پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
نگاه رئیس انجمن اوراق بهادار آمریکا به فینتکها / مشتری کلاهبردار است و وکیل دربان
چه کسی بهتر از ژوزف بورگ (Joseph Borg) رئیس انجمن اوراق بهادار آمریکای شمالی میتواند درباره فینتک چیزی به ما بیاموزد؟ فرصت این را یافتیم که با آقای بورگ درباره حوزه فینتک به گفتوگویی نسبتاً بلند بنشینیم.
بورگ میگوید: «تقاطع بین خدمات مالی و فناوری یا همان فینتک موجی در آینده است و اکنون به راه افتاده است.» اما موضوعی که باید در نظر داشت این است که همواره فناوری از رگلاتوری جلو میافتد.
چرا فکر میکنید رگلاتوری از فناوریهای جدید عقب میماند؟
فناوری فینتک با تمامی نوآوریهایش، مقرونبهصرفه بودن و راحتیاش خطراتی هم دارد. ما اکنون وارد حوزههایی مثل ارز رمزنگاریشدهایم که در آنگاه مردمی که آشنایی زیادی با فناوری ندارند یا به آن بیشازحد اعتماد میکنند مورد سوءاستفادههایی قرار میگیرند. بهعنوان یک نتیجه آنها سلامت و امنیت شخصیشان را فراموش میکنند.
هرچند هنوز هم ما یک جامعه مبتنی بر پول نقد هستیم، حوزه فینتک به افراد امکان داده پول منتقل کنند و تراکنشهای بینالمللی انجام دهند.
فینتک با تجدیدنظر در بازارهای جوانتر هزینهها را کاهش و سرعت فناوری را افزایش میدهد. حد پایین ماجرا اینکه فناوری به شکل نمایی رشد میکند و ایده مرزهای جغرافیایی معنایشان را از دست میدهند. نرمافزارهای موبایلی مثل ونمو، پیپال یا کشاَپ به افراد امکان دادهاند فوراً پولی را برای دوستی در خیابان یا حتی کشوری دیگر منتقل کنند.
منظور من کارایی و رضایتمندی کاربران است. در بسیاری موارد کارتهای اعتباری منسوخ میشوند چون مردم به استفاده از این ابزارها گرایش بیشتری پیدا میکنند.
با ظهور فناوری نوین ظرفیت قوانین مربوط به حفاظت از مشتری به یکی از موانع تبدیل میشود. چرا؟ رشد نمایی و پیشرفتهای سریع بهروزرسانی دائم قوانین را ناممکن کردهاند.
سازندگان فناوری آن را بهتر از رگلاتورها درک میکنند. ما اکنون در مرحلهای هستیم که هر چیز از پرداختهای ساده گرفته تا امنیت، وام و سرمایهگذاری و درمجموع امور مالی در سپهر موبایل رخ میدهند و فناوری و امور مالی برای همیشه باهم پیوند خوردهاند. رگلاتورهای امنیت دولتی بهتازگی بررسیهایی در مورد بیشترین افرادی که امکان تخلف دارند انجام دادهاند.
چرا ارزیابی رگلاتورها منعکسکننده بیشترین خطر مالی برای نسل جدید است؟
نسل جدید با فناوری بزرگ میشود. نوعی حس اعتماد ذاتی نسبت به فناوری وجود دارد، چون فناوری چیزی است که این نسل میشناسد و بهخوبی استقراریافته است؛ اما من فکر میکنم نگرانی درباره «از دست رفتن حریم خصوصی» کمتر دیده میشود و به دلیل همین اعتماد آنها پتانسیلهای بالقوه تخلف را نمیبینند. این موضوع باعث میشود بیشتر درخطر باشند.
فکر میکنید ما بهعنوان افراد نسل جدید باید چه قدمهایی برای جلوگیری از این خطرات برداریم؟
اینیک مسئلهآموزشی است. اگر با تاریخچه خطرات و مشکلات قبلی آشنا شوید بهتر میتوانید درکش کنید؛ مثلاً ممکن است چیزی درباره سقوطهای بازار سهام و حبابهای مسکن بدانید اما آن را واقعاً تجربه نکرده باشید. ازاینرو فناوری بیشتر از هر چیز دیگر بر شما اثرگذار است. این بررسی رگلاتوری بعدها نشان داد که بیبیبومرها* بیشتر قربانی تخلفات مالی هستند.
بیایید بیشتر درباره بیبیبومرها و دلیل قربانی بودنشان حرف بزنیم.
برخلاف این نسل که با گوشیهای همراه بزرگشدهاند بیبیبومرها دیرتر با آن مواجه شدند. آنها میدانند که این بخشی از بیبیبومرهای جوانتر است. آنها مفید بودنش را میدانند اما بهاندازه نسل جدید از پیچیدگیهایش آگاه نیستند. احتمالاً همانطور که قبلاً گفتم آنقدرها هم به آن اعتماد ندارند. همین موضوع آنها را در گروه دوم خطرات بالقوه و قربانی شدن قرار میدهد.
بیبیبومرهای آشنا با دلار هدف بزرگتری برای متقلبان هستند. این افراد بهراحتی سراغ ایمیلهایی میروند که وعدههای ۲۵ میلیون دلاری میدهند یا صرفاً یک فیشینگ ساده هستند.
آنها نمیدانند که در حال لو دادن هویت آنلاینشان هستند. سرانجام نمیتوان گفت که فینتک چیز بدی است. این فناوری هم مثل هر فناوری دیگر در بلندمدت به هدفی برای متقلبان تبدیل میشود تا زمانی که مردم آموزشهای لازم را ببینند و خودشان با فناوری بیشتر آشنا شوند.
نظرتان در مورد شیفتگیها و جنون ارز رمزنگاریشده چیست؟
اجازه دهید داستان کوتاهی برایتان بگویم. اخیراً برای گفتوگویی با سی انبیسی به نیویورک رفتم و وقتی در لابی منتظر بودم به گوشیام نگاهی انداختم تا زمان بگذرد. حدس میزنید چه دیدم. پیامی به من ضمانت میداد که در ۲۴ ساعت ۱۳ هزار دلار سود با ارز رمزنگاریشده کسب میکنم.
اینجا را کلیک کنید تا کار را شروع کنیم. خب این موضوع برای خیلی از بیبیبومرها و نسل جدید هایپ است بهخصوص وقتی مسئله پول در میان باشد. شیدایی ارز رمزنگاریشده از رونق مسکن متفاوت نیست. قبل از سقوط بازار سهام همه سراغ خانه رفته بودند. چرا؟ چون بازار اصلی آنجا بود. کاری بود که باید انجامش میدادند.
بازار ارز دستکمی از این بازار خانه ندارد. در سال ۱۹۹۹ صحبت از واتر کولر به میان میآید. چرا؟ کسبوکار آنلاین چیز تازهای بود و IPOها تازهوارد عرصه شده بودند. بهطور خاص شما با دوران.COM سروکار داشتید و اگر.COM پشت چیزی بود، مردم آن را میخریدند. آیا چیزی از آن میفهمیدند؟ ابداً. آیا میدانستند این فناوری چه میکند؟ اصلاً. همه آنچه میدانستند این بود که قرار است رشد کند.
پس آن را میخریدند. الآن وارد عرصه ارز رمزنگاریشدهایم و آنهایی که سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ آنقدر باهوش بودند که آن را استخراج کنند بهطور ناگهانی در حال ریزش هستند.
ما با همین شیدایی در این عرصه مواجهیم که هر کس بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از ارز رمزنگاریشده یا زنجیره بلوکی دارد روی آن سرمایهگذاری میکند. از همین رو متقلبان و کلاهبردارها سر برمیآورند.
ارز رمزنگاریشده چطور بر بیبیبومرها اثر میگذارد؟
به کسانی که چیزی نمانده پسانداز بازنشستگیشان را پشت سر بگذارند یا خانهشان در آخرین بحران زیرآب رفته است میگویند پولشان دیگر برنمیگردد؛ هزینههای سلامت افزایشیافتهاند و پولشان از بین میرود. این افراد به خودشان میگویند خب الآن ارز رمزنگاریشده در حال رشد است پس باید آن را بخرم. این دقیقاً همانجایی است که متقلبان وارد ماجرا میشوند؛ بهترین کلاهبردارها از تیترهای بزرگ روزنامهها سر درمیآورند.
برای کسانی که درگیر ماجرا هستند زنجیره بلوکی جایی برای ماندن است. این فناوری هنوز یک سیستم جدید است و احتمالاً آنطور که میگویند هک ناشدنی نیست. پیام بورگ برای کسانی که در این زمینه سرمایهگذاری میکنند چیست؟
اگر واقعاً در این زمینه آموزشدیدهاید و فکر میکنید چیزی است که باید امتحانش کنید و قرار است پولتان را در آن بگذارید، از خودتان بپرسید؛ اگر روزی لاسوگاس میرفتم و این پول را در شرطبندی قرمز و سیاه خرج میکردم و روی قرمز شرط میبستم و سیاه میآمد، میتوانستم راهم را کج کنم و بگویم «خوب بود، سرگرمم کرد»؟ بعد هم شب راحت به خواب بروم؟
اگر راحت خوابتان برد که دیگر مشکلی نیست. وقتی Mt. Gox شکست خورد تماسهایی با من گرفته شد مبنی بر اینکه من این کوینها را داشتم و آیا میتوانم به FDIC زنگ بزنم و کمک بخواهم؟ یا میتوانی به من کمک کنی پول بیتکوینم را برگردانم؟ هیچکس واقعاً نمیدانست وارد چه عرصهای شده است.
بعضیها فکر میکردند واقعاً به خدای پول رسیدهاند. مشکل اصلی ارز رمزنگاریشده امروز این است که مردم واقعاً آن را نمیفهمند. چطور باید چنین چیزی را درک کنند؟ مردم عموماً نگاهی به مقالهها میاندازند که به نظر میرسد کاملاً همهچیز را آموزش داده است.
اما روی این کلمات کلیدی تمرکز کنید؛ هیچ تضمینی نیست که این سرمایهگذاریها زنده بمانند یا حتی موفق شوند. با آن سرمایهگذارانی که وارد این عرصه میشوند باید شبیه دیگر عرصهها رفتار کنید. درست ارزیابی کنید. این ارز تحت پوشش ایالاتمتحده نیست و رگلاتوری ندارد. اگر از دستش بدهید دستتان جایی بند نیست.
چه پیامی برای سرمایهگذاران در زنجیرههای بلوکی یا ارز رمزنگاریشده دارید؟
باید مراقب همهکسانی باشید که وعدههای سود زیاد میدهند. همه بانکها در حال حاضر در زنجیرههای بلوکی سرمایهگذاری میکنند و پتانسیلهایی درباره ارز رمزنگاریشده وجود دارد؛ اما یادتان باشد این فناوری نظارت ندارد. به کشورهایی نگاه کنید که مبتنی بر بسیاری از این ارزها هستند؛ دستکم ایده اولیهای به دستتان میآید… هیچ تضمینی برای سود زیاد وجود ندارد چون بنا بر تعریف، بازگشت سود بیشتر به معنی ریسک بالاتر است. هیچ ضمانتی برای افزایش سرمایه در این بسترها وجود ندارد.
اگر کسی چنین پیشنهادی به شما داده است، مراقب باشید. آیا مجوز این کار را دارد؟ خیلی از این صحنهسازیهای تقلبی مجوز ندارند و افرادی با شرکتهای ثبتنشده هستند.
اگر بهعنوان یک سرمایهگذار به آنها نزدیک شدهاید، به نکاتی نگاه کنید که در هر سرمایهگذاری دیگر آنها را میدیدید. فینتک قرار نیست از بین برود و زمان زیادی برای توسعه فناوریهای جدید و رگلاتوریهای مربوطه میخواهد. ما اکنون در مراحل آغازین ارز رمزنگاریشده هستیم و هر بار که در هر زمینهای نوعی شیدایی دیده میشود باید به آن زمان بدهید.
کسانی که این فناوری را ساختهاند چیزهای بیشتری نسبت به رگلاتورها دربارهاش میدانند، اما منظورم از این حرف نقد رگلاتوری نیست.
گروه بعدی متقلبانی هستند که با این کار گذران زندگی میکنند و باید زیروبم آن را بدانند. یادتان باشد شرکتهای بزرگ و قانونی چنین وعدههایی نمیدهند؛ آنها ممکن است در فینتک سرمایهگذاری کنند اما هیچ ضمانتی مبنی برافزایش سرمایه با ریسک کم نمیدهند. آنها فقط خدماتی را با حداقل هزینه ارائه میکنند.
درباره وکلایی که با مشتریانی مواجهاند که میخواهند وارد این عرصه شوند چه پیامی دارید؟
اجازه دهید سناریوی متداول تقلب را که امروزه میبینم برایتان ترسیم کنم. اول مشتریای دارید که به دفترتان میآید و به شما میگوید در حال ورود به عرصه ارز رمزنگاریشده است و میخواهد با یک LLC کارش را شروع کند. این فرد از شما میخواهد حافظ حسابی بانکیاش باشید.
چیزی مثل این: «یک فناوری با الگوریتمهای جدید داریم و داریم ارز جدیدی شروع میکنیم و انتظار ICO داریم. میخواهیم سرمایهمان را افزایش دهیم و برای مدیریتش سراغ شما آمدهایم.»
چرا سراغ وکیل میروند؟ چون نوعی حس مشروعیت به آنها میدهد. اینجا مشتری کلاهبردار است و وکیل دربان.
وکیل بهعنوان دربان پولی در سپرده جمع میکند و دستآخر درصدی از شرکت را میطلبد. مشتری به شما اطلاع میدهد که اولین معامله انجامشده و مبلغ عمدهای پول این سپرده را لازم دارد تا به حسابی در هنگکنگ بفرستد. مدت کوتاهی بعدازآن سرمایهگذاران به شما که وکیل هستید زنگ میزنند و درخواست بهروزرسانی میکنند، چون هنوز چیزی نشنیدهاند. مشکل اینجاست.
ما وکلایی را نقد میکنیم که دربان این نوع تخلفات هستند و اغلب موارد جرمی را تسهیل میکنند که هیچچیزی دربارهاش نمیدانند. آنها محافظت از صندوقهای سپرده مشتری را وظیفه قانونی و اعتباری خودشان معرفی میکنند، اما موضوع این است که در بسیاری موارد این سپردهها جعلیاند.
اکنون اجازه دهید سراغ یک سناریوی قانونی بروم. یک ماه پیش یا بیشتر در کالیفرنیا بودم و با انجمن سرمایه ملی جلسهای داشتم در مورد سیلیکون ولی نارنجی یکی از غولهای مخابراتی اروپا، آفریقا و آسیا و به مسئله سرمایه در سیلیکون ولی پرداختیم. خیلیها درباره نقش وکلا در سناریو حرف میزدند. این موضوع نشان میداد همه متوجه ماجرا هستند. وکلا هم باید به این موضوع درست بپردازند.
منظورتان از انجام درستکار توسط وکلا چیست؟
ارز را بهعنوان یک ضمانت ثبت کنند و یک کارگزار برای جنبه فروش برگزینند.
به سرمایهگذاران چه میگویید؟
از آنها میخواهم وکلایی انتخاب کنند که فناوری را میفهمند و درعینحال وکلایی استخدام کنند که قوانین امنیتی و حقوق اوراق و کالاها را درک میکنند. در غیر این صورت اغلب در موارد امنیتی و تضمینی یا قوانین انتقال پول گیر میافتید.
چه پیامی برای مؤسسات آموزشی مانند هفت سرا دارید؟ مؤسساتی که در حال آموزش مالی ۱۰۱ و علم اقتصاد هستند.
درحالیکه دانشجویان در دانشگاه درباره این مسائل خیلی حرف نمیزنند در مراحل بالاتر تحصیلی چنین اتفاقی در حال رخ دادن است. ما باید چنین چیزی را وارد سیستم آموزشیمان کنیم تا جایی که دانشجو وقتی در مورد این موارد چیزی میشنود فقط بگوید: «دربارهاش شنیدهام و خیلی مطالعاتم را بیشتر کردهام.»
این نوع نظام آموزشی باعث میشود پول زیادی صرفهجویی شود و بودجههای تحصیلی، بودجههای کالج و حتی پولهای صندوق بازنشستگی از بین نروند.
شمارا به دلیل تلاشهایی که سرانجام منجر به محکومیت بلفورت** شد میشناسند. آیا فکر میکنید در آینده هم شاهد چنین پروندههایی باشیم؟
مسلماً. هرگاه سرمایهگذاری در هر موقعیت جغرافیایی دارید که با فناوری، ارز رمزنگاریشده و ICO ترکیبشده چنین چیزی خواهید دید. ایالتهای مختلف دیدهاند که تگزاس، ماساچوست و کارولینای شمالی چه کردهاند. در حال حاضر این پروندهها کم هستند، اما در بلندمدت شاهد پروندههای بیشتری خواهیم بود.
در حال حاضر چه اقداماتی درزمینهٔ کمیسیون یا رگلاتوری در حال انجام است؟
NASAA اکنون یک گروه فینتک دارد که همهچیز را مطالعه و اطلاعات مختلف را دریافت میکنند. در اواخر بهار امسال (۲۰۱۸) نیز میزگردی درزمینهٔ فینتک خواهیم داشت که از طریق وبکست رخدادهای سال گذشته را مرور میکنیم؛ اما با افزایش این نوع پروندهها در آینده مشارکت بیشتری بین ایالتهای مختلف خواهیم دید و شما میتوانید روی این موضوع حساب بازکنید.
پینوشت:
- کودک نسل انفجار یا بیبیبومر کسی است که در دوره انفجار جمعیت پس از جنگ جهانی دوم، یعنی در حدفاصل سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۶۴، زاده شده باشد. این نسل زاده دوره رفاه و رونق اقتصادی در جهان است. ریسکپذیری و کارآفرینی و همینطور خلق کسبوکار جدید از ویژگیهای بارز این نسل به شمار میرود. از نگاه بیبیبومرها همهچیز ممکن است چون آنها نسلی هستند که در دوره رونق اقتصادی به دنیا آمدهاند.
- بورگ گروهی تشکیل داده بود که درنهایت منجر به دستگیری و محکومیت جردن بلفورت، معروف به «گرگ والاستریت»، به دلیل پولشویی و تقلب اوراق بهادار شد. جردن بلفورت، فردی که از هیچ شروع کرده بود، در ۲۵ سالگی میلیونر شده بود و در سیوچندسالگی همهچیز از کاخ گرفته تا جت شخصی، قایق شخصی، نگهبانان مسلح و غیره داشت؛ اما به جرم تقلب و کلاهبرداری در بازار بورس به ۲۲ ماه زندان و پرداخت ۱۱۰ میلیون دلار جریمه محکوم شد. همچنین تا آخر عمر از حضور در والاستریت منع شد. او به گرگ والاستریت شهرت یافته است.
منبع: ماهنامه پیوست