میلیون کاربر را تحت سیطره خود درآورند و از ابزار‌های احراز هویت بیومتریک نیز برای شناسایی و تشخیص هویت کاربران خود استفاده کنند.

بانک‌های صرفا دیجیتال این امکان را دارند تا در بازار فعلی صنعت بانکداری که بانک‌های سنتی سال‌های سال است بر آن حکومت می‌کنند، روزنه جدیدی به روی خود و کاربران‌شان باز کرده و عرصه رقابتی نوینی را برای رخنه در آن پیدا کنند. من پیاده‌سازی‌های فراوانی را شاهد بوده و در آن‌ها مشارکت داشته‌ام، که نسل هزاره را مورد هدف قرار داده‌اند. به نظر من، این می‌تواند کانالی فوق‌العاده برای جذب و پشتیبانی از افرادی باشد که تاکنون، از خدمات مالی و پوشش‌های بانکی بی‌نصیب مانده‌اند؛ به‌ویژه در خصوص بزرگسالانی که به شدت وابسته به گوشی‌های تلفن همراه خود هستند و از این دستگاه‌های انقلابی، برای ارتباط و چت با افرادی که دوست‌شان دارند استفاده می‌کنند. راز‌هایی نهفته در دل رابط‌های کاربری ساده، آسان و «تنها در عرض چند مرحله»، که همه کاربران می‌توانند به راحتی آن‌ها را درک کنند.

در نهایت می‌توان چنین نتیجه گرفت، که فناوری‌هایی که در چنین بانک‌های چالش‌برانگیزی به کار بسته می‌شوند، این قابلیت را دارند تا به راحتی در بانک‌های چند کاناله نیز پیاده‌سازی شوند، و از این طریق تجربه کاربری فعلی را ارتقا بخشیده، یا نسل جدیدی از تجربه کاربری را به صنعت بانکداری معرفی کنند.

 

بزرگ‌ترین چالش‌های پیش روی موسسات مالی در مسیر تحولات دیجیتال چیست؟

سونیا ودریچویکز: به عقیده من، بزرگ‌ترین چالش پیش روی تحولات دیجیتال، در اندیشه و طرز تفکر سیستم‌های بانکی سراسر جهان نهفته است. بانک‌های آسیایی تمام تلاش خود را می‌کنند تا بتوانند خود را هم‌ردیف علی‌بابا، علی‌پی، تنسنت، وی‌چت و امثال آن‌ها نشان دهند. اروپا با کشور‌هایی کوچک و دارای کاربرانی با رفتار‌های متفاوت به چندین بخش مختلف تقسیم‌بندی شده است و این در حالی است که در این منطقه، شاهد بانک‌های چالش‌برانگیز متعدد و مقررات عجیب و غریب و فراوان اتحادیه اروپا هستیم.

در آمریکا نیز کاربران کماکان به سیستم‌های بانکی سنتی خود باور دارند و حتی به دلیل پیش‌روی کند تحولات دیجیتال و توسعه آرام سیستم‌های بانکی چالش‌برانگیز، هنوز پیشرفت و جهش قابل ملاحظه‌ای صورت نگرفته است.

از این رو، احساس نیاز به فوریت باعث شده تا احساس نیاز به تغییر در بخش‌های مختلف صنعت متفاوت باشد و همین امر نیز روی تصمیماتی که سیستم‌های بانکی در این فضا اتخاذ می‌کنند تاثیر گذاشته است. اما در حالت کلی، آن‌چه که سیستم‌های بانکی در مسیر تحولات دیجیتال به دنبال آن هستند عبارت است از:

ارائه گزاره‌های ارزش مشتری در ابتدای امر، طراحی و پیاده‌سازی فرایند‌های داخلی مناسب برای پشتیبانی از این گزاره‌ها، و در نهایت مدرنیزاسیون پلتفرم‌های مبتنی بر فناوری در سیستم، به منظور ایجاد بستر لازم برای تغییرات؛ تغییراتی که در مجموع، سیستم را به سمت تحولات دیجیتال سوق می‌دهند.

سونیا ودریچویکز

 

بزرگ‌ترین شکافی که بین انتظارات کاربران از ۹ بانکی و گزاره‌های قابل ارائه از سوی این سیستم‌ها وجود دارد چیست؟

سونیا ودریچویکز: شرکت‌های بزرگ مبتنی بر فناوری نظیر فیسبوک، گوگل، اپل یا نت‌فلیکس، مهم‌ترین مزیت رقابتی خود را تسلط کامل روی محصولات شخصی‌سازی شده‌ای می‌دانند که در اختیار کاربران‌شان قرار می‌دهند. آن‌ها توانسته‌اند میلیون‌ها یا حتی میلیارد‌ها کاربر را از اقصی نقاط جهان به سمت خود جذب کرده و نگه دارند، اما با وجود این، زمانی که از محصولات‌شان استفاده می‌کنید احساس می‌کنید که این محصولات صرفا و شخصا برای شخص شما طراحی و ارائه شده‌اند.

تفاوت، در تفکر جاری در این شرکت‌ها نهفته است. چنین شرکت‌هایی به معنای واقعی کلمه کاربران را در صدر اموری که انجام می‌دهند، قرار داده‌اند و این را نیز می‌دانند که بالطبع، هر کاربری، دارای رفتار‌ها و علاقه‌مندی‌های متفاوت و منحصربه‌فرد است.

اگرچه رابط‌های مورد استفاده در این قبیل پلتفرم‌ها به حد کافی استاندارد و ساده است – کافی است نگاهی به گوگل بیاندازید – اما پنچر‌ه‌ای است که دنیایی از اطلاعات و محصولات را پیش چشم کاربران قرار می‌دهد. دنیایی که به شکل معجزه آسایی شخصی‌سازی شده است.

سابق بر این، بانک‌ها تمام تلاش خود را روی استانداردسازی و تقسیم‌بندی کاربران به بخش‌های مختلف متمرکز ساخته بودند. این رویه، نتیجه‌ای در پی نداشت مگر پاسخ‌گویی به حجم انبوهی از نیاز‌ها با استفاده از چند شیوه استاندارد محدود که نه تنها باعث شد حجم قابل توجهی از کاربران بالقوه سیستم‌های بانکی از دست بروند، بلکه سبب افت بازدهی در ارائه خدماتی شد که قبل از این تقسیم‌بندی‌ها، به روال عادی و قابل قبول خود ادامه می‌دادند.

به‌عبارت بهتر، اگرچه در خلال این رویکرد بسیاری از فرایند‌های بانکی تسهیل شده و بخشی از نیاز‌ها و انتظارات کاربران از سیستم‌های بانکی پاسخ داده شد، اما بخش‌های قابل ملاحظه دیگری نیز از نظر محو شدند و سیستم‌های بانکی، رو به انزوا گذاشتند.

به این ترتیب به عقیده من، شخصی‌سازی، آن هم با تکیه بر استفاده موثر از تجزیه و تحلیل‌ها، بزرگ‌ترین شکافی است که بانک‌ها با آن مواجه هستند و غلبه بر این شکاف نیز مستلزم ساختن سریع پلی (بر اساس شخصی‌سازی) است که بانک‌ها را قادر می‌سازد تا به شکلی تاثیرگذار وارد رقابت شده و در دنیای امروز برنده بازی باشند. بازی هیجان‌انگیزی که تحت تاثیر بازیکنان غیربانکی قدر قدرتی است که تمرینات خود را از تفکری مشتری محور آغاز کرده‌اند و به مرور زمان نیز در آن تبحر یافته‌اند.

 

سرعت، در فرایند ساخت یک بانک دیجیتال چقدر اهمیت دارد؟

سونیا ودریچویکز: این روز‌ها، همه جا سخن از سرعت است. افزایش سرعت تحویل، نهایت گواه اثبات توجه به سلیقه کاربری است. تازه‌واردین بازار، به‌صورت مداوم در حال ارائه ارزش به کاربران هستند و سرعت، درون‌مایه اصلی این ارزش است.

با توجه به این‌که تحویل چابک (agile delivery) و به کارگیری فناوری‌های مدرن، نقش پررنگی در کاهش چرخه حیات محصولات و خدمات ایفا می‌کند، نزدیکی به کاربران می‌تواند مهم‌ترین پارامتر برای پیروزی در عرصه رقابت تنگاتنگی باشد که میان بانک‌ها و شرکت‌های ارائه دهنده خدمات مالی غیربانکی در گرفته است.

کافی است تا نیاز‌های آن‌ها را شناسایی کنیم، راهکار‌های بهتری را در اختیار آن‌ها قرار دهیم، آزمایش و امتحان کنیم، تکرار کنیم و سرعت را بیش از پیش به‌عنوان یک ارزش به کاربران خود ارزانی کنیم.

 

یکی از افتخارات منحصربه‌فرد شما داشتن کمربند سیاه کیک بوکسینگ است. این حرفه چه کمکی به پیشرفت شما در حیطه بانکداری کرده است؟

سونیا ودریچویکز: به نظر من می‌توان در این مورد به‌خصوص یک مصاحبه مجزا ترتیب داد. قبل از هرچیز باید بگویم که من متوجه شد‌ه‌ام، بخش اعظمی‌ از تکنیک‌هایی که من در خلال تمرین‌های خود از مربی کیک بوکسینگم در مالزی آموخته‌ام، علاوه بر زمین مسابقه، در دنیای مشارکت هم کاربرد دارد و می‌تواند هدایت‌گر رفتار‌های ما در حیطه کاری باشد. البته این هیچ ربطی به مبارزه ندارد!

منظورم تمرکز برای دستیابی به هدفی است که در نظر گرفته شده است؛ آرامشی که ما را قادر می‌سازد تا به روشنی تمام بیاندیشیم، و عضلات ما را به سمت آن‌چه که می‌خواهیم هدایت می‌کند. در نهایت، چیزی که باعث می‌شود من یک مدیر موفق باشم. همان چیزی که از آن با عنوان رهبری خدمت‌گزار (servant leadership) یاد می‌شود.

کیک بوکسینگ به من آموخت که همه چیز امکان‌پذیر است، اگر ما جرات رویاپردازی را داشته باشیم.

من کمربند سیاه کیک بوکسینگم را در اواخر سال 2017 گرفته‌ام اما هنوز هم نمی‌توانم آن را باور کنم؛ این بزرگ‌ترین رویای من بود که به حقیقت پیوست. اما حتی با کمربند سیاه هم نمی‌توان سوار اسب مراد شد و تاخت!

برای این‌که بتوانید پیروز میدان شوید، باید در زمان و در مکان مناسب قرار بگیرید و از سوی رهبری عالی حمایت شوید. موفقیت، تنها زمانی به دست می‌آید که سخت کار کنید، بار‌ها و بار‌ها زمین بخورید، باز هم بلند شوید و دوباره از نو تلاش کنید. برای من، این به منزله یک رقابت نیست، بلکه یک دستاورد بزرگ است و تلاش برای این‌که هر روز بهتر از روز قبل باشم. شاید این تلاش، به ظاهر تمرینی شش ساله به نظر برسد اما برای من، لحظه لحظه آن ارزشمند بوده است.

 

سبک مدیریت خود را چگونه توصیف می‌کنید؟

سونیا ودریچویکز: من مدیریت و رهبری افراد را در عنفوان دوران حرفه‌ایم آغاز کرد‌ه‌ام و در این مسیر اشتبا‌هات زیادی نیز مرتکب شد‌ه‌ام. اوایل فکر می‌کردم من تنها کسی هستم که می‌توانم کار‌ها را به بهترین شکل ممکن به انجام برسانم و سعی می‌کردم به صورت جزئی تک تک افراد تیمم را مدیریت کنم.

به‌عبارتی، به اعضای زیردستی خود اعتماد نداشتم و سعی می‌کردم در تمام اموری که به آن‌ها محول می‌شد دخالت کنم تا همه‌چیز آن‌گونه که من می‌خواهم پیش برود. به مرور زمان دریافتم که مدیران عالی، کسانی هستند که به زیردستان‌شان نیز به اندازه خود اعتماد دارند و به این نتیجه رسیدم که رسالت من، جذب استعداد‌هایی است که می‌توانند در شرکتم کوه را جابه‌جا کنند.

بنابراین، به جای این‌که به افراد خود دیکته کنید که چه کاری باید انجام دهند، به آن‌ها الهام ببخشید، حمایت‌شان کنید و از آن‌ها به خاطر هر کاری که انجام می‌دهند، صرف‌نظر از این‌که آن کار چیست و چقدر بزرگ است، تقدیر کنید. با این استراتژی، محال است شکست بخورید. زمان به من آموخته است که این، یعنی رهبری خدمت‌گزار!

صادقانه بگویم، این‌که یک رهبر خدمت‌گزار بالای سر شما باشد، بسیار بهتر از این است که خودتان باشید و خودتان!

رهبری خدمت‌گزار به ما این امکان را می‌دهد تا میان خودمان و واژه‌های «چه چیز» و «چگونه» فاصله قائل شویم، و به جای آن تمام تمرکز خود را روی «چرا» معطوف کنیم. این‌که افراد دلیل انجام امور مهم محوله به آن‌ها را درک کنند، می‌تواند در ادامه به چگونگی و چیستی آن‌ها نیز ختم شود و این یعنی موفقیت!

ایجاد بستر مناسب، هدایت افراد به سمت «چرایی» امور و اجازه دادن به آن‌ها برای کشف محیط پیرامون، قدرتمند‌ترین تکنیک رهبری است که من آموخته‌ام و تجربه‌اش کرد‌ه‌ام. تکنیکی که هم قدرت دارد و هم قدرت می‌بخشد!

 

منشا الهام شما چه بوده و چه چیزی شما را در مسیر دستیابی به موفقیت یاری کرده است؟

سونیا ودریچویکز: من در یکی از شهر‌های کوچک لهستان متولد شد‌ه‌ام که حتی تا چندین سال پیش در نقشه‌های معتبر نیز نام و نشانی از آن نبود. البته اکنون با تکیه بر گوگل مپ می‌توانید آن را پیدا کنید.

منشا الهام من در وهله اول خانواد‌ه‌ام و به‌ویژه پدرم بود. او به من آموخت که همه انسان‌ها، صرف‌نظر از پیش‌زمینه، نژاد، دین و مذهب، جنسیت، ثروت و غیره قابل احترام‌اند. من معتقدم که این خصیصه باعث شده تا من بتوانم در هر محیطی که هستم، هر جای این دنیای خاکی، از کارم لذت ببرم و دوستان زیادی در زندگی شخصی و حرفه‌ایم داشته باشم.

منشا الهام دیگر من کتاب است. ادبیات، دنیای کاملا جدید و متفاوتی را به روی من گشود و و کتاب‌هایی که خواندم، الهام‌بخش بزرگ‌ترین رویای من در زندگی بودند. رویای سفر در جهان، و دیدن تمام چیزی‌هایی که می‌توانست زندگی من و خود من را دست‌خوش تحول کند.

اگرچه این رویا، در دوران کمونیستی که من در آن قرار داشتم غیرممکن به نظر می‌رسید، اما من خوش شانس بودم و توانستم تحولات ژرف کشورم را تجربه کنم؛ تحولاتی که نه تنها به من اجازه دادند تا مطالعه کنم و سپس در چهار کشور مختلف، از سه قاره متفاوت کار کنم، بلکه من را قادر ساختند تا 65 کشور جهان را از نزدیک ببینم و افراد شگفت‌انگیزی زیادی را نیز در این مسیر ملاقات کنم.

مردم، بزرگ‌ترین منشا الهام من هستند. من در خلال تعاملاتم با دوستان، همکاران، همسن‌وسالان و کارفرمایان، هر روز چیزی جدیدی را یاد می‌گیرم.

 

چگونه بین زندگی و کارتان تعادل برقرار می‌کنید؟

سونیا ودریچویکز: زمانی که به آسیا نقل مکان کردم، متوجه شدم که تعادل در زندگی برای من در سال‌های گذشته، محدود به زمانی شده بود که آن را با خانواد‌ه‌ام سپری می‌کردم… و این کافی نبود. عنصری که در این میان گم شده بود، زمانی برای خود من بود، منِ تنها! باز‌ه‌ی زمانی که می‌توانستم در آن به سرگرمی‌‌های مورد علاقه‌ام بپردازم، دوستانم را ملاقات کنم و کتاب بخوانم. درست همان موقع بود که کیک بوکسینگ را کشف کردم.

هر روز، هفت روز هفته را، به همراه مربی‌ام روزانه 1 الی 2 ساعت تمرین می‌کردم. این کار، نه تنها به من احساس کمال می‌داد، بلکه باعث می‌شد تا آرامش پیدا کنم و ذهنم را از مشکلات کاری روزمره پاک‌سازی کنم. به مدد کیک بوکسینگ، متوجه شدم که وقت گذراندن با خودم و برای خودم چقدر در زندگی‌ام حائز اهمیت است.

این رویه کماکان ادامه دارد، و من هر روز به ورزشگاه می‌روم و تمرین کیک بوکسینگ می‌کنم. خانواد‌ه‌ام به خوبی می‌دانند که این زمان، زمانی سری برای منِ تنها است! ضمن این‌که، من به کار بدون تعطیلات عقید‌ه‌ای ندارم. من هیچ‌وقت در زندگی‌ام از خیر هیچ تعطیلاتی نگذشته‌ام و همان‌قدر به کار سخت و تلاش معتقدم، که به استراحت.

 

شما یکی از برجسته‌ترین اعضای لینکدین هستید. استراتژی رسانه‌های اجتماعی‌تان چست؟

سونیا ودریچویکز: حضور در رسانه‌های اجتماعی من، حدود سه سال پیش و از پست‌های کوتاهی شروع شد که بخشی از سخنرانی‌های من در کنفرانس‌هایم را شامل می‌شد. به مرور زمان، متوجه شدم که حجم قابل توجهی از مخاطبین و دنبال کنندگان را گرد آورد‌ه‌ام که تحت تاثیر قلم من قرار گرفته‌اند. بنابراین شروع به افزایش پست‌هایم در حیطه مدیریت و تحولات دیجیتال کردم.

من متوجه شدم که بسیاری از افراد، امتیازاتی که من تجربه کرد‌ه‌ام را هرگز نداشته و نخواهند داشت و به همین دلیل نیز نوشته‌های من برای‌شان ارزشمند است… بنابراین به این سیر و سفر با مخاطبینم ادامه دادم.

من از مشارکت مخاطبین در پست‌هایم الهام می‌گیرم، چرا که برداشت هرکس از این پست‌ها متفاوت است و دلیل این امر نیز موقعیت‌های متفاوتی است که افراد در آن قرار دارند. من خوشحالم که می‌توانم با نشان دادن چشم‌اندازی متفاوت از مسایل و موضوعات بدیهی، مشارکت مثبتی در زندگی افراد داشته باشم.

منبع: The Financial Brand

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.