راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

خرس‌های جهان متحد شوید!

الکامپ به آخرین روز خودش رسید و این الکامپ این شانس را داشت که در روزهایی برگزار شود که دلار رکوردهای تاریخی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. حجم خبرهایی که درباره دلار و سکه منتشر می‌شد، آنقدر زیاد بود که ناخودآگاه یاد چند ماه پیش بیت‌کوین افتادم. روزهایی بود که بیت‌کوین به‌سرعت کانال‌های ۱۰۰۰ دلاری را پشت سر می‌گذاشت و قیمت آن همین‌طور بالا و بالا و بالاتر می‌رفت. این رکوردها به حدی بالا رفت که به نزدیکی کانال ۲۰ هزار تایی هم رسید؛ منتها بیت‌کوین آنجا متوقف شد و بعد از آن در سراشیبی افتاد. در شش ماه گذشته متوسط قیمت بیت‌کوین هفت هزار دلار بوده که نسبت به مهرماه و قیمت پنج هزار دلاری یک افزایش محسوب می‌شود. هر چقدر که افزایش قیمت بیت‌کوین همه را هیجان‌زده می‌کرد که بروند بیت‌کوین بخرند، سقوط آزاد ریال همه را به وحشت انداخته که ریال‌هایشان را به دلار تبدیل کنند. خیلی از کارشناسان مالی پیش‌بینی می‌کنند که این دلار ۱۱ هزار تومانی حباب دارد و قیمت واقعی دلار حدود ۹ هزار تومان است. ببینید اصلا داریم درباره چه چیزهایی حرف می‌زنیم! دلار و ارز و سکه و چیزهایی که قاعدتا برای یک فعال کسب‌وکاری نباید از اولویت بالایی برخوردار باشد.

می‌خواهم برخلاف جریان حاکم بر افکار عمومی از خودم و دیگران بخواهم که به جای تمرکز بیش از حد بر موضوعات حاشیه‌ای به اصل کسب‌وکارمان بپردازیم. قطعا در شرایط بی‌ثبات اقتصادی تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری سخت می‌شود و نمی‌توان انتظار داشت که بتوان به‌آسانی تصمیم گرفت که چه باید کرد. سال‌هاست ایران دچار این شرایط است و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در این شرایط هم سخت است و دشوار.

نکته مهمی که نباید از نظر دور داشت این است که همه هنری که ما باید داشته باشیم، رانندگی در شرایط سخت است. این روزها حال بسیاری از ما مانند کسی است که در جاده یخ‌زده و هوای مه‌آلود و تاریک می‌خواهد بار شیشه را به مقصد برساند. قطعا استرس و فشاری که به فرد وارد می‌شود، ویرانگر است؛ می‌شود با بی‌احتیاطی رانندگی کرد و بار شیشه و خودمان را به نابودی بکشانیم. قطعا هرچقدر هم که احتیاط کنیم، نمی‌دانیم پشت پیچ بعدی چه چیزی انتظار ما را می‌کشد، اما نکته مهم این است که اگر احتیاط نکنیم حتما پشت پیچ بعدی چیز خوبی انتظار ما را نمی‌کشد.

می‌دانم که این صحبت‌ها شعاری به نظر می‌رسد و می‌دانم که این روزها امید واهی دادن بدترین کار است، اما آن چیزی که تصور می‌کنم، این است که اگر ما هم بخواهیم همان مسیری را طی کنیم که افکار عمومی ما را به آن سمت هدایت می‌کند، ما هم بخشی از مساله خواهیم شد. می‌گویند گوسفند نباشید! کمتر درباره اینکه «چه باشید» می‌گویند و معنای پنهان گوسفند نباشید، معمولا این است که گرگ باشید. گوسفند دریده می‌شود و گرگ می‌درد. منتها راه سومی هم وجود دارد و آن خرس بودن است. می‌توان دریده نشد و کسی را هم ندرید.

در کسب‌وکار خرس بودن کار آسانی نیست. در شرایطی که جامعه را گرگ‌ها و گوسفندها پر کرده‌اند، بهترین انتخاب خرس بودن است. حالا وقتی خرس‌ها به جان هم بیفتند، نتیجه منطقی این است که جمعیت اندک خرس‌ها هم از بین می‌رود و گرگ‌ها به‌مرور همه گوسفندها را می‌درند. آن وقت جامعه‌ای خواهیم داشت با کلونی‌های محدودی از گوسفند و تعداد زیادی گرگ.

بهترین انتخاب خرس‌ها این است که در کنار هم باشند. قرار نیست با هم زندگی کنند، اما قرار است پشت به پشت هم بدهند و بقیه را هم تشویق کنند. گوسفندهای بیشتری باید مسیر خرس شدن را طی کنند. برای خرس شدن مهم‌ترین چیز آموزش است. دانستن و افزایش مهارت‌ها و شایستگی به افراد کمک می‌کند در جامعه سالم بمانند. این روزها می‌گذرد و ممکن است بعدها جایش درد کند، اما می‌گذرد. آن چیزی که مهم است اینکه آموزش خودمان را جدی بگیریم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.