راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

چرا بسترهای کراودفاندینگ ما نتوانستند با مدل‌های جهانی هماهنگ شوند؟ / جایگزینی خردمحوری با عامه‌پسندی

فریدون کورنگی؛ مدیرعامل شتابدهنده مپس؛ ماهنامه عصر تراکنش / تامین مالی جمعی (Crowdfunding) در حیطه اقتصاد دیجیتال، به‌عنوان ابزاری برای جابه‌جایی نیروهای محرک اقتصاد دیجیتال کاربرد دارد. جابه‌جایی به این مفهوم که با استفاده از کراودفاندینگ می‌توان تشکل‌های سنتی یا مبتنی بر اقتصاد آنالوگ (غیردیجیتال) را از محوریت خارج کرد و تسلط انحصاری آنان را در بسیاری از بخش‌ها شکست.

اگر در دهه‌های 80 و 90 میلادی سرمایه‌گذاران جسور (venture capitalists) می‌توانستند با هدایت سرمایه‌شان مسیر مشخصی را در توسعه فناوری تعیین کنند، در سال‌های 2000 تا 2015 بیش از 35 میلیارد دلار سرمایه جذب‌شده از طریق کراودفاندینگ نیز در این راستا حرفی موثر برای گفتن داشت. بخش‌های مهمی از فعالیت‌های اقتصادی که تا آن زمان از پشتیبانی سرمایه‌گذاران جسور بهره‌مند نمی‌شدند، توانستند از پشتیبانی عمومی کراودفاندینگ استفاده کنند.

در ایران نیز به عقیده من و همکاران و بنیان‌گذاران در مپس و حامی‌جو، تشکل سرمایه‌های موجود اجازه پشتیبانی و رشد به بسیاری از فعالان اقتصاد دیجیتال را نمی‌دادند و کراودفاندینگ بهترین ابزاری بود که این انحصار را از کنترل آنها درآورده و به بقیه عموم جامعه اجازه داد که در مورد اختصاص سرمایه به آن فعالان با پول خود تصمیم‌گیری کنند. مشخصا بهترین راهکاری که می‌توانست ایده‌های هنری را از انحصار ساختارهای دولتی و خصولتی درآورد، پلتفرمی بود که با استفاده از سرمایه‌های خرد و کوچک بتواند هنرمندان را در راستای تولید کارشان یاری دهد. حامی‌جو به‌عنوان اولین پلتفرم کراودفاندینگ پاداش‌محور در ایران، برای پشتیبانی از هنرمندان مستقل به‌ وجود آمد.

 

دلایل عدم موفقیت کسب‌وکارها در ایران

در این رابطه مطمئنم که همه فعالان در این حیطه، دلایل کیفی زیادی را می‌توانند مطرح کنند. از منظر بنده چند دلیل اصلی برای شکست شرکت‌های نوپا در همه حیطه‌ها را می‌توان دید:

1. نداشتن شناخت کافی و لازم از بازار هدف؛

2. نداشتن اطلاعات و تحلیل کافی از نیاز بازار هدف؛

3. نداشتن زیرساخت فناوری قابل تغییر در سرعت بالا؛

4. ناکارآمدی مدیریت، به‌دلیل نداشتن تخصص مدیریت شرکت‌های فناوری‌محور؛

5. مدل‌های فکری ناقص برای اجرا، توسعه و به وجود آوردن ارزش پایدار؛

6.  نداشتن تمرکز و نبود برنامه برای بازه‌های طولانی‌مدت 3 تا 8 سال؛

7. سهل‌انگاری در ساختن و تحلیل مدل‌های مالی و تجاری (به‌دلیل نداشتن تخصص لازم).

بیش از 20 شاخص دیگر را می‌توان به این لیست افزود، ولی لازم می‌دانم که در حیطه کراودفاندینگ، علاوه بر عوامل فوق، عدم شناخت مدل کراودفاندینگ به‌عنوان ابزار و استفاده از آن با تفکر کوتاه‌مدت (زودبازدهی) را به‌عنوان عامل اصلی ناپایداری معرفی کنم. شاید با تمرکز روی بخشی از بازار کراودفاندینگ که تعداد زیادی فعال داشته، بشود مساله را بهتر شناخت. در ایران کراودفاندینگ برای مسائل و نیازهای خیریه و نیکوکاری بیش از هر قسمت دیگر حیطه‌های آن رشد داشته (حداقل از نظر تعداد) ولی آیا واقعا کراودفاندینگ بوده است!؟

دلیل این سوال این است که نقش اصلی وب و فناوری‌های web2.0 جایگزین واسطه‌گران (دلال‌ها) و به وجود آوردن مدل بهتری برای عرضه و توزیع خدمات و کالا بوده است، اما آیا کراودفاندینگ را در آن محدوده دیدن کافی است؟ کراودفاندینگ نیاز به به‌وجود آوردن چارچوب‌هایی دارد که فناوری وب آن را آسان‌تر می‌سازد، ولی مبنای آن نیست!  چون به‌طور مثال اکثر موسسات خیریه بزرگ در ایران خودشان وب‌سایت و درگاه الکترونیکی دارند و برای آنان مفهومی ندارد که از سایت دیگری برای این هدف استفاده کنند و در اکثر اوقات از نظر اعتباری حاضر به اشتراک گذاشتن اعتبارشان با دیگری نیستند.

پس به وجود آوردن سایت‌های کراودفاندینگ برای جلب پشتیبانی خیرین بیشتر باید روی پروژه‌های خارج از نقاط تمرکز خیریه‌های بزرگ متمرکز باشد و نیز بر مبنای آگاهی از فرهنگ انسان‌دوستانه ایرانیان تنظیم شده باشد که البته به نظر من کاملا آزمون و خطایی بوده و هدفمند شروع نشده است؛ چون بازار هدف خودش را با دقت و به اندازه لازم مطالعه نکرده یا حداقل بنده در مورد میزان مطالعات بازار آنها اطلاعات کافی ندیده و ندارم.

نتیجه اینکه ما همان مدل توسعه را در بخش مجازی هم می‌بینیم: بیش از 1200 خیریه به‌ثبت‌رسیده در ایران که کار موازی و تکراری زیادی بین آنها وجود دارد و حال بیش از 12 سایت کراودفاندینگ خیریه هم به آنها اضافه شده است. اگر به حرف‌های اول من برگردیم، می‌بینیم که تشکل متمرکزی در این بخش وجود نداشته که بخواهد بازار را کنترل کند تا از ابزار کراودفاندینگ برای آن استفاده شود.

 

فرهنگ‌سازی عبارتی من‌درآوردی است

برخی به نبود بستر مناسب برای عدم موفقیت این کسب‌وکارها اشاره می‌کنند یا عدم اعتماد مردم به فعالیت آنها را هم از عوامل عدم موفقیت می‌دانند. باید بگویم آنچه می‌توان به‌صورت کیفی و نه کمی، در هنگام ورود ابزاری مانند کراودفاندینگ در بازاری سنتی ولی جوان مانند بازار ایران دید، این است که فرهنگ نقش بسیار موثر و ظریفی را بر عهده دارد. فرهنگ‌سازی به نظر من عبارتی من‌درآوردی و نتیجه نخواستن آگاهی است که شاید پیچیدگی‌هایی هم داشته باشد.

ما مجبور خواهیم شد که جهت استفاده بهینه از تمامی منابع که بخش اصلی آن منابع و سرمایه‌های انسانی ما هستند، از راهکارهایی که بر مبنای خرد و عقلانیت به وجود آمده‌اند، استفاده کنیم. اجازه بدهید کمی بیشتر توضیح دهم. به‌طور مثال آیا می‌توانیم به خود اجازه دهیم که رفتار یکی از اقوام کهن ایران را با عناوین فرهنگ‌سازی عوض کنیم!؟ من فکر نمی‌کنم؛ ولی می‌توانیم با ارائه چارچوب‌هایی که به آن قوم نشان دهد که مزیت اصلی و مهم برای آنها چه خواهد بود، پیش‌بینی کنیم که در بازه زمانی طولانی‌مدت رفتاری مناسب با سود و بهره‌مندی از خود نشان دهند.

اگر این فرهنگ‌سازی است، پس بسیار خوب. به نظر من این چارچوب به‌وجودآمده از خرد و عقلانیت به ذات خود، در هر کجای دنیا نیکو و جذاب خواهد بود. مردم اعتماد را به دست می‌آورند یا به یکدیگر می‌دهند. در هیچ کجای دنیا اعتماد چیزی نیست که بدون به دست آوردن، داده شود و ایران هم از اين قاعده مستثني نیست. تمام فعالان حیطه کراودفاندینگ باید راهکاری مناسب برای جلب اعتماد بازار هدف خود پیدا کنند و این به‌نوعی خود مزیت رقابتی آنان محسوب خواهد شد.

 

مشکل در پیاده‌سازی قوانین است

در کنار اینها، مبحث رگولاتوری و نظارت را هم نمی‌توان نادیده گرفت و برخی، سخت‌گیری‌های قانون‌گذاری را شاید باعث دلسردشدن کسب‌وکارهای کنونی یا افرادی که در فکر راه‌اندازی کسب‌وکاری در این حوزه بودند، می‌دانند. فکر می‌کنم نظرات بنده در مورد هرگونه دخالت دولت در بخش خصوصی را به اندازه کافی شنیده‌اید. تجربه شرکت‌های نوپا در حیطه‌های مختلف فناوری را اکنون می‌توانیم با داده و آمار تحلیل کنیم.

آیا خروجی مورد نظر در گسترش و توسعه فناوری‌های نو و موثر (جهانی) را به دست آورده‌ایم؟ آیا توسعه به ظاهر موثری که مشاهده می‌شود در بحران‌های فعلی قابلیت پایداری از خود نشان خواهد داد؟ اگر دولتمردان فعال در این حیطه می‌توانند با داده و تحلیل مبتنی بر آن من و شما را در بخش خصوصی قانع کنند، من حرفی برای گفتن نخواهم داشت!

خوشبختانه برای حامی‌جو، دولتمردان تصمیم گرفتند که کراودفاندینگ پاداش‌محور را مستثنی کنند و با این شرایط مپس پشتیبانی از حامی‌جو را به‌صورت فعال ادامه خواهد داد. به نظر من دلسردشدن یا دلگرم‌شدن پدیده‌ای شخصی و غیرقابل سنجش و اندازه‌گیری است؛ بنابراین من از سخن گفتن در این مورد خودداری می‌کنم. اما هرگاه شما در هر بازاری مشاهده کردید که بزرگ‌ترین بازیگر آن بازار سعی بر القا و تسلط تفکر و برداشت‌های خود بر رفتار آن بازار داشته باشد، به‌راحتی خواهید دید که ساير فعالان در آن بازار تفکر رشد و توسعه پایدار را از برنامه‌ریزی‌های خود بیرون برده و در نتیجه رفتار بازار حالتی دفاعی، انبساطی و کوتاه‌بینانه خواهد داشت.

با این برداشت، رفتار بزرگ‌ترین بازیگر در بازار ایران که دولت است، مشخصا رفتاری انحصار‌طلب و به دنبال تسلط معیارهای خود در بازار است و نتیجه آن هم تقریبا به‌طور مشخص در همه بخش‌های اقتصاد کشور عیان و قابل مشاهده و تحلیل است.

اگر دولت به‌عنوان بزرگ‌ترین بازیگر اقتصادی ایران سعی بر تسلط برنامه‌ها و ایده‌های خود (هر چقدر هم که خیرخواهانه و با نیت درست باشند) بر بازار فناوری و اقتصاد دیجیتال ایران داشته باشد، نتیجه‌ای بیهوده و مضر خواهد داشت. وقت آن است که دولتمردان ما به جوانان و ارزش‌آفرینان ما اعتماد کنند و با ساختن چارچوب و فضای مناسب به آنها اجازه دهند که ارزش‌های شایسته‌اي در اقتصاد دیجیتال کشور به وجود آورند.

به همین دلیل هم مقررات جدید فرابورس برای جلب سرمایه (خرید سهام شرکت‌ها) لازم به نظر می‌رسد. چارچوب‌های مناسب همیشه برای رشد و توسعه مفید است؛ چالش اصلی در چگونگی پیاده‌سازی و به‌کارگیری چارچوب است. مانند ساير قوانین بسیار خوبی که ما در کشور داریم، نمی‌شود در مورد کاربری آنها بدون سنجش آنچه تاکنون اتفاق افتاده و نتایجی که داشته‌اند، صحبت کرد. مشکل قوانین و مقررات همیشه در پیاده‌سازی سیستمی در مقابل پیاده‌سازی سلیقه‌ای و شخص‌محوری بوده است.

اگر پیاده‌سازی سیستم‌محور باشد، مقررات جدید نباید به مانع تبدیل شوند. شوربختانه چون معمولا تولید مقررات و وضع کردن قانون در دنیای پرسرعت امروز، عکس‌العملی بوده، پیاده‌سازی سیستماتیک بسیار سخت‌تر از معمول است. مشخصا در حیطه استفاده از تامین مالی جمعی برای جلب سرمایه، هدف نباید به وجود آوردن بوروکراسی بوده باشد؛ بلکه فکر می‌کنم از اهداف اصلی حفاظت از منافع جمع و نیز اعتباربخشی به بازار سرمایه در دنیای دیجیتال است. تنظیم قوانین در راستای به وجود آوردن ساختار مفید و دارای ارزش، شرافت و تمامیت اصل، وظیفه قانون‌گذاران است و امید من هم این است که در این حیطه دوستان فرابورس و وزارت کار این وظیفه را به نحو احسن انجام دهند و اجرا کنند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.