پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
تکنوکرات هنرمند / روایتی از زندگی عبدالحمید منصوری از پیشکسوتان فناوریهای مالی ایران
ماهنامه عصر تراکنش / عبدالحمید منصوری از آن افرادی است که نامش با مینفریمها و سامانههای بزرگ فناوری اطلاعات کشور گره خورده است؛ مردی که حتی در حال گپزدن با شما هم ناخودآگاه همزمان به چیزهای بزرگ فکر میکند و آنها را بر زبان میآورد. مردی با موهای جوگندمی که جزء نسل مدیران دادهپردازی است. دادهپردازی یا همان IBM سابق در زمانی که فناوریهای بانکی در ایران مانند امروز گسترش نیافته بود، تقریبا تنها جایی بود که به پاتوق علاقهمندان فناوری تبدیل شده بود. هرچند این شرکت در گذر زمان جایگاهش را از دست داد و مانند شیری بییال و کوپال شد که امروز فقط نامی از آن باقی مانده است، اما مدیران زیادی از دل این شرکت بیرون آمدند. عبدالحمید منصوری یکی از این مدیران است که اگر مخالفت خانوادهاش نبود، احتمالا باید او را بهعنوان یک کارگردان سینما و تلویزیون میشناختیم تا یک مدیر بانکی، اما دست تقدیر روند زندگی او را به گونهای عوض کرد که حال او را در نقش یک پیشکسوت حوزه فناوریهای مالی کشور میشناسیم. هرچند هنوز هم علاقهاش به سینما را حفظ کرده و در اوقات فراغت عکاسی هم میکند. روایتی از زندگی و فعالیت حرفهای او را در ادامه میخوانید.
فیلستان سال 1334
«فیلستان» نام روستایی است که عبدالحمید منصوری در آنجا متولد شده است؛ جایی در مرز شهرهای «ورامین» و «پاکدشت» کنونی که هرچند در قدیم جزء توابع ورامین به حساب میآمده، اما با تقسیمات شهری جدید در حال حاضر جزء شهرستان پاکدشت محسوب میشود. دشتِ آبادِ ورامین در آن دوران جزء حاصلخیزترین مناطق مرکزی کشور است و کشاورزی پیشه اصلی مردم. پدر و عموهای عبدالحمید نیز یکی از ادارهکنندگان روستای فیلستان بوده و روستایی به نام «ایجدانک» واقع در جنوب ورامین را در اختیار دارند. «حاجیخان» پدر عبدالحمید و شش برادر دیگرش به رتقوفتق امور مربوط به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و در کنار یگدیگر و در خانه بزرگی که بزرگترین خانه روستا در آن دوران بود، زندگی میکردند.
عبدالحمید منصوری هرچند خاطرات زیادی از آن دوران به یاد نمیآورد، اما تصویری که از آن زمان همچنان در ذهنش نقش بسته، گندمزارهای وسیعی است که تا چشم کار میکرده، سبز بوده و خانهای بزرگ و شلوغ که همه عموها و عموزادهها در کنار یکدیگر زندگی میکردهاند. بهدلیل نزدیکی ورامین به تهران بحث مهاجرت و روی آوردن به زندگی شهری، بهویژه برای ادامه تحصیل اعضای خانواده از همان اوان تولد عبدالحمید در خانواده مطرح بوده، اما اصلاحات ارضی شاه آب پاکی را روی دست خانواده منصوری میریزد. اصلاحات ارضی که صورت میگیرد، آنها بخش زیادی از زمینهایشان را از دست میدهند و عواید حاصل از زمینهای کشاورزی دیگر نمیتواند مخارج خانواده بزرگ منصوری را تامین کند.
بنابراین حاجیخان و چند تن از برادرهایش ناگزیر میشوند به تهران مهاجرت کنند و هر یک در دستگاههای مختلف دولتی مشغول به کار میشوند. لولهکشی آب شهر تهران که از سال 1334 و با بودجه یک میلیون تومانی «محمدرضاشاه» آغاز شده بود، همچنان ادامه دارد و پدر عبدالحمید در یکی از کارگاههای لولهکشی شهری در سازمان آب تهران بهعنوان مسئول کارگاه مشغول به کار میشود. عبدالحمید پنجساله که تا پیش از این به زندگی آرام روستایی خو گرفته بود، حال باید زندگی شلوغ شهری را تجربه کند. «امیریه» در جنوب تهران محلهای است که پدر عبدالحمید تصمیم میگیرد برای گذران عمر در آنجا ساکن شود. دبستان اکباتان روبهروی مهدیه فعلی اولین جایی است که او نخستین تلاشهایش برای سوادآموزی را انجام میدهد.
سالهای اول و دوم دبستان را در همان دبستان اکباتان میگذراند. مقاصد بعدی تحصیلیاش مدرسههای «خطیر» در میدان ثریا (گرگان فعلی)، «امینالدوله» و «دکتر هوشیار» هستند تا اینکه موفق به دریافت مدرک سیکل میشود. انتخاب دبیرستان بهعنوان مقطعی که منتهی به دانشگاه میشود، از اهمیت بالایی برخوردار است، بنابراین تلاش خود را برای ورود به مدرسه «البرز» که در آن سالها بهترین مدرسه تهران است، انجام میدهد.
در آن دوران مدرسه البرز صرفا یک کلاس رایگان دارد و شرکت در سایر کلاسها مستلزم پرداخت شهریه سنگینی است که پدر خانواده از پس آن برنمیآید. بنابراین تعداد زیادی از افراد برای حضور در همان کلاس رایگان با یگدیگر به رقابت میپردازند که در نهایت عبدالحمید نوجوان حدنصاب کافی را به دست نمیآورد و راهی دبیرستان «ادیب» واقع در یکی از فرعیهای خیابان فردوسی روبهروی روزنامه کیهان میشود.
کنکور؛ سدی بزرگ
سال 1353 دیپلم میگیرد. در آن زمان هر دانشگاه بهصورت مستقل آزمون ورودی میگرفت و کنکور بهصورت متمرکز برگزار نمیشد. عبدالحمید در آزمون سه دانشگاه «تهران»، «آریامهر» (صنعتی شریف فعلی) و «پلیتکنیک» (امیرکبیر فعلی) شرکت میکند، اما برای این امتحانات آمادگی لازم را نداشته و قبول نمیشود. آزمونهای ورودی دانشکده خلبانی و مدرسه عالی رادیو و تلویزیون نیز جاهای دیگری است که عبدالحمید شانس خود را برای ادامه تحصیل امتحان میکند. بهدلیل تسلطاش در مباحث ریاضی و فیزیک و همچنین علاقهاش به تاریخ هنر و سینما در آزمون ورودی رادیو و تلویزیون از بین هشت هزار شرکتکننده جزء نفرات اول میشود، اما مخالفت خانواده مانع تحصیل او در مدرسه عالی رادیو و تلویزیون وقت میشود. ضعف اندک چشمانش هم باعث میشود رویای پرواز را به فراموشی بسپارد و در دانشکده خلبانی نیز پذیرفته نشود.
انگار همه راهها روی ادامه تحصیل عبدالحمید جوان بسته شده و او مغموم و ناراحت، خدمت سربازی را نیز در پیش روی خود میبیند. تا اینکه یکی از دوستان برادرش که در دانشگاه آریامهر مشغول تحصیل است، در نقش منجی ظاهر میشود و خبر از تاسیس مدرسه عالی کامپیوتر توسط دکتر «مرتضی انواری» میدهد که تنها 10 روز دیگر آزمون ورودیاش برگزار میشود. حضور در مدرسه عالی کامپیوتر فرصت خوبی برای فرار از خدمت سربازی محسوب میشود، بنابراین عبدالحمید نمیخواهد این آخرین فرصت را از دست بدهد. ثبتنام اولیه را انجام میدهد و خود را برای آزمون ورودی آماده میکند و در رشته آنالیز سیستمها که رشته اول مدرسه عالی کامپیوتر است، قبول میشود و از کابوس رفتن به سربازی رهایی پیدا میکند. برادر عبدالحمید پرداخت شهریه 5500 تومانی مدرسه عالی را برای یک سال متقبل میشود؛ با این شرط که سال دیگر عبدالحمید تلاش کند تا دانشگاه دولتی قبول شود.
آن روی سکه
عبدالحمید منصوری که برای ورود به دانشگاه با مشکلات متعددی دستوپنجه نرم کرده بود، ورودش به مدرسه عالی کامپیوتر سرآغازی میشود برای روزهایی بهتر. انگار دنیا داشت روی خوش خودش را هم به منصوری جوان نشان میداد. در همان سال اول دانشگاه، فرمان شاه مبنی بر تحصیل رایگان صادر میشود و حال دیگر نیازی به پرداخت شهریه سنگین 5500 تومانی که در زمان خود گرانترین شهریه در میان دانشگاههای کشور به حساب میآمد، نبود و ماهانه 300 تومان هم بهعنوان کمک هزینه تحصیلی به دانشجویان پرداخت میشد.
در حالی که تا پیش از ورود به مدرسه عالی از کامپیوتر و رشته آنالیز سیستمها تقریبا هیچ چیز نمیدانست، اما با گذراندن اولین دروس کامپیوتر شیفته این فناوری میشود و استعدادش در زمینه برنامهنویسی نیز به منصه ظهور میرسد و در همان سالها بهعنوان کمک استاد برای رفع اشکالات دانشجویان در درس «ساختمان داده» با دانشگاه همکاری میکند. در مدرسه عالی کامپیوتر به شش زبان برنامهنویسی روز دنیا از جمله «فورترن»، «کوبول»، «پیالوان»، «اسمبلی»، «الگول» و «بیسیک» مسلط میشود. علاوه بر این در شرکت «آبیاری قطرهای ایران» و زیرمجموعهاش «دریپ» بهعنوان حسابدار مشغول به کار میشود.
«محمدعلی ترابیان» (مدیرعامل شرکت بهپرداخت ملت)، «مرتضی مقدسیان» (مدیرعامل سابق هلدینگ بهسازان ملت)، «محمدعلی گوگانی» (مدیرعامل شرکت آدونیس)، «جواد میرزازاده» (مدیرعامل شرکت ریزکامپیوتر)، «مسعود مرتضوی» (مدیرعامل شرکت پویا) و «سعید جلیلی» (از بنیانگذاران شرکت مهندسی سیستم یاس ارغوانی) از جمله همدورهایهای عبدالحمید منصوری در مدرسه عالی کامپیوتر بودند.
حضورش در شرکت آبیاری قطرهای ایران بهعنوان حسابدار چندان به طول نمیانجامد و در سال 1355 در شرکت بازرگانی «شیمیکو» که قصد نوسازی سیستمهای خود را داشت، استخدام و مسئول توسعه سیستم پخش و توزیع شرکت مذکور میشود. در واقع حضور در شیمیکو را میتوان اولین تجربه حرفهای او در زمینه برنامهنویسی و نرمافزار قلمداد کرد. اما انقلاب و تحولات آن همه چیز را به یکباره به هم میریزد. برخی از صاحبان شرکت شیمیکو از ایران رفته و شرکت نیز پس از انقلاب مصادره میشود.
مدرسه عالی کامپیوتر هم از تحولات انقلاب بینصیب نمیماند؛ تعطیلی چندباره مدرسه و فعالیتهای سیاسی دانشجویان دیگر مجالی برای تحصیل باقی نمیگذارد. انقلاب و در پی آن انقلاب فرهنگی کار اخذ مدرک تحصیلی منصوری را که حدود 148 واحد را هم گذارنده بود، به اما و اگر میکشاند. مدرسه عالی کامپیوتر با دانشگاه شهید بهشتی ادغام میشود و تنها شانسی که میآورد این است که طبق یک تبصره افرادی که کمتر از 12 واحد دارند، میتوانند فارغ التحصیل شوند. بالاخره موفق به اخذ مدرک لیسانسش میشود، اما حالا دیگر نوبت خدمت سربازی است.
پس از فارغالتحصیلی در اردیبهشت 1359، وارد دوران خدمت سربازی میشود. آموزشی را در مرکز آموزش «باغ تخت» شیراز میگذراند. دو ماه از خدمت سربازیاش که میگذرد، جنگ تحمیلی آغاز میشود. پس از دوره آموزشی تقسیم میشوند. مرکز آموزشی «چهلدختر» شاهرود مقصد بعدی اوست و در آنجا افسر آموزش میشود. پس از پایان خدمت و در دوره احتیاط شش ماه هم به جبهه مهران اعزام میشود.
دیدار با همکلاسی سابق
در حین خدمت و در یکی از مرخصیهایش که به تهران آمده است، مادرش به او شماره تلفن محمدعلی ترابیان را میدهد. با همکلاسی سابق خود تماس میگیرد و ترابیان که در سازمان خدمات کامپیوتری شهرداری تهران مسئولیت گرفته، به او پیشنهاد میدهد که با وی همکاری کند. منصوری هم قول میدهد در صورت زنده برگشتن از جبهه در سازمان خدمات کامپیوتری شهرداری تهران مشغول به کار شود. چند ماه بعد و با اتمام دوره احتیاط به وعده خود جامه عمل میپوشاند و در کنار محمدعلی ترابیان مشغول به کار میشود و پس از دورهای کوتاه به همراه ترابیان وارد شرکت نفت میشود.
«حسین طالبی»، استاد سابق منصوری و ترابیان در مدرسه عالی کامپیوتر زمینه حضور آنان را در شرکت نفت فراهم میکند. شرکت نفت در آن سالها به مشکل عمدهای با شرکت کالای لندن برمیخورد. این شرکت سیستمهایی با برند یونیواک داشت و اپلیکیشنی اختصاصی با زبان برنامهنویسی کوبول برای آن طراحی کرده بود. شرکت کالای لندن هزینه پشتیبانی زیادی برای این سیستم دریافت میکرد و از طرفی اعلام کرده بود که فقط یک سال کار پشتیبانی را انجام میدهد. تعویض سیستمها و جایگزینی آن مثلا با محصولات شرکت «آیبیام» یکی از راهحلهایی است که ارائه میشود، اما هیچ شرکتی کمتر از دو سال برای این کار زمان نمیدهد؛ «یکی از پیشنهادهایی که از طرف یک شرکت خارجی ارائه شده بود، یکصد هزار پوند بهعلاوه دو سال کار و همچنین حضور یک تیم 18نفره از ایران بود که تبدیل سیستم را از یونیواک به آیبیام انجام بدهند.»
همین موضوع باعث شده بود طالبی که در آن زمان مدیر فناوری اطلاعات شرکت نفت بود، به سراغ شاگردان سابقش، یعنی عبدالحمید منصوری، محمدعلی ترابیان، احمد تولایی، هوشنگ نایبحسینی و بهرام نفیسی برود و از آنها بخواهد که چارهای برای این مشکل پیدا کنند. وقتی منصوری عمیقتر سیستم را تحلیل میکند، به طالبی پیشنهاد میدهد با مهاجرت به آیبیام همان کار را ظرف نیمی از زمان تعیینشده انجام دهند و حسین طالبی نیز از این ایده حمایت میکند. با دستور «سیدمحمد غرضی»، وزیر وقت نفت و پس از کشمکشها و سنگاندازیهای فراوانی که از سوی بدنه شرکت نفت انجام میگیرد، بالاخره عبدالحمید منصوری و دوستانش به همراه «ستارزاده»، از کارشناسان مدیریت کامپیوتر شرکت نفت، برای حل این مشکل راهی لندن میشوند و پس از گذشت حدود 18 ماه با موفقیت پروژه را به سرانجام میرسانند که این موضوع در روزنامههای وقت لندن هم بازتاب پیدا میکند؛ هرچند موفقیت در این پروژه چندان ساده هم نبوده است. در حین انجام پروژه در موشکباران تهران مادر هوشنگ نایبحسینی (یکی از اعضای تیم) شهید میشود و با بازگشت او از لندن دیگر اجازه خروج از کشور به وی داده نمیشود. محمدعلی ترابیان را هم بهدلیل مشکل سربازی به تهران برمیگردانند و عبدالحمید منصوری و چند نفر دیگر تنها میمانند، اما با تلاشی مثالزدنی پروژه را به اتمام میرسانند و پشتیبانی میکنند.
گفتنی است در طول پروژه، منصوری و همکارانش از حمایت کامل «محمدتقی خطیبی»، مدیر کامپیوتر شرکت کالای لندن بهرهمند بودند.
بازگشت به ایران
سال 1366 به ایران برمیگردند. حضورش بهعنوان کارمند رسمی وزارت نفت چندان برایش خوشایند نیست، به همین دلیل سعی میکند خود را با برگزاری دورههای آموزشی برنامهنویسی برای کارکنان وزارت نفت سرگرم کند. با پایان دوره آموزشی پیشنهاد میکند منابع انسانی وزارتخانه را مکانیزه کند که با موافقت آقای طالبی مواجه میشود. بهعنوان مدیر پروژه با تشکیل تیم کارشناسی و برنامهریزی قوی، میتواند بخشی از زمانش را در جاهای دیگری غیر از شرکت نفت نیز بگذراند. با گرفتن مرخصی بدون حقوق بهعنوان مدیر انفورماتیک شرکت «ایرانکاوه» مشغول به کار میشود و با شرکت «زیمنس» نیز همکاری میکند و همزمان بهعنوان مشاور در «دادهپردازی» هم کار میکند. اما همچنان در طول هفته روزهایی را برای به سرانجام رساندن پروژه به شرکت نفت میآید. در این هنگام فضای شرکت نفت به گونهای است که منصوری دیگر نمیتواند آن را تحمل کند، بهویژه اینکه دوست قدیمیاش محمدعلی ترابیان هم به شرکت دادهپردازی رفته و پروژههای بزرگی را شروع کرده است.
با این حال اخلاق هم حکم میکند که پروژه شرکت نفت را نیمهکاره رها نکند. طرح جامع منابع انسانی وزارت نفت در پالایشگاه تهران دوره پایلوت را میگذراند و بهصورت مکانیزه تراکنش و پرداخت دستمزد را ثبت میکند، اما «غلامرضا آقازاده»، وزیر وقت نفت فشار میآورد که پروژه در دوره وزارتش تمام شود و به همین خاطر فشار زیادی به منصوری و همراهانش وارد میکند. «کاظم وزیریهامانه» از سوی وزیر مسئول پیگیری پروژه میشود و با رهنمود ایشان ایرادات طرح برطرف میشود و پروژه با موفقیت به سرانجام میرسد. همکاران او در این پروژه «جعفر حیدر اصفهانی»، «سیدباقر قریشی»، «سیدنورالله میرمحمدصادقی»، «احمد فخریان» از مدیریت کامپیوتر و «کلاهچی»، «مجدزاده»، «جواهرزاده»، «کوچک»، «بحرینی» و «مهران» از دوایر دیگر شرکت نفت بودند.
حالا دیگر وقت رفتن است، اما راضی کردن حسین طالبی برای موافقت با استعفایش به این سادگیها ممکن نیست. در طول انجام طرح جامع منابع انسانی تقریبا با همه زیروبمها و قوانین منابع انسانی آشنا شده است و از این موضوع استفاده میکند و 21 روز پیاپی ورود و خروج خود را ثبت نمیکند و سپس با مدیر منابع انسانی تماس میگیرد که طبق مقررات موجود باید من را اخراج کنید و بدین ترتیب حسین طالبی را در عمل انجامشده قرار میدهد و بهدلیل غیبت ممتد از وزارت نفت اخراج میشود.
دادهپردازی؛ شروعی تازه
اوایل دهه 70 شرکت دادهپردازی در اوج به سر میبرد و در اغلب پروژهها و طرحهای بزرگ کشور اثری از این شرکت دیده میشود. در دادهپردازی جمعی از بهترینهای برنامهنویسی و کامپیوتر جمع شدهاند. مرحوم «محسن نوربخش» که در آن دوره وزیر اقتصاد است، دو پروژه بزرگ بانکی و مالیاتی را آغاز میکند؛ پروژه بانکی را به دکتر «مصطفی الهی» و «شرکت ملی انفورماتیک» واگذار میکند و پروژه طرح جامع مالیاتی را با «مسیح قائمیان» و شرکت دادهپردازی به پیش میبرد. قائمیان هم برای پیشبرد این کار بهدنبال فردی میگردد که بتواند پروژه را سروسامان دهد؛ بنابراین از عبدالحمید منصوری که در آن دوره بیشتر زمان خود را در شرکت ایران کاوه میگذراند، دعوت میکند که بهعنوان مدیر فنی در طرح جامع مالیاتی کشور همکاری کند و منصوری نیز از این پیشنهاد استقبال میکند.
منصوری و همکارانش در دادهپردازی با هدایت مسیح قائمیان و نظارت سختگیرانه محسن نوربخش طرح جامع مالیاتی کشور را شروع میکنند. اجرای طرح مزبور کل سیستم مالیاتی کشور را که تا پیش از این بهصورت دستی و سنتی بود، از صدر تا ذیل مکانیزه کرد. منصوری با همراهی محمدعلی ترابیان و مسیح قائمیان گزارش طرح را در حضور رئیسجمهور وقت (مرحوم هاشمیرفسنجانی) ارائه میکنند که بسیار مورد استقبال رئیسجمهور قرار میگیرد، بهطوری که دستور میدهد این طرح به هر مقدار بودجهای که نیاز دارد، تخصیص داده شود.
با این حال رفتن نوربخش از وزارت اقتصاد موجب میشود طرح جامع مالیاتی کشور به سرانجام نرسد. در سال 1373 مسیح قائمیان، مدیرعامل شرکت دادهپردازی و محمد علی ترابیان، منصوری را مسئول پروژه سیستم فروشگاهی رفاه میکنند. منصوری در این پروژه برای اولینبار بارکدهای الکترونیکی را که روی کالاها در فروشگاهها زده میشود، به کار میگیرد و با الهام از سیستمهای فروشگاهی شرکت آیبیام (IBM) و همکاری «احمد صابرمنش»، «مهدی یاوریفر» و «واروژان ملکومیان»، سیستمی را پایهریزی میکند که همزمان قیمت و موجودی شعبههای متعدد فروشگاه زنجیرهای رفاه را بهروز میکرد. کار منصوری و همکارانش زیربنای شناسنامه کالا یا همان بارکد ملی را در کشور فراهم کرد.
ورود به حوزه بانکی
مسیح قائمیان روی منصوری حساب ویژهای باز کرده و سعی میکند او را در پروژههای معمول شرکت دادهپردازی درگیر نکند؛ بنابراین او را بهعنوان مدیر پروژههای خاص برمیگزیند. جاری متمرکز بانک رفاه از جمله پروژههایی است که مسیح قائمیان از منصوری میخواهد آن را انجام دهد. مبلغ اندک پروژه و از طرفی درگیر بودن منصوری در پروژههای طرح مالیاتی کشور و فروشگاه رفاه موجب عدم تمایل وی میشود. با رفتن قائمیان از دادهپردازی و مدیرعاملی مرحوم «محمدمهدی خادم» مجددا این طرح به او واگذار میشود و این بار دیگر نمیتواند مقاومت کند.
قرارداد با بانک رفاه دارای پیچیدگیهای زیادی است؛ طبق قرارداد کاربردها و برنامههای مرکز در طرح باید روی مینفریم انجام میگرفته و کاربردها و برنامههای شعب و کاربران هم روی ویندوز یا OS2. تیم قبلی که در دادهپردازی روی این طرح کار میکرده، اعلام میکند که چنین امری امکانپذیر نیست و در حال توسعه سیستم روی یونیکس بودند. منصوری هنگامی که بهعنوان مدیر این پروژه انتخاب میشود، بررسیهای خود را آغاز میکند و به این نتیجه میرسد که میتوان این پروژه را با همان مشخصات به سرانجام رساند، اما حداقل نیمی از زمان پروژه گذشته بود و وقت چندانی باقی نمانده بود. برای این کار سراغ «حمید حائری» میرود. وی طراح نرمافزاری است به نام «DPI Gateway» که ارتباط بین سیستمعامل ویندوز و «امویاس» را امکانپذیر کرده است. حائری که پس از رفتن قائمیان دیگر دل و دماغ سابق برای کار را ندارد، ابتدا مخالفت میکند، اما با اصرار منصوری حاضر میشود در این پروژه همکاری کند. برای پیادهسازی این طرح یک ماه از بانک رفاه وقت میگیرند و با استفاده از «DPI Gateway» برای ارتباط برقرار کردن بین مینفریم و پیسی کار را جلو میبرند و موفق میشوند اولین ماژول را با «ویژوالسی» ارائه کنند، اما طبق قرارداد باید طرح با «ویژوال بیسیک» پیادهسازی میشد و همین موضوع بهانهای میشود تا آقای «شجاع» که در آن زمان مدیرکل طرح و برنامه بانک رفاه است، به کار ایراد وارد کند.
منصوری و تیمش مجبور میشوند طبق قرارداد عمل کنند، اما در این مسیر آقای شجاع هم مساعدتهایی میکند و چند نفر از کارشناسان بانک رفاه را در اختیار تیم منصوری قرار میدهد. در هر حال پروژه درست در زمان مقرر و پیشبینیشده در قرارداد و در سال 1375 با موفقیت به سرانجام میرسد و در سه شعبه بانک رفاه پیادهسازی میشود. چندی بعد همان حساب جاری رفاه برای ۱۰ شعبه بانک تجارت طراحی مجدد میشود و زمینه حساب جاری جامع این بانک میشود. «ایروانیان»، «امیری طاری»، «شایانجو»، «محمد صادقی»، «حسین موسوی» و «مینا گوهری» از همراهان او در پروژه بودند.
حضور در پارسیان
در واقع پروژه حساب جاری متمرکز رفاه زمینهساز حضور او در حوزه بانکداری میشود و موفقیت این پروژه نام او را بر سر زبانها میاندازد. با این حال تغییر و تحولات در دادهپردازی دامن او را میگیرد و با وجود موفقیتهای چشمگیرش از حوزه نرمافزار به حوزه عملیات (فروش) منتقل میشود. حوزهای که چندان با روحیاتش سازگار نیست و پس از مدتی مشاور مدیرعامل میشود، اما در این سمت نیز چندان تاب نمیآورد. استعفایش را مینویسد و بهعنوان نفر پنجاهسوم وارد مجموعه بانک پارسیان میشود. «احمد مستعلمی»، مدیرعامل وقت شرکت «تجارت الکترونیک ایرانیان» که بعدها به تجارت الکترونیک پارسیان تغییر نام داد، زمینه همکاری منصوری را پس از تایید «عبدالله طالبی»، رئیس وقت هیاتمدیره بانک پارسیان فراهم میکند و بهعنوان مدیر برنامهریزی فناوری اطلاعات بانک همکاری خود را آغاز میکند.
بانک پارسیان در شهریور 1380 مجوز فعالیتش را از بانک مرکزی دریافت کرده بود و این میشود شروع دور جدیدی از زندگی حرفهایاش.
در اولین قدماش با قرارداد پارسیان و شرکت خدمات برای استقرار سامانه کربنکینگ این شرکت با نام «بانک ایران» (یا همان سیبای بانک ملی که توسط دکتر الهی تولید شده بود) مواجه میشود. تا پیش از این بانک ایران صرفا در بانک ملی در سطح حساب جاری، قرضالحسنه و سپردههای کوتاهمدت در سطح یک کاربر در شعب منتخب فعال شده بود، اما قرارداد پارسیان با خدمات به گونهای بسته شده بود که همه فعالیتهای بانکی شامل سپردهها، تسهیلات، ضمانتنامه، حسابداری و… در سامانه بانک ایران گنجانده میشد. این یک بازی بُرد-بُرد برای خدمات و پارسیان بود. از طرفی خدمات میتوانست سامانه کربنکینگ خود را در یک محیط جدید و بدون فشار مشتری (نظیر آنچه در بانک ملی بود) توسعه دهد و از طرف دیگر بانک پارسیان هم کلیه ماژولهای بانکی را در این سامانه پیادهسازی میکرد و از سامانه مشتریمحور و متمرکز بهرهمند میشد.
در اسفند 1380 همزمان چهار شعبه از بانک پارسیان افتتاح میشود و سامانه بانک ایران هم با وجود اینکه مشکلاتی داشت، در این شعبهها پیادهسازی میشود. با روی روال افتادن وضعیت بانک پارسیان و افتتاح شعبههای متعدد، عبدالله طالبی، رئیس هیاتمدیره وقت بانک به منصوری ماموریت میدهد تا بهعنوان قائممقام شرکت تجارت الکترونیک ایرانیان به فعالیت بپردازد و پروژه کارت را جلو ببرد. سال 1381 بحث کارتهای بانکی تازه در حال شکل گرفتن بود. شرکت تجارت الکترونیک ایرانیان که در واقع هسته اولیه مدیریتی بانک پارسیان از آنجا شکل گرفته بود نیز در حال توسعه کارتهای اعتباری خود بود. منصوری و همکارانش در شرکت موفق میشوند حدود پنج هزار دستگاه پوز را در فروشگاههای مختلف سطح شهر تهران راهاندازی کنند و تراکنشهای مشتریان بانک نیز با موفقیت ثبت میشد. همین موضوع سبب توجه بیشتر اعضای هیاتمدیره بانک به شرکت تجارت الکترونیک ایرانیان میشود تا جایی که پسوند آن را هم از ایرانیان به پارسیان تغییر میدهند.
تولید سامانه کربنکینگ
از زمان ورود عبدالحمید منصوری به مجموعه بانک پارسیان، مجموعه مدیریتی بانک تحت هدایت عبدالله طالبی تصمیم به شراکت با شرکت کانادایی SLM برای تولید مشترک سامانه کربنکینگ گرفته بود و تصمیم بر این شده بود که تا زمان نهایی شدن تولید این سامانه، از بانک ایران شرکت خدمات، برای شعب بانک استفاده شود. به همین منظور شرکت «کاسپین» بهعنوان زیرمجموعه بانک تاسیس شد تا زمینه همکاری با شرکت کانادایی فراهم شود، اما با ورشکست شدن شرکت مزبور تصمیم بر این گرفته میشود که این ماموریت با شرکت «مایسیس» و سامانه یکپارچه بانکی این شرکت ادامه پیدا کند و ماموریت بومیسازی کربنک مایسیس به کاسپین واگذار میشود. منصوری که پروژه کارت شرکت تجارت الکترونیک پارسیان را تا مرحله خوبی به پیش برده است، ماموریت پیدا میکند تا بهعنوان قائممقام در شرکت کاسپین به فعالیت خود ادامه دهد.
منصوری در کاسپین تلاش خود را برای پیادهسازی مایسیس در بانک پارسیان و علاوه بر آن تولید ماژولهای مختلف انجام میدهد و تا 40 درصد از کار تولید کربنک توسط او و همکارانش انجام میپذیرد. در سال 1384 معاون فناوری اطلاعات بانک میشود، ولی همزمان بخشی زیادی از زمانش را برای تولید ماژولهای مختلف بانکی و توسعه کربنک مخصوص بانک پارسیان صرف میکند. وی با حمایت «محمدتقی واقف» شبکه ماهواره اختصاصی VSAT را برای پارسیان عملیاتی میکند. با وجود تغییر و تحولات و حواشی متعددی که برای بانک و مدیرعامل وقت آن؛ عبدالله طالبی در سال 1386 اتفاق میافتد و با توجه به اینکه استعفایش را برای «علی سلیمانی شایسته»، رئیس جدید هم مینویسد، اما با استعفایش موافقت نمیشود و در سمتش باقی میماند.
رئیس جدید بانک در نظر دارد که سامانه جامع یکپارچه بانکی یا همان کربنک بانک پارسیان را تغییر دهد و شایسته، ماموریت تغییر کربنک بانک را به منصوری میسپرد. «سامانه نگین» متعلق به شرکت «توسن» که در آن زمان «ولیالله فاطمی» هدایت آن را بر عهده داشت، انتخاب میشود، اما سختی کار و مانعتراشیهایی که از سوی شرکت خدمات انفورماتیک در این مسیر انجام میشد، کار را بسیار مشکل کرده بود، ولی به هر زحمتی که هست این مهاجرت بزرگ انجام میپذیرد. خودش در اینباره میگوید:
«سر ماجرای راهاندازی نگین فقط خدا خواست آبروی من، فاطمی و جناب شایسته نریزد. شب راهاندازی سامانه، یکی از افراد فاز و نول سرور اصلی را جابهجا زد و سوزاند. اگر شرکت اندیشهنگار پارس که تامینکننده سرور بود تا صبح فردا سه سرور آماده نداشت، کار همه ما تمام میشد. نگین پس از سه بار مانور آنلاین شد.»
علاوه بر پیادهسازی سامانه نرمافزاری نگین، در دوره تصدی منصوری در معاونت فناوری اطلاعات بانک پارسیان اقدامات مهم دیگری از جمله صدور آنی کارت بانکی برای اولینبار در کشور در سال 1387 و همچنین سامانه نیوشا (تلفنبانک پارسیان با قابلیت تشخیص گفتار) که برای آن موفق به دریافت جایزه دکتر نوربخش میشود نیز انجام میگیرد.
تولید لوتوس
سامانه نرمافزاری نگین هرچند با موفقیت در بانک پارسیان به کار گرفته شده بود و به لحاظ هزینه و همچنین کارایی نسبت به بانک ایران شرکت خدمات از مزیت بسیاری برخوردار بود، اما نواقصی هم داشت. سه ماه بعد از مهاجرت به توسن، بانک پارسیان میخواهد ایده جدیدی را به بازار ارائه کند که با مشکلاتی مواجه میشود؛ «هنگامی که ایده سپرده زرین بانک پارسیان توسط آقای شایسته به کار گرفته شد و به شرکت توسن ارائه شد تا این ایده را روی نرمافزار نگین پیاده کنند، بهدلیل اینکه بانکهای پارسیان و پاسارگاد هر دو از نرمافزار نگین توسن استفاده میکردند، به محض رونمایی و تبلیغ این سرویس در شبکههای تلویزیونی، بانک پاسارگاد نیز از شرکت توسن خواست این ماژول را روی کربنکش ارائه کند.»
همین موضوع باعث میشود که ضرورت تولید نرمافزار کربنک داخلی و مختص بانک پارسیان متوجه اعضای هیاتمدیره بانک و شخص شایسته که تا پیش از این تمایل زیادی به تولید نداشتند، بشود و ایده تولید لوتوس (سامانه یکپارچه بانکی بانک پارسیان) جان مجدد بگیرد. منصوری این ایده را پی میگیرد و تا مراحل خوبی هم جلو میبرد و سیستم مذکور را آماده استقرار میکند، اما با تغییر و تحولات عمدهای که به لحاظ مدیریتی و ساختاری در بانک پارسیان رخ میدهد، از سمت خود در بانک استعفا میدهد.
همکاری با توسن
پس از جدایی از بانک پارسیان به شرکت «اسوه ایران» میرود و در آنجا تلاش میکند یک سامانه کربنکینگ ایرانی با نام «سهبا» را که بتواند نقاط ضعف سامانههای موجود را برطرف کند، توسعه دهد، اما یکی از دوستان مشترکش با فاطمی پیشنهاد میکند که بهجای رقابت، با یکدیگر کار کنند تا به نتیجه مطلوبتری برسند.
به دلایل مختلف از اسوه جدا میشود و حال فرصت برای همکاری با توسن فراهم آمده است. منصوری هم مانند فاطمی اردکانی، بنیانگذار گروه توسن، معتقد بود که سامانههای یکپارچه بانکی را باید صددرصد در داخل تولید کرد؛ باوری که فاطمی با وجود تمام مخالفتهایی که بود بر آن اصرار کرد و حاصل آن نیز مجموعه شرکتهایی بود که نام توسن را با خود یدک میکشند.
توسن پس از ورود به بازار و گستردهشدن بازار مشتریانش از ادامه راه برای ورود به بانکهای بزرگ جا ماند. یکی از انتقاداتی که همواره به سامانه نگین توسن وارد میشد، این بود که این سامانه صرفا برای بانکهای زیر یکهزار شعبه طراحی شده و قابلیت پیادهسازی در بانکهای بزرگ را ندارد. انتقادی که تا حدودی در عمل هم ثابت شده بود؛ چراکه توسن سامانه نگین را در بانکهای خصوصی پیاده کرده بود که همه آنها نظیر سامان، پارسیان، دی، انصار، شهر، خاورمیانه و… زیر یکهزار شعبه دارند.
همین موضوع سبب شده بود که ولیالله فاطمی به فکر توسعه سامانه نگین باشد و در این مسیر عبدالحمید منصوری هم با او همراه میشود. شرکت «سامانههای مقیاسبزرگ توسن (سبت)» یا همان TLS جهت ارائه راهحلهای جامع و نوین به بانکهای بزرگ کشور در سال 1392 تاسیس میشود و منصوری مدیرعامل آن میشود. بعدها این شرکت به «سامانههای یکپارچه بزرگ فردا» تغییر نام پیدا کرد.
منصوری در TLS تمام تجربیات و دانش خود را به کار میبندد تا در اتمام این راه پرپیچوخم به توسن کمک کند. عبدالحمید منصوری بهعنوان مدیرعامل شرکت سامانههای یکپارچه بزرگ فردا تلاش میکند بهوسیله ادغام تجربیات و دانش خود با زیرساختها و تجهیزاتی که توسن دارد، به همه ثابت کند که میتوان حتی برای بانکهای بزرگ این کشور هم سامانه یکپارچه بانکی بومی تهیه کرد. پستبانک اولین قدم در این مسیر است که با موفقیت انجام میشود و در 19 فروردین 1396 سامانه بنکو در شعب، دفاتر و ستاد در پستبانک ایران با روش «بیگبنگ» عملیاتی و جانشین چهار سامانه فراز، سیمیا، کیمیا و ارزی میشود.