راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

عبور از دیوار چهار لایه

میثم زرگرپور؛ مدیرعامل شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه سیناتک / از کار در معدن و روزنامه‌نگاری که بگذریم، راه‌اندازی و تلاش برای بقا و رشد استارت‌آپ‌ها در ایران احتمالاً یکی از سخت‌ترین کارهاست. البته خود بنیان‌گذاران استارت‌آپ و صدالبته کارآفرینان سازمانی، نظری خلاف این دارند و ادعا می‌کنند که کارشان حتی از آن دو گروه دیگر هم سخت‌تر است و شاید چندان هم بیراه نمی‌گویند!

راه‌اندازی استارت‌آپ در همه جای جهان کار سختی است و در ایران، سخت‌تر. کسی که قصد دارد با راه‌اندازی استارت‌آپ به دنبال رؤیاهای شخصی‌اش برود گاهی اوقات با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود که حتی تصورش را هم نمی‌شود کرد و اصولاً یک کسب‌وکار ممکن است با چنین مسائلی هم روبه‌رو شود.

کدام مشکلات و مسائل؟ هرچند به‌عنوان کسی که مدت‌ها با استارت‌آپ‌ها از نزدیک ارتباط داشته از بسیاری از مشکلات آن‌ها باخبر بودم، اما در توییتر این پرسش را مطرح کردم که: «به نظر شما در شرایط فعلی، مهم‌ترین مشکلات (پایه‌ای و ریشه‌ای) پیشروی استارت‌آپ‌ها چه چیزهایی هستند؟»

هرچند پاسخ‌هایی که از فعالان استارت‌آپی گرفتم چندان عجیب نبود، اما تعدد و اولویت بالای برخی از آن‌ها، شگفت‌زده‌ام کرد. در ادامه، مهم‌ترین مشکلات استارت‌آپ‌های ایرانی از دید خودشان را خلاصه و جمع‌بندی کرده‌ام.

 

اول: کمبود دانش

از دید استارت‌آپی‌ها (واژه‌ای که خودم هم با آن راحت نیستم، اما خودشان دوست دارند همین‌جوری نامیده شوند)، کمبود دانشِ توسعه یک کسب‌وکار استارت‌آپی، مهم‌ترین مشکل استارت‌آپ‌هاست؛ مشکلی که باعث می‌شود خیلی وقت‌ها استارت‌آپ‌ها مسیر پیشروی‌شان را نشناسند و به مشکلاتی برخورد کنند.

از دید استارت‌آپی‌ها، کمبود منتورها، مشاوران و مربیان خوب و کار بلدی که هم خودشان یک‌بار این مسیر را رفته باشند و هم به سهولت بتوان به آن‌ها دسترسی داشت، یکی از دلایلی است که باعث این کمبود دانش می‌شود؛ هرچند کمتر پیش‌آمده که استارت‌آپ‌ها به قصور خودشان در «دانشجو» بودن اعتراف کنند.

در این میان، نقش شتاب‌دهنده‌ها در این حس نارضایتی را هم نباید نادیده گرفت. فراموش نکنیم که آموزش و مشاوره، اصلی‌ترین خدماتی هستند که شتاب‌دهنده‌ها به استارت‌آپ‌ها ارائه می‌دهند. پس اگر استارت‌آپ‌هایی که در شتاب‌دهنده‌ها حضور دارند هم از وضعیت آموزش، منتورشیپ و مشاوره رضایت ندارند، پیداست حداقل یک جای کار شتاب‌دهنده‌ها ایراد دارد.

اگر در روزگاری که هرروز یک شتاب‌دهنده افتتاح می‌شد دقت و سختگیری بیشتری از طرف دولت برای اعطای مجوز اعمال می‌شد، شاید امروز در این زمینه مشکلات کمتری داشتیم. نکتهٔ قابل‌تأمل دیگر ازنظر استارت‌آپ‌ها، مسئله نداشتن هدف از کارآفرینی و تأسیس استارت‌آپ است.

در شرایطی که «فرار از کارمندی» (به هر قیمت!) و «رفتن دنبال رؤیاهای شخصی» (حتی اگر این رؤیا یک اشتباه ساده باشد!) در همایش‌ها و رویدادها و سخنرانی‌های برگزارشده در اکوسیستم کارآفرینی و استارت‌آپی مدام تبلیغ می‌شوند، چرا نباید نگران موج متخصصانی باشیم که به خاطر جلوگیری و بدون مطالعه کافی، دست از کار فعلی‌شان کشیده‌اند و بدون مطالعه و آگاهی کافی، پا در یک‌راه پر ریسک با احتمال شکست بالا گذاشته‌اند؟

هشدار درباره این وضعیت، کار همان منتورها و مشاورانی است که در بازار اکوسیستم ایران، ظاهراً خوبشان کمیاب است. نکته‌ای که نباید فراموش کرد این است که اگر مهم‌ترین مشکل استارت‌آپ‌ها در شرایط فعلی کمبود منابع دانشی مناسب است، پس احتمالاً نقش ناپایداری‌های اقتصادی فعلی در تشدید این مشکل نباید زیاد باشد.

 

دوم: مشکلات قانونی

به‌عنوان سرمایه‌گذار در اکوسیستم، نقش شفاف نبودن قوانین بیمه و مالیات در به نتیجه نرسیدن مذاکرات سرمایه‌گذاری را بارها دیده‌ام. یکی از مهم‌ترین هزینه‌های استارت‌آپ‌ها، نیروی انسانی است. تجربه‌شده که فقط اعمال ۲۳ درصد حق بیمه سهم کارفرما، می‌تواند هزینه یک استارت‌آپ را حداقل ۱۵ درصد بالاتر ببرد و این یعنی اگر استارت‌آپ نتواند خودش این هزینه را تأمین کند، باید سهام بیشتری را درازای دریافت این مبلغ از سرمایه‌گذار واگذار کند.

راهکار این وضعیت چیست؟ استارت‌آپ یا باید با نارضایتی اصلاحات سرمایه‌گذار در محاسبات مالی‌اش را بپذیرد، یا دست به تقلب بزند. هرچند عزیزان دولتی ادعا می‌کنند که مسئله بیمه و مالیات برای استارت‌آپ‌ها حل‌شده یا در حال حل شدن است، اما بیایید در این‌یک مورد روراست باشیم و بگوییم تا زمانی که موضوع استارت‌آپ‌ها نه به‌عنوان یک اتفاق فانتزی که به‌عنوان یک الزام برای تسریع در رشد اقتصاد کشور به رسمیت شناخته‌نشده، این مسئله حل نخواهد شد.

ظاهراً معافیت‌هایی در حق بیمه و مالیات شرکت‌های «دانش‌بنیان» در نظر گرفته‌شده؛ اما اولاً دانش‌بنیان‌ها، سهم بسیار کوچکی از کل استارت‌آپ‌ها هستند و ثانیاً وقتی در سطح ممیزان مالیاتی و شعب بیمه، آموزش و اطلاع‌رسانی صحیح و کافی در این مورد انجام‌نشده، نمی‌توان انتظار داشت اتفاق خاص و ویژه‌ای رخ بدهد.

این مسئله، در کشورهای دیگر دنیا (حتی آن‌هایی که نظام‌های حقوقی و مالیاتی بسیار سخت‌گیرانه‌تری از ما دارند)، مدت‌هاست با راهکارهای ساده‌ای حل‌شده و حیف است که با حل نکردن مشکل بزرگی که می‌تواند با راهکارهای کوچکی رفع شود، به روند شکست طبیعی استارت‌آپ‌ها، سرعت بدهیم.

موضوع خاص دیگری که استارت‌آپی‌ها در حوزه قوانین به‌طور خاص روی آن تأکید داشتند، نبود قوانین حمایتی کافی برای حفاظت از مالکیت معنوی است. هرچند اقدام‌هایی در وضع این قوانین صورت گرفته، اما تا استقرار کامل آن‌ها و حمایت دلگرم‌کننده از استارت‌آپ‌ها و صاحبان ایده، هنوز راه زیادی در پیش داریم.

 

سوم: عقب‌ماندگی فرهنگی از تکنولوژی

واقعیت این است که تعدد این موضوع در بین نظراتی که دریافت کردم، به‌شدت باعث شگفتی‌ام شد. تصور می‌کردم با گذشتن سه چهار سال از شکل‌گیری موج استارت‌آپ‌های فناورانه و البته واقعیت‌هایی مثل دسترسی مردم عادی جامعه به اینترنت، احتمالاً مشکلی با آشنایی عموم مردم با تکنولوژی نداشته باشیم؛ اما نظر استارت‌آپی‌ها ظاهراً خلاف این را نشان می‌دهد.

هنوز هم افرادی در رأس سازمان‌های بزرگ و نیز دولت هستند که اعتقادی به استفاده از تکنولوژی برای حل مشکلاتشان ندارند. متأسفانه در دولت و حاکمیت هم‌چنین نگاه و رویکردی کم نیست. بسیار شنیده‌ایم و بعضاً تجربه هم کرده‌ایم بعضی عزیزان، برخی مظاهر قانونی و کاملاً شفاف استفاده از تکنولوژی را ذاتاً جرم می‌دانند و از هیچ تلاشی برای پا نگرفتن آن دریغ نمی‌کنند.

فیلترینگ استارت‌آپ‌های پرداخت در دو سال گذشته، شاهدی بر این ادعاست: استارت‌آپ‌هایی که می‌توانند بسیار چابک‌تر از مؤسسات پولی و بانکی عمل کنند و شفافیت بیشتری هم داشته باشند، با این نگاه جرم‌انگارانه و یک تصمیم فیلترینگ، از فرآیند رشد ماه‌ها عقب می‌افتند.

 

چهارم: محدود شدن توان خرید مشتریان

تنها موردی که ازنظر استارت‌آپ‌ها به‌عنوان یک مشکل باریشه اقتصادی مطرح شد، کاهش توان خرید مشتریان (چه فردی و چه سازمانی) مخصوصاً پس از ناپایداری‌های اقتصادی اخیر بود. استارت‌آپ‌ها هم به‌هرحال در همین شرایط فعلی اقتصادی مشغول فعالیت هستند و نمی‌توان انتظار داشت از وضعیت اقتصادی تأثیر نگیرند.

اتفاقاً به علت اینکه بسیاری از محصولات و خدمات استارت‌آپ‌ها نوآورانه است، ممکن است از دید مشتری به‌اشتباه چندان ضروری تلقی نشود و در صورت نداشتن نقدینگی کافی، یکی از اولین گزینه‌هایی باشد که از فهرست هزینه‌ها حذف می‌شوند.

موضوع تلاطم نرخ ارز در کنار افزایش تحریم‌های داخلی (فیلترینگ!) و خارجی هم مسئله دیگری است که بسیاری از استارت‌آپ‌ها (مخصوصاً آن‌هایی که از زیرساخت‌های فناوری اطلاعات خارج از کشور استفاده می‌کنند) را دچار مشکل کرده است. نداشتن دسترسی مناسب به بازارهای بین‌المللی هم موضوع دیگری است که جنبه اقتصادی دارد و هم به تحریم‌ها بازمی‌گردد و هم در کمبود تجربه مناسب در صادرات فناوری به خارج از کشور ریشه دارد.

استارت‌آپ‌ها، مسائل دیگری را هم به‌عنوان مشکلاتشان ذکر کرده بودند؛ چیزهایی مثل مشکلات در تأمین منابع مالی، دخالت‌های دولتی، تعدد مجوزهای موردنیاز برای راه‌اندازی کسب‌وکار، مشکلات در پیاده‌سازی و اجرای پروژه‌ها و بسیاری از موارد دیگر که استارت‌آپی‌ها با آن‌ها کاملاً آشنایی دارند.

واقعیت آن است که حل بسیاری از این مشکلات، نیاز به‌صرف زمان و گذر ایام دارد؛ اما مشکلات اضطراری استارت‌آپ‌ها را به‌طور خاص دو چیز می‌تواند با سرعت حل کند: کمتر شدن دخالت دولت در اکوسیستم استارت‌آپی و کمک به اصلاح قوانین بیمه و مالیات. به نظر می‌رسد خود اکوسیستم استارت‌آپی می‌تواند در فرآیند بلوغش بسیاری از دیگر مشکلات را حل کند.

منبع: دنیای اقتصاد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.